۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۳ : ۱۱
عقیق:امروز سالروز شهادت استاد اخلاق آیت الله سید عبدالحسین دستغیب سومین شهید محراب در شیراز است.
در عاشورای ۱۳۳۲ قمری در شیراز کودکی به دنیا آمد که چون آن ایام، روزهای پرسوز شهادت سالار شهیدان، امام حسین علیه السلام بود نامش را «عبدالحسین» نهادند. خاندان عبدالحسین از سادات حسنی و حسینی بشمار میرفتند که از حدود چهار قرن پیش در شیراز به «دستغیب» معروف شده بودند. سیادت نشان افتخار این خانواده بود و حلقههای نورانی پیوند او را (با سی و دو واسطه) به حضرت «زید شهید» فرزند امام سجاد علیه السلام میرساند.
از این خاندان در طول تاریخ عالمان بزرگ برخاستهاند از جمله امیر فضل الله بن محب حسینی (متوفای ۱۰۴۳)، سید حکیم دستغیب (متوفای ۱۰۷۷)، میرزا ابوالحسن دستغیب (متوفای بعد از ۱۳۰۰ قمری) میرزا هدایت الله (متوفی ۱۳۲۰ قمری) میرزا ابومحمود دستغیب و آقا سید محمدتقی پدر سید عبدالحسین.
تحصیلات
سید عبدالحسین درس را از مکتبخانه شروع کرد و با فراگیری قرآن و نصاب و خواندن چند کتاب منظوم منشور فارسی دوره مکتب را پشت سر گذاشت. پس از آن شروع به تحصیل علوم اسلامی نمود و درسهای ابتدایی حوزه علمیه را نزد پدر خواند و از محبتهای پدرانه و استادانهاش بهره برد. در سال ۱۳۴۲ قمری. در حالی که یازده ساله بود پدر را از دست داد و در نوجوانی روح لطیفش سخت آزرده و از نعمت پدر محروم گشت.
پس از فوت پدر تحصیلات را در مدرسه خان شیراز ادامه داد و از نورانیت و روحانیت مدرسه نیز بهرهمند بود. این مدرسه در مدت حیات خود انسانهای پاک و والا تباری را در خود جای داده بود و آنان با دعاها و خلوص و معرفت خود فضای آن را عطرآگین کرده بودند. صدرالمتالهین شیرازی و بسیاری از عالمان بزرگ در این مدرسه درس خوانده بودند.
او در حوزه شیراز مدتها به تحصیل پرداخت و نزد اساتیدی همچون شیخ اسماعیل، ملأ احمد دارابی، و آیت الله ملأ علیاکبر ارسنجانی دوره مقدماتی و سطح را به پایان رساند پایان یافتن دروس سطح حوزه او همزمان با غائله کشف حجاب رضاخانی بود و دستغیب جوان در همان سنین (حدود ۲۵ سالگی) به مبارزه با این تهاجم بزرگ پرداخت. اما مأموران او را زیر فشار قرار دادند و او نیز در سال ۱۳۱۴ شمسی مجبور به حرکت به سوی نجف شد. در نجف اشرف تحصیلات خود را ادامه داد و با تلاش پیگیر در طول هفت سال به مقام شامخ اجتهاد نائل آمد. آیات سید ابوالحسن اصفهانی، آقا ضیا عراقی، آقا سید باقر اصطهباناتی، شیخ محمدکاظم شیرازی از معماران علمی او در حوزه نجف بودند.
عطش عصیانگر او پس از سالها درس و تدریس آرام نگرفت و او همچنان در پی یافتن صاحب دلی بود که بتواند او را به وادی ایمن رسانده، در معرفت خود و خدای خویش به کمال برساند. اما روح جستجوگر آن شهید بزرگوار، بلندپروازتر از آن بود که به درس و بحث بسنده کند و از علوم مرسوم حوزه نجف سیراب شود. عطش عصیانگر او پس از سالها درس و تدریس آرام نگرفت و او همچنان در پی یافتن صاحب دلی بود که بتواند او را به وادی ایمن رسانده، در معرفت خود و خدای خویش به کمال برساند. در همان ایام این توفیق و موهبت نصیب او شد و به محضر پرفیض استاد اخلاق حوزه نجف، عارف نامور میرزا علی قاضی تبریزی رضوان الله علیه راه یافت و در مکتب عرفانی او رشد کرد.
پس از گذشت چند سال مرحوم قاضی به سرای باقی شتافت و او به محضر آیت الله آقا شیخ محمدجواد انصاری همدانی را یافت و مدتها تحت نظر وی راههای ظریف و لطیف معرفت نفس را طی کرد. ارتباط او با آیت الله انصاری همدانی در ایامی بود که وی در شیراز به سر میبرد و برای استفاده از استاد به همدان میرفت.
فعالیتهای اجتماعی و سیاسی
در سال ۱۳۲۱ شمسی، آیت الله دستغیب برخلاف میل خود و به توصیه استادانش به ایران بازگشت. عارف سالک شیرازی با گرفتن اجازه اجتهاد از استادانش به شیراز مراجعت کرد. با آمدن به شیراز از ابتدا در مسجد طالبیون به اقامه جماعت پرداخت و پس از آن چون ماه رمضان نزدیک میشد و جمعیت زیادتر، صلاح دیده شد که طاق منبری مسجد جامع عتیق شیراز را (شبستان وسطی مسجد جامع) نخاله برداری و آماده انجام مراسم ماه رمضان شود. این کار با زحمت فراوان انجام شد و مسجد تا حدودی آماده پذیرایی زائران خانه دوست شد.
پس از ماه رمضان و زمینهسازیها آقای دستغیب تصمیم گرفتند مسجد را از آن غربت درآورند و آن بنای مقدس و دیرینه را احیا نمایند. بر این اساس کار را شروع کردند. پس از چندین سال تلاش پیگیر سید خوب شیراز و مردم مؤمن آن دیار کار تکمیل بنا پایان یافت. از آن پس شهید دستغیب در مسجد جامع عتیق کار فرهنگی وسیعی را شروع کرد.
او که از پشتوانه غنی اخلاقی برخوردار بود انسانهای زیادی را جذب مسجد کرد. شیوههای تربیت اسلامی را در قالبی لطیف برای نسلهای جامعه مطرح کرد و خود عملاً به تربیت جوانان و مستعدان جامعه اسلامی همت گماشت. بسیاری از سورههای قرآن را در آن روزگاران تفسیر کرد و زمینه تربیت عدهای را فراهم نمود.
این برنامههای زندگی ساز تا قبل از سال ۱۳۴۰ به خوبی پیش میرفت و او در این کار پرتوفیق ترین بود. علاوه بر این در شیراز نیز کارهای خدماتی فراوانی را بنیان و تکمیل کرد. از ساختمان مساجد و مدارس و تعمیر آنها و تأسیس مراکز خدماتی و خیریه گرفته تا ایجاد مشاغل گوناگون برای کارگران و بیکاران و دستگیری مستمندان همه را عهدهدار شد و از عهده خدمت و تلاش به نحو شایسته برآمد.
وی که خطیب مسجد جامع عتیق بود، طی چند دهه فعالیتش در پیش از انقلاب اسلامی، از اوضاع اجتماعی ایران و رواج مظاهر غیردینی در کشور انتقاد میکرد. او پس از آغاز برنامه انقلاب سفید در اوایل دهه ۱۳۴۰ شمسی، به پیروی از علما و مراجع تقلید به لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی اعتراض کرد. اعتراض به حکومت پهلوی در به رسمیت شناختن اسرائیل نیز یکی دیگر از مخالفتهای او بود. مواضع انقلابی وی موجب گردید که چند بار دستگیر و زندانی شود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در بهمن ۱۳۵۷، امام خمینی به درخواست اهالی شیراز، دستغیب را به سِمت امامت جمعه آن شهر منصوب کرد. موضع اصلی دستغیب پس از انقلاب اسلامی مبتنی بر تبعیت امام خمینی و همراهی با ولایت فقیه بود. دستغیب در موضع سخنران نماز جمعه در تبیین مبانی انقلاب اسلامی و نیز دفاع از جایگاه روحانیت و حکومت اسلامی تأثیرگذار بود.
ویژگیهای اخلاقی
اگر چه آیت الله دستغیب در خدمت به مردم مضایقه نمیکرد و زمان بسیاری به این کار اختصاص میداد، حال و هوای دعا و مناجات را رها نکرد بلکه چون در عرصه اجتماع آسیب پذیری بیشتری وجود دارد باید از سلاح و سپر دعا و یاد حق بیشتر جست. همسر ایشان نقل میکند که در برخی از شبها نالههای پرسوز و گداز آقا خواب را از من میربود و نمیتوانستم بخوابم. به غذایی ساده بسنده میکرد و زیاد میشد که به نان و پنیری راضی بود. بعضی روزها با نان پیاز سر میکرد و هرگز معترض نبود. بعضی از شبها با دوست بزرگوارش حاج مؤمن پیش هم بودند و به مناجات مشغول و شبهای ماه رمضان تا صبح به دعا و نیاز به درگاه دوست قیام میکردند.
به غذایی ساده بسنده میکرد و زیاد میشد که به نان و پنیری راضی بود. بعضی روزها با نان پیاز سر میکرد و هرگز معترض نبود. برخوردهای اجتماعی، خانوادگی تربیتیاش همه از خودسازیهای پیوسته در طول عمرش حکایت میکرد. با اینکه هشت فرزند داشت به امور همه با صبر و حوصله میپرداخت و خیلی مراقب بود بچهها مادرشان را اذیت نکنند. اساساً او نسبت به همسرش احترام خاص قائل بود. هیچ گاه برای بیدار کردن بچهها برای نماز صبح یا کار دیگر سرزده بر آنها وارد نمیشد بلکه در میزد و آنها را صدا میکرد. یکی از دختران آن سالک پرهیزگار میگوید: برای نماز صبح در میزد و مرا چون خیلی زود بیدار میشدم و سحرخیز بودم با این عنوان زیبا صدا میزد: خانم بهشتی، خانم بهشتی، وقت نماز است. پاشو!
صبحها به پیاده روی میرفت و از نسیم صبحگاه استفاده میکرد. در راه بازگشت نان می خرید و به خانه میآمد. سپس چای و صبحانه را آماده میکرد. ما را صدا میزند تا با هم صبحانه بخوریم. به راستی خداوند در زمین عدهای را برمیگزیند و فراوان شایستگیهای انسانی را نصیبشان میکند به طوری که هر دوستدار کمالی را به سر وجد میآورد.
در سر سفره، بسمالله آغازین را بلند میگفت و پس از هر لقمه باز بلند میگفت الحمدالله. این طور بچهها نیز یاد میگرفتند. در مسائل خانوادگی نه جبارانه برخورد میکرد نه بیتفاوت بود و نه از دیگران سلب اختیار میکرد.
یکی از فرزندان ایشان نقل میکند: هنگامی که خواهرم میخواست ازدواج کند چهارده ساله بود. او را در اتاق بالا صدا زد و با او حرف زد. به او گفته بود ببین دختر جان، آقای… را من از بچگی میشناسم. فرد لایقی است. این آقا از کوچکی نمازش ترک نشده. من نظرم این است که شما در صورت ازدواج با ایشان سعادتمند میشوید. نظر خودت چیست؟ گفته بود هر چه شما بگویید آقاجان! و آقا گفته بود: شما میخواهید زندگی کنید، من چی بگم؟!
در شیوه زندگی معتقد بود که: ما باید از همه مردم سطح زندگیمان پایینتر باشد تا مردم به روحانیت شیعه بدبین نشوند. روزی یکی از دخترانشان به ایشان میگوید: آقا جان، پول بده برم لباس بخرم! آقا میگوید: «وصله لباست کو؟» یعنی چنین نیست که لباس انسان تنها به دلیل اینکه نو نیست نیازمند تعویض باشد.
شهادت
شهید دستغیب در نخستین سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی به افشاگری و مخالفت با گروههای مخالف جمهوری اسلامی به ویژه «گروهک تروریستی مجاهدین خلق» پرداخت و در ۲۰ آذر ۱۳۶۰ به هنگام رفتن به نماز جمعه در حمله انتحاری یکی از اعضای همین گروه به شهادت رسید. امام خمینی در بیانیهای به مناسبت شهادت دستغیب، وی را معلم اخلاق و مهذب نفوس و متعهد به اسلام و جمهوری اسلامی نامید.
منبع:مهر