۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۰ : ۰۳
عقیق:محمد نعمت دوست: برخورد مردم با این طلبه مرا شگفت زده میکرد، کسبه ای که با دیدنش با شوق به استقبالش میآمدند، بوق موتور سوار جوانی که با ظاهری داش مشتی از آن طرف خیابان گفت: مخلصیم حاج آقا، و یکی از اهل محل که میگفت دلش برای حاج آقا یه ذره شده.
تعجبم از احترامی که به او میگذاشتند نبود، بلکه از محبتی بود که از چشم اهالی محل و کسبه، نسبت به امام جماعت مسجدشان موج میزد، محبتهایی که واقعی بود و برآمده از عمق جان بود.
همه اهل محل را میشناخت، نه فقط با اسم، انگار سالها رفیق بودند، زندگی نامه اهل محل دستش بود، مشکلاتشان، دردهایشان، نوع فکرشان و ... همه را میدانست، معلوم بود ساعت ها همزبان و همدل مردم شده است.
سوال بزرگی که ذهنم را درگیر کرد این بود که چگونه؟ چطور یک طلبه میتواند اینطور دلها را جذب کند؟
حجت الاسلام ولی کوهی طلبه ای است که دو سه سالی میشود در مسجد امام هادی (ع) در محله کشتارگاه ارومیه مشغول تبلیغ است.
کارهای زیادی به برکت حضورش در این مدت صورت گرفته، تاسیس صندوق قرض الحسنه، ایجاد نمایندگی کمیته امداد در مسجد، چندبرابر شدن نمازگزاران مسجد، تشکیل گروههای جهادی، حل برخی مشکلات عمرانی محله، ایجاد مرکز مشاوره سلامت و اعتیاد، وتحصیل، جمع آوری مراکزی که با شان محله و شرع همخوانی نداشت، دعوت از مسوولین استانی و شهری برای شنیدن مشکلات مردم، همکاری با پاسگاه و دفاتر تسهیلگری، ایجاد وحدت بین مساجد و هیئت های محله، و... از جمله بخشی از این اقدامات بود.
قرارمان در مسجد بود. اما طبق عادت حاج آقا با فاصله از مسجد پیاده راه افتاده بودیم تا بین راه حال و احوالی از اعضا محل بپرسد. هرچند که ما بیشتر از حاج آقا مشتاق بودیم ببینیم این رابطه قلبی ظهور و بروزش چطور است.
قدم به قدم همراه حاج آقا کوهی در محله به راه افتادیم؛ محله را به مانشان میداد، و از هرجای این محله یک ماجرا تعریف میکرد حتی چایخانه محله! میگفت قبل از کرونا هرهفته در این چایخانه که اکثر بازاریهای محله جمع می شدند درس مکاسب میگفتم و بسیار مورد استقبال قرار می گرفت.
از او درباره رمز و راز این موفقیتها پرسیدیم، اگرچه او خودش را فقط عضوی از مسجد میدانست و بعد از مصاحبه هم تاکید داشت که نقش هیات امنای مسجد را پررنگ نشان دهیم اما قلب تپنده ماجرا خود او بود و عنایتی که به خودش شده بود تا بتواند چنین موثر باشد.
به مسجد که رسیدیم اولین چیزی که حاج آقا گفت در مورد مراسمات مسجد بود، میگفت: قبلا در ایام و مناسبت ها برای نماز یا سخنرانی توفیق حضور در این مسجد را داشتم اما تابستان سال ۹۶ بود که برای تبلیغ به این محله و مسجد آمدم، و ماندگار شدم.
اولین کاری که در هنگام آغاز تبلیغ انجام دادم همدل کردن ارکان داخل مسجد بود از نمازگزاران گرفته تا هیئت امنا چرا که اگر آنها همراه باشند کار کردن بسیار آسان است.
الحمدلله در مسجد ما هم پایگاه، هم هیات، هم مرکز سلامت و مرکز نیکوکاری و واحد خواهران فعال است،به لطف خدا با این مراکز یک ستاد واحد تشکیل دادیم به نام ستاد هماهنگی مسجد.و همه این مراکز هرکدام هرکاری انجام میدهیم به نام ستاد هماهنگی مسجد است یعنی همه برای مسجد یک دل شدیم.
پرسیدیم تاثیر این اقدامات روی محل چه بود؟ میگفت بعد از همراهی ارکان داخل مسجد این انسجام و وحدت به محله هم منتقل شد، برای هماهنگی و انسجام بیشتر ارکان محله، بنده با تک تک روحانیون مساجد محله دیدار داشتم رفتم پشت سرشان نماز خواندم و ساعتها درباره مشکلات فرهنگی محله صحبت کردیم.
حاصل این رفت و آمد ها و صحبتها ایجاد یک وحدت بین مساجد و هیاتهای محله بود که نمودش را در مراسمات مختلف به خصوص در محرم باایجاد یک هیات منسجم از هر سه مسجد دیدیم.
افزایش جمعیت نمازگزاران مسجد با روضه خانگی/جشن تولد مسجدی برای نوجوانان
چیزی که ذهنم را مشغول کرده بود نحوه ارتباط حاج آقا با اهالی بود؛ معلوم بود این ارتباط بیش از یک ارتباط عرف و معمول بین امام جماعت و نمازگزار است. پرسیدم این ارتباط با اهالی محل چطور به وجود آمد؟
کاری که بعد از انسجام بخشی محله انجام دادیم، سرکشی و رفت و آمد به خانه نمازگزاران مسجد بود، این کار هم یک وضعیت سنجی بود و هم در کنارش بذر محبت در دلها کاشته میشد.کم کم این رفتو آمد ها هفتگی شد. در این دیدارها، اعتماد و محبت شکل میگرفت که به برکت آن دیدیم کم کم تعداد نمازگزاران مسجد بیشتر شد.
روضه های خانگی اهل محل را اکثرا خودم کاملا مجانی میرفتم، وقتی پاکتی میدادند نمیگرفتم درصورت اصرار میگفتم بدهید به یک مستحقی که میشناسید، همین نگرفتن صله باعث شد بانوان نمازگزار مسجد چند برابر شوند.
برای نوجوانان و جوانان محل هم کاری انجام شد؟
در محله ما اکثر نوجوانان و جوانان اهل کارهستند و در کنار تحصیل در جایی کار میکنند. من به عنوان امام جماعت میرفتم به محل کارشان سرمیزدم سفارش میکردم به استاد کار که هوایش را داشته باش.
تاریخ تولد نوجوانان مسجد را گرفتم و جایی یادداشت کردم و موعد هرکدام میشد به همراه هیات امنا با خرید یک کیک تولد به خانه آن نوجوان میرفتیم و برایش تولد میگرفتیم. با این که خیلی از این خانواده ها مسجدی نبودند اما با همین کار هم محبت و هم اعتماد به مسجد در دلشان شکل گرفت و دیگر مانع حضور فرزندشان در برنامه های مسجد نمی شدند. این اعتماد باعث شد وقتی برای فرزندشان مشکلی در درس یا زندگی پیش میآمد ابتدا به ما میگفتند و از ما کمک میخواستند.
رفع مشکلات معیشتی اهل محله با ایجاد بانک اطلاعاتی
شنیدهایم صندوق قرض الحسنهای هم در محل به راه انداختهاید، ایده این صندوق از کجا به ذهن شما رسید؟
قدم بعدی و بزرگترین دغدغه بحث معیشت اهل محل بود، از آنجا که محله ما کم برخوردار است این دغدغه در ما بود که بتوانیم باری از دوش مردم برداریم. در این راستا صندوق قرض الحسنه مسجد را تشکیل دادیم که نزدیک ۸۰نفر عضو دارد. در کنار صندوق نمایندگی کمیته امداد را گرفتیم و محرومین وافراد نیازمند محله را شناسایی کردیم و یک بانک اطلاعاتی از وضعیت مردم تشکیل دادیم که بر اساس همین اطلاعات با اولویت بندی پیش میرویم.
در همین ایام کرونایی کمتر روزی بود که دوستان ما در این مراکز نیکوکاری بیکار باشند. یا درحال شناسایی بودند یا درحال رفع مشکل و پخش ارزاق.
همکاری با پاسگاه محل و میانجیگری اختلافات اهل محله
اهل میانجیگری هم هستید در دعواها و اختلافات، کمی در این مورد برایمان بگویید.
همکاری با ارگانها و نهادها چیزی بود که کم کم راه افتاد، به عنوان مثال با پاسگاه محله همکاری بسیار خوبی داریم. در مباحث اختلافات به عنوان میانجی ورود میکنیم و بسیاری از اختلافات را به لطف خدا حل و فصل کردیم. اگر الان به پاسگاه تشریف ببرید اسم بنده پای برخی از این حل و فصل ها ثبت شده که این اختلاف با میانجیگری امام جماعت مسجد منجر به صلح شد.
در کنار مصالحه و میانجیگری از ظرفیت پاسگاه در جهت پاکسازی محله از برخی کسب و کارهایی که دون شان و شرع بود استفاده کردیم.
پاسگاه و دفتر تسهیل گری و مسجد در کنار هم بسیاری از مشکلات محله را باهم پیگیر هستیم به عنوان مثال پیگیر یک مجتمع آموزشی برای محله هستیم.
یکی دیگر از دغدغه های ما اصناف محله بود که برخی هم اهل این محله نیستند اما الحمدلله ترتیبی اتخاذ شده که بسیاری از مشکلات این اصناف را از طرف مسجد از نهادهای دولتی پیگیری میکنیم، از مهر مسجد برای حل مشکل این اصناف استفاده میکنیم.
برای آسیبهای اجتماعی محله هم کاری انجام دادهاید؟
برای حل مشکلات محله هم آسیب شناسی کردیم هم برنامه ریزی، مثلا ما در بحث اعتیاد هم نقاط آسیب را شناختیم هم پایگاه سلامت تاسیس کردیم، برای مشاوره و راهنمایی خانواده هایی که درگیر این مشکل هستند هم بحث معرفی افراد به اماکن ترک اعتیاد را پیش گرفتیم و هم پس از ترک تلاش کردیم موضوع اشتغال این افراد را حل کنیم.
درکنار این کارهای منظم بسیاری از کارهای موردی هم اتفاق افتاد.به عنوان مثال از اهل محله یک بنده خدایی به دلایلی در دام ربا افتاده بود و زندگی اش درحال نابودی بود. الحمدلله با کمک صندوق بدهی اورا پاک کردیم و از راه حلال مشکلش رفع شد.
بعضی شبها به جای منبر پای درد دل مردم نشستم
با این همه کار منبرهایتان برقرار است و پر رونق؛ رمز و رازش چیست؟
هرروز قبل نماز ماشین را کمی دورتر پارک میکنم، از اول خیابان شروع میکنم احوال پرسی و خوش و بش با کسبه، حداقل با یک سلام خشک و خالی اعلام میکنم که دوستشان دارم.
به نظرم مهمترین وظیفه یک طلبه و مبلغ زیرو رو کردن زندگی انسانهاست یعنی تغییر سبک زندگی مردم.این تغییر سبک زندگی نیازمند این است که با مردم زندگی کنیم و پای درد دلشان باشیم.گاهی نیاز نیست حرف بزنیم گاهی منبر با حرف زدن نیست، بسیاری از شبها بعد نماز دورهمی داریم، میگویند حاج آقا امشب منبر نمیروی؟ میگویم امشب شما قرار است حرف بزنید من فقط شنونده ام. از دل این صحبتها است که بسیاری از مشکلات حل میشود.
منبع:فارس