کد خبر : ۱۱۵۵۵۰
تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱۳۹۹ - ۱۵:۲۲

نقش امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری در حرکت نویسندگان دهه ۶۰ به سوی تعهد

حرکت متعهد در دهه شصت مدیون پیام امام خمینی (ره) به هنرمندان جبهه و جنگ، آغاز نظریه‌پردازی شهید آوینی و ارتیاط تنگاتنگ حضرت آقا با هنرمندان است.

نقش امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری در حرکت نویسندگان دهه ۶۰ به سوی تعهدعقیق:سعید تشکری ـ هنر و ادبیات انقلاب اسلامی گفت بیست و دوم؛

در نیمه دوم دهه شصت،  هنر و ادبیات، خاصه ادبیات و هنر  انقلاب اسلامی، همچنان دچار نو شدن  و تولد است و اگرچه ما شاهد تولید آثار بیشماری درباره جنگ تحمیلی و گسترش رفتارهای ایدئولوژیک و فرهنگ اسلامی در جامعه هستیم، اما همچنان از فقدان رفتاری سیستماتیک و برگرفته از دانش و خرد جمعی در هنر انقلاب اسلامی رنج می‌بریم، در این دورانِ سردرگمی، ما یک خروجی مثبت داریم و آن ظهور تعداد بسیاری از نویسندگان در جُنگ‌های ادبی  است، نویسندگانی با نگاهی عمدتا عاطفی حتی به مقوله‌ای خشن مثل جنگ، این ورود باعث جهش تولید در رمان می‌شود و ما را به عدد 150 می‌رساند و در تمام این 150 اثر سایه جنگ پیداست.

ظهور چهره‌هایی چون سیدمهدی شجاعی، محمدرضا سرشار، ابراهیم حسن‌بیگی، علی موذنی، یعقوب آژند، قاسمعلی فراست، راضیه تجار، زنده‌یاد امیرحسین فردی، فریدون عموزاده خلیلی و...  در مقابل ادبیات چپ با ریشه‌های قدیمی و قدرتمند خود و داشتن نویسندگان استخوان‌داری مثل احمد محمود و علی‌اشرف درویشیان، رضا براهنی همچنان یکه‌تاز است و این نویسندگان با بیان رئالیستی خود شروع به تربیت کسانی می‌کنند که جنگ و فقر اجتماعی به مفهوم سوسیالیستی، در آثارشان بیش از آنکه دراماتیک باشد، پداگوژیک و آموزشی است.

در این دوره «شب ملخ» نوشته جواد مجابی، «محاق» نوشته منصور کوشان، «ثریا در اغما» نوشته اسماعیل فصیح، «ناگهان سیلاب» از مهدی سحابی، با درونمایه‌ای مشترک چاپ می‌شود، این درونمایه مشترک بازگشت به ارزش‌های گذشته و اسطوره‌های  ملی و باستانی و اعتراف به حسرتی از دست رفته است.

از سوی دیگر رمان‌های عامه‌پسند در نیمه دوم دهه 60 به شدت با اقبال رو به رو می‌شود، رمان‌هایی از فتانه حاج سید‌جوادی با درونمایه‌ای عمدتا رمانتیک آبکی و در امتداد پاورقی‌نویسی. آثار ذبیح الله منصوری به شدت ترویج می‌شود و او به عنوان مترجم در جامعه ادبی شناخته می‌شود که اصلا ترجمه واقعی آثارش نیست و در واقع بخش تخیل و ترجمه آزاد نویسنده است که دیده می‌شود. در دهه 60 علاوه بر رمان، حدود 1600داستان کوتاه در قالب مجله و مجموعه داستان، چاپ می‌شود و برای جنگ‌های ادبی، مطبوعات و پیوست‌های مطبوعاتی با گرایشات مختلف، مثل کیهان فرهنگی، صحیفه، ادبستان، و نامه‌های کانون نویسندگان، صدا و جنگ چراغ، خوراک خوبی  می‌شود.

مهم ترین داستان‌نویسان این دوره علی اشرف درویشیان، جمال میرصادقی، اصغر الهی، رضا جولایی، نسیم خاکسار، امین فقیری، سیمین دانشور، منیره روانی‌پور، شهریار مندنی‌پور، علی موذنی، سیدمهدی شجاعی، محمدرضا سرشار و بسیاری دیگر از نویسندگان جدی هستند، که در سال‌های دهه 60 ما را با تولیدی انبوه  و تاثیرگذار در حوزه داستان کوتاه مواجه می‌کنند.

این مواجهه، نیاز مبرمِ ما را به تعیین تکلیف و صف‌آرایی، بیش از پیش آشکار می‌کند. نیازی که ما را تا نیمه دهه شصت  با دو گرایش و طرح موضوعی جدی  رو به رو می‌سازد. هنر متعهد و هنر غیرمتعهد و مسئله‌ای با موضوعیت هویت‌یابی انقلابی مواجه می‌کند.

بعد از پذیرش قطعنامه 598، و ورود به دورانِ به اصطلاح سازندگی، پدیده غالب در میان هنرمندان، هویت‌یابی و هویت‌زدایی است. این بحث از سال آغاز دهه شصت، در جامعه هنری، در حوزه‌های مختلف، به شدت وجود دارد و کم کم منجر به بروز و صف‌بندی روشن‌تر میان هنر متعهد و غیر متعهد می‌شود. در واقع با خاتمه جنگ، یک فضای گفتمانی ایجاد می‌شود و تولیدات فضای هنری از این گفتمان پیروی می‌کند.

ورود جشنواره‌های رنگارنگ هنری و مسابقات هنری مختلف به این تنوع گفتمان دامن می‌زند و در این مسابقات ادبی و جشنواره‌ها، استعدادهایی بروز و ثبوت پیدا می‌کند، که قبلا در فضای هنری و ادبی چندان امکان بروز نداشت، و تا پیش از آن ویترین‌های کتابفروشی‌ها، پرده‌های سینما و سالن‌های تئاتر و موزه‌ها در اختیار افرادی بود که دو سه دهه جایگاه خود را در آن تثبیت کرده بودند. اما بعد از سال‌های جنگ تحمیلی با شروع یک بحث بسیار جدی این فضا ثبت و ضبط شده، می‌شکند. شروع کننده این بحث بسیار جدی، پیامی است  که حضرت امام(ره) به هنرمندان 8سال دفاع مقدس می‌دهند. پیامی بسیار تاریخی و تاثیرگذار.

هنرمندانی که این پیام را دریافت می‌کنند، چه آن‌ها که به شکل لوح زرین می‌گیرند، چه آن ها که پیام را می‌خوانند، احساس می کنند، یک اتفاق بزرگ افتاده است و جالب تر اینکه، شناسایی بسیار دقیقی روی هنرمندانی که این لوح زرین را دریافت کرده بودند، صورت گرفته بود و همین شناسایی باعث شد به عنوان الگو و مدل در جامعه هنری به رشد و نموشان ادامه دهند.

شهید آوینی با چاپ کتاب و مقالات در مجله هنری سوره و ساخت مستند روایت فتح، در این ماجرا بسیار تاثیرگذار است و نقش مهمی در ارائه الگویی از هنر متعهد ایفا می‌کند.

در این سال‌ها بهترین تعریف درباره ادبیات متعهد و غیرمتعهد را می‌توان در این تعریف پیدا کرد: «انسان به زیبایی نیاز دارد، چرا که روح بدون زیبایی، در تاریکی و خشونت زندگی روزمره و امور مادی گرفتار می شود.» در حقیقت گفتمان درباره درک زیبایی‌شناسانه و استاتیک هنری بین هنرمندان دوباره شروع می‌شود، گروهی معتقدند هنر باید برای اجتماع باشد و گروه دیگر معتقدند هنر باید برای زیبایی باشد که در پسِ این پرده، همان تفکر هنر برای هنر است.

دوباره تعدادی از هنرمندان به آوانگاردیسم روی می آورند. اما در این میان هنر متعهد، صاحبان و اندیشمندان و تولیدکنندگانی پیدا می‌کند، این صاحبانِ نو، در آن سال‌ها، بیش از آنکه مورد حمایت جامعه قرار بگیرند، تحت انزوا قرار می‌گیرند و این انزوا باعث می‌شود، بیشتر به تکاپو بیفتند و دریابند چه چیزهایی را نمی‌دانند، و چه چیزهایی را باید بدانند، این شاکله در آن سال‌ها گفتمان خود را آغاز می‌کند و در حقیقت تولید تئاتر دفاع مقدس، فیلم دفاع مقدس و آثاری که به عرصه دفاع مقدس در زمینه‌های مختلف مربوط می‌شود، از آن حالت تهییجی خارج می‌شود و به یک تحلیل گفتمانی می‌رسد، و در جایی اصلی‌ترین حرف را مقام معظم رهبری می‌زنند که  آن را نقل به مضمون می گویم. «تمام روز عاشورا یک روز طول کشید، اما این همه داستان دارد، ما از 8 سال دفاع مقدس چقدر داستان نگفته داریم؟».

این سخن و پیام ارزشمند باعث می‌شود تولیدات هنری، در زمانی کوتاه، از رحلت حضرت امام‌(ره) که فاصله کوتاهی دارد تا پیام ایشان و بعد هم انتخاب مقام معظم رهبری، در یک عرصه فرهنگی و هنری رشد و نموی دوچندان داشته باشد. انگار هنرمندان یک پشتیبانی معنوی و روحی و مطالبه‌گر متفاوتی را به جهت پشتیبانی دریافت می‌کنند و در جلساتی که بین حضرت آقا و هنرمندان برگزار می‌شود به یک گفتمان و درک جدید و الگوهای جدید به جهت تئوریک می‌رسیم.

قدر چند سال میان این تئوری‌سازی جدید و تولید هنری فاصله است و آرام آرام فیلم‌هایی از آقای حاتمی‌کیا بیرون می‌آید. در این دوران، جبهه آن طرف، همچنان به تولید آثار هنری خود ادامه می‌دهد و به مرور ناخالصی‌ها در میان طیف هنرمندان متعهد، خودشان را در شانه هنر غیرمتعهد بروز می‌دهند و این صف‌بندی روز به روز روشن‌تر می‌شود.

به طور مثال در همان دوره، کتاب‌هایی چاپ می‌شود و به فاصله ای بسیار کوتاه، تبدیل به کتاب‌هایی پرفروش می شوند، اما اتفاق مهم و متفاوت این است که بعد از خوانده شدن رها نمی‌شوند، تریبون‌هایی از چند طیف پیدا می‌شوند و به نقد و بررسی این آثار می‌پردازند. یکسو مجله آدینه می‌ایستد، سوی دیگر مجله سوره. این دوسویی و وجود این دو تریبون مستقل، باعث می‌شود بسیاری از هنرمندان، با این ترکیب به تولید هنری خود ادامه دهند و مخاطبین خود را به سمت این تولیدات هنری ترغیب کنند و امکان تولید مفهومی و انتشار الگوی حقیقی  در شمایل ادبیات متعهد، به مخاطب بیشتر  فراهم می‌شود.

در واقع انتشارات سوره، برگ و حوزه هنری  تریبون‌هایی برای بچه‌های مسلمان  و آن طرف مجله آدینه، و دنیای سخن تریبون بخش دیگری از جامعه می‌شود و هر یک در این تریبون‌ها قصه‌های خود را روایت می‌کنند. این ترسیمی اولیه از یک فضای زنده و پویا ادبی است، فضایی با تریبون‌های مستقل که به حیات تنوع تفکر در جامعه آن سال ها کمک می‌کند و در این رقابت است که ادبیات انقلاب اسلامی ، نیاز خود را به بازسازی و تحول در می یابد و برای ادامه حیات خود، تئوری سازی و مکتب سازی را آغاز می‌کند.

به نظر من، این مکتب‌سازی، به دلیل خَلق فضای گفتمانی و فکری پخته‌تر است، یعنی اگر ما برای ادبیات و هنر روشنفکری، یک عمر صدساله در نظر بگیریم، همان‌طور که در گفت‌های قبلی به آن اشاره کردم، نویسندگان در عصر مشروطه با آثار ترجمه‌ای، تربیت شدند، اما در این سو و بعد از صد سال، سرانجام نویسندگان ملی‌مان با ارادت به مکتب انقلاب اسلامی  شروع می‌کنند به هویت‌یابی و از تقلید بیشتر فاصله می‌گیرند. آن‌چه در این هویت‌یابی رخ می‌دهد، مروری دیگر بر تاریخ اسلام و تشیع است و یک عمر 1400 ساله را برای خودشان احیا می‌کنند و کم‌کم قهرمان‌‌های صدر اسلام وارد صفحه تلویزیون می‌شوند، مثل سریال امام علی(ع).

حتی در زمینه رمان‌نویسی هم رمان‌های تاریخی صدر اسلام در ویترین‌ کتاب‌فروشی برای خود جایگاه پیدا می‌کنند و نهضت‌های اجتماعی به گفتمان‌سازی و جمله‌سازی روی می‌آورند.

با حیات تریبون‌های مختلف، در آن سو باستان‌گرایی کپک زده هم چنان  امکان ادامه دارد و در این رقابت  سعی می‌کند، خود را احیا کند و ما با موضوعاتی مثل آناهیتاگرایی، موزه‌گرایی و عرفان‌های جعلی  در هنر رو به رو می‌شویم.

در این بازسازی‌ها، مجلات متفاوتی در می‌آید و جالب است، تولید این مجلات هنری، اول از سوی هنر متعهد شروع می‌شود و کم‌کم به سمت هنر غیرمتعهد گرایش پیدا می‌کند و هنرمندان در فضای آزاد جمهوری اسلامی، و عمدتا در دو جبهه به فعالیت پرداختند.

این شاکله‌ای که عرض کردم نیازمند مثال‌هایی است تا در این مثال‌ها بافت روزانگارانه به خود گیرد و برای تحلیل این بافت جدید هیچ راهی نیست، جز اینکه به این فکر کنیم تاثیرگذارترین جبهه فرهنگی ما کدام جبهه و تفکر است؟

اگر تاثیرگذارترین تفکر، تفکر شهید آوینی بوده است، بعد از شهادت ایشان ما با چه رویدادهایی تاثیرپذیرفته از این جریان فکری مواجه می‌شویم؟

 شهید آوینی نمونه بارز هنرمند متعهد است که خود را وقف کرده و گواه این حرف محل شهادت اوست، یعنی شهادت در یکی از پروژه‌های روایت فتح و درست در محل تهیه مستند روایت فتح. این یک الگوی ِ محض درعمل و افتخار   شهادت است. 

شهید آوینی در همان سال‌ها برای آقای ابراهیم حاتمی‌کیا که به تازگی فیلم «از کرخه تا راین» را ساخته است، نامه‌ای می نویسد و خواندن و چندبار خواندن این نامه برای خیلی از هم نسل‌های ما بسیار لازم است. عنوان این نامه این است «ابراهیم همین طوری بمان».

نامه‌ای هنرمندانه و بازتابی از ترس و نگرانی شهید آوینی درباره موقعیت هنرمندان مسلمان در میان آغاز تئوری قبیله جهانی  مک لوهان که در مجلات شبه روشنفکری  به شدت تبلیغ می‌شد.‌ 

ما در حوزه شعر متعهد، علی معلم، علیرضا قزوه،  زنده‌یادان سلمان هراتی و حمید سبزواری را داشته‌ایم، در حوزه تئاتر هم اینگونه است و یافتن مثال در این حوزه بسیار ساده است.

جشنواره تئاتر فجر کار خود را شروع می‌کند و هم زمان در تبریز، یک جشنواره به نام جشنواره 17 شهریور آغاز می‌شود،‌ اما با چند دوره برگزاری درخشان تعطیل می‌شود و این مشکل بسیار مهمی در این سال‌هاست، چرا که بچه‌های هویت‌مند و مستعد اما تازه‌کار، مکانی برای ارائه آثار خود ندارند و اگر گاهی مکان‌هایی مثل جشنواره 17 شهریور شکل می‌گیرد، علیرغم درخشش، دوام زیادی ندارد.

 برگزاری یک دهه جشنواره بچه‌های مسجد ‌و سوره، سنگ بنای جدیدی را محک زده و تربیت هنرمندان جوان مسلمان فراهم می‌کند.‌ جشنواره تئاتر فجر پیش از این توسط ادارات کل فرهنگ و هنر و بعد از انقلاب توسط اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار می‌شد، اما محلی برای بروز هنرمندان استخوان‌دار بود و برای جوان‌ها چه در حوزه تئاتر و چه سینما، امکان رویارویی در این اردوگاه بزرگ هنری وجود نداشت.

اما با فارغ التحصیل شدن دانشجویان، در جبهه‌های متفاوت و حضور گسترده و قدرتمند در جشنواره فجر، و بعد از آن شکل‌گیری جشنواره دانشجویان در این دو حوزه، ما  با صداهای جدیدی در اواخر دهه شصت روبه رو می‌شویم و این صداهای جدید را مدیون تلاش‌های بسیار هستیم که در دهه 60 با دو اتفاق بزرگ ، شاکله خودش را منسجم‌تر و سیستماتیک‌تر پیدا می‌کند و قدرتمندتر ادامه می‌دهد،

یکی پیام حضرت امام (ره) به هنرمندان جبهه و جنگ و دوم آغاز نظریه‌پردازی شهید آوینی و ارتیاط تنگاتنگ  حضرت آقا با  هنرمندان  برآمده ازجبهه  انقلاب اسلامی. 

 

منبع:تسنیم


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین