۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۰ : ۲۱
عقیق:کتاب «سر سفره خدا» با موضوع آشنائی با معارف قرآن کریم به شیوه پرسش و پاسخ به قلم محمد علی محمدی به رشته تحریر درآمده است که در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما خوبان خواهیم کرد.
- شیطان چیست؟ آیا ابلیس با شیطان فرق میکند؟
به هر موجود آزار دهنده، منحرف و سرکش که انسان را از راه خدا باز میدارد شیطان گفته میشود.
پس گاهی شیطان از جنس انسان است و گاهی از غیر انسانها چنان که خداوند میفرماید: برای هر پیامبری دشمنانی از شیطانهای انسانی و جنی قرار دادیم ...
با توجه به آن چه برایتان نوشتم آیا میتوانید بگویید چرا امام خمینی (قدس سره) آمریکا را [شیطان بزرگ] نامیده است؟ آری برای این که طغیان و سرکشی و زور گویی میکند و موذیانه انسانهای دیگر را از راه خدا باز میدارد و آنها را منحرف میکند.
امروزه شیطان بزرگ و سایر شیطانها، دامهای زیادی فراروی نوجوانان و جوانان ما قرار داده است و به فرموده امام خمینی:
الان که شما جوانهای عزیز و همه دبیرستانها، و همه دانشگاهها میخواهید کشور خودتان دست خودتان باشد، استقلالش محفوظ باشد، آزادی داشته باشید، طریق انسانیت را طی بکنید... شیاطین به دست و پا افتادهاند که شماها را منحرف کنند.
فرق ابلیس با شیطان این است که که ابلیس یکی از شیطانها بود. یعنی همان شیطانی که حضرت آدم (علیه السلام) را گول زد و او را از بهشت بیرون راند. همان شیطانی که از جن است، چنان که خداوند میفرماید:
و [و یاد کن] آن که به فرشتگان گفتیم که به آدم سجده کنید پس سجده کردند، مگر ابلیس که از جنیان بود و از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد. آیا شیطان و فرزندانش را به جای من به دوستی برگزیدید، در صورتی که دشمن شما هستند؟ ستمکاران چه جایگزین بدی را انتخاب کردند.
- اگر ابلیس از فرشتگان نبود، چرا خداوند به او هم دستور داده به آدم سجده کند؟
برای پاسخ دادن به این سؤال ابتدا آیههای زیر را که درباره داستان سجده بر آدم است با هم میخوانیم، سپس به پرسش پاسخ خواهیم داد:
و اذ قلنا للملئکه اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس و استکبر و کان من الکفرین؛ و [یاد کن] هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده [و خضوع] کنید، همگی سجده کردند، جز ابلیس که سرباز زد و تکبر ورزید [و به خاطر نافرمانی و تکبرش] از کافران شد.
اما پرسش شما دو پاسخ دارد که هر دو را مینویسم.
۱- ابلیس به سبب عبادت زیادی که کرده بود در زمره فرشتگان به حساب میآمد. برای توضیح بیشتر یک مثال میآوریم: فرض کنید در مدرسه شما مراسم افطاری برگزار شده و برای معلمان جایگاه و صندلیهای مخصوصی درنظر گرفتهاند. در این میان، از دانشآموز خیلی درس خوانی میخواهند او هم در زمره معلمان روی صندلیهای ویژه معلمها بنشیند، وقتی افطاری آماده شد، مسئول افطاری میآید و رو به افرادی که روی صندلیهای مخصوص معلمان نشستهاند میگوید: از معلمهای محترم خواهش میکنم برای صرف افطار تشریف بیاورند. بدیهی است که دانشآموز درس خوان هم با معلمها همراه میشود و بر سفره افطار مینشیند. او نباید به تنهایی سر جایش بنشیند.
درباره فرشتهها و ابلیس نیز همین طور بود. زیرا چنان که در یکی از پاسخهای قبلی برایت نوشتم، ابلیس شش هزار سال عبادت کرده بود. به این سبب خداوند مهربان به وی مقام و درجه داده بود و او را در مقام فرشتهها و قرار داده بود و وقتی فرمود فرشتهها سجده کنند، شیطان هم در زمره آنان بود و مامور بود مانند فرشتهها عمل کند.
۲- پاسخ دیگر این است که:
خطاب الهی، هم به فرشتهها بود و هم به ابلیس، اما چون بیشتر مخاطبان خداوند ملائکه بودند، از این رو خداوند نام فرشتهها را ذکر کرده است. و این گونه سخن گفتن مرسوم است. یک مثال:
فرض کنید در آینده دانشمندان بتوانند وقوع زلزله را پیش بینی کنند.
یک روز که شما در کلاس نشستهاید ناگهان بلندگوی مدرسه اعلام میکند. توجه! توجه! تا چند لحظه دیگر زلزله بزرگی رخ خواهد داد، از همه دانشآموزان تقاضا میشود به سرعت مدرسه را ترک کنند. در این صورت آیا مستخدم مدرسه. آن جا را ترک نمیکند؟ روشن است که مستخدم مدرسه و هرکس دیگری که صدای بلندگو را شنیده است باید به دستور عمل کند و فورا مدرسه را ترک کند، ولی از آن جا که غالب افرادی که در مدرسه هستند، دانش آموزند، تنها از آنها نام برده شده است. همین طور وقتی یک نفر سخنران در تهران سخنرانی میکند و میگوید اهالی محترم تهران از همه شما میخواهم که در نماز جمعه شرکت کنید که ثواب زیادی دارد. حالا اگر یک نفر از تبریز بود میتواند بگوید مقصودش فقط اهالی تهران بود، پس اگر من در نماز جمعه شرکت کنم ثوابی نمیبرم!؟
در مورد سؤال شما نیز همین طور است؛ یعنی خداوند به همه مخاطبان دستور داده بود که بر آدم سجده کنند، ولی چون اکثر قریب به اتفاق مخاطبان فرشتهها بودند، تنها در آیه مورد نظر نام فرشتگان آمده است.
برای اطلاعات بیشتر و دقیقتر میتوانید کتاب معارف قرآن، نوشته آیه الله مصباح، ص ۲۹۹ به بعد را بخوانید.
منبع:حوزه