کد خبر : ۱۱۵۴۷۴
تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱۳۹۹ - ۱۶:۴۰
حجت‌الاسلام والمسلمین محسن قرائتی در برنامه درسهایی از قرآن؛

بررسی آثار لقمه حلال و حرام در زندگی انسان

در این قسمت از برنامه درسهایی از قرآن ضمن بررسی رابطه غذا با اخلاق و رفتار انسان مباحثی نظیر انواع رزق مادی و معنوی و رابطه استجابت دعا و لقمه حرام بیان گردید.

بررسی آثار لقمه حلال و حرام در زندگی انسانعقیق: برنامه درس‌هایی از قرآن با سخنان حجت‌الاسلام والمسلمین محسن قرائتی پنجشنبه، بیست و دوم آبان‌ماه، با موضوع «آثار لقمه حلال و حرام در زندگی» از شبکه اول سیما پخش شد. در ادامه مشروح این برنامه را می‌خوانید:

درس‌هایی از قرآن یک برنامه‌ی چهل ساله‌ای است که خدا لطف کرد حتی یک شب جمعه از طرف ما تعطیل نشد. لطف خدا بود و ده سالی که از تلویزیون ما گذشت بعضی از دوستان فرهنگی به فکر افتادند که این بحث‌های درس‌هایی از قرآن را یک سؤال‌هایی دربیاورند و یک مسابقه برای نسل نو بگذارند.
این فکر ۲۹ سال گذشت یعنی چهل سال تلویزیون است و بعد از ده سال به این فکر افتادیم. هرسال بیش از دو میلیون ورقه توزیع می‌شود و بیش از یک میلیون رسماً شرکت می‌کنند و از درس‌هایی از قرآن چند سوال طراحی می‌شود و این کار در زمانی که الان کرونا هست از طریق فضای مجازی بررسی می‌شود. اول از خدا تشکر می‌کنیم و از شهدایی که این امکانات را در اختیار ما گذاشتند و از صدا و سیما و آموزش و پرورش که در برنامه شاد برای این بحث یک کانال خاصی باز کرده است. این اثرش نه نسبت به درس‌های بنده باشد، هرکس با هر سخنرانی سر کلاس، در دانشگاه، آموزش و پرورش، خطبه‌های نماز جمعه، هر جا می‌نشینیم به قصد این گوش بدهیم که یاد بگیریم.‌
۱- گوش‌دادن به قصد یادگیری
چون اگر به قصد یاد گرفتن نباشد آدم گوش می‌دهد و بعد هم فراموش می‌کند. شما اگر یک عمری بروی دکان نانوایی، نانوایی را یاد نمی‌گیری اما اگر دو سه ساعت، چند ساعت بروی به قصد اینکه یاد بگیری، یاد می‌گیری. پای هر حرفی می‌نشینیم عنایت داشته باشیم این چه می‌گوید. دل بدهیم نه فقط گوش بدهیم. حالا این کار در برنامه ما شده و خدا را شکر می‌کنیم. از دست‌اندر کاران تشکر می‌کنیم بخشی از فرهنگیان این کار را پیگیری می‌کنند و هر هفته به ده نفر جایزه داده می‌شود، جایزه‌هایش چیزی نیست. جایزه‌ی علم آن مطلبی است که آدم یاد می‌گیرد. شما وقتی دل دادی و چیزی یاد گرفتی جایزه‌ات همان است که یاد گرفتی، منتهی افرادی هستند گاهی کمک‌هایی می‌کنند و این به صورت یک تشکیلات خوبی درآمده است. خدا را شکر و از همه دست‌اندرکاران تشکر می‌کنم. این مقدمه بود به مناسبت آغاز بیست و نهمین سال مسابقه. سراغ بحث اصلی برویم.
اما بحث این هفته چیست؟ در مورد چیزی است که دنیا خواب است و اسلام بیدار. دنیا خواب است؟ بله، همه کشورها؟ بله، دانشگاه‌ها، آنها هم توجه به این مسأله‌ای که می‌گویم ندارند. در تعلیم و تربیت مسائل خانواده مطرح هست. مسأله روانشناسی مطرح است. روانشناسی کودک مطرح است. تشویق، تنبیه، فیلم، هنر، در تعلیم و تربیت پای همه جا و همه چیز در کار است و یکجا که جایش خالی است این است. اینکه لقمه حلال و لقمه حرام در تعلیم و تربیت اثر دارد. این را من از بعضی از افرادی که دو تا دکترا داشتن در تخصص تعلیم و تربیت، پرسیدم که آیا دنیا در تعلیم و تربیت به فکر لقمه هست؟ گفت: لقمه حلال و لقمه حرام در کتاب‌های دنیا نیست، ولی اسلام خیلی عنایت دارد.
۲- خروج آدم و حوّا از باغ بهشتی
خداوند حضرت آدم و حوا را خلق کرد، در یک باغ بسیار خوبی، گفت: اینجا خوش باشید. هرچه هم خواستید بخورید، «وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما» (بقره/۳۵) هرچه می‌خواهید بخورید. فرمود: این یکی را نخورید. «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ» پس ببینید سر لقمه شد. همه چیز بخورید و این یکی را نخورید. آدم و حوا هم وسوسه شدن از طرف شیطان همان که خدا گفت نخورید، خوردند. پس این لقمه که در شکمشان رفت، خداوند فرمود: از این منظره و باغ بیرون بروید، دیگر جای شما اینجا نیست. آدم و حوا را بیرون کردند، ما هم نسلش هستیم بیرون کردند. همه به درد سر افتادیم سر یک لقمه که نباید بخورد، خورد. تازه نگفته بود و تکلیف نبود. آن باغ جای تکلیف نبود، تکلیف جایش دنیاست. توصیه بود. مثل اینکه آدم می‌گوید آقا سرما نخوری. یک توصیه‌ای خدا به آدم و حوا کرد، این توصیه را گوش ندادند، خودش و نسلش را بیرون انداختند. ما همه گرفتاری‌هایمان برای این است که پدر ما این لقمه را خورد. حالا ما چقدر لقمه حرام خوردیم؟ این لقمه حرام که نبوده، تکلیف نبوده، توصیه بوده است. به قول طلبه‌ها می‌گویند: امر مولوی نبوده امر ارشادی بوده است. امر مولوی مثل اینکه می‌گویند: بکن و نکن و سفت می‌گویند. ارشادی مثل اینکه آدم به بچه‌اش می‌گوید: لباس بپوش سرما نخوری. پزشک به بیمار می‌گوید این دارو را نخوری، هرچه من گفتم بخور و هرچه من نگفتم نخور. توصیه، به یک توصیه‌ی شکمی عمل نشد نسل بشر سقوط کرد. احبط، احبطا، بروید از اینجا بیرون. آنها بیرون آمدند آدم و حوا، ما هم نسلش هستیم، همه گرفتاری‌های ما سر یک لقمه است. پس ببینید چقدر مسأله مهم است و بشر چطور خواب است.
۳- رزق بندگان، از سوی خدا
کم فروش‌ها، اختلاس‌گرها و دزدها چشم‌هایشان را باز کنند. یک لقمه نان می‌خواهند بخورند، خدا به سگ‌های ولگرد روزی می‌دهد. نهنگ در دریا و اقیانوس زندگی می‌کند، از این ماهی‌ها هرچه می‌خواهد می‌خورد. جرمش لای دندان نهنگ می‌رود. نهنگ مسواک می‌خواهد. روی اقیانوس می‌آید و دهانش را باز می‌کند. پرنده‌ای است کوچولو دو شاخک دارد مثل کلنگ دو سر است، این پرنده در فضا گرسنه می‌شود. می‌آید روی آب می‌بیند این دهانش باز است، می‌رود در دهان نهنگ می‌نشیند. نهنگ می‌خواهد این را ببلعد نمی‌تواند. چون این شاخک‌ها به دهانش فرو می‌رود. دهانش همینطور باز می‌گذارد. این پرنده آشغال‌های لای دندان نهنگ را می‌خورد. شکمش سیر می‌شود و بالا می‌پرد. نهنگ هم دندان‌هایش مسواک می‌شود و در اقیانوس می‌شود. یعنی چه؟ یعنی خداوند رزق پرنده در هوا را لای دندان نهنگ در اقیانوس قرار داده است. خدایی که اینطور رزاق است، «وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ» (هود/۶) همه را «نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ‏ مَعِیشَتَهُمْ» (زخرف/۳۲) در مورد لقمه می‌خواهم صحبت کنم. تازه حالا این أکل بود، قرآن چند جا می‌گوید: «أَکَّالُونَ‏ لِلسُّحْت‏» (مائده/۴۲) آیه‌ی قرآن است. یعنی دائماً لقمه حرام می‌خورد. حضرت آدم یکبار خورد، می‌گوید: «ذاق» یعنی شکمش هم سیر نشد. ذائقه یعنی چشید. حضرت آدم یکبار خورد، ۱- چشید، ۲- تکلیف هم نبود ۳- ما دائماً بعضی‌هایمان خلاف می‌کنیم، أکال، مثل بقال و خراز، أکال از أکل است، أکل یعنی دائماً می‌خورد. «أَکَّالُونَ‏ لِلسُّحْت‏» دقت کردید چه گفتم؟ پدر و مادر ما یکبار خورد. ۲- کم خورد. ذاق یعنی فقط چشید. «ذاق الشجره» یعنی چشید. یکبار بود، چشیدن بود نه پرخوری، توصیه بود نه تکلیف، این روزگارش شد. «أَکَّالُونَ‏ لِلسُّحْت‏»
حالا وارد بحث شویم. در قرآن خیلی گفته «کلوا» از چه چیزهایی بخورید؟ «لا تأکلوا» از چه چیزهایی نخورید؟ مسأله تغذیه مورد مهمی است. غذاهای خطرناک را تکرار کرده است. مثلاً در مورد خمر و میسر، شراب و قمار، در مورد ربا تکرار کرده است. در مورد سرقت تکرار کرده است. لقمه حرام پیروی از گام‌های شیطان است. «کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالًا طَیِّباً» غذای حلال و طیب بخورید، بعد می‌گوید: «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ» گام‌های شیطان، در راه شیطان قرار نگیرید. یعنی اگر کسی لقمه حرام خورد در راه شیطان قرار می‌گیرد.
امیرالمؤمنین می‌فرماید: «لَا تُدْخِلُوا بُطُونَکُمْ‏ لُعَقَ‏ الْحَرَام‏» نهج البلاغه خطبه ۱۵۱، لُعق را معنی کردند جمع لقعه یعنی چند قاشق، یعنی یک مقدار کم. یعنی از مقدار کم هم پرهیز کنید. شما وقتی یک سوزن به یک گوشه توپ فوتبال بزنی بازی لغو می‌شود. نمی‌گوید: آقا حالا ما یک سوزن به یک گوشه زدیم، یک سوزن به یک گوشه زدی ولی بازی لغو شد. گاهی وقت‌ها یک لقمه خراب می‌کند. من در مسائل اجتماعی نمی‌توانم. مثلاً عمامه من اینجاست، حالا اگر عمامه‌ام را بردارم دو سانت جلوتر بیاندازم. دادگاه ویژه روحانیت مرا می‌گیرد و از تلویزیون بیرون می‌کنند. حالا من دو سانت عمامه را جلو آوردیم، دو تا مو گیر ندهید. دو تا مو… ما اسلام را قبول داریم، دو تا مو چیزی نیست. این آهنگ طوری نیست. حالا بگذار یک شب خوش باشیم. گاهی وقت‌ها یک سوزن به یک گوشه توپ می‌خورد اما بازی لغو می‌شود.
۴- رابطه غذا به اخلاق و رفتار انسان
قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «وَ الَّذِی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلَّا نَکِداً» (اعراف/۵۸) زمین خبیث تیغ بیرون می‌دهد. زمین خوب میوه‌های خوب بیرون می‌دهد. می‌خواهد چه بگوید؟ یعنی وقتی از درون خراب شد، اعمال هم از بیرون اثر دارد. عمروعاص… [یکی گفت عمروعاص] عمروعاص به امام حسن گفت یا امام حسین: خیلی ریش‌هایت خوب است. چرا ریش‌های من به این خوبی نیست؟ امام حسین فرمود: «وَ الَّذِی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلَّا نَکِداً» قرآن می‌گوید: زمین خبیث تیغ بیرون می‌دهد. ذات تو هم خبیث است، معاویه به عمروعاص گفت: نگفتم با امام حسن در نیافت. اینها پسر علی بن ابی طالب هستند. به اینها چه گفتی؟ در دهانش زد. معاویه با عمروعاص دعوا کرد. عمروعاص به امام حسن گفت: ریش‌هایت قشنگ است. گفت: باید قشنگ باشد. زمین طیب حاصلش خوب است و زمین خبیث حاصلش تیغ است. معاویه دعوا کرد و گفت: با اینها در نیافت.
آثار لقمه حرام، عرض کنم اینها هست. روایتش را بعد می‌خوانم. ۱- رزقت از حلال کم می‌شود. این را بنویسم. بسم الله الرحمن الرحیم، [پای تخته] آثار لقمه حرام: ۱- از حلال کم می‌شود. روایت داریم رزق هرکسی حلال اندازه‌گیری شده است. اگر کسی ناخنک به حرام بزند خدا سهم حلالش را کم می‌کند. من یک مثلی را مکرر گفتم. یکبار دیگر هم بگویم. قدیم سنگ کیلویی نبود. یادم هست بچه بودم در بعضی روستاها به خصوص، مثلاً وقتی نخود می‌خواستند بخرند یک سنگی برمی‌داشتند پهلوی خودش می‌گفت: فرض کنید این یک کیلو است. یک کلوخی، سنگی را، یک کسی آمد گفت: آقا شکر می‌خواهم. سنگ را گذاشت، شکرفروش رفت آخر مغازه شکر بیاورد و در ترازو بگذارد. مشتری آنجا ایستاده بود دید صاحب شکر رفت آخر مغازه شکر بیاورد این کلوخ را برداشت هی به زبانش مالید و لیسید. دوباره وقتی رویش را این طرف می‌کرد کلوخ را در ترازو می‌گذاشت. این به نظر خودش کلوخ می‌خورد و مال صاحب شکر را می‌خورد اما هرچه کلوخ ساییده شود وزن شکرش کم می‌شود. این را به شعر درآوردند. این بنده خدا به خیال خودش زرنگی می‌کند. آدم‌هایی که دو پرس می‌خورند فکرمی‌کند دو پرس… نخیر آقا، دو وعده دیگر نمی‌تواند غذا بخوری، هرچه می‌گوئیم می‌گوید اشتها ندارم سیر هستم! حدیث داریم رزق همه از حلال اندازه‌گیری شده است. آن کسی که به حرام ناخنک می‌زند خدا از رزق حلال کم می‌گذارد. این یک، ۲- نه حج نه عمره نه نماز و نه… کارهای عباداتش قبول نیست.
شما چای می‌خوری اما اگر چای در آفتابه باشد می‌خورم؟ نه، حجی که باید از رزق حلال باشد. عمره‌اش حلال باشد و نمازش حلال باشد. دیگر چه؟ در نسل اثر می‌کند. در اولاد، در اولاد اثر دارد. سعی کنیم به بچه‌هایمان رزق حلال بدهیم و یک خرده از تزئینات کم کنیم.
۵- عدم استجابت دعا، به خاطر لقمه‌ی حرام
دعایش مستجاب نمی‌شود. [پای تخته] رد دعا، دعایش رد می‌شود، هرچه دعا می‌کند مستجاب نمی‌شود. حدیث داریم، «من اراد أن یستجاب له» کسی که دوست دارد دعایش مستجاب شود، «فلیطیب» غذایش را طیب کند. لقمه‌ات را حلال کن، دعایت مستجاب می‌شود. قبول نشدن نماز را هم گفتم. بله!
خوار شدن، [پای تخته] این‌هایی که اختلاس می‌کنند و تلویزیون اینها را نشان می‌دهد، دیگر خودش و خانمش و برادر خانمش، شوهر خواهرش، دایی‌ها و عموها و پسرعموها، تمام فامیل می‌گویند: دیدی تلویزیون نشان داد. ارزش داشت شما مدل ماشینت را بالا ببری، بعد تلویزیون نشان می‌دهد می‌گویند: این اختلاس کرده است. حدیث داریم در دنیا خوار می‌شوید، آخرت هم که عذاب هست.
لقمه حرام هم سر چشمه همه گناهان هست. [پای تخته] سرچشمه همه گناهان است یا بسیاری. امیرالمؤمنین به کمیل فرمود: «إِنَّ اللِّسَانَ یَنْزَحُ مِنَ‏ الْقَلْبِ‏ وَ الْقَلْبُ یَقُومُ بِالْغِذَاءِ فَانْظُرْ فِیمَا تُغَذِّی قَلْبَکَ وَ جِسْمَکَ» ای کمیل، زبانت هرچه می‌گوید بر اثر قلبت است. یعنی هر خاطره‌ای در ذهنت است آن خاطره را به زبان می‌آوری. چیزهایی که از قلبت صادر می‌شود، بخاطر غذایی است که می‌خوری. پس چیه؟ غذا در روح اثر دارد و روح در بیان اثر دارد. اینها همه به هم وصل است. وقتی رزق ما تضمین شده برای چه حرص می‌زنیم؟ بعضی می‌گویند که نظام اقتصادی که فاسد است دزد پیدا می‌شود، این حرف درست است اما همه دزدها مشکل ندارند. شاه رئیس دزدها بود. شاه اگر رئیس دزدها بود، مشکل اقتصادی داشت؟ بعضی به خاطر فقر دست به حرام می‌زنند که مسئولش هم دولت و مردم هستند. گاهی انسان می‌بیند که همه باید استغفار کنیم، تعارف ندارد. بعد از چهل سال تلویزیون جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که فلان منطقه بچه‌هایش کفش ندارند. مدرسه ندارند، کپرنشین هستند. آنوقت از آن طرف می‌بینی پول‌هایی خرج می‌کنند سالن درست می‌کنند که چند میلیارد خرجش است و در سال پنج جلسه هم در آن گرفته نمی‌شود. شما خودت باشی حاضر هستی برای یک کیلو آرد نانوایی باز کنی؟ هیچ عاقلی این کار را نمی‌کند. یک سالن درست می‌کنیم که در سال چند جلسه درونش گرفته می‌شود و بعد آنوقت مسجدهایی که ساخته می‌شود، مذهبی‌ها خیلی اسراف می‌کنند. مسجدهای سنگین می‌سازیم و نتیجه این می‌شود که ما خط را گم کردیم.
اسمش را شعائر می‌گذاریم. من به یکی از بزرگان گفتم این مسجد شما مسجد خوبی است. این منار می‌خواهد چه کند؟ این هم دو منار کنار هم، ایشان گفت اینها جز شعائر اسلامی است آنوقت یک آیه برایش خواندم. استاد ما بود از نظر علمی من بی ادبی شاید کرده باشم ولی حق را گفتم. گفتم: قرآن می‌گوید: اسرافکارها وقتی اسراف می‌کنند یک اسم خوبی روی اسمشان می‌گذارند. آیه‌اش را بخوانم «زُیِّنَ‏ لِلْمُسْرِفِینَ‏ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» (یونس/۱۲) زینت دارد، قشنگش می‌کنند. مسرف یعنی کسی که اسراف می‌کند کارهایش را قشنگ می‌کند و می‌گوید: آبرو داریم. به خانم می‌گوئیم: اینقدر برنج نپز. زیادی است، می‌گوید: آدم آبروداری است یکبار می‌بینی کم می‌آید. به اسم آبروداری.
من یکوقت رفتم یک کشوری، دعوت شدم برای سخنرانی، ما را به خانه سفیر بردند. خانه سفیر مهمان بودیم گفت اینجا استخر هم دارد. می‌خواهی بروی شنا کنی، گفتم: بله، ما استخر ببینیم شنا می‌کنیم. ده درجه هوا زیر صفر بود. ما رفتیم دیدیم استخر گرم است. از استخر استفاده کردم یا نکردم، بالاخره رفتم تو استخر. سال بعد هم دوباره دعوت شدیم برای مسلمان‌های آن منطقه سخنرانی کنیم، باز سفیر ما را برد. گفتم از پارسال تا حالا چند نفر آمدند در این استخر شنا کردند؟ خدا می‌داند آدم منفجر می‌شود از غصه. گفت: رئیس روابط عمومی فلان امامزاده، اسمش را نبرم بیش از این لو نرود. رئیس روابط عمومی فلان امامزاده آمده است. یکبار هم تو آمدی. گفتم: انصافاً خانه خودت باشی در این هوای ده درجه زیر صفر یک استخر را نگه می‌داری برای اینکه… اینها جنایت است و خیانت نیست. به هر حال…
اینها خانه خودمان باشد. پول خودمان باشد. خیلی از ما در سالن‌هایی که می‌رویم با کفش روی فرش می‌رویم. خانه خودت هم با کفش روی فرش می‌روی؟ خانه خودت کفش‌هایت را می‌کنی. اما چون اینجا برای دولت است با کفش می‌روی.
۶- انواع رزق مادی و معنوی
رزق هم فقط شکم نیست. همه چیزهایی که آدم بهره‌مند می‌شود رزق است. لذا داریم «اللهم ارزقنی قلباً خاشعا» دل نرم، سنگدل نباشم. لساناً ذاکرا» بیانم یاد خدا باشد. «علماً نافعا» علم مفید باشد. «اللهم ارزقنی حج بیتک الحرام» خدایا حج می‌خواهم بروم. یعنی رزق فقط خوراک و پوشاک و مسکن نیست. آبرو هم رزق است. علم هم رزق است. تقوا هم رزق است. رازق ما خدای حکیم است. او می‌داند بچه در شکم مادر چه می‌خواهد؟ برنامه‌اش را طوری قرار داده که در شکم مادر بچه تغذیه شود. بیرون آمد بند ناف قطع می‌شود و شیر می‌خواهد. غذای درون شکم یک چیز است. غذای بیرون شکم یک چیز دیگر است. کم کم دندان درمی‌آورد. همین که دندان درآمد یعنی باید غذایش خوردنی باشد. رزق دو جور است. یک رزق هست ما باید سراغش برویم. مثل اینکه کار کن پول دربیاور. «فَامْشُوا فِی مَناکِبِها وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ» (ملک/۱۵) آیاتی در قرآن داریم می‌گوید: باید بلند شوی پول در بیاوری. این رزقی است که باید دنبال کنی، تلاش کن پول دربیاور. یک رزق هم هست کار به تلاش ما ندارد. بعضی کارهای ما باید عنایت داشته باشیم مثل نوشتن بنده. بنده که می‌خواهم بنویسم باید توجه داشته باشم می‌نویسم. اما بعضی چیزها نه قلب من کار می‌کند توجه ندارم. کلیه کار می‌کند، معده کار می‌کند. کبد و ریه کار می‌کند. جریان خون کار می‌کند. انواع کارها می‌کنند و ما توجه به آنها نداریم. ما فقط می‌دانیم می‌رویم می‌خوابیم اما وقتی خوابیدیم تا صبح چند بار می‌غلتیم؟ غلتیدن در اختیار ما نیست. خدا می‌داند اگر غلت نزنیم صبح خرف هستیم. خود خدا اتوماتیک طوری بدن را خلق کرده که اتوماتیک غلت می‌زند. بنابراین ما دو رزق داریم. یک رزق این است که باید سراغش برویم. یک رزق این است که سراغش نرفته خدا به ما می‌دهد. استعداد و حافظه ما چقدر است؟ رزق است. ابتکار رزق است. حافظه رزق است. پس رزق هم دو قسم است. مسأله دیگر درباره رزق این است که خدا که رازق است می‌گوید: «عَلَی اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها» خداوند وقتی رزق می‌دهد رزق دادن خداوند چند چیز نیاز دارد. ۱- اول باید بداند… چند آمار دستش باشد. از ریزترین موجودات و حیوان‌ها هم باید آمار دستش باشد. هم باید بداند که کجاست، این دو مورد. رزق خدا، ۱- [پای تخته] رزق الهی، رزق خداوند ۱- رزق خداوند براساس چه چیزهایی باید باشد؟ ۱- آمار را دقیق بداند وگرنه نمی‌تواند رزقشان را بدهد. ۲- محل همه را بداند. ۳- نیاز همه را بداند. ۴- قدرت رزق رسانی داشته باشد. ۵- مقدار نیاز را هم بداند. «یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها»
خیلی عجیب است، این گوشت بغل ناخن رشد می‌کند. با حس، بغلش ناخن رشد می‌کند بی حس. شما می‌خواهی ناخن بگیری، یک مقدار ناخنت را با یک موادی یک چیزی اگر خیلی جاها ناخن نباشد نمی‌شود کار کرد. رزق ناخن این است که حس نداشته باشد و بغلش گوش حس داشته باشد. مقدار آب دهان چقدر باید باشد؟ زیاد تولید می‌شد هی به لباس‌هایمان می‌ریخت. کم تولید می‌شد همه در خیابان که راه می‌رفتیم یک سرم هم باید کنار دهانمان باشد. مزه آب دهان با اشک فرق دارد. اشک ما شور است و آب دهان شیرین است. چرا شور است؟ چشم ما از پی است. پس با آب نمک قاطی است. اگر پس در آب نمک نباشد از بین می‌رود. چون چشم ما از پی است باید در آب نمک باشد. دهان ما برای خوردن است و باید آب دهان شور نباشد. تازه این شوری چشم هم یک شوری طبیعی نیست. ده مواد باید ترکیب شود تا اشک شود. اینطور نیست که شما یک خرده اب نمک قاطی کنی اشک شود. هر آب شوری اشک نیست. اشک ما آب شوری است که از ده مواد ترکیب شده است. اینطور که یکی از این فوق تخصص‌های چشم برای من می‌گفت. حیوانات دریایی، حیوانات هوایی، حیوانات صحرایی، همه را باید بداند، علم به مکانش داشته باشد. علم به نیازش داشته باشد.
۷- عمل صالح، در گرو لقمه‌ی حلال
لقمه حلال اگر شد مقدمه کار چیز می‌شود… قرآن می‌گوید: «کُلُوا مِنَ‏ الطَّیِّباتِ‏ وَ اعْمَلُوا صالِحاً» (مؤمنون/۵۱) غذای حلال بخور کار شایسته انجام می‌دهی. غذای حرام بخور، کار خلاف انجام بدهی. یکجا می‌گوید: «کلوا» بعد «لا تَطْغَوْا» (طه/۸۱) خوردی طغیان نکن. یکجا می‌گوید «کلوا» خوردی، «لا تسرفوا» اسراف نکن. طغیان نکن. اسراف نکن. مال حرام روز قیامت جلوی چشم انسان مجسم می‌شود. یک آیه داریم در قرآن می‌فرماید: «وَ مَنْ یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ‏ الْقِیامَةِ» (آل عمران/۱۶۱) هر کلکی که زدی گاهی وقت‌ها یک چاقو کش را می‌گیرند، اسلحه‌اش را می‌گیرند، چاقو ی خونی‌اش لای پرونده‌اش می‌گذارند. «یأت بما غلّ» کارهای خوبمان هم می‌آوریم. «من جاء بالحسنه» می‌گوید: کار خوب انجام بدهید همین کار خوب را قیامت نشانت می‌دهند. «وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» (کهف/۴۹) هم حاضرا داریم، هم محضرا داریم. یعنی کار خوب حضور دارد. کار بد هم می‌گوید: «یأت بما غلّ» همان خلافی که کردی، همان فرشی که دزدیدی، همان اختلاس که کردی، جلوی چشمت می‌آید. آدم‌های نیک حسنات خودشان را می‌آورند، جاء بالحسنه، مهم هم آدم است که ببرد. قرآن نگفته هرکس کار خوب بکند در برابر من، «من عمل بالحسنه» نگفته، می‌گوید: «من جاء بالحسنه»
آدم گاهی به تریاکی می‌گوید، تریاک فروش، کرمان کیلویی چند؟ یکوقت می‌گوید: میدان شوش کیلویی چند؟ اگر در خانه تحویل دادی گران‌تر است. چون ممکن است از کرمان و از مرز سیستان و مرز تبریز، هرجا، اگر از مرز می‌خواهند تریاکی بیاورند ممکن است در راه گیر کند، پلیس او را بگیرد. می‌گوید: در خانه تحویلم بدهی چند؟ این آوردن تا در خانه مهم است. خیلی‌ها کار خوب می‌کنند. یکبار حضرت فرمود: هر یک سبحان الله و الله اکبر و ذکر خدا که می‌گوئیم، یک درخت در بهشت سبز می‌شود. یک نفر گفت: یا رسول الله، پس بهشت ما خیلی درخت دارد. فرمود: بله، ولی گاهی هم یک آتش می‌افتد و همه را می‌سوزاند. «من جاء بالحسنه» حسنه را بتوانی تا قیامت بیاوری، آن هم می‌گوید: «یأت بما غلّ» خلافت هم تا قیامت بیاوری. یعنی خلافکار و نیکوکار و بدکار هردو عملشان روز قیامت مجسم می‌شود. «یأت بما غلّ» یعنی همان کلکی که زدی این است. روز قیامت چه خبر است.
یک بنده خدایی یک جایی مهمانی رفته بود. ساعت قشنگی روی طاقچه اتاق بود. این وسوسه شد این ساعت را برداشت و در کفش یا کیسه‌اش گذاشت. صاحبخانه آمد و دید ساعت نیست. گفت: اینجا یک ساعت بود، مهمان نگفت من برداشتم. یک مدت که گذشت، یک مرتبه ساعت در کیف مهمان صدا کرد. مهمان از خجالت آب شد. ما یک ساعت در جیبمان می‌گذاریم رسوا می‌شویم. «یَوْمَ تُبْلَی‏ السَّرائِر» (طارق/۹) همه کارها لو می‌رود. «لا یُغادِرُ صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصاها» (کهف/۴۹) قرآن می‌گوید: صغیر و کبیر لو می‌رود. مواظب لقمه‌ها باشیم. خدایا همه ما را از بطوننا عن الحرام و الشبهه، جز دعاهاست که خدایا شکم ما را از لقمه حرام، عجله نکنیم و تقوا را از دست ندهیم. خوش حال نباشیم که با چه پولی چه کارهایی کردند. دیر یا زود می‌گذرد.

 

منبع:مهر


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین