۰۷ آذر ۱۴۰۳ ۲۶ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۸ : ۱۰
عقیق: متأسفانه طی دهههای اخیر معدود افرادی با دستمایه قرار دادن ماجرای سقیفه، عامدانه یا جاهلانه بر طبل تفرقه کوبیدند و با زیر پا نهادن ارزشهای دینی، اهانت به مقدسات مذاهب اسلامی را بر خود جایز دانستند. این عمل باعث شد راه برای دشمنان اسلام برای ایجاد تفرقه بین امت اسلام هموار شود، به این ترتیب خون هزاران مسلمان به علت اختلافات مذهبی بر زمین ریخته شد؛ از این جهت امام خمینی(ره) نیز از بدو شکلگیری نهضت انقلاب اسلامی بر ضرورت حفظ و تقویت «وحدت کلمه» آحاد جامعه تأکید داشتند. همچنین رهبر معظم انقلاب اسلامی به عنوان دیدهبان انقلاب، طی این سالها همواره بر مسئله وحدت تأکید داشتند تا حدی که هرگونه گفتار یا کردار و رفتاری که در زمان حاضر سوژه و بهانه به دشمن بدهد و یا موجب اختلاف و تفرقه بین مسلمین شود را شرعاً حرام معرفی کردند. ایشان در بیاناتی با تأکید بر حفظ وحدت فرمود «وحدت را حفظ کنید و اگر دیدید در جامعه، بین شما کسانی هستند که عکس این رفتار میکنند، آنها را طردشان کنید؛ مخالفت خودتان را به آنها ابراز و اعلام کنید؛ اینها ضرر میزنند، ضربه میزنند. ضربهای به اسلام میزنند، ضربهای به تشیع میزنند، ضربهای به جامعهی اسلامی میزنند؛ این از جمله مسائل بسیار مهم است.»
حال به مناسبت هفته وحدت و ایام میلاد با سعادت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و میلاد امام صادق علیهالسلام با حجتالاسلام میثم رستمی، پژوهشگر مطالعات دینیِ حوزه علمیه به گفتوگو نشستیم تا به اهمیت وحدت در سیره امام صادق (ع) بپردازیم؛ چه اینکه در فضای امامت آن حضرت اوج اختلافات فکری و عقیدتی بین مسلمانان دیده میشد.
وی در بخشی از این مصاحبه میگوید طبیعی است که شبکه خبیث صهیونیستی برای جلوگیری گسترش اسلام در پهنه عالم برنامهریزی داشته باشد. بنابراین باید هشیار بود و رگ تعصبات را زد و بر بصیرت افزود. اگر شیعۀ امام صادق (ع) هستیم، باید از روش ایشان در برخورد با مخالفان تبعیت کنیم.
* با توجه به اختلافات فکری و فرهنگیِ عصر امام صادق علیهالسلام دوست داریم بدانیم برخورد حضرت با مخالفانشان به چه شکلی بود و یا چه توصیههایی در این باره داشتیم؟
مسئله وحدتی که امام خمینی و رهبر معظم انقلاب مطرح کردند، ریشه در سیره نبوی و عترت علیهمالسلام دارد. شیخ کلینی در جلد دوم اصول کافی، بابی به نام آداب معاشرت دارد. برخی روایات این باب مربوط به حُسن معاشرت شیعه و سنی است؛ چرا که شیعیان برایشان سؤال بود که نوع برخورد آنها با اهل سنت باید چگونه باشد. این سؤالات در شرایطی از ائمه معصومین علیهم السلام پرسیده میشد که از لحاظ جمعیتی، غلبه با اهل سنت بود. فضای حکومتی دست اهل سنت بود؛ مساجد تحت نظارت آنها بود. فضای سؤالات اینگونه بود که حد و حدود ارتباطشان با آنها چگونه باشد؟ آیا در نماز جماعت ایشان حضور یابند و یا نه؟ قطع ارتباط کنند یا با آنها معاشرت داشته باشند؟
معاویة بن وهب میگوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: چگونه براى ما با مردمى که با ما معاشرت دارند شایسته است رفتار کنیم؟ امام در پاسخ فرمود: امانت آنها را به ایشان بپردازید، و (در هنگام نیاز) گواهى بر سود و زیانشان بدهید و بیمارانشان را عیادت کنید و در جنازه مردههاشان حاضر شوید (و در مراسم تشییع و دفن و کفن آنها شرکت کنید). همانطور که اشاره شد، این سؤال در شرایطی مطرح شد که جمعیت غالب با اهل سنت بود.
در روایت دیگر تصریح دارند «به رهبران خود بنگرید که مقتداى شما هستند و با مردم به همان گونه معاشرت کنید که رهبران شما معاشرت مىکنند: بخدا سوگند که رهبران شما از بیماران مردم عیادت مىکنند، از جنازههایشان تشییع مىکنند، در محضر قضاتشان حاضر مىشوند و شهادت مىدهند. امانت آنان را نگهدارى مىکنند و باز پس مىدهند؛ َ تَنْظُرُونَ إِلَى أَئِمَّتِکُمُ الَّذِینَ تَقْتَدُونَ بِهِمْ فَتَصْنَعُونَ مَا یَصْنَعُونَ فَوَ اللَّهِ إِنَّهُمْ لَیَعُودُونَ مَرْضَاهُمْ وَ یَشْهَدُونَ جَنَائِزَهُمْ وَ یُقِیمُونَ الشَّهَادَةَ لَهُمْ وَ عَلَیْهِمْ وَ یُؤَدُّونَ الْأَمَانَةَ إِلَیْهِمْ.»
این نوع تأکید امام صادق (ع) نشان از این دارد که در آن زمان هم پذیرش ارتباط با اهل سنت برای یک عده از شیعیان سخت بود. لذا مدام از ائمه علیهمالسلام میپرسیدند باید در برخورد با اهل سنت چه رفتاری داشته باشیم.
* یعنی فضای اجتماعی آن دوران به گونهای بود که همدیگر را طرد میکردند یا عمدتاً با مسالمت زندگی میکردند؟
فضایی که بین برخی شیعیان مرسوم بود اینگونه بود که اهل سنت را کافر قلمداد میکردند. ائمه علیهمالسلام مقابل این تفکر میایستادند، این بزرگواران همچنان که در مناظرات خویش با فرقهها و مذاهب مختلف از جمله اهل سنت از ولایت علوی دفاع میکردند، اما در عین حال وحدت را حفظ میکردند. در فضای مسالمتآمیز و در محفلی علمی به بحث و جدل میپرداختند. در هر صورت اهل سنت اعتقاد به توحید دارند و برچسب کفر به آنها، خود بزرگترین تهمت به آنها محسوب میشود. اکنون ما در کشورهای مسلماننشین منطقه مشاهده میکنیم که مردم آنجا اهل تقیدند؛ به ویژه بانوانی که در نهایت حجب و حیا زیست مؤمنانهای دارند.
البته همان طور که اشاره شد، ما از اعتقادات خود مثل اعتقاد به امامت و ولایت عترت دفاع میکنیم، چرا که دعوت قرآن به این سمت است، منتها این اعتقاد را نباید به گونهای مطرح کنیم که وحدتشکن باشد.
امام صادق علیهالسلام در دیگر روایتی به یکی از صحابه میفرمایند شما مدام میخواهی مردم را به کافر و مؤمن تقسیم کنی؛ اینطور نیست که هرکه مؤمن نیست، کافر است بلکه واسطهای به نام اسلام وجود دارد؛ این را اضافه کنم در روایات ما مؤمن مساوی با شیعه هم معرفی شده است.
افسوس امام ششم از بداخلاقی شیعیان با مخالفان
یا در روایتی دیگر فرمود «اقْرَأْ عَلَى مَنْ تَرَى أَنَّهُ یُطِیعُنِی مِنْهُمْ وَ یَأْخُذُ بِقَوْلِیَ السَّلَام؛ با هر کس مواجه شدى و فکر کردى که از من اطاعت مىکند و سخن مرا مىشنود، سلام مرا برسان.» اینکه فرمود پیام مرا به شیعیانی بگو که حرف مرا گوش میدهند، معلوم بود که در همان زمان عدهای از شیعیان، جلوتر از اهلبیت(ع) و یا عقبتر حرکت میکردند. یعنی عدهای به اسم، فقط شیعه بودند و تبعیت نداشتند، یک محبتی در دلشان از عترت بود.
و بعد ضمن توصیههایی فرمود «حق همسایگان را به نیکى بشناسید که رسول خدا با این برنامهها مبعوث شد. هر کس که شما را امین دانست و امانتى به شما سپرد، امانت او را باز پس دهید، چه نیکوکار باشد و چه بد کار باشد. رسول خدا دستور اکید مىداد که حتى نخ و سوزن را به صاحبش بازگردانند. به فامیل خود برسید، در مراسم تشییع جنازه شرکت و از بیماران دلجویى کنید و حق مردم را ادا کنید.» بعد امام در عباراتی تأمل برانگیز هشدار دادند
«هر یک از شما که در دین خود پارسا و راستگو و امین و خوشاخلاق باشد، مردم با شگفتى مىگویند: این ادب جعفرى است و این مایه سرور و شادمانى من است و اگر بر خلاف این برنامه رفتار کند، نکوهش و عار آن به من مىرسد که با مسخره و استهزا مىگویند: ادب جعفرى بهتر از این نیست؛ قِیلَ هَذَا جَعْفَرِیٌ فَیَسُرُّنِی ذَلِکَ وَ یَدْخُلُ عَلَیَّ مِنْهُ السُّرُورُ وَ قِیلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَرٍ وَ إِذَا کَانَ عَلَى غَیْرِ ذَلِکَ دَخَلَ عَلَیَّ بَلَاؤُهُ وَ عَارُهُ وَ قِیلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَر.
معلوم است که این بیانات امام از باب تقیه نیست، چرا که همگان میدانستند چه کسی شیعه است و نیازی به تقیه نبود. فضا، فضای مداراگونه و برخورد شایسته با اهل سنت است. فضایی سرشار از اخلاقیات زیبای نبوی.
تفاوت امامت اهلبیت با امارت بنیامیه
* در فضای پس از رسول اکرم تشططی بین شیعه و اهل سنت بوده. اما اهلبیت با نوع برخودشان، زمینه جذب آنها را فراهم کردند. چه عاملی سبب شد جامعه اموی که در پوشش اسلام دروغین خود امام حسین را اینگونه به مسلخ بردند و به شهادت رساندند، تبدیل به محبان عترت شدند؟
نحوه برخورد ائمه به گونهای بود که نتیجه آن، برداشته شدن سبّ و دشنام بر اهلبیت به ویژه وجود مقدس امیرالمؤمنین (ع) از بین مردم بود. اکنون هم خیل عظیمی از اهل سنت محب اهلبیت علیهمالسلاماند و به زیارت مرقد شریف ایشان میروند. امام صادق علیهالسلام در روایتی فرمود تفاوت ما با بنیامیه این است حکومت بنىامیه با شمشیر و خشونت و جور بود، اما امامت ما با مهربانى و دلجویى و وقار و تقیّه و خوش برخوردى و پرهیزگارى و کوشش؛ پس شما مردم را به دین خود و راهى که در آن هستید، راغب کنید. «أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ إِمَارَةَ بَنِی أُمَیَّةَ کَانَتْ بِالسَّیْفِ وَ الْعَسْفِ وَ الْجَوْرِ وَ أَنَّ إِمَامَتَنَا بِالرِّفْقِ وَ التَّأَلُّفِ وَ الْوَقَارِ وَ التَّقِیَّةِ وَ حُسْنِ الْخِلْطَةِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَاد».
در برابر اختلافافکنی دشمن باید تقیه کرد
* شما اشاره داشتید برخورد ائمه با مخالفان و توصیه ایشان به شیعیانشان برای برخورد مسالمتآمیز با مخالفان از سر تقیه نبود. در این باره توضیح میدهید؟
تقیه به معنای دورویی نیست بلکه یعنی یکسری از اعتقاداتی که داریم و دیگران ندارند و حالا بنا بر مصالحی آن را به رخ نباید کشید و یا علنی نکرد تا اختلاف ایجاد نشود. تقیه به معنای دورویی یا به تعبیر خودمانی، فیلم بازی کردن نیست. دشمن که میدانست شیعیان چه افرادی هستند؛ بنابراین تقیه در این فضا یعنی یکسری اعتقادات را مسکوت بگذارید.
بنابراین از مجموع روایت فهمیده میشود، تقیه به خاطر خوف از جان نیست بلکه اگر شرایطی باشد که خوف از جان هم نباشد، ضرورت دارد گاهی تقیه لحاظ شود.برخی علمای ما مثل حضرت امام و آیت الله خویی، تقیه را منحصر در خوف از جان نمیدانند. بله البته یک نوع از تقیه به لحاظ خوف از جان است، اما یک نوع تقیه داریم که در آن مدارا نهفته است. این نوع تقیه به تعبیر امام راحل برای جلب محبت، مودت و وحدت کلمه بین مسلمین است. از برخی روایاتی هم که خواندیم، این موضوع ثابت میشود.
آقای خویی میفرماید وقتی امام معصوم امر میکند در نماز جماعت اهل سنت و در تشییع جنازه آنها شرکت کنید، مسئله بر سر خوف از جان نیست. حتی در روایتی دیگر از امام صادق (ع) داریم «هرکه با آنها (یعنی اهل سنت) در صف اول نماز بخواند، مانند فردی است که پشت سر رسول خدا (ص) نماز خوانده است؛ مَنْ صَلَّی مَعَهُمْ فِی الصَّفِّ الْأَوَّلِ کانَ کمَنْ صَلَّی خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ.»
در آخر باید عرض کنم دشمنان در تحقیقی اخیری که داشتند، پیشبینی کردند تا چند دهه بعد اگر به همین ترتیب تعداد مسلمانان زیاد شود، از جمعیت سایر ادیان جلوتر میزنند و به این ترتیب کل فضای تمدنی غرب و ساختارهای آنها به چالش کشیده میشود. ضمن آنکه اگر اقدامی علیه مقدسات اسلامی صورت گیرد، همین تعداد میتوانند سیاست خارجی و اقتصادی غرب را به افول بکشانند. طبیعی است که شبکه خبیث صهیونیستی برای جلوگیری از این امر، برنامهریزی داشته باشد. بنابراین باید هشیار بود و رگ تعصبات را زد و بر بصیرت افزود. اگر شیعۀ امام صادق (ع) هستیم، باید از روش ایشان در برخورد با مخالفان تبعیت کنیم.
منبع:تسنیم