۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۱ : ۰۵
عقیق:حجتالاسلام شیخ حسین انصاریان استاد اخلاق و مفسّر قرآن کریم در بیانی با اشاره به ماجرایی از یک مشرک بتپرست و ملاقات او با پیامبر(ص) گفت: روزی پیغمبر اکرم(ص) با چند نفر در بیابان داشتند برای کاری میرفتند و هوا به شدت گرم بود، پیامبر(ص) فرمودند: شما چیزی میبینید؟ یاران عرض کردند: حُرم گرما. حضرت فرمود: من شتر سواری را میبینم که دارد به سراغ من میآید. 6 شبانهروز است چیزی برای خوردن پیدا نکرده است.
این کارشناس مسائل دینی افزود: مرد شترسوار رسید، او مشرک، بتپرست و بیابانی بود، پیغمبر اکرم(ص) فرمود: کجا میروی؟ ایشان خیلی با محبت صحبت میکردند. عرض کرد: مدینه میروم، حضرت فرمود: مدینه برای چه؟ عرض کرد: میخواهم این آقایی را که همه حرف از او میرنند، ببینم. فرمود: من همان فرد هستم.
حجتالاسلام انصاریان خاطرنشان کرد: آن مرد بتپرست عرض کرد: حرف شما چیست و چه میگویید؟ حضرت فرمود: من میگویم این بتهای بیجان هیچ کاری از دستشان برای شما بر نمیآید، من میگویم به سراغ کسی بیایید که شما را آفریده است، روزی شما را داده، بیماریتان را شفا میدهد، مشکلاتتان را حل میکند، دردتان را دوا میکند و ... . به پیغمبر عرض کرد: اگر اینطور است، مرا با ایشان آشتی بده، حضرت فرمود: بگو «أشهد أن لا اله الا الله و أنّی رسول الله» من از جانب او معلمی برای نجات شما هستم.
این استاد اخلاق گفت: او ناگهان از روی شتر کج شد، حضرت فرمود: او را نگه دارید و آرام او را روی زمین بگذارید، او از دنیا رفته است. فرمود: آب بیاورید تا او را غسل دهم، همانجا هم قبری برای او آماده شد و او را دفن کردند. در آخرین لحظه که میخواستند سنگ لحد را بگذارند، حضرت فرمودند: چقدر راحت رفتی بهشت!
منبع:تسنیم