۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۶ : ۰۵
عقیق:متن سخنرانی آیت الله سیدمحمدمهدی میرباقری رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم و عضو کجلس خبرگان رهبری را ملاحظه می کنید.
یاری خداوند به نبی اکرم در توطئه همسران حضرت
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و اصلی و اسلم علی خاتم انبیائه و افضل سفرائه حبیب اله العالمین ابا القاسم محمد. و صلی الله علی اهل بیته المعصومین الهداه المهدیین سیما بقیه الله فی الارضین ارواحنا لتراب مقدمه لفداء واللعنه علی اعدائهم اجمعین. بحث در جلسات گذشته در باب طرحی بود که جبهه نفاق و کفر و دشمنان حضرت در مقابل وجود مقدس نبی اکرم دارند. حضرت یک نقشه بزرگ و یک طرح با عظمتی برای اداره یک امت دارند و خدای متعال ایشان را برای ایجاد و ساخت یک امت بزرگ مبعوث کرده است «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة»(جمعه/2) یعنی رسولی را از بین امیین برانگیخته است و کار این رسول تعلیم کتاب و حکمت است و دنبال این است که تجمع و یوم الجمعه ای باشد و مردم جمع بشوند و به ذکر الهی برسند و از آنجا جامعه و امت ساخته بشود.
جبهه مقابل هم در مقابل حضرت طرح هایی دارد. بعضی از نقشه های جبهه مقابل را عرض کردیم. یکی از سوره هایی که در قرآن مورد توجه مفسرین هم بوده و در آنجا بعضی از طرح ها و نقشه های دشمن ذکر شده سوره مبارکه تحریم است. بعضی آیاتی که در آغاز سوره مبارکه تحریم است از ابهام برخوردار است و گویا اصلاً خصوصیات ماجرا را قرآن نمیخواسته توضیح بدهد و به هر دلیل در صدد توضیح خصوصیات داستان نبوده است؛ ولی یک داستانی است که خدای متعال به آن اشاره و از آن عبور میکند.
«أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّـهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضَاتَ أَزْوَاجِکَ وَ اللَّـهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ پیغمبر»(تحریم/1) ای رسول ما! چرا آنچه خدا بر تو حلال کرده بر خودت حرام میکنی و به دنبال راضی کردن همسرانتان هستی؛ خدای متعال بخشنده و آمرزنده و صاحب رحمت است؛ هم میبخشد و هم رحمتش را بر شما نازل میکند. کأنه نبی اکرم اسلام یک مطلبی را که برای خودشان حلال بوده به خاطر مسائل داخلی خانواده بر خودشان تحریم کردند؛ از ناحیه داخل خانه به حضرت یک امری تحمیل شده بود و حضرت هم این بار را روی دوش خودشان گذاشتند و حلال خودشان را برای خودشان حرام کردند و خودشان را در سختی انداختند برای این که مسائل داخلی شان را اداره بکنند و همسرانشان راضی باشند. خدای متعال کأنه با لسان توبیخ که البته توبیخ حضرت نیست و توبیخ همسران است، میفرماید که چرا آنچه خدا بر تو حلال کرده به خاطر رضایت آنها بر خودت حرام میکنی؛ جایی ندارند و شما لازم نیست مراعات آنها را بکنید. خدای متعال برای شما جبران میکند؛ اینکه مسئله چه بوده را قرآن توضیح نمیدهد و پیداست که مسئله مهم نبوده و لازم نیست آدم خیلی دنبال کند؛ یک مسئله ای پیش آمده که حضرت به خاطر جلب رضایت همسران خودشان یک امری که برای شان حلال بوده حرام کردند.
چطور حلال، حرام میشود؟! یکی این است که انسان یک عهد و یمینی داشته باشد و قسم بخورد. آدم میتواند با قسم بعضی از حلالها را برای خودش حرام کند؛ مثلاً قسم میخورد که این کار را انجام ندهد و اگر قسم خوردید دیگر برای شما جایز نیست. پیداست حضرت از این جنس بوده و قسم خورده بودند که یک امری را به خاطر همسرانشان ترک و مراعات کنند، آنها این امر را بر حضرت تحمیل کرده بودند. خدای متعال میفرماید: که شما چرا این کار را کردید و بعد هم در آیه دوم میفرماید «قَدْ فَرَضَ اللَّـهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمَانِکُمْ وَ اللَّـهُ مَوْلَاکُمْ وَ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ»(تحریم/2) ، خدای متعال با این حکم بر شما جایز کرده و میتوانید قسم های خودتان را باز بکنید. او شما را براساس علم و حکمت اداره میکند و اجازه داده در مواردی شما حل قسم بکنید. کأنه حضرت یک قسمی خورده بودند که بعضی از اموری که بر ایشان حلال بوده به خاطر مسائل داخلی و خانوادگی شان را ترک بکنند و خدای متعال میفرماید که لزومی ندارد و به شما اجازه دادیم کفاره بدهید و حل یمین کنید و لازم نیست به این قسمتان عمل کنید. آنها به حضرت تحمیل کردند و فشار آوردند و حضرت هم میخواستند رضایت آنها را جلب کنند اما کار به یک نقطه ای رسیده که خدای متعال به میدان آمده و مسئله را علنی میکند و وقتی قرآن نازل شد دیگر همه پیگیری میکنند که چه اتفاقی افتاده است. این نقل های متفاوت هم برای آن پیگیری ها است.(1)
نقلهایی شده و بعضی ها هم مجعولات است؛ برای این که مسئله را پنهان کنند. خیلی جاها اینگونه است که شأن نزولهایی که در بعضی از مجامع و کتب تفسیری است شأن نزول های مجعولی است که دنبال گم کردن ردپای اصل مسئله بودند؛ چون یک مسئله جدی بوده برای این که آن مسئله گم بشود یک شأن نزولهایی درست کردند؛ البته نه آن که در روایات اهل بیت است بلکه آنچه را دیگران درست میکنند.
به عنوان مثال در داستان منافقین هرکجا یک مسئله مهمی است خدای متعال منافقین را توبیخ میکند؛ فوری عبدالله بن ابی را که در مدینه و جزو سرکرده منافقین بوده را نام میبرند و رد پاها را گم میکنند. به این مساله حتماً توجه داشته باشید و مواظب باشید که گرفتار نشوید. این شأن نزول هایی که خیلی ها میگویند برای رد گم کردن داستانی است که در آیه دنبال میشده است.
در اینجا هم یک شأن نزول هایی گفتند که برای گم کردن ردپای داستان است. اصل ماجرا این است که خدای متعال میفرماید: پیغمبر ما! شما برای رعایت حال خانواده و همسران خودتان، حلال خدا را بر خودتان حرام میکنید؛ البته تشریع نیست؛ بلکه با یمین و قسم بر ترک یک حلال آن حلال بر آدم حرام میشود؛ یعنی اگر کسی قسم خورد و نکته ای در این قسم واقع شد نباید دیگر این کار را نجام بدهد. خدای متعال به عنوان مولای نبی اکرم اعمال ولایت میکنند و میگویند که شما حل قسم کنید.
اصل ماجرای توطئه و افشای سر رسول نسبت به خلافت
بعد میفرماید «وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلَی بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّـهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَن بَعْضٍ»(تحریم/3) بعضی از عناوینی که در احادیث مربوطه آمده است، شاید یک مقداری میخواهد داستان را ادامه بدهد و کمی هم باز میکند که پیامبر گرامی اسلام با بعضی از همسران خودش یک مطلبی را در سر و خلوت گفتند؛ چون محیط خانه است و ممکن است خیلی اسرار گفته بشود؛ اینکه چرا گفتند را هم باز قرآن توضیح نداده است. این همسر حضرت رفتند و مسئله را فاش کردند و با دیگری در میان گذاشتند؛ یعنی یک مسئله ای را حضرت به عنوان سر به او گفتند و او به دیگری گفته است. خدای متعال هم مسئله را برای پیامبر واضح و آشکار کردند. یک بخشی از آن مطلب و سری را که افشا کرده بود حضرت به او گفتند اما قسمت دوم ماجرا را که شما رفتید و این مطلب دوم را هم گفتید را نگفتند. این ها هم لطایفی دارد که چرا حضرت نفرمود که شما دو مسئله را افشا کردی در حالیکه بنا نبود بگویی.
مفسرین اینطور معنا کردند که وقتی حضرت او را با خبر کردند که تو رفتی این مسئله را افشا کردی او گفته است «فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَکَ هَـذَا قَالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ»(تحریم/3) یعنی این همسر حضرت عرض کرده که منبع این خبر از کجاست و از کجا این مطلب به شما رسیده است. فرمودند که خدایی که هم عالم است و هم اسرار امور را میداند من را با خبر کرد. پیداست یک مسئله کاملاً جدی است که همین که آنها میروند و بحث را افشا میکنند، خدای متعال هم از این طرف وارد میدان میشود و به پیامبر خبر میدهد و بعد هم به صورت وحی نازل میشود.
داستان آن منازعه و اختلاف چه بود که حضرت حلال را بر خودشان با قسم حرام کرده بودند و خدای متعال هم بر علیه همسران حضرت وارد میدان شد و فرمود که حل قسم کنید و حلال را بیخودی بر خودتان حرام نکنید. بعضی روایات دارد که اینها نگران اوضاع بعد از رحلت حضرت بودند، چون حضرت از هیچ کدام از اینها فرزند نداشت و فقط از حضرت خدیجه فرزند داشتند و از ماریه قبطیه هم فرزند داشتند که در زمان حیات حضرت فوت کرد. از هیچ کدام از اینها فرزند نداشتند. بعد از حضرت هیچ امکاناتی هم برایشان باقی نمیماند و تمام امکاناتشان یک اتاقی بود که در آن زندگی میکردند؛ گلایه کرده بودند که بعد از حیات شما چه میشود و ناراحت بودند. بعضی نقلها این است که حضرت به یکی از اینها فرمودند: شما وضعتان خوب میشود و پدران شما رئیس میشوند.(2)
تقریباً مفسرین متفق هستند و عامه و خاصه هم دارند که این دو نفری که در این آیات از آنها صحبت است چه کسانی هستند. یکی از ازواج پیامبر که بعد به دیگری هم گفته و بعد هم طرح توطئه ریختند. خدای متعال میفرماید «إِن تَتُوبَا إِلَی اللَّـهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا وَ إِن تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّـهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَلَائِکَةُ بَعْدَ ذَلِکَ ظَهِیرٌ»(تحریم/4) اگر توبه کنید، بعید است و اگر هم توبه هم نکنید و پشت به پشت با حضرت بجنگید، خدای متعال و ملائکه و صالح المومنین و جبرئیل پشتوانه نبی اکرم هستند. یعنی این صف آرایی که دارد اتفاق میافتد در توطئه دو نفر از همسران حضرت است و تقریباً همه قبول دارند که این دو نفر حفصه و عایشه هستند و محل خلاف نیست که این دو طرحی ریختند.(3)
پیامبر یک مطلب سری را به یکی از اینها گفت و او هم به دیگری گفت. مثلاً حضرت به عایشه فرمودند که شما بعداً به ریاست میرسید و بعد از رحلت من پدر شما موقعیت پیدا میکند و وضع شما خوب میشود، نگران اوضاع اقتصادی تان نباشید، این هم رفت و به دیگری گفت. حال بر چه اساسی حضرت این مطلب را گفتند، نمیدانم.
یکی دختر اولی و دیگری دختر دومی است، که رفت به او گفت که یک چنین خبری را پیامبر به من دادند و فرمود که پدران شما بعداً به موقعیت میرسند. در یک نقلی است که این مسئله به پدرانشان منتقل شد و بعد جدی شد؛ حضرت فرمودند که شما چرا مسئله را افشا کردید؟! خدای متعال به من خبر داده که شما مسئله را افشا کردید و بخشی از مطلب را هم حضرت فرمودند اما مابقی خبر که دست به دست و بعد به یک طرح توطئه تبدیل شد را حضرت افشا نکردند.
این آیات را باید به دقت باز کرد. من قصدم تفسیر نیست و فقط میخواهم آن مسیر طراحی دشمن را اجمالاً اشاره بکنم. پیداست یک جریانی در خانه پیامبر گرامی اسلام و بین همسران حضرت اتفاق افتاده و در این ماجرا سر پیامبر افشا شده است و به دنبال این سر یک توطئه ای شکل گرفته است.
حضرت به خاطر تأمین رضایت آنها امری را بر خودشان حرام کردند بعد هم آنها به جای این که قدر این کار را بدانند حضرت را تحت فشار قرار دادند و سر حضرت را افشا کردند و این به یک طرح توطئه تبدیل شد. خدای متعال هم به نفع حضرت به میدان آمده و فرمود «إِن تَتُوبَا إِلَی اللَّـهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا وَ إِن تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّـهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَلَائِکَةُ بَعْدَ ذَلِکَ ظَهِیرٌ»(تحریم/4) که دیگر اصلاً رعایت اینها را نکنید و لازم نیست بر خودتان سخت گیری کنید و طرح توطئه آنها را هم افشا کرده و میفرماید که اگر توبه کنید به محضر خدای متعال که البته قلوب شما منحرف شده و خیلی بعید است که بتوانید توبه کنید و از توطئه تان برگردید؛ اما اگر به توطئه تان ادامه بدهید و شما دو همسر بر علیه وجود مقدس نبی اکرم پشت به پشت هم بدهید، در این صف آرایی خدای متعال و وجود مقدس امیرالمومنین و ملائکه هم پشتیبان نبی اکرم و حامی او هستند.
بنابراین این مسئله به یک توطئه بزرگ و یک صف آرایی تبدیل شده که در این صف آرایی عظیم یک طرف حضرت و یک طرف آنها هستند. شبیه این در ماجرای وحی است که قوم یهود معتقد بودند که وحی باید به آنها میرسید و یکی از آنها پیامبر میشدند. خدای متعال میفرماید: اینطور نیست و اگر شما خیال میکنید که جبرئیل این کار را کرده اینطور نیست بلکه دستور من و صف آرایی من است و آن صف آرایی را توضیح میدهند. این جا هم پیداست یک مسئله مهمی است. آنجا مسئله وحی و نبوت است که تبدیل به صف آرایی میشود، اینجا یک مسئله دیگری است که تبدیل به صف آرایی شده است. شبیه این عبارات آنجا هم هست. آنجا بین یهود و حضرت در مسئله نبوت نزاع بود و خدای متعال یک صف آرایی را معین میکند.
اینجا هم یک مسئله مهم و یک طرح توطئه ای است که به یک صف آرایی بزرگ تبدیل شده است. بعد هم خدای متعال یک تهدیدی نسبت به همسران حضرت میکند و میفرماید «عَسَی رَبُّهُ إِن طَلَّقَکُنَّ أَن یُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَیْرًا مِّنکُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَیِّبَاتٍ وَ أَبْکَارًا»(تحریم/5) اگر یک موقعی شما را طلاق بدهد خدای متعال بهتر از شما روزی اش میکند و به عنوان کنایه نسبت به این همسران خصوصیات آنها را میگوید که مسلمات مومنات و بهتر از شما هستند؛ گویا کأنه میخواهد بفرماید که شما اسلامتان هم محل تردید است. خدای متعال بهتر از شما نصیبش میکند و چندین صفت فوق العاده بیان میکند. نبی اکرم با شما میسازد اما خیال نکنید او محتاج شما است.
بنابراین خدای متعال این همسران را توبیخ میکند و میگوید شما و بخصوص این دو نفر اینطور نیستید و حضرت با شما زندگی میکند؛ اگر شما توطئه کنید حضرت این قرارها را بهم میزند و همسرانی از این جنس خدای متعال برای او فراهم میکند که شأن حضرت است. همسران حضرت باید «مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَیِّبَاتٍ وَ أَبْکَارًا» باشند و شما اینگونه نیستید و این هم یک کنایه ای نسبت به بعضی دیگرشان است.
جایگاه اهل بیت و همسران نبی اکرم در برنامه حضرت
سپس مسیر عوض میشود و میفرماید «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَارًا وَ قُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ»(تحریم/6) یعنی یک توطئه بزرگی واقع میشود؛ شما باید خودتان را حفظ کنید. اینها یک آتشی به پا کرده اند که بنزین و آتشگیرانه آن خود آدم ها هستند. شما مواظب باشید در این آتش نیافتید؛ خودتان را جمع کنید؛ چون یک توطئه بزرگ اجتماعی است. یک جهنمی به پا میشود مواظب باشید شما در این جهنم نیافتید.
حضرت یک جریان اهل بیت دارند یک جریان همسران که از هر دو در قرآن صحبت شده است. حضرت میخواهند یک کاری را در عالم با اهل بیتشان جلو ببرند که در آیه مباهله و آیه تطهیر و جاهای دیگر آمده است. یک طرحی هم دارند که آن طرح را میخواهند با همسرانشان جلو ببرند و این دو طرح فرق میکند. این همسران حضرت آدم های فوق العاده ای نیستند و مکرر کارشان با پیامبر به اختلاف کشیده شده است که در سوره احزاب توضیح داده شده؛ ولی اهل بیت فوق العاده هستند و این از خود قرآن فهمیده میشود.
در سوره احزاب در آیه بیست و هفت به بعد در چند آیه قرآن همسران حضرت را توبیخ میکند و میفرماید «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ إِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَزِینَتَهَا فَتَعَالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَأُسَرِّحْکُنَّ سَرَاحًا جَمِیلًا»(احزاب/28) یعنی به این همسرانت بگو شما دنبال حیات دنیا و زینت هستید، این پیامبر یک کار بزرگ در عالم میکند و خودش دنبال حیات دنیا نیست. حضرت میخواهد عالم را هم از حیات دنیا عبور بدهد و دیگران را هم رشید و بزرگ کند. برنامه حضرت بیش از حیات دنیاست و حالا شما یکی از حلقات نزدیک به حضرت هستید که حضرت میخواهد برای عبور دادن عالم از طرح حیات دنیا که طرح شیاطین است از شما همسران هم یک استفاده ای بکند و با شما یک برنامه ریزی دارد. پیامبر «کَافَّةً لِّلنَّاسِ»(سبا/28) است و آمده که عالم را اداره کند؛ لذا ازدواج حضرت هم مثل ازدواج ما نیست؛ حالا این خیلی بیان زشتی است اما دیدید این گروهکی ها که ازدواج های حزبی میکردند ازدواجشان برای این بود که بتوانند مبارزات خودشان را جلو ببرند. قبل از انقلاب این گروهک ها بودند و ازدواجشان در مسیر مبارزاتشان بود و نوع خانواده ای که تشکیل میدادند جزئی از مبارزاتشان بود. آدمی که وارد یک میدان مبارزه جدی میشود در این مبارزه خانواده ای درست میکند که متناسب با اهداف مبارزاتیش است.
وجود مقدس نبی اکرم برای اداره کل عالم آمده اند و در فرصت کوتاه بیست و سه ساله بعثتشان سنگ بنای یک جامعه و یک امت بزرگ توحیدی را گذاشتند؛ آیا اینکه ایشان بخش عمده ای از زندگی شان را خرج یک زندگی عادی کنند اصلاً معنی دارد؟ نمیگویم موحدین اما شما بزرگان سیاسی عالم را ببینید که اصلاً نوع تشکیل خانواده و اهداف و آرمان های بزرگ اجتماعی شان با هم گره خورده است. تشکیل خانواده پیامبر و این نوع ازدواج هم در مسیر آن اهداف بزرگ است و باید دنبال کرد که حضرت کدام هدف را برای عبور عالم از حیات دنیا و ایجاد یک امت الهی دنبال میکنند.
در مقابل هم دستگاه شیطان است که میخواهد یک امتی حول لهو ولعب و دنیا بسازد که حتی ازدواج ها هم برای لهو و لعب باشد؛ چنانچه دشمن یک طرحی دارد از جمله اینکه مفهوم خانواده را عوض میکند. خانواده ای که آنها درست میکنند متناسب با مقاصد دنیایی شان است که یک روزی خانواده یک مفهومی دارد و یک روز هم متناسب با مقصدشان اصلاً چیزی به نام خانواده و بنیان های خانوادگی در تمدن مادی غرب باقی نمیماند.
به عکس در برنامه حضرت یکی از نقطه های سلولی و کانونی جامعه و امتشان خانواده است و یکی از نقطه های مبارزه بین این دو طرح در معنی خانواده است. در دستگاه شیطان اصلاً خانواده آن معنایی را که در دستگاه نبی اکرم دارد، ندارد و یکی از اصلی ترین موضوعات درگیری حضرت با جبهه نفاق و کفر بر سرخانواده است. بنیان های خانواده و روابط خانوادگی در امت حضرت یک معنی دارند و خانواده یک هدفی برای مقاصد تربیتی دارد؛ ولی در دستگاه شیطان اصلاً خانواده برای آن مقاصد نیست و شکل آن هم تبدیل به خانواده سلولی و خانواده تک عضوی میشود. یکی از اصلی ترین کانون های مبارزه حضرت در طرح خانواده است.
در امتی که حضرت میسازند، به خلاف امت مقابل خانواده یک نقش ویژه دارد؛ و حضرت یک قسمت این طرح ویژه را از طریق خانواده و اهل بیت و همسران خودشان میخواهند جلو ببرند. اتفاقاً از قرآن استفاده میشود که بر خلاف حرفهایی که زده میشود اصلاً آدم های فوق العاده ای نیستند؛ دو نفر از آنها که میبینید خدای متعال این طور توبیخشان میکند و طرح توطئه سنگینی بر علیه حضرت دارند. البته حضرت خدیجه سلام الله علیها حسابشان جدا است و وقتی حضرت در سن بیست و پنج سالی ازدواج کردند، بیست و پنج سال از عمرشان که جوانی شان است با حضرت خدیجه بودند و در جزیره العرب با آن فضا همین یک همسر را داشتند. در دوران مدینه هم که تقریباً یازده سال است و حضرت ازدواج های متعدد در این دوران کردند که از هیچ کدام هم فرزند ندارند. این ها تصادف نیست بلکه مشخص میشود که قصد از این تشکیل خانواده فرزند نیست، یک مقصد دیگری است که کاملاً واضح است.
قرآن خطاب به همسران پیامبر میفرماید «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زینَتَها فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَراحاً جَمیلا»(احزاب/28) یعنی اگر دنبال دنیا هستید بیایید، مهریه تان را میدهم و بدون آزار شما را رها میکنم و متمتع تان میکنم و امکانات هم بیش از آن چه حق شماست میدهم و بسیار زیبا و جمیل شما آزاد هستید تا بروید. اگر نمیخواهید با من همکاری کنید و دنبال دنیا هستید، من خودم دنبال دنیا نیستم اشکالی ندارد که بروید.
«وَ إِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّـهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنکُنَّ أَجْرًا عَظِیمًا»(احزاب/29) اما اگر واقعاً در کنار پیامبر و به دنبال دارالآخرت هستید و قصدتان حضرت حق است و خود حضرت برای شما موضوعیت دارد و دار آخرت مقصدتان است - که حالا یا عالم آخرت است و یا آن دارالآخره ای است که حضرت در مقابل دار دنیا میخواهند بسازند؛ یعنی یک دار دنیایی هست که سردمداران تمدن یا جوامع و امت های مادی دارند و یک دار آخرتی هم حضرت در مقابل آنها دارند - اگر شما هم دنبال آن دار هستید و میخواهید آن کار به انجام برسد و حاضر هستید کنار پیامبر بایستید و سختی راه را تحمل کنید که یک امتی ساخته بشود، خدای متعال برای محسنات تان اجر عظیم در نظر گرفته اما باید تحمل کنید که پشتوانه آن اجر عظیم است.
بعد میفرماید «یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ مَن یَأْتِ مِنکُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ وَ کَانَ ذَلِکَ عَلَی اللَّـهِ یَسِیرًا»(احزاب/30) این توبیخ است و خیلی واضح است که اینها اهل عصمت نبودند؛ میفرماید ای همسران حضرت، اگر یک موقعی یک فاحشه علنی از شما سر زد عذابتان مضاعف و دو برابر میشود؛ و البته مقصود دو برابری ریاضی نیست، بلکه یعنی اضافه میشود؛ زیرا شما وقتی به پیامبر گره میخورید جرم تان یک جرم دیگری است؛ یک زمان، یک جرم خصوصی دارید و علنی نمیشود که اینجا گناهتان مضاعف نیست؛ اما فاحشه مبینه یعنی آنجایی که گناه و خطایتان آشکار میشود، چون شما به حضرت وابسته هستید جرم تان مضاعف میشود و این کار هم بر خداوند متعال آسان است که بسنجد این جرم چقدر سنگین است و به اندازه سنگینی آن شما را مجازات کند. سنگینی جرم شما با کسی که با پیامبر مرتبط نیست فرق میکند.
«و مَن یَقْنُتْ مِنکُنَّ لِلَّـهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صَالِحًا نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا کَرِیمًا»(احزاب/31)؛ یعنی اگر در مقابل خدا و رسول متواضع باشید و عمل صالح هم انجام بدهید مزدتان هم دو برابر میشود و برای شما یک رزق کریم آماده میکنیم که خیلی فوق العاده و با بقیه متفاوت است. بنابراین اگر خطای علنی بکنید مجازات تان مضاعف و سنگین است زیرا کار شما اثر بیشتری دارد و اگر هم کار خوب انجام بدهید و در کنار حضرت ایشان را یاری بکنید، مزدتان هم مزد مضاعف است و اجرتان با بقیه فرق میکند و رزقتان هم متفاوت است.
«یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا»(احزاب/32)؛ خطاب بعدی این است که اگر اهل تقوا باشید، مثل بقیه نخواهید بود زیرا این باری که بر میدارید و کنار حضرت ایستاده اید و در این طرح حضرت را کمک میکنید، مثل دیگران نیست؛ چون دیگران این کار را نمیکنند؛ دیگران تشکیل خانواده میدهند وآن خانواده هم در طرح حضرت است؛ ولی آنها مستقیم نمیخواهند حضرت را کمک کنند و به خاطر برنامه ای که حضرت دارند و طبق آن زندگی تشکیل دهند؛ اما خود حضرت در تشکیل زندگی اش دنبال یک کار بزرگی است و شما اگر در این کار بزرگ کنار حضرت ایستادید با بقیه متفاوت هستید.
چه کسی میفهمد پیامبر برای چه ازدواج میکنند و خانواده تشکیل میدهند. پیامبری که در وصف ایشان است «من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان» و حتی جبرئیل را جا میگذارند و بالا میروند، ایشان چه کار با این همسران دارد.
مرحوم علامه طباطبایی فرموده بودند که استاد ما به ما یک دستوری دادند و فرمودند: مشغول ذکر که هستید به حوادثی که برایتان پیش میآید، اعتنا نکنید. بعد خود ایشان فرمودند: مشغول ذکر بودم یک حوریه ای از جانب راست با یک جام آمد و من روی خودم را برگرداندم و او رفت و از طرف چپ آمد باز هم برگرداندم؛ او ذائقه اش تلخ شد و رفت؛ من هنوز آن تلخی یادم هست.
اگر علامه طباطبایی اینطور هستند، پیغمبر خدا که کاری در عالم میکند و فرصتش خیلی کوتاه است چطور باید باشند؟! تمام فرصت مدینه یازده سال است که در این مدت هم هشتاد غزوه و سریه و بعد دعواهای داخلی و جبهه نفاق بود؛ مگر حضرت بیکار بودند؛ و اصلاً این تلقی راجع به نبی اکرم تلقی اشتباهی است که میگفتند: چرا حضرت اینها را اسیر میکند، حضرت میگوید که اگر دنبال دنیا هستید من نمیخواهم اسیر کنم؛ و اگر میخواهید به طرح من کمک کنید و در کنار من باشید رزقتان رزق کریم است. آن کسی که کنار حضرت کمک میکند، رزقش با بقیه متفاوت است.
بعد هم میفرماید «فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا»(احزاب/32) شما اگر با تقوا هستید، پسندیده حرف بزنید و با تواضع و طنازی در مقابل نامحرم حرف نزنید. پس پیداست همسران حضرت، عصمت و این فوق العادگی که برای آنها درست کردند ندارند؛ چون مخاطب قرآن همه آنها هستند زیرا سر یک ماجرایی حتی ظاهراً خوب هایشان هم فریب خوردند و حضرت هم یک ماه آنها را تحریم کردند که این آیات نازل شد.
«وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَی»(احزاب/33) شما که میخواهید در طرح حضرت باشید مثل زمان جاهلیت تبرج نکنید. در این طرح حضرت با همسرانش یک روابطی در جامعه بین زن و مرد بوده و حضرت میخواهد این روابط را از طریق خانواده خودش کنترل کند و بعد هم میفرماید شما اگر نمیخواهید کنار من بایستید، من اصراری ندارم و خیلی به زیبایی شما را رها میکنم و نام بد روی شما نمیگذارم و کاملاً آبروی شما محفوظ میماند؛ ولی اگر میخواهید کنار من بمانید مثل زنان جاهلیت اولی تبرج نکنید. پیداست یک جاهلیت اولی است و یک جاهلیت دومی هم میآید که در آن هم تبرج است. حضرت میگویند که مثل آن جاهلیت تبرج نکنید. «وَ أَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَ آتِینَ الزَّکَاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّـهَ وَ رَسُولَهُ»(احزاب/33) اگر میخواهید کنار من باشید باید اهل اقامه صلات و ایتاء زکات باشد.
تفاوت طرح و جایگاه اهل بیت علیهم السلام و همسران پیامبر
در وسط صحبت با همسران و توبیخ آنها و خط کشی با آنها که مجبور نیستید در طرح کنار من بایستید و اگر کنار من میایستید باید حواستان جمع باشد و گناهتان مضاعف است و اگر در این طرح به من کمک کنید ثوابتان هم مضاعف است و گناهتان به طرح من ضربه میزند و مواظب باشید اگر کنار من میایستید نباید تبرج و تظاهرات مثل زنان جاهلی بکنید، یک دفعه لحن برمیگردد و میفرماید «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّـهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»(احزاب/33)، لسان عوض میشود و در وسط گفتگوی با زنان نمیگوید که خدا میخواهد شما زنها را تطهیر بکند بلکه خطاب و لحن عوض میشود.
خطاب به همسران این است که شما معصوم نیستید. شما همسرانی هستید که ممکن است بلغزید و البته اگر بلغزید عذابتان مضاعف است و اگر هم کنار حضرت بایستید، ثوابتان مضاعف است و رزق کریم پیدا میکنید. مواظب باشید که تبرج نکنید، اقامه صلات بکنید و زکات بدهید؛ این که با عصمت سر و کار ندارد.
بعد میفرماید که یک اهل بیتی خدای متعال دارد که آنها را خدا معصوم قرار داده است. پس دو کار حضرت میکند: یک اهل بیت دارد و یک کارهایی را با اهل بیت جلو میبرد؛ یک همسران دارد و یک طرحی را هم با همسران که فوق العاده نیستند، جلو میبرد. از این آیات استفاده میشود و احتیاج به قرائن بیرونی ندارد که بعضی از آنها خوب هستند ولی فوق العادگی در کار نیست. منهای حضرت خدیجه که جزو آن چهار زن معروف عالم هستند؛ در ما بقی آنها فوق العادگی ای نیست.
طرحی که با همسران جلو میبرند غیر از طرحی است که با اهل بیت جلو میبرند. حضرت میخواهد یک بیتی درست کند؛ اهل البیت و بیت النبوه دارد. و میخواهد یک بیت نبوت در عالم ایجاد کند و این ها اهل بیت نبوت هستند. همسران اهل بیت نبوت نیستند و فقط در خانواده حضرت هستند. حضرت یک برنامه ای دارند و برای جامعه ای که میسازند، خانواده اینجا جایی دارد و آن طرح را میخواهند با این همسران جلو ببرند؛ البته اینها تحمل همینقدر را هم ندارند و همین قدر را هم تحمل نمیکنند و آنقدر گلایه میکنند که خدای متعال این آیات را نازل میکند.
یک کار بزرگی را هم با اهل بیت میخواهند جلو ببرند؛ و یک باری را روی دوش آنها بگذارند و مثل عاشورا و احراق بیت را روی دوش وجود مقدس امیرالمومنین و حضرت زهرا و حسنین گذاشتند که بار امت سازی و ایجاد بیت النبوه است. آنها باید مطهر و معصوم باشند چون میخواهند که بیت النبوه بر مدار آنها شکل بگیرد. آنقدر هم این بار پیدا شدن بیت النبوه در عالم و آمدن مردم در بیت نبوت سنگین است که کاری مثل عاشورا و آدمی مثل سیدالشهداء میخواهد. حضرت میخواهند که یک امتی را بیاورند در این بیت زندگی بکنند. حال این به آن تکلیفی که خدا از همسران حضرت خواسته، چه ربطی دارد؟!
اصلاً همراهی پیامبر برای آنها شرافتی بود و حضرت اگر اینها را رها میکرد کسی با اینها کاری نداشت. کنار حضرت بودن غنیمت آنها بود نه غرامت آنها؛ چنانچه اصحاب سیدالشهداء شهادت در رکاب حضرت و سختی های روز عاشورا را غنیمت میدانستند و التماس میکردند. آنها که آن سختی ها را هم ندارند؛ البته حضرت، پیغمبر خداست و در خانواده او آمدن یک سختی هایی دارد. حضرت یک کار بزرگی میخواهند انجام دهند و ازدواجشان هم در مسیر همان کار است. زندگی بعضی از این غربی ها و سرمایه دارها را ببینید، مثلاً یکی از کارخانه دارهای بزرگ فرانسه و صاحب کارخانه اتومبیل میگوید که من بیست و پنج سال است ازدواج کردم اما یک مسافرت خانوادگی نرفتم. آنها اینطوری هستند؛ یعنی برای این که یک کارخانه را اداره کند و ثروتش را افزایش بدهد و موفق باشد میگوید من بیست و پنج سال است یک سفر خانوادگی نرفتم؛ و زندگی خانوادگی شان را با کار اجتماعی شان گره میزنند؛ حالا کار اجتماعیش این است که میخواهد یک فعالیت اقتصادی موفق داشته باشد.
حالا نبی اکرم خانواده درست میکند آیا العیاذبالله مثل ماست و دنبال بازی و دنبال عواطفش و غرایضش است؟! قطعاً این نیست؛ ایشان پیغمبر خداست و بار عالم روی دوش او است. بخشی از این کار را میخواهد روی دوش خانواده خود بگذارد و یک کاری را با اینها جلو ببرد؛ البته اصراری هم ندارد و میفرماید «إِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا فَتَعَالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَرَاحًا جَمِیلًا» اگر تحمل نمیکنید شما معصوم نیستید و همسران معمولی هستید؛ اگر دنبال دنیا هستید، بیایید من به شما امکانات بدهم و بروید؛ اما اگر میخواهید کنار من بایستید، حواستان باشد که خطایتان مضاعف و ثوابتان هم مضاعف است. نباید اهل تبرج باشید؛ بلکه اهل اقامه صلات باشید. اینها دستورهایی است که به آنها داده میشود.
یک کار دیگری را هم با اهل بیت میخواهم جلو ببرم که آنها غیر از شما هستند و کار هم کار دیگری است لذا «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّـهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» آنها باید معصوم باشند. چون میخواهند محور بیت النبوه باشند و حقایق وحی به آنها عطا بشود و بعداً این وحی را به مردم برسانند لذا داستان متفاوت است.
منبع:مشرق