۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۴ : ۲۱
عقیق: به روزهای پایانی ماه صفر نزدیک میشویم و امروز بیست و ششمین روز از این ماه است؛ ماهی که امسال به دلیل ویروس منحوس کرونا نتوانستیم آنطور که باید و شاید مراسم سوگواری و عزاداری در سطح شهر و کشور با حضور پرشور عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت برگزار کنیم اما خدا شاهد است که دل هر یک از مردم و دلدادگان حسینی، موکب و حسینیهای بزرگ به وسعت عالم بود.
اینک به مناسبت نزدیک شدن به روزهای پایانی ماه صفر و به خصوص روز جمعه 28 صفر که سالروز رحلت رسول گرامی اسلام(ص) و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام است، نگاهی به کتاب شریف مفاتیح الجنان انداختیم. در این کتاب دربارۀ این روز آمده است: روز بیستوهشتم ماه صفر سال یازدهم، روز وفات حضرت خاتم انبیاء صلواتاللهعلیه است و روز وفات به اتّفاق همه علما روز دوشنبه بوده و هنگام وفات 63 سال داشتند.
در 40 سالگی مبعوث به رسالت شد، 13 سال در شهر مکه مردم را به خداپرستی خواند، در سنّ 53 سالگی به مدینه هجرت کرد و در سال دهم هجری از دنیا رفت؛ غسل و حنوطش را امیرالمؤمنین علی علیهالسلام عهدهدار بود و پس از غسل و کفن بر بدن مطهّرش نماز گذارد، آنگاه اصحاب دستهدسته آمدند و بدون امام بر آن حضرت نماز خواندند، سپس امیر مؤمنان آن حضرت را در حجره طاهره، در همان نقطهای که از دنیا رفته بود دفن کرد.
از اَنَس بن مالک روایت شده است: زمانی که از دفن پیامبر فارغ شدیم، حضرت فاطمه بهسوی من آمد و گفت: چگونه جان و روان شما همراهی کرد که بر چهره پیامبر خدا خاک فرو ریزید، سپس گریست و فرمود:
یا أَبَتاهُ أَجابَ رَبّاً دَعاهُ
یا أَبَتاهُ مِنْ رَبِّهِ ما أَدْناهُ
پدرم، پروردگارت را که تو را فرا خواند پاسخ دادی
پدرم، چقدر به پروردگارت نزدیکی
چه زیبا سروده شده:
ای دو جهان زیر زمین از چهای
خاک نهای خاکنشین از چهای
به روایت معتبر، آن بانوی بانوان، مُشتی از خاک پاک آن مرقد مطهّر را برگرفت و بَر دیدگان نهاد و فرمود:
مَاذا عَلَى الْمُشْتَمِّ تُرْبَةَ أَحْمَدٍ
أَنْ لَایَشَمَّ مَدَى الزَّمانِ غَوالِیا
بر بوینده خاک احمد چیست؟
اینکه تا پایان زمان عطرها را نبوید
صُبَّتْ عَلَیَّ مَصائِبٌ لَوْ أَنَّها
صُبَّتْ عَلَى الْأَیّامِ صِرْنَ لَیالِیا
بر من مصائبی فرود آمد که اگر آنها
بر روزها آمده بود شب میشدند
شیخ یوسف شامی در کتاب «دُرُّ النظیم» نقل کرده است: که فاطمه زهرا این اشعار را در مرثیه پدر فرمود:
قُلْ لِلْمُغَیِّبِ تَحْتَ أَثوابِ الثَّرىٰ
إِنْ کُنْتَ تَسْمَعُ صَرْخَتِی وَنِدائِیا
به آنکه در زیر تودههای خاک پنهان شده بگو
اگر فریاد و صدای مرا میشنیدی
صُبَّتْ عَلَیَّ مَصائِبٌ لَوْ أَنَّها
صُبَّتْ عَلَى الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیالِیا
بر من مصائبی فرو ریخت که اگر آنها
بر روزها فرو ریخته بود شب میشدند
قَدْ کُنْتُ ذاتَ حِمىً بِظِلِّ مُحَمَّدٍ
لَا أَخْشَىٰ مِنْ ضَیْمٍ وَکانَ حِمىًلِیا
همانا من در سایه محمّد حمایتی داشتم
که از ستم نمیترسیدم و او جورکش من بود
فَالْیَوْمَ أَخْضَعُ لِلذَّلِیلِ وَأَتَّقِی
ضَیْمِی وَأَدْفَعُ ظالِمِی بِرِدائِیا
اما امروز برای شخص پست تواضع کنم و از ستم
بر خود میپرهیزم و ستمگرم را با جامهام دفع میکنم
فَإِذا بَکَتْ قُمْرِیَّةٌ فِی لَیْلِها
شَجَناً عَلىٰ غُصْنٍ بَکَیْتُ صَباحِیا
اگر قمری به شبانگاهش گریه کند
من در روز از غصّه بر شاخساری بگریم
فَلَأَجْعَلَنَّ الْحُزْنَ بَعْدَکَ مُؤ نِسِی
وَلَأَجْعَلَنَّ الدَّمْعَ فِیکَ وِشاحِیا
اندوه را پس از تو مونسم قرار میدهم
و دانههای اشک را در حجر تو، گردنبندم
منبع:تسنیم