۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۵ : ۱۵
عقیق:مسلم فرزند عقیل از جهت نَسبی، برادرزاده امیرالمؤمنین (ع) و پسرعموی امام حسین علیه السلام محسوب میشود. زمانی که کوفیان به امام نامه نوشتند و ایشان دعوت آنها را پذیرفت، براى بررسى اوضاع، مسلم بن عقیل را به آنجا فرستاد. او پس از بیعت گرفتن از کوفیان، به پشتوانه آنها موفق به محاصره کاخ حاکم کوفه شد، اما در این هنگام یکباره مسلم را رها کردند و سرانجام به دست دشمنان به شهادت رسید.
در کتابهای تاریخی چند فرزند پسر و دختر برای جناب مسلم بن عقیل نام میبرند که چهار تن از پسران ایشان در حادثه کربلا و پس از آن به شهادت میرسند. با این بیان که دو تا از فرزندان مسلم به نامهای عبدالله و محمد در واقعه کربلا شهید میشوند. شیخ مفید در کتاب «الاختصاص» خود از عبدالله بن مسلم به عنوان یکی از شهدای کربلا یاد میکند.
اما در نقلهایی آمده است که دو طفل پس از فرار از معرکه کربلا، توسط عُمّال ابن زیاد دستگیر شده و به طرز فجیعی به قتل میرسند. در این باره سه نکته وجود دارد:
1ـ سند روایت 2ـ ابهام در هویت دو طفل 3ـ غلوّ بودن داستان شهادت این دو طفل
در اینکه این دو طفل فرزندان مسلم هستند یا جعفر طیار، دو نقل متفاوت وجود دارد که شیخ عباس قمی در کتاب «نفَس المهموم» آن دو روایت را نقل میکند. وی پس از نقل دو داستان شهادت این دو طفل، از منبع کتاب شیخ صدوق و علامه مجلسی در بحارالانوار، مینویسد «و تمام قصه را قریب آنچه صدوق نقل کرده است بیاورده و چون این حکایت بـه دو طریق با اندکی اختلاف روایت شده است، بایدمطمئن بود اصل آن صـحیح است و این دو راوی از یکـدیگر نگرفتهاند، هرچند به تعیین نمیدانیم از اولاد عقیل بودند یاجعفرطیار.» شیخ عباس قمی بعد گمانه میزند که «این روایت دوم (ماجرای فرزندان جعفر طیار) نزدیکتر مینماید.» بعد در ذکر علت آن مینویسد «چون قبر این دو طفل نزدیک مسیب در پنج فرسخی کربلاست و ممکن است یک روز آن دو طفل این اندازه راه روند، اما از کوفه فاصله بسیار است و فرار کودکان از کربلا به قبول نزدیکتر است تا از زندان کوفه». چرا که در نقل اول داستان طفلان مسلم میخوانیم آنها از زندان کوفه به کمک زندانبان گریختند و به پیرزنی پناهنده شدند. ضمن آنکه ماجرای فراری دادن این دو طفل توسط زندانبان پیری که متوجه شد آنها از نوادگان امیرالمؤمنین (ع) هستند، بسیار مشکوک و قابل تأمّل است. افزون بر اینکه کوفیان به شدت از ابن زیاد هراس داشتند.
بیشتر بخوانید
اما درباره سند حدیث، شیخ عباس قمی پس از ذکر روایت اول مینویسد «این حکایت را به اعتماد شـیخ صدوق نقل کردیم و خود با این تفصـیل و کیفیت بعید شـمرده است.» بعد مرتجم مینویسد «و اینکه مؤلف گوید شهادت این دو طفل به این کیفیت و تفصیل نزد من مستبعد است، دلیل آن نمیشود که وقوع اصل آن را هم مستبعد شمرده است، چون بسیار باشد که تفاصیل واقعه مشـکوک و مسـتبعد است و اصل آن قابل تردیـد نیست.» او ادامه میدهد «مظالم آن سـتمکاران نسبت به آل محمد صلی الله علیه و آله بیش از اینهاست و در اسناد حدیث، ابراهیم بن رجا ضعیف است و علما گفتهانـد: بر روایت او اعتماد نمیتوان کرد و علی بن جبار و عثمان بن داوود هاشـمی هر دو مجهولند، ولی از ضـعف اسـناد علم به کـذب روایت حاصل نمیشود تا نقل آن جایز نباشد. شاید تضعیف یا استبعاد به سه وجه دفع شود:
اول آنکه سـند حدیثی ضـعیف باشد و چون ضـعف سـند دلیل کذب آن نیست؛ شاید کسـی قرینه بر صحت آن بیابد که ما بر آن قرینه مطلع نشـده باشـیم.
دوم آنکه در نقل حـدیث کلمهای تصـحیف شود یا راوی سـهواً آن را به کلمه دیگر تبـدیل کند و آن سبب اسـتبعاد یا تکذیب حدیث شود.
سـوم آنکه مبالغه در حـدیثی راه یافته و راوی مطلب را بزرگتر از آنچه واقع شـده است بنمایـد یاکمتر و از این جهت به نظر مسـتبعد آید، و چون کسـی به دقت در آن نگرد، اصل واقعه را از زوایـد آن جدا تواند کرد. اینها که گفتم در اخبار ضـعیف است و اخبار صـحیح را خـود تکلیـف معین است و از اینکه عبیـد الله قاتـل این دو طفـل را بکشت تعجب نبایـدکرد.
منابع:
صفحات 161 تا 169 کتاب «نفس المهموم» شیخ عباس قمی این دو روایت نقل شده است.
منبع:تسنیم