۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۰ : ۱۶
عقیق:روزنامه رسالت یادداشتی عاشورایی از عطیه ساکنی منتشر کرده است که متن آن از نظرتان میگذرد.
امام حسین است دیگر! فرقی نمیکند پیرغلام مسجد کرامت مشهد او را صدا کند، یا مداح پاکستانی مرکز اسلامی اهلالبیت شهر لکسینگتون آمریکا. هر کجای دنیا باشی و مجلس روضه به هر زبانی که باشد، دلت چنان از شنیدن نام حسین زیر و رو میشود که انگارنهانگار هیچ جای آن روضه غیر فارسی را نفهمیدهای و تا همین چند لحظه پیش داشتی خداخدا میکردی که زودتر نوبت به روضه فارسی برسد! بگذار اینطور بگویم؛ تصور کن محرم را این سر دنیا در غربت میگذرانی و در مسجد کوچکی نشستهای. مداح پاکستانی دارد نوحه میخواند و تو هر کار میکنی نمیتوانی بفهمی چه میگوید!
اما به محض اینکه لابهلای نوحهاش میگوید «حسین»، بی اختیار اشکت سرازیر میشود و شروع میکنی به روضه فارسی خواندن برای دل خودت! کبوتر دلت پرواز میکند سمت بینالحرمین و بنا میکنی به زمزمه: «صفا و مروه دیدهام، گرد حرم دویدهام... هیچکجا برای من کربوبلا نمیشود» حالا فکر کن در همان حال و هوای خودت هستی که خانم جاافتاده پاکستانی مسجد، که چندسالی هم ایران زندگی کرده، با همان لحن دوستداشتنی همیشگیاش رو به سمت قسمت مردانه غر میزند که: «اینها چیه دارن میخونن؟ بسه دیگه! نوحه فارسی بخونین ببینم!» لابد میخواهی بگویی وقتی که یک فرد اصالتا پاکستانی دلش نوحه فارسی میخواهد، پس قطعا کسی که از بچگی سینهزن هیئتهای ایران بوده حق دارد که دلش با مراسم عزاداری هیچ جایی غیر از ایران آرام نگیرد. من اما به تو میگویم بچههای هفت- هشت ساله هیئت اینجا را ببین و بعد قضاوت کن. ببین این بچهها چه روضهخوانهایی هستند. با چه ذوق و شوقی، یکییکی جلوی جمعیت میایستند و به زبان انگلیسی مداحی میکنند و روضه میخوانند و اشک همه را هم درمیآورند! حتما دل تو هم آرام میگیرد وقتی ببینی که عاشقان اهل بیت پیامبر هرکجا که باشند «ز کودکی خادم این تبار محترمند».
حتی اگر مثل من چهارمین سالی است که محرم را در غربت میگذرانی و دلت پر میکشد برای محرمهای ایران، دلتنگیات را بگذار برای همان مسیر بیستدقیقهای خانه تا مسجد که هرچه نوحه و مداحی فارسی در گوشیات داشتی در این فاصله پخش کردهای! مطمئن باش همینکه پایت به مراسم اباعبدالله برسد و ببینی حب حسین علیهالسلام، شیعیان ایرانی و عراقی و پاکستانی و آفریقایی و آمریکایی را دور هم جمع کرده، دلت گرم میشود. روزهای اول دهه، نگران خلوتی مسجد نباش. کمکم شلوغ میشود. آنقدر شلوغ که روز عاشورا همیشه نگرانی این را داری که نکند غذا کم بیاید و به همه نرسد! بس که از شهرهای اطراف میآیند اینجا تا در نماز ظهر عاشورا شرکت کنند. روز عاشورا لابهلای جمعیت، مسیحیانی را میبینی که آمدهاند تا مراسم عزای امام حسین را از نزدیک ببینند. بعضیهایشان دم در مشغول عکس و فیلم گرفتن از بساط چای و قهوه عربی عراقیهایند که روز عاشورا بهراه است؛ دقیقا به همان سبک و سیاق معروف. چای به همان غلظت است و استکان هم همانقدر کمرباریک! شستوشوی استکان هم بیشک همانجا در یک تشت کوچک! چایت را که نوشیدی، اگر استکان را تکان ندهی دخترک عراقی دوباره استکانت را پر میکند. اصلا یک لحظه خیال میکنی در کربلایی! چای شیرین شیرین است و تو اگر توانستی، این را در ذهنت مرور نکن: «به یاد چایی شیرین کربلاییها، لبم حلاوت احلی منالعسل دارد» ظهر عاشوراست و چند روزیست دل تنگت را آرام کردهای و بیقراریات را گذاشتهای فقط برای روضههای انگلیسی سخنران. شب اول برای مسلمبن عقیل، شب دوم برای ورود کاروان به کربلا، شب سوم حضرت رقیه و الی آخر. حالا رسیده است به ظهر عاشورا. آنجا که مداح عراقی همانطور که اشک میریزد، با تمام وجود دم «ابد والله یا زهرا ما ننسی حسینا» را گرفته. همانوقتی که دیگر هیچکس ساکت نیست و به خودت که میآیی، میبینی چند دقیقهایست که مسجد یکصدا بیقرار حسین فاطمه است: ابد والله یا زهرا! ما ننسی حسینا...
اما امسال، بهخاطر کرونا خبری از آن شلوغی روز عاشورا و بساط چایی عراقی و مداحی پاکستانی نیست. همه چیز متفاوت است، الا همان شور و شعور حسینی که همه را رأس ساعت ۹:۳۰ شب در هیئت آنلاین دور هم جمع میکند. محرم امسال نه فقط با شیعیان شهر لکسینگتون و ایالت کنتاکی، که همراه با همه شیعیان آمریکای شمالی عزاداری میکنیم. مهدی دردشتیان از هیوستون ایالت تگزاس نوحه میخواند و ما هم هر یک در گوشهای از این دنیا، در خانه سینه میزنیم. اینجا ما سیاهه و کتیبه نداریم که خانه را سیاهپوش کنیم، اما عاشق امام حسین (ع) هرکجا که باشد، خانهاش یک حسینیه است.