کد خبر : ۱۱۳۸۳۲
تاریخ انتشار : ۰۳ شهريور ۱۳۹۹ - ۲۱:۱۷

ماجرای نامه‌رسانی که قرار بود حسینی شود اما نشد

استاد حوزه علمیه قم گفت: فردی از لشکر دشمن داشت نامه‌ای به سوی امام می‌آورد، وقتی نامه را داد و می‌خواست برگردد، حبیب بن مظاهر او را گرفت ـ حبیب او را می‌شناخت ـ و گفت: تو نباید به سمت دشمن بروی، تو باید حسینی باشی.

عقیق:حجت‌الاسلام سیدحسین حسینی قمی استاد حوزه علمیه قم و کارشناس مسائل دینی شب گذشته در برنامۀ «مخاطب خاص» شبکه سوم سیما طی سخنانی به بیان داستان‌هایی عبرت‌آموز از اتفاقات شب عاشورا و پیش از آن پرداخت و گفت: امام حسین مظهر رحمت خداست، محرم ماه آشتی با خداست و هر کسی که فکر می‌‌کنیم از این فضای سرشار از رحمت الهی جا مانده است، دستش را بگیریم و همراه کنیم.

وی افزود: امام حسین علیه‌السلام در شب عاشورا وقتی به تلاوت قرآن کریم پرداخت، اشکی بود که به پهنای صورت ـ بر اساس گزارشات تاریخی ـ از چشمان مبارک ایشان جاری می‌شد. در این حال و هوا لشکریان عمر بن سعید به شدت مراقبت بودند تار ببینند در خیمه‌های امام حسین چه می‌گذرد، آنها صدای تلاوت قرآن را می‏‌شنیدند.

این کارشناس مسائل دینی اضافه کرد: امام حسین علیه‌السلام آیات 178 و 179 سورۀ مبارکۀ آل‌عمران را تلاوت می‌کرد، در همین حین بود که عدّه‌ای به شنیدن این آیات از اردوگاه دشمن جدا شدند و به یاران امام حسین علیه‌السلام پیوستند.

«فردی از لشکر عمر بن سعد جسارتی کرد و گفت مگر نمی‌‏گویید قرآن می‌‌گوید طیب از خبیث باید تمییز داده شود «لِیَمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ» ما طیب هستیم. وقتی «بُریر» از اصحاب امام حسین این سخن را شنید با وجود اینکه در حال اقامۀ نماز مستحبی بود، نماز خود را شکست و به سراغ آن فرد آمد اما نه برای دعوا بلکه برای نصیحت. این شب‌ها، شب موعظه، نصیحت و درس‌گیری است.»

حجت‌الاسلام حسینی قمی با بیان مطلب فوق گفت: روزی امام حسین علیه‌السلام نشسته بود ـ پیش از روز عاشورا ـ فردی از لشکر دشمن داشت نامه‌ای به سوی امام می‌آورد، وقتی نامه را داد و می‌خواست برگردد، حبیب بن مظاهر او را گرفت ـ حبیب او را می‌شناخت ـ و گفت: تو نباید به سمت دشمن بروی، تو باید حسینی باشی. گفت می‌رویم و بر می‌گردم، او رفت اما هرگز برنگشت.

وی با اشاره به بازگشت حرّ و پذیرش توبۀ او توسط امام حسین علیه‌السلام گفت: وقتی حرّ زخمی شد و داشت نفس‌های آخر خود را می‌کشید، امام حسین به بالین او آمد و سرش را به دامن گرفت، امام به او حرفی زد که به هیچ کس دیگری نگفته بود، امام فرمود:  عجب شهادتی، تو مثل پیامبران و پیامبرزادگان شده‌ای. امام حسین اینچنین او را خرید.

این کارشناس مسائل دینی تأکید کرد: کسایی که ظاهرشان مذهبی نیست و ما تصوّر دیگری نسبت به آنان داریم، اینطور نیست که به اهل‌بیت (علیهم‌السلام) وصل نباشند؛ یک لحظه می‌تواند همه چیز را تغییر دهد.


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین