کد خبر : ۱۱۲۵۰
تاریخ انتشار : ۱۳ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۴:۰۰
پرسش و پاسخ؛

مقصود از آیه نجوی چیست؟

آیه‏ اى در قرآن است که احدى قبل و بعد از امام علی(ع) به آن عمل نکرده و نخواهد کرد، او یک دینار داشت آن را به ده درهم تبدیل کرد و هر زمان مى‏ خواست با رسول خدا(ص) نجوا کند، درهمى را صدقه مى‏ داد.
عقیق:منظور از آیه نجوی، آیه 12 از سوره مجادله‏ است که می فرماید:«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً ذلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ‏تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ‏»؛اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هنگامى که مى‏خواهید با رسول خدا نجوا کنید (و سخنان درگوشى بگوئید)، قبل از آن صدقه‏اى (در راه خدا) بدهید؛ این براى شما بهتر و پاکیزه‏تر است. و اگر توانائى نداشته باشید، خداوند غفور و رحیم است. وتنها کسی که به این آیه عمل کرد امیرالمومنین علی(ع) بود.

شأن نزول:

مرحوم «طبرسى» در «مجمع البیان» و جمعى دیگر از مفسران معروف، در شأن نزول این آیات، چنین نقل کرده‏اند: جمعى از اغنیاء، خدمت پیامبر(ص) مى‏آمدند و با او نجوا مى‏کردند (این کار، علاوه بر این که وقت گرانبهاى پیغمبر(ص) را مى‏گرفت، مایه نگرانى مستضعفین و موجب امتیازى براى اغنیاء بود) در اینجا خداوند نخستین آیات فوق را نازل کرد و به آنها دستور داد که قبل ازنجوا کردن با پیامبر(ص)، صدقه‏اى به مستمندان بپردازند، اغنیاء وقتى چنین دیدند، از نجوا خوددارى کردند، آیه دوم نازل شد (و آنها را ملامت کرد و حکم آیه اول را نسخ نمود) و اجازه نجوا به همگان داد (ولى نجوا در مورد کار خیر و اطاعت پروردگار).(1) و بسیارى از تفاسیر دیگر ذیل آیات مورد بحث.


بعضى از مفسران نیز تصریح کرده‏اند: هدف گروهى از نجوا کنندگان این بود که از این راه، برترى بر دیگران کسب کنند، پیامبر(ص) هم روى بزرگوارى خاص خود، در عین این که ناراحت بود، از آنها ممانعت نمى‏کرد تا این که قرآن آنها را از این کار نهى نمود.(2)


ولى، از آنجا که اگر وجوب صدقه قبل از نجوا، عمومیت مى‏داشت فقرا از طرح مسائل مهم یا نیازهاى خود در برابر پیامبر(ص)  صورت نجوا محروم مى‏شدند، در ذیل آیه حکم صدقه را از این گروه برداشته مى‏فرماید: «اگر توانائى نداشته باشید، خداوند غفور و رحیم است».و به این ترتیب، آنها که تمکن مالى داشتند دادن صدقه قبل از نجوا براى آنان واجب بود، و آنها که نداشتند، بدون آن مى‏توانستند با پیامبر(ص)  نجوا کنند.

جالب این که دستور فوق تأثیر عجیبى گذاشت و آزمون جالبى شد و همگى جز یک نفر، از دادن صدقه و نجوا خوددارى کردند، و او امیر مؤمنان على(ع) بود اینجا بود که آنچه لازم بود روشن شود، روشن گردید، و آنچه باید مسلمانان از این دستور بفهمند و درس گیرند، گرفتند، لذا آیه بعد نازل گردید، و این حکم را نسخ کرد فرمود: «آیا ترسیدید فقیر شوید که از دادن صدقه قبل از نجوا خوددارى‏کردید»؟! «أَأَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ».معلوم مى‏شود، حبّ مال در دل شما، از علاقه به نجواى پیامبر(ص) بیشتر است، و نیز معلوم مى‏شود، در این نجواها غالباً مسائل حیاتى مطرح نمى‏شد، و گرنه، چه مانعى داشت که این گروه، قبل از نجوا صدقه‏اى مى‏دادند و نجوا مى‏کردند، به خصوص این که مقدار خاصى، براى صدقه نیز تعیین نشده بود و مى‏توانستند با مبلغ کمى این مشکل را حل کنند.

تنها عمل‏ کننده به آیه صدقه و نجوا

غالب مفسران شیعه و اهل سنت نوشته‏اند: تنها کسى که به این آیه عمل کردامیر مؤمنان على(ع)  بود چنان که «طبرسى» در روایتى از خود حضرت، نقل مى‏کند، که فرمود: «آیَةٌ مِنْ کِتابِ اللَّهِ لَمْ‏یَعْمَلْ بِها أَحَدٌ قَبْلِى، وَ لایَعْمَلُ بِها أَحَدٌ بَعْدِى کانَ لِى دِینارٌ فَصَرَفْتُهُ بِعَشَرَةِ دَراهِمَ فَکُنْتُ إِذا جِئْتُ إِلَى النَّبِى صلى الله علیه و آله تَصَدَّقْتُ بِدِرْهَمٍ»؛آیه‏اى در قرآن است که احدى قبل از من و بعد از من، به آن عمل نکرده و نخواهد کرد، من یک دینار داشتم آن را به ده درهم تبدیل کردم و هر زمان مى‏خواستم با رسول خدا(ص) نجوا کنم، درهمى را صدقه مى‏ دادم.(3)

همین مضمون را «شوکانى» از «عبد الرزاق» و «ابن المنذر» و «ابن ابى حاتم» و «ابن مردویه» نقل کرده است.(4)

«فخر رازى» نیز، این حدیث را که تنها کسى که به آیه فوق عمل کرد على(ع) بود، از جمعى از محدثان از «ابن عباس» نقل کرده است.(5)

در «درّ المنثور» نیز روایات متعددى در ذیل آیات فوق، در همین معنى آمده است.(6)

در تفسیر «روح البیان» از «عبد اللّه، فرزند عمر بن خطاب» نقل مى‏کند که مى‏گفت:«کانَ لِعَلِىٍّ علیه السلام ثَلاثٌ، لَوْ کانَتْ لِى واحِدَةٌ مِنْهُنَّ کانَتْ أَحَبَّ إِلَىَّ مِنْ حُمُرِ النَّعَمِ: تَزْوِیجُهُ فاطِمَةَ علیها السلام، وَ إِعْطائُهُ الرَّایَةَ یَوْمَ خَیْبَرَ، وَ آیَةُ النَّجْوى‏»؛على(ع) سه فضیلت داشت که اگر یکى از آنها براى من حاصل مى‏شد، بهتر بود از شتران سرخ موى(7): نخست تزویج پیامبر(ص) فاطمه(س) را به او، و دیگر دادن‏پرچم به دستش در روز خیبر، و دیگر آیه نجوا.(8)

ثبوت این فضیلت بزرگ، براى على(ع) در غالب کتب تفسیر و حدیث آمده، و چنان مشهور و معروف است که نیازى به شرح بیشتر نیست.
بدون شک على(ع) در زمره ثروتمندان اصحاب پیامبر(ص)  نبود، زندگى ساده و زاهدانه‏اى داشت، با این حال، براى احترام به این حکم الهى در همان مدت کوتاه، چند بار صدقه داد و مسائل ضرورى را از طریق نجوا با پیامبر(ص) در میان نهاد، و چنان که گفتیم، این مسأله در میان مفسران و ارباب حدیث، مسلم است.

ولى بعضى، با قبول این موضوع، اصرار دارند فضیلت بودن آن را انکار کنند.

از جمله این که: مى ‏گویند: اگر بزرگان صحابه اقدام به این کار نکردند نیازى به آن ندیدند، و یا وقت کافى نداشتند، یا فکر مى‏کردند مبادا باعث ناراحتى فقرا و وحشت اغنیا گردد! بنابراین فضیلتى براى على(ع) محسوب یا موجب سلب فضیلتى از دیگران، نمى‏ گردد!.(9)

ولى گویا، آنها در متن آیه دوم دقت نکرده‏اند که خداوند به عنوان سرزنش مى‏فرماید: أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ: آیا از فقر ترسیدید و بخل کردید که قبل از نجوا صدقه‏اى ندادید؟ و حتى در ذیل آیه، تعبیر به توبه مى‏کند که ظاهراً ناظر به همین معنى است، از این تعبیر، روشن مى‏شود که اقدام بر صدقه و نجوا با پیامبر(ص) ، کار مطلوبى بوده است و گرنه سرزنش و توبه نداشت.

بدون شک، جمعى از اصحاب سرشناس پیامبر(ص)، قبل از این ماجرا با پیامبر(ص) نجوا داشتند، (زیرا افراد عادى و دور افتاده کمتر اقدام به چنین کارى مى‏کردند) ولى، همین صحابه معروف، بعد از دستور صدقه از این کار خوددارى نمودند، تنها کسى که به این دستور احترام گذارد و جامه عمل به آن پوشانید، على(ع) بود، چه مى‏شود که ما ظاهر آیات و روایاتى که در این زمینه است و در کتب مختلف اسلامى نقل شده، بپذیریم و با احتمالات ضعیف و بى‏اساس یک واقعیت را نادیده نگیریم؟ و با «عبد اللّه بن عمر» که این فضیلت را هم‏ردیف با «تزویج فاطمه»(س)  و پرچمدارى روز «فتح خیبر» و برتر از «حمر النعم» قرار داده هم‏صدا شویم؟!

 

پی نوشت ها:

1_(مجمع البیان، جلد 9، صفحه252.)

2_(روح المعانى، جلد 28، صفحه 27.)

3_(تفسیر« طبرى»، جلد 28، صفحه 15.)

4_(تفسیر« البیان فى تفسیر القرآن»، جلد 1، صفحه 375- سیّد قطب نیز این روایت را در« فى ظلال القرآن»، جلد 8، صفحه 21 نقل کرده است.)

5_(تفسیر« فخر رازى»، جلد 29، صفحه 271.)

6_(تفسیر« فخر رازى»، جلد 29، صفحه 271.)

7_(این تعبیر در میان عرب براى اشاره به گرانبهاترین اموال، به کار برده مى‏ شد، و آن را به صورت ضرب المثل به هنگام بیان بسیار نفیس بودن چیزى، ذکر مى‏ کردند.)

8_(تفسیر« روح البیان»، جلد 9، صفحه 406( این حدیث را« طبرسى» در« مجمع البیان»،« زمخشرى» در« کشاف»،« قرطبى» در« تفسیر جامع» ذیل آیات مورد بحث آورده‏ اند).

9_(به تفسیر« فخر رازى» و« روح البیان»، ذیل آیات مورد بحث مراجعه شود.)
منبع: شبستان
211008

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین