عقیق: خدايا با بيرمق شدن نور ماه و رفتن آن در محاق، گناهان ما را نيز پنهان
فرما. با پايان يافتن اين ماه پيامدهاي گناهان و سنگيني رفتار خطاي ما را،
از ما بركنار نما؛ تا جايي كه چون اين ماه پايان مييابد، ما نيز از خطا و
گناه پاك شده و از بديها و زشتيها رها گشته باشيم.
اين دعا در
هنگام ورود و فرا رسيدن ماه رمضان توسط امام سجاد(ع) گفته شده است. اما در
پايان اين دعا به پايان ماه توجه شده است. براساس نظر اهل لغت و ادبيات
عرب، شبهاي اول ماه تا سه شب را «هلال» و از آن زمان تا سه شب مانده به
پايان ماه را «قمر» مينامند. از شب بيست و هفتم به بعد، گاهي دو شب و گاهي
سه شب به پايان ماه مانده ديگر ماه ديده نميشود.
ايام ديده نشدن
ماه را ايام «مُحاق»، «مِحاق» يا «مَحاق» ميگويند. حالت «هلال» ماه در دو
مرحله ظاهر ميشود: يكي در آغاز ماه و ديگري در پايان ماه. دو يا سه شب
مانده به پايان ماه، ديگر هلال ماه در حال «محاق» است.
شب پايان ماه
نيز شب سلخ ناميده شده چرا كه دوباره ماه نو طلوع ميكند. امام سجاد (ع)
در دعا ميفرمايد: خدايا همانگونه كه هلال ماه رو به محاق ميرود و ديگر
نور ماه ديده نميشود، گناهان ما را نير بيرمق و پنهان فرما! بگونهاي كه
تا پايان ماه ديگر، گناهي براي ما نمانده باشد و در هنگام «سلخ» و نو شدن
ماه، ما را نيز آراسته و نو نما.
ماه سلّاخي گناهان
«سلخ»
به معني پوست كندن است؛ «سلاّخ» كسي است كه پوست گوسفند را ميكَند: «وَ
آيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ
مُظْلِمُونَ» (۱) در روز، نور، همچون پوستهاي روي زمين را فرا ميگيرد، در
شب خدا آن پوسته را از آن جدا ميسازد و دوباره زمين تاريك ميشود. چون
روز، با تابش نور به زمين، پديدار ميشود.
در پايان ماه نيز كه ديگر
ماه تمام ميشود ميگويند «سلخ» ماه است؛ يعني ديگر پايان ماه است. البته
نور ماه هميشه وجود دارد اما موقعيت ما نسبت به ماه به گونه اي است كه گاهي
ماه را به صورت هلال ميبينيم و گاهي به صورت قمر و بدر و دوباره به صورت
هلال و سپس ديگر آن را نميبينيم.
حضرت امام سجاد (ع) رفتارهاي زشت
ما را به ماه تشبيه ميكنند و از خدا ميخواهد تا آنچنان كه در پايان ماه،
نور مهتاب كم ميشود، گناهان ما نيز بيرمق و بيفروغ گردند تا جايي كه در
پايان ماه ديگر، گناهي در دفتر اعمال ما نمانده و با پايان اين ماه ما نيز
از همه گناهان پاك شده باشيم.
آيا واقعا گناه همچون جرم و لايه و
پوستهاي براي انسان است؟ آيا دعاها قطعات شعري و ادبي است؟ گاهي انسان دل
تنگ ميشود و فال حافظ گرفته و يا غزل يا قطعه شعري زيبا از يك شاعر را
ميخواند و از معاني آن لذت ميبرد اما ميداند كه شعر مجاز است. بعيد است
كسي كه فال حافظ ميگيرد و قطعهاي از غزل حافظ را ميخواند، مضامين ابيات
شعر را خيلي جدي بگيرد هر چند شيرين و زيبا بوده و داراي نكتههاي ادبي و
عرفاني باشد.
متأسفانه بسياري از افراد با ادعيه و مناجات اينگونه
برخورد ميكنند. تصور اين افراد از دعا و مناجات همچون خواندن قطعات زيباي
ادبي و حداكثر، ثواب بردن از آن است. در حالي كه وقتي ميگوييم خدايا با
تمام شدن اين ماه ما را از گناهان پاك فرما! بايد معتقد باشيم كه اكنون
آلوده و كثيف و پليد هستيم و واقعا از خدا به قصد اجابت بخواهيم تا
آلودگيها را از ما جدا و دور بسازد.
متأسفانه بسياري از افراد براي
لذت بردن از زيباييهاي ادبي يا ثواب بردن، دعا را ميخوانند. البته همين
كه انسان در چند دقيقه – كه مشغول خواندن دعاست- از لغويات دور شده و دروغ
نميگويد و غيبت نميكند و به خدا توجه پيدا ميكند، كار بسيار خوب و
ارزندهاي است و ثواب هم دارد. امّا خوبي و ارزش خواندن دعا با ارزش باوربه
مضمون دعا و اميد به استجابت آن، بسيار تفاوت دارد.
مراتب ارزش يك كار
انسان
در هر روز چندين بار غذا ميخورد. براي اينكه انسان در مرحله اول، احساس
گرسنگي ميكند. عاقلانهتر كه فكر كنيم، غذا براي سلامتي بدن و حفظ قواي
جسمي و همچنين براي انجام وظايف و عبادت خدا مورد نياز انسان است. كساني كه
سطح معرفت بالايي دارند، در اين زمينه نيز با هدف جلب رضايت خدا، از
خوردنيها و آشاميدنيها استفاده ميكنند.
هر زمان كه احساس ميكنند
خدا دوست دارد تا غذا بخورند، از غذا استفاده كرده و به اندازه نيز
ميخورند. اما افراد معمولي، براي سير كردن معده، از غذا استفاده ميكنند
تا براي انجام كار و وظايف نشاط و انرژي داشته باشند، شايد برخي بدانند كه
وقتي انسان غذا خورده و مواد غذايي را ميجود، اين كار موجب تقويت عضلات فك
و دهان هم ميشود.
عضلات هر چه بيشتر حركت و ورزش نمايند، قويتر
ميشوند؛ مثل عضلات دست كه با حركت، بازوهاي انسان قوي ميشود. شما در طول
عمر، چند بار با هدف تقويت عضلات فك و دهان غذا خوردهايد؟ ممكن است يكي از
فوايد غذا خوردن و جويدن غذا، تقويت عضلات فك و دهان باشد اما هيچ كسي با
اين هدف، غذا نميخورد.
عموماً افراد براي سير شدن معده و عده اندكي
نيز براي رضايت خدا غذا ميخورند. غذا خوردن براي هدف سير شدن معده كجا و
غذا خوردن براي رضاي خدا كجا؟ گاهي غذا خوردن بسيار مستحب و ثواب آن نيز از
روزه بيشتر است. وقتي انسان روزه مستحبي گرفته باشد و به خانه دوستي برود و
بداند كه دوست او علاقه بسيار دارد كه با او غذا بخورد، در اينجا نياز
نيست انسان بگويد من روزه هستم. براي اينكه دوست خود را خوشحال كند، بايد
بنشيند و با او غذا بخورد. ثواب شاد كردن آن دوست، از ثواب روزه مستحبي
بيشتر است.
دعا براي ثواب، همچون غذا خوردن براي تقويت عضلات دهان است!
انگيزه
انسان در كارها بسيار متفاوت است. اگر كسي بگويد: من غذا ميخورم براي
اينكه عضلات فك و دهانم تقويت شود، مردم به او ميخندند و ميگويد اين هم
شد هدف كار؟ ! دعاهايي كه ما ميخوانيم و عبادتهايي كه ما انجام ميدهيم
اگر فقط براي ثواب بردن و بهرهمندي از ميوه بهشتي و «لَحْمِ طَيْرٍ مِمّا
يَشْتَهُونَ» (۲) و ديگر نعمتهاي بهشتي باشد، همچون كسي است كه براي تقويت
عضلات فك و دهان غذا بخورد. فوايدي كه دعا و ياد خدا و عبادت براي انسان
به ارمغان ميآورد آنقدر فراوان، عالي، پرثمر و پرفايده است كه در برابر
ثوابهايي كه براي خواندن دعا ميدهند، قابل مقايسه و سنجش نيست.
پی نوشت ها:
1_(يس / ۳۷.)
2_(واقعه / ۲۱.)
سخنراني آيت الله مصباح يزدي (دامت بركاته)
در دفتر مقام معظم رهبرى - قم - ۴/۷/۸۷
زلال بصيرت در ماه مبارك رمضان روزهاي فرد منتشر ميشود.
منبع:حج
211008