عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۱۰۷۲۴
تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱۳۹۸ - ۱۶:۰۷
اینکه اولین شعار «مرگ بر شاه» توسط چه کسانی و در کجا گفته شد، یکی از مسائل ناگفته از تاریخ انقلاب اسلامی است، به مناسبت فرارسیدن 26 دی و فرار شاه ملعون از ایران اسلامی، به سراغ این رفتیم تا ببینیم که مرگ بر شاه از کجا آغاز شد.

عقیق:مردم انقلابی شهرری قبل از انقلاب از پیشگامان مبارزه علیه رژیم پهلوی به شمار می‌آمدند و پس از پیروزی انقلاب در مواقع حساس با حضور درصحنه، فتنه‌های دشمنان را خنثی کردند، مرحوم آیت‌الله غیوری از روحانیون مبارز شهرری در کتاب خاطرات خود با عنوان «آینه‌دار مهر» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشرشده روایت جالبی از ارادت اهالی شهرری به امام خمینی و اولین شعار «مرگ بر شاه» را نقل کرده‌اند.

آنچه میخوانید روایت آیت‌الله غیوری از روزهای قبل از انقلاب در شهرری است:

از همان روزهای ابتدایی راه‌اندازی مسجد، با صحبت‌های مختلف که با مردم داشتم آن‌ها متوجه شده بودند که من از طرف حضرت امام مأمور شده‌ام و از همان ایام سعی کردم نام ایشان را مطرح و مردم را بیشتر با امام آشنا کنم. بیشتر اهالی آن محل (سیمان صفاییه) مقلد حضرت امام بودند و در هیچ جای تهران به این صورت نبود که این تعداد از مردم مقلد امام باشند، به همین دلیل به‌رغم فشاری که به من وارد می‌شد تا حدودی آزاد بودیم زیرا نیروی مردمی زیاد بود و سعی می‌کردیم در مسجد، در روز، دو یا سه بار نماز جماعت برقرار کنیم تا هم حمایت‌ها و هم آزادی عمل بیشتر باشد.

شهرری منطقه‌ مستضعف نشینی بود، امّا اهالی آن به این دلیل که اکثر آنان هم مقلد و هم علاقه‌مند به حضرت امام بودند، بخش زیادی از شهریه‌ امام را تأمین می‌کردند. در آن زمان آقای عسگراولادی مأمور بودند تا برای گرفتن شهریه‌های حضرت امام به شهرری بیایند. این عزیزان علاوه بر تأمین شهریه به هر طریقی که می‌توانستند از فعالیت‌های ما حمایت می‌کردند. از مهم‌ترین کارهایی که در آن زمان در شهرری صورت می‌گرفت چاپ رساله‌ها و اعلامیه‌های حضرت امام و توزیع آن‌ها در سطح وسیعی بود.

من همیشه سعی می‌کردم افرادی را که سخنرانی‌های مفید و منبرهای مؤثر داشتند به مسجد امام حسن عسکری (ع) دعوت کنم. گاهی این افراد از جانب حکومت تحت‌فشار قرار می‌گرفتند به‌طوری‌که آنان را دستگیر می‌کردند و گاهی افرادی را که دعوت می‌کردیم ممنوع­المنبر می‌شدند یعنی حق سخنرانی نداشتند.

این مسجد به‌عنوان پایگاهی برای تبلیغ امام شناخته‌شده بود سخنرانان توسط خودم انتخاب و دعوت می‌شدند و به همین جهت سعی می‌کردم آقایانی را که صد درصد انقلابی بودند، به آنجا دعوت کنم. به سخنران تأکید می‌کردم باید اسم حضرت امام را بیاورد و اگر غیرازاین بود، او را جواب می‌کردم. من منبری‌هایی که سخنرانی آن‌ها جنبه عمومی داشت را دعوت نمی‌کردم و اگر در میان سخنرانی یک فرد تشخیص می‌دادم که سخنرانی او باید قطع شود و دیگر ادامه نیابد این کار را انجام می‌دادم.

به خاطر دارم شبی یکی از سخنرانان که به منبر رفته بود می‌خواست جمله‌ای بگوید، نگذاشتم جمله‌اش تمام شود و بلند گفتم: «بیا پایین». حتّی قاری‌ها و مداح‌هایی هم که به مسجد می‌آمدند باید صددرصد همراه با امام، مقلد و علاقه‌مند به ایشان باشند. ازجمله سخنرانان انقلابی که در این مسجد به منبر می‌رفتند، آقایان خزعلی، هاشمی رفسنجانی، هاشمی نژاد، عباسعلی اسلامی، امامی کاشانی، محلاتی و مروارید بودند.

بانگ شعار «مرگ بر شاه»، در تهران برای اولین بار از مسجد ما به آسمان رفت. در آن روز آقای عبدوس روی منبر رفت و گفت: «من چند دقیقه ساکت می‌نشینم شما با هم مرگ بر شاه بگویید». بیشتر اعلامیه‌های امام از این مسجد مخصوصاً در ایام مذهبی خاص مانند عید فطر و عاشورا در سطح وسیعی پخش می‌شد و ساواکی‌ها و پلیس شهربانی نیز برای مقابله با این کار می‌آمدند، صف می‌کشیدند و عده‌ای را همان‌جا دستگیر می‌کردند.

 هرسال در روز عید فطر در مسجد امام حسن عسکری (ع) مراسم باشکوهی برگزار می‌شد و ساواک نیز احساس ترس می‌کرد و نیروهای خود را جلوی در مسجد می‌فرستاد. من هم با آنکه در آن روزها نام بردن از حضرت امام ممنوع بود، برای ایشان دعا می‌کردم و نامشان را می‌آوردم. یادم هست در یکی از روزهای عید فطر از روی بالکن مسجد، اعلامیه‌های امام و مراجع در بین مردم کوچه خیابان پخش می‌کردند.

 مسجد امام حسن عسکری (ع) به‌مرورزمان پایگاهی برای افراد انقلابی شد و این مکان در نشر اعلامیه و بانگ رسای شعارهای ضد رژیم و شجاعت شرکت­کنندگان سرآمد بود. ما به‌منظور اینکه نشان بدهیم خودمان و مسجد امام حسن عسکری (علیه‌السلام) در صف پیروی از حضرت امام ‌خمینی هستیم، بعضی از مواقع به همراه عده‌ای از مردم، به‌صورت دسته‌جمعی به قم می‌رفتیم. به‌غیراز این، به بهانه‌های متفاوت، مانند محاسبه‌ وجوهات نیز این کار را می‌کردیم.

 من اصرار داشتم که جمعیت ما هنگام رفتن به قم زیاد شود بنابراین کارخانه‌دارها را هم با خود می‌بردم که البته این کار برایشان خطر داشت ولی به هر ترتیبی آن‌ها را قانع می‌کردم. ازآنجاکه تماس گرفتن با امام و بردن وجوهات مشکلاتی در پی داشت، گاهی مواقع امام به­خصوص اوایل ماه که می‌خواستند شهریه بدهند آقای عسگراولادی را برای دریافت وجوهات، به منزل من می‌فرستادند.

 

منبع:فارس


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین