۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۸ : ۱۱
عقیق:اصل ماجرا بر کنجکاوی ذاتی، روح حقیقتجو، ذهن باز و آزادهخو بودن قرار داشت. وقتی در خانوادهای بودائی و در کشور ژاپن به دنیا آمد، کسی فکر نمیکرد همین نوزاد روزی راهی ایران اسلامی شود و آداب بودا را کنار گذاشته و حقیقت اسلام و مذهب شیعه را درک کند. «فاطمه هوشیمو» بانوی تازهمسلمان و مستبصری است که در حالی که به مذهب شیعه مشرف شده که با نیت هجرتی دائمی به ایران اسلامی وارد شده تا بتواند مسلمان مفیدتری باشد، هرچند رعایت موازین اسلامی و شرعی مانند رعایت حجاب در ایران بسیار راحتتر از کشور ژاپن است. این طور است که عشق و ارادت به حضرت فاطمه علیها السلام موجب شد تا «آتسوکو هوشیمو» نام خود را به «فاطمه» تغییر دهد تا یادش بماند از کدام بانوی بزرگ باید الگو بگیرد.
در گفتوگویی که با فاطمه هوشیمو، بانوی تازهمسلمان انجام دادیم به بررسی رویدادهای زندگی او و جریان مشرف شدنش به دین اسلام پرداختیم. این مستبصر ژاپنی توضیح میدهد: من چیزهای زیبای زیادی در اسلام میدیدم، اینکه انسان را دارای شأن و مقام میداند بهاندازهای که نباید خودش را در لابهلای آلودگیهای دنیا و گناه غرق کند، اینکه باید خودش را بهسوی خوبیها بالا بکشد و آن ذات پاکی را که خدا در ابتدا به او هدیه داده حفظ کند. درباره تاریخ اسلامی ایران هم رویداد انقلاب اسلامی و آنهمه جانفشانی و تلاش امام خمینی(ره) و مردم مسلمان برایم خیلی جالب و محترم است، اینکه مردمی بدون هیچ پشتوانه مالی و فقط با تکیه بر ایمان و اعتقاد به خدا، حقیقت توکل را نشان دادند و در آخر هم مفهوم آن یاری خدا که در قرآن وعده داده، در انقلاب اسلامی ایران و بعدها در دفاع مقدس مشخص شد. اینها نکتههای مهم و بسیار ارزشمندی بود که مانند آن را در هیچ کتاب و داستان و افسانهای هم نشنیده و هم نخوانده بودم. مواضع ایران هم برایم جالب بود، چون بر اثر مطالعاتی که درباره ادیان داشتم، بر مسائل سیاست بینالملل هم تا اندازهای مسلط شده بودم و دوست داشتم بدانم چه شده که این نوع انقلاب پیروز شد و چه عاملی باعث شد که تعداد زیادی جوان پشتسر یک مرد دینی بایستند و انقلاب کنند. این نوع آشنایی باعث شد تا من هم دیدگاه مقاومت را که بهدنبال آن بودم در انقلاب اسلامی ایران پیدا کنم و هم نقش دین را در آن ببینم. این پله اول آشنایی من با اسلام بود که باعث شد به مطالعه و مقایسه اسلام با سایر دینها بپردازم و درنهایت هم سعادت حقیقی به من روی آورد و به مذهب شیعه مشرف شدم.
مهاجر دائمی ایران
میدانیم که شما سالهاست در ایران زندگی میکنید، چه شد که بعد از مسلمان شدن به کشور خودتان یعنی ژاپن برنگشتید و در ایران ماندید؟
مسلمان شدن من در ایران اتفاق افتاد و من این هدیه بزرگ و ارزشمند را در این کشور تجربه کردهام، به همین دلیل است که دوست دارم در کشوری زندگی کنم که مناسک اسلامی را انجام میدهند و از لحاظ رعایت حجاب آزادی دارم، درواقع من بر این موضوع تأکید میکنم که زندگی کردن در ایران را نهفقط بر ژاپن، بلکه بر تمام دنیا ترجیح میدهم.
شاید از من سؤال کنید که؛ مگر درس خواندن یا زندگی کردن در کشور دیگری مثل ژاپن که کشور مادری من است، چه اشکالی دارد؟ به این سؤال این جواب را میدهم که هر جایی در دنیا که انسان میتواند در آنجا مسلمان مفیدتری باشد و بهتر بندگی خدا را کند، باید به آنجا برود. من چنین احساسی را در ایران دارم و به همین دلیل در اینجا ماندهام.
در ایران برای اسلام مفیدتر هستم
یعنی احساس میکنید که در ایران مسلمان مفیدتری هستید؟ مگر نمیتوان در ژاپن فعالیتهای اسلامی انجام داد؟
من چنین احساسی دارم، بهعنوان مثال برای رعایت حجاب در ایران آزادتر هستم، در حالی که در ژاپن با سختیها و گرفتاریهایی مواجه میشویم که گاهی نیروهای امنیتی با حجاب داشتن خانمهای مسلمان مخالفت میکنند، این در حالی است که در ایران بهراحتی میتوانم چادر بر سر بگذارم و در هر شهر و روستایی آزادانه رفتوآمد کنم، ولی در ژاپن بارها مورد سؤال و جواب و حتی برخورد پلیس قرار میگرفتم.
چرا؟ حجاب زن مسلمان چه خطری برای آنها دارد؟
شاید آنها تصور میکنند که من با حجابی که دارم، سعی میکنم که فرهنگ و آداب خاصی را بین مردم ترویج بدهم، برای همین بوده که وقتی در ژاپن از شهری به شهر دیگر سفر میکردم، در فرودگاه مدتها معطل میشدم، چون پلیس من را مورد سؤال قرار میداد و کنکاش میکرد تا بداند چرا موهای سر و بدنم را پوشاندهام. آنها از حجاب خانمها میترسند و این اتفاق دلایل زیادی میتواند داشته باشد؛ مثلاً اسلامهراسی را در همه کشورها و ازجمله در ژاپن تا اندازهای بهوجود آمده است، در حالی که من معتقد هستم هر انسانی در هر جای دنیا میتواند آزادانه از طریق وبسایتهای اینترنتی درباره اسلام حقیقی، پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام تحقیق کند و به این نتیجه برسد که اسلام جز سلامتی، امنیت و آرامش برای انسان ندارد.
در مجموع من این طور فکر میکنم که در ایران مسلمان بهتر و مؤثرتری هستم و به همین دلیل ایران را برای زندگی انتخاب کردهام. البته این نکته را بگویم که از لحاظ اقتصادی در کشور خودم زندگی بسیار بهتری داشتم اما این موضوعات ربطی به دین ندارد و از این بابت ناراحت نیستم و هیچ اشکالی ندارد، چون هدفم چیز دیگری است و بهعنوان یک مسلمان شیعه احساس میکنم که وظیفه بسیار سنگینی دارم. من با همان اتفاق مهم و اثرگذار انقلاب جمهوری اسلامی ایران بیدار شدم، احساس میکنم که باید به این کشور خدمت کنم. وقتی فکر میکنم که شاید بتوانم به یک جوان ایرانی کمک کنم تا اسلام را بهتر بشناسد، احساس وظیفه میکنم چون همین انقلاب و حکومت به من کمک کرد تا راه اسلامی را بشناسم و زندگی بهتری داشته باشم.
احساس دین به جمهوری اسلامی
اشاره کردید که نسبت به نظام جمهوری اسلامی ایران احساس دین میکنید، دلیل این اتفاق چیست؟
ماجرا به زمان مسلمان شدن من مربوط است و اینکه انقلاب اسلامی در ایران زمینه مسلمان شدنم را فراهم کرده بود. من در خانوادهای به دنیا آمدم که همه آنها بهطور وراثتی آیین بودائی را بهعنوان مذهب اصلی خود پذیرفته بودند. طبیعی بود در چنین خانوادهای، من هم با این آیین آشنا شده و انس میگرفتم. البته ما در شهر کوچکی در ژاپن زندگی میکردیم؛ اما در آنجا هم مانند بسیاری از کشورهای دیگر، مردم شهرهای کوچکتر تعهد و پایبندی خاصی نسبت به آیین و دین خود نشان میدهند.
ثمره کنجکاوی اعتقادی
با داشتن چنان خانوادهای و قرار گرفتن در آن جامعه غیرمسلمان، چه اتفاقی افتاد که شمانسبت به آموزههای اسلام و انقلاب اسلامی در ایران شناخت پیدا کردید؟
حقیقت این است که من از دوران کودکیام کمی کنجکاو بودم. این کنجکاوی در امور و مسائل اعتقادی بیشتر بود، بهعنوان مثال چون خانوادهام بودائی بودند، خیلی سؤال میکردم تا بدانم حقیقت بودا چیست. به رفتارهای بزرگترها با دقت نگاه میکردم و برای هر رفتارشان که منشأ اعتقادی و فکری داشت، دلیلی میخواستم. از همان دوران نوجوانی علاقه زیادی برای شناخت بیشتر بودا داشتم.
همین حس کنجکاوی باعث شده بود تا به کتابها و منابع زیادی مراجعه کنم تا جواب پرسشهای ذهنیام را بگیرم. در مدرسه هم به ما یاد میدادند که بهترین دین را داریم، اما همین مطالب بود که من را نسبت به دینهای دیگر متعجب میکرد، البته بهغیر از کتابها، به معبدهای بودائی هم میرفتم.
درباره دینهای دیگر مانند یهودیت و مسیحیت هم تحقیق کرده بودید؟
بله. وقتی بزرگتر شدم، با تعدادی از افراد مسیحیمذهب در ژاپن آشنا شدم و مطالبی درباره دین مسیحیت از آنها یاد گرفتم. حتی گاهی اوقات به کلیساها میرفتم تا مراسم دینی آنها را از نزدیک ببینم. البته آن زمان بهدرستی نمیدانستم و درک نمیکردم که کدام دین کاملتر و جامعتر است، به همین دلیل تلاش میکردم تا مطالب بیشتری درباره خالق عالم هستی و پیامبران خدا بدانم تا بتوانم راه صحیح زندگی کردن و خداپرستی را تشخیص بدهم، تا اینکه در حین همین تحقیقات بود که به مطالبی راجع به انقلاب اسلامی در ایران برخورد کردم و زمینه آشنایی با دین اسلام فراهم شد.
عدو شود سبب خیر، اگر خدا خواهد
چهچیز باعث شد در کنکاش و جستوجو میان ادیان، متوجه موضوع انقلاب اسلامی ایران شوید؟
همان روزها که درباره دینهای مختلف مطالعه میکردم و زندگی پیامبران خدا و روش و منش پیروان ادیان و فرقههای مختلف را میخواندم، واقعه یازدهم سپتامبر اتفاق افتاد. باید تأکید کنم که نقطه مهم و اتفاق بسیار جالب و تأثیرگذار برای زندگی من طی واقعه یازدهم سپتامبر سال 2001 روی داد. آن روزها نوک پیکان حمله رژیم صهیونیستی و آمریکا بهسمت جمهوری اسلامی ایران اشاره رفته بود و مسلمانها را متهم این واقعه میدانستند.
البته جالب است این را بهعنوان کسی که آن زمان با ایران آشنایی درستی نداشته و اسلام را نمیشناخته، عنوان کنم که حقیقت این بود که خود صهیونیستها و دشمنان اسلام و ایران خبر نداشتند با این کار و تهاجم یکطرفه بهسمت ایران اسلامی تا چهاندازه فکرهای مردم هشیار را نسبت به ایران و اسلام حساس میکنند، بهقول شاعر ایرانی، عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.
همین اتفاق برای من زمینهای شد تا برای پیدا کردن دلیل و عوامل این اتفاقها، به ایران و گذشته این کشور رجوع کنم. رجوع به تاریخ نقطه مهمی را روشن میکند و آن ورود اسلام به ایران است. اما این سؤال مهمی بود که باید جواب آن را پیدا میکردم؛ اسلام چیست و مسلمانها چهکسانی هستند؟ چرا گروهی از دولتها از مسلمانها ترس دارند؟ اسلام کدام منافع دولتمردان و ثروتمندان را به خطر میاندازد که آنها از اسلام دوری میکنند در حالی که مردم ستمدیده از آن بیشتر استقبال میکنند؟ آزادی فکری در کدام دین است؟ اینها سؤالاتی بود که آن زمان شکل پررنگتری به خود گرفت و ذهنم را بهشدت مشغول کرده بود. مطالعههای زیادی کردم و مطالبی از سایتها و کتابهای مخالف و موافق ایران خواندم. طی تحقیقاتی که انجام میدادم، عنوان «انقلاب اسلامی ایران» یکی از کلیدواژههای اصلی در تحقیقاتم بود، بهعبارت دیگر شاید باید ایران را با انقلاب اسلامی آن تعریف کنیم، چون همین عبارت است که ذهن خیلی از مردم آزادیخواه را بهسمت اسلام جلب کرده است.
وقتی حقانیت اسلام را درک کردم
با این توضیحاتی که دادید شاید باید این طور نتیجه بگیریم که شما یکی از افرادی هستید که با رویداد یازده سپتامبر با اسلام آشنا شدهاید.
همین طور است. البته قبل از آن هم آشنایی کمی با اسلام پیدا کرده بودم ولی آن واقعه مثل تلنگری بود که من را به خودم آورد و نام اسلام را در ذهنم درخشانتر کرد، چون میخواستم مردم مسلمان را بشناسم. هر بار رسانههای کشورها درباره نقش داشتن مسلمانها در این حادثه میگفتند، نمیتوانستم باور کنم، مانند فیلمی بود تا گروهی را مقصر جلوه بدهند، غافل از اینکه خودشان عامل ترویج اسلام شدهاند. من هم هرچه بیشتر درباره این اتفاق بررسی میکردم، میفهمیدم که این اتفاق، کار دشمنان اسلام است.
در این میان باید درباره ایران میدانستم و به کلیدواژه انقلاب اسلامی رسیدم، انقلابی بر مبنای آموزههای اسلام و با رهبری و هدایت مردی شجاع و ازخودگذشته بهنام امام خمینی(ره)، چقدر این مرد دوستداشتنی بود. دلم میخواست درباره فکر و اندیشه او وقتی مردم را به مبارزه با ظلم دعوت میکرد، بیشتر بدانم. همه حرفهایش بر اساس اسلام بود. هر بار بیشتر از قبل با حقانیت قیام امام خمینی(ره) و مردم ایران آشنا میشدم و هر بار این سؤال در ذهنم پررنگ و پررنگتر میشد که مگر اسلام چیست و مسلمانان چهکسانی هستند که اینقدر مظلوم واقع شدهاند. بهنظرم میآمد که حتماً حقیقتی در اسلام وجود دارد که هر قدر دشمنانش سعی میکنند آن را کمرنگ جلوه بدهند، باز هم بیشتر قدرت میگیرد.
از مطالعه درباره اسلام، آن هم بهتنهایی و بدون راهنما، احساس خستگی نمیکردید؟
اصلاً خسته نمیشدم، فقط حس شیرینی بود که دلم میخواست بیشتر بدانم. برای رسیدن به جواب هم به سایتهای اسلامی زیادی سر زدم و مطالب آن را خواندم. هر روز لینکهای جدیدی درباره انقلاب اسلامی پیدا میکردم و این مطالعات برایم لذتبخش بود، بهطوری که زمان زیادی برای این کار میگذاشتم و نهتنها از ادامه آن احساس خستگی نمیکردم، بلکه هر روز به شدت اشتیاقم نسبت به آشنایی با اسلام اضافه میشد. همان زمان بود که دانستم از اسلام سیاهنمایی میکنند و میخواهند حق را باطل نشان بدهند و این همان کاری بود که با انقلاب اسلامی ایران میکردند، در حالی که آن را برای مردم آزاده بیشتر جلوه میدادند.
در اسلام چهچیزی این اندازه جلبتوجه شما را کرده بود؟
من چیزهای زیبای زیادی در اسلام میدیدم، اینکه انسان را دارای شأن و مقام میداند بهاندازهای که نباید خودش را در لابهلای آلودگیهای دنیا و گناه غرق کند، اینکه باید خودش را بهسوی خوبیها بالا بکشد و آن ذات پاکی را که خدا در ابتدا به او هدیه داده حفظ کند.
درباره تاریخ اسلامی ایران هم رویداد انقلاب اسلامی و آنهمه جانفشانی و تلاش امام خمینی(ره) و مردم مسلمان برایم خیلی جالب و محترم است، اینکه مردمی بدون هیچ پشتوانه مالی و فقط با تکیه بر ایمان و اعتقاد به خدا، حقیقت توکل را نشان دادند و در آخر هم مفهوم آن یاری خدا که در قرآن وعده داده، در انقلاب اسلامی ایران و بعدها در دفاع مقدس مشخص شد. اینها نکتههای مهم و بسیار ارزشمندی بود که مانند آن را در هیچ کتاب و داستان و افسانهای هم نشنیده و نخوانده بودم. مواضع ایران هم برایم جالب بود. چون بر اثر مطالعاتی که درباره ادیان داشتم، بر مسائل سیاست بینالملل هم تا اندازهای مسلط شده بودم و دوست داشتم بدانم چه شده که این نوع انقلاب پیروز شد و چه عاملی باعث شد که تعداد زیادی جوان پشتسر یک مرد دینی بایستند و انقلاب کنند. این نوع آشنایی باعث شد تا من هم دیدگاه مقاومت را که بهدنبال آن بودم در انقلاب اسلامی ایران پیدا کنم و هم نقش دین را در آن ببینم. این پله اول آشنایی من با اسلام بود که باعث شد به مطالعه و مقایسه اسلام با سایر دینها بپردازم و درنهایت هم سعادت حقیقی به من روی آورد و به مذهب شیعه مشرف شدم.
تشرف به مذهب شیعه
شما در ابتدا به اسلام مشرف شدید و بعد از آن شیعه را شناختید؟
اول اسلام را شناختم، البته این شناخت جدا از شناخت ائمه اطهار علیهم السلام نبود، چون آنها را بهعنوان مردان مسلمان میشناختم. اما وقتی که اطمینان پیدا کردم که دین اسلام همان دین حقیقی است که باید آن را درک کنم و به دستوراتش عمل کنم، ضرورت داشت که شهادتین را بگویم.
شهادتین را در همان شهر گفتید؟
شهری که ما در آن زندگی میکردیم شهری کوچک بود و چون بیشتر مردم بودائی بودند، هیچ نوع مرکز اسلامی در آنجا وجود نداشت، به همین دلیل در وبسایتهای اینترنتی جستوجو کردم و مرکز اسلامی در توکیو را پیدا کردم. با آن مرکز تماس گرفتم و ماجرا را برای آنها توضیح دادم. این شد که آنها من را راهنمایی کردند و بعد از خواندن شهادتین، به اسلام مشرف شدم. بعد از آن مدت بیشتری درباره ائمه اطهار علیهم السلام و مذهب شیعه مطالعه و بررسی کردم و درنهایت به این مذهب مشرف شدم.
در این میان با مذاهب دیگر هم آشنا شده بودید؟
حقیقت این است که از همان روزهای اول که درباره اسلام مطالعه میکردم، علاقه داشتم رویکردهای سیاسی آن را بدانم، در عین حال با چهرههای شاخص اسلام آشنا شدم و برای اینکه بدانم مسلمانها چطور زندگی میکنند، زندگینامه امامان معصوم علیهم السلام را هم میخواندم.
از طرف دیگر وقتی درباره انقلاب اسلامی ایران مطالعه میکردم دانستم که بیشتر مردم ایران، شیعه هستند. همین مردمی که آن رویداد و پیروزی بینظیر را رقم زده بودند و ایمان قوی داشتند، اکثراً شیعهمذهب بودند. البته درباره مذهب اهلتسنن هم مطالعههای زیادی انجام دادم. ولی نقاط قوت و قابلتوجهی در شیعه پیدا کردم که باید به آن توجه میکردم. درنهایت هم هر دو مذهب اهل تسنن و تشیع را با یکدیگر مقایسه کردم. چند نکته برایم مشخص بود که همه کارهای خدا بر اساس حکمت و نظم است، پس وقتی در تمام طول تاریخ فقط یک نفر داخل کعبه متولد شده، حتماً این تولد اتفاقی نیست و پیغامی در این ماجرا وجود دارد. در عین حال از خواندن کتابهای اهلتسنن و شیعیان به این نتیجه رسیدم که در زمان وفات پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فقط حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام دغدغه اجرای احکام اسلام را داشته و بیتوجه به امور دنیایی بوده است.
این نوع نکتههای مهم و قابل تأمل مانند رویداد غدیر هم در تاریخ اسلام زیاد است که باید به آنها توجه شود. البته میدانیم که اهلسنت خواهران و برادران ما هستند، ولی شیعه را اسلام حقیقی شناختم و به این خوشبختی بزرگ افتخار میکنم.
منبع:تسنیم