۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۶ : ۱۹
عقیق:جلسه شانزدهم از سلسله جلسات ماهانه شرح کلمات اخلاقی آیت الله بهجت(ره) به همت هیات کریم آل طاها(ع) (کانون دانش پژوهان نخبه) و مسجد لولاگر برگزار شد. این مراسم با بیان احکام و خوانش فرازهایی از صحیفه حضرت امام خمینی(ره) آغاز و با بیان نکاتی از مباحث اخلاقی ادامه یافت. متن مشروح این جلسه را از نظر میگذرانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الذی هدانا سبل السلام و نهانا عن اتباع خطوات الشیطان و الصلاه و السلام علی افضل من دعا الی سبیل ربه بالحکمه و الموعظه الحسنه سیدنا ونبینا ابی القاسم المصطفی محمّد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.
الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلقه بعز قدسک الهی واجعلنی ممن نادیته فاجابک و لاحظته فصعق لجلالک فناجیته سرا و عمل لک جهرا.
کلام در شرح کلماتی بود که در کتاب "شط شراب" از مرحوم فقیه عارف آیت الله العظمی بهجت نقل شده است. رسیدیم به کلمه بیست و چهارم. این فقیه عارف در این کلمه بیست و چهارم حکایتی را نقل میکنند در رابطه با پرهیز از گناه غریزی که چه آثاری دارد و یکی از این آثار را بیان فرمودند که در ذیلش مطالبی را باید خدمت عزیزان عرض کنیم.
حکایتی از مبارزه با گناه غریزی و اثر آن
اوّل بیان این بزرگوار را ببینیم بعد آن نکات را عرض خواهیم کرد. ایشان میفرمایند: « شخص مطمئنی از آقا شیخ عبد النبی عراقی برای من نقل کرد که ایشان درباره سبب دانستن تعبیر خواب فرمود: هنگامی که در اراک درس میخواندم مجرد بودم و در مدرسه حجرهای داشتم، شبی در حالیکه برف میبارید و سرد، زنی به من پناهنده شد و گفت من جایی برای استراحت ندارم و امشب در این شهر ماندهام من را پناه ده. گفتم عیبی ندارد. سپس او را به حجره خودم بردم. گفتم آنجا قدری غذاست خواستی بخور. سپس خوابیدم. او هم خوابید. قدری گذشت متوجه شدم دو بار پایش به من خورد. ولی نفهمیدم به عمد بود یا سهو. از حجره بیرون آمدم و تا صبح در صحن مدرسه قدم زدم. پس از آن به علم تعبیر خواب عالم شدم.»
بعد مرحوم آیت الله بهجت میفرمایند که: «یوسف علیه السلام هم شاید علتش همین باشد. إبن سیرین و بعضی کسان که تعبیر میدانستند همین جریان برایشان اتفاق افتاده است.» خب ببینید یک بستری برای گناه غریزی، آن هم غریزه جنسی برای شخص پیش میآید، میآید در صحن مدرسه و شب را نمیخوابد و تا صبح قدم میزند که مبادا حریم الهی را با گناه بشکند. علم تعبیر خواب هم نصیبش میشود. اینجا چند نکته است که باید به آن توجه کنیم.
ترک الهواء لهواء آخر
یک نکته این است که برخی از افراد وقتی این جریانات و این آثار را میبینند، میروند به این سمت که یک زمینهسازی برای خود فراهم کنند، تا زمینه گناه فراهم شود، بعد از آن گناه فرار کنند تا به آن آثار برسند. این از آن کارهای غلط است. این از آن راههای شیطانی است. اولاً هر کسی که بستر گناه برای او فراهم شود این تضمینی نیست که بتواند از گناه فرار کند این یک نکته. نکته دیگر این است که این طور کارها نشان میدهد که اخلاصی در کار نیست. یعنی انسان فرمان خدا را میبرد برای نیل به یک مقاصدی مثل تعبیر خواب یا پیبردن به مغیبات و این طور چیزها!؟ بنده از مرحوم آیت الله العظمی بهاءالدینی سئوال کردم که بعضیها یک ریاضیتهای نفسانی میکشند که دری به رویشان باز شود، اطلاع به اسرار پیدا کنند، نیات افراد را بخوانند. این چطور است؟ فرمودند: «ترک الهواء لهواء آخر است.» از هوای کوچکتر دست برمیدارند برای رسیدن به هوای نفسانی بالاتر. این یک نکته.
ماسه بار زدن، بهتر از تحصیلات همراه با گناه
نکته دوم این است که ترک گناه باید سرلوحه همه انتخابها و کارهای ما باشد. یعنی هر کاری که میخواهیم انجام دهیم، هر تصمیمی که میخواهیم بگیریم، توجه کنیم و ببینیم که در این تصمیم، در این ارادهای که داریم، زمینه گناه برای ما هموارتر میشود؟ آلودگی ما بیشتر میشود؟ یا نه. چون انسان باید از گناه فرار کند. خدا رحمت کند استاد بزرگوار ما فقیه عارف مرحوم آیت الله آقا سید عبدالله جعفری تهرانی را. یک روز فرمودند: «حتی اگر در امر تحصیل است، آدم یک الاغی بگیرد در این رودخانه قم ماسه بار بزند و از این راه تأمین معاش کند، امّا دامنش به گناه آلوده نشود.»
چون در قدیم در این رودخانه قم، با الاغ میآمدند و ماسه بار میزدند برای ساختمان. البته منظور در آنجایی است که ضرورتی ندارد. یک وقت هست ضرورت دارد آن یک بحث دیگر است. در جایی که ضرورت نداشته باشد و انسان برود یک رشته تحصیلی انتخاب کند و در این انتخاب آلوده به حرام شود، ایشان اینگونه تعبیر میکردند. پس فرار از گناه باید سرلوحه کارهای ما باشد. خصوصاً کسانی که مجرد و جوان هستند و در فشار غرایز جنسی روز و شب را به سر میکنند. اینها باید بیشتر مراقبت کنند.
حریم آری، اعتماد خیر!
نکته دیگر این است که کسانی که میخواهند راه قرب الهی را طی کنند باید این را توجه کنند که انسان باید در معاشرت با نامحرم حریم بگیرد. حالا این نامحرم همدرس او در دانشگاه است، یا مغازه دارد و ارباب رجوعش هست، یا اداری هست یا یک کارمند بانک هست یا فامیل هست. انسان باید با نامحرم حریم بگیرد. گفتگوهای غیر ضروری را ترک کند. باب شوخی و مزاح و انس گرفتن را ببندد. اینها بر خلاف متون دینی ماست.
برخلاف هدایتهای رهبران آسمانی است. انسان به هیچ وجه به خودش اعتمادی نداشته باشد. این از آن جاهایی است که خیلیها به خودشان اعتماد کردند و پایشان در همینجا لغزید! در همین دوران چهل ساله انقلاب، چه روحانی چه غیر روحانی، آنهایی که به خودشان اعتماد کردند را در مواردی دیدیم که جزء شخصیتهای مثلا درجه سه این نظام بودند، اما لغزش پیدا کردند! چون نسبت به نامحرم حریم نگرفتند. اینجا جای حریم گرفتن است. اگر انسان حریم نگیرد بداند که دیر یا زود سقوط معنوی پیدا خواهد کرد. حالا یک روایتی را عرض خواهیم کرد که این روایت جان کلام است و فقها طبق این روایت فتوا دادهاند. روایت صحیحه است.
راه کم خطر را انتخاب کنید!
نکته دیگری که باید به آن توجه کنیم این است که چه در فیلمهایی که سیما پخش میکند، فیلمی که در سینما پخش میشود، فیلم یا تصاویری که در فضای مجازی اینستاگرام، تلگرام و دیگر پیام رسانها وجود دارد، هر چیزی که غریزه جنسی خفته را بیدار میکند یا غریزه جنسی تحلیل شده را تهییج میکند، به جد مراقبت کنید و پرهیز کنید و سمتش نروید. حالا آن که وظیفه مسئولان چه هست و آیا آن را انجام میدهند یا نه؟
آن الآن مدّ نظر ما نیست. آن که مدّ نظر ما هست این است که اینها برای معنویت مضرّ است، سمّ است. اگر کسی واقعاً دنبال طریق قرب الهی است اینها را باید متوجه باشد. اگر به گناه هم انسان آلوده نشود، حداقلش این است که خواطرش زیاد میشود. در حالی که در سلوک إلی الله، سالک تمام همّ و غمش این است که این خواطرش روز به روز کم شود. اینها خواطر انسان را زیاد میکند.
در معاشرتهای خود سبک سنگین کنید ببینید چه کاری را انجام دهید آلودگیش کمتر است. مثلا دو تا راه هست برای رفتن به مقصد، یک راه را میبینید گناه خیز است، زمینه گناه در آن خیلی جدی است، نروید. مثلا فرض کنید شما میخواهید بروید در همین خیابان رودکی، چهارراه دامپزشکی. شما میتوانید از خیابان آذربایجان بروید از این سر آذربایجان وارد خیابان رودکی شوید. خب بستر گناه و زمینه آن برای شما خیلی زیاد است. اما یک راه دیگر هم دارد. از همین جا میروید در نواب و از آنجا به رودکی. خب این آلودگیش کمتر است. آن راهی که آلودگیش کمتر است انسان انتخاب کند. اینها چیزهایی است که آدم در سیره آن کسانی که به کمالات عالیه رسیدند اینها را میبیند. اینها خیلی مهم است.
حالا من اینجا یک مطلبی را از استاد بزرگوارمان مرحوم آیت الله پهلوانی رضوان الله تعالی علیه عرض کنم. ایشان به ما نصیحت میکردند و میفرمودند که: «در جلسهای که زنها هستند اما مردی نیست، یعنی همه زن هستند، یا در جلسهای که زنها غلبه بر مردها دارند صحبت نکنید. آنجا وسوسه خیز است. حتی لحن انسان هم ممکن است عوض شود. اینکه بعضیها میگویند حال ما یکجوری است که اگر زن نامحرمی ببینیم هیچ طوری نمیشویم، اینها بیمار هستند. اینها انسان طبیعی نیستند. اگر میخواهید ببینید که آیا این واقعیت دارد یا نه، یک کوچه تنگی را در نظر بگیرید به شکلی که شما این طرف کوچه هستید، بعد ببینید یک زنی از آن آخر کوچه دارد تنها میآید. حال خودتان را ببینید. ببینید چقدر وسوسهها اینجا تشدید میشود. بعد این صحنه را عوض کنید. ببینید یک کوچهای هست تنگ، یک مردی دارد از آن آخر کوچه دارد میآید، هیچ وسوسهای صورت نمیپذیرد. نمیشود کسی بگوید که من حالم طوری نمیشود و روی من اثری ندارد و وسوسهای نیست. نه، این بیمار است. اگر مرد باشد، این اقتضای طبیعت انسان است.»
امیرالمؤمنین از چه میترسیدند؟
یک روایتی است که طبق این روایت فقها فتوا دادهاند. امام رضوان الله تعالی علیه در تحریر فتوا دادهاند. روایت سندش هم صحیح است. هم در "وسائل الشیعه" هست و هم در "اصول کافی" مرحوم کلینی نقل شده و هم در "من لا یحضر" شیخ صدوق است. با یک اختلاف کمی، در حدّ یکی دو واژه، در "سنن النبی" مرحوم علامه طباطبائی هم این روایت نقل شده است. من اوّل، فتوای امام را عرض میکنم بعد آن روایت را که مستند این فتواست عرض خواهیم کرد. امام در تحریر جلد دوم صفحه 245 وقتی که بحث صحبت کردن با نامحرم و شنیدن صدای زن مطرح میشود، میفرمایند: « و إن کان الاحوط الترک.» احتیاط مستحب این است که آدم شنیدن صدای نامحرم را ترک کند. « فی غیر مقام الضرورة » یک وقت مقام ضرورت هست، آن بحثی نیست. اما در جایی که مقام ضرورت نیست، احتیاط مستحب این است که صدای زن نامحرم را نشنود. بعد این مطلق زن نامحرم است چه جوان چه غیر جوان. بعد امام میفرمایند: « خصوصاً فی الشابّه» خصوصاً اگر این زن، زن جوانی باشد. این احتیاط مستحب، مؤکّد است. باید بیشتر به آن توجه کند.
و اما مستند این فتوا که این روایت از امام صادق علیه الصلاة و السلام هست. «قال: كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يُسَلِّمُ عَلَى اَلنِّسَاءِ وَ يَرْدُدْنَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمَ» پیغمبر خدا (خب سنّ و سالی داشتند) به زنها سلام میدادند و زنها هم جواب سلام را میدادند. « وَ كَانَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يُسَلِّمُ عَلَى اَلنِّسَاءِ» امیرالمومنین جوان بودند. سیره امیرالمومنین در جوانی اینطور بوده که ایشان هم بر زنها سلام میکردند. «وَ كَانَ يَكْرَهُ أَنْ يُسَلِّمَ عَلَى اَلشَّابَّةِ مِنْهُنَّ» اما خوش نداشتند به زنهای جوان سلام کنند. چه کسی؟ امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه. دارای مقام عصمت. این نکته مهم است. « وَ يَقُولُ أَتَخَوَّفُ أَنْ يُعْجِبَنِي صَوْتُهَا فَيَدْخُلَ عَلَيَّ أَكْثَرُ مِمَّا أَطْلُبُ مِنَ اَلْأَجْرِ» وقتی انسان سلام میکند یک اجر و پاداشی قرار است نصیب او شود. حضرت میفرمایند من میترسم که وقتی صدای جواب این زن جوان را بشنوم، از آن اثر سوئی که دارد، من بیشتر خسارت ببینم تا اینکه بخواهم یک اجر و پاداشی هم به خاطر سلام ببرم. ببینید این امیرالمومنین است.
راه تشخیص صلاحیّت استاد اخلاق
اینکه حالا در انتخابات میشود چه میگویند، رئیس جمهور چه میگوید، اینها را رها کنید. اینها را رها کنید. من اینجا یک نکته مهمی را عرض میکنم از مرحوم علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه. (حالا انشاء الله این کتاب به نام "جام صهبا" آماده شود. این کلمات خود مرحوم علامه است در سیر و سلوک عملی که به این شکل تا حالا چاپ نشده است. یعنی اولین بار است که عین متن کلمات ایشان با تعلیقهها و تصحیح استاد بزرگوار ما مرحوم آیت الله جعفری به چاپ میرسد. یک بخشی از آن را امروز دادیم برای چاپ. در یک بخشی از این کتاب، در بحث استاد مطرح میشود.) مرحوم علامه میفرمایند که اگر استادی بود و به مقصد رسیده بود و دارای این ویژگیهایی که برمیشمرند بود، این در جای خودش محفوظ.
اما اگر نه، کسی بود که استاد بود اما به آن مقامات، مثل تجلیات ذاتی و فنای ذاتی و اینها نرسیده، شاگرد چه کار کند؟ استفاده ببرد یا نه؟ مرحوم علامه در آنجا این نکتهای که برایم مهم است را اشاره میکند. میفرماید: مطالبی که او میگوید عرضه کند به کتاب و سنت، ببیند موافق کتاب و سنت هست یا مخالف؟ اگر موافق هست، عمل کند. میفهمد این آدم طبق کتاب و سنت حرف میزند نه طبق اهوای نفسانی خودش. یعنی جایی که یک کسی هست در جایگاه اخلاق و سلوک و اینها نشسته، اما شما تردید دارید که این به مقصد رسیده یا نه؟ میفرماید که سرسپرده او نشود، عرضه کند به کتاب و سنت.
حالا اگر یک سیاسی، آقای مکلّای دانشگاهی یا یک روحانی، برای کسب آراء بیاید از این خطوط عدول کند، به اینها نگاه نکنید. این فتوای امام، بنیان گذار این نهضت، معمار این انقلاب این بوده است بر طبق این روایتی که از امیرالمومنین ذکر شد. این مد نظرتان باشد که امیرالمومنین است، امام معصوم است، صاحب مقام نورانیت، ولایت کبرای الهیه. ایشان این طور احتیاط میکنند.
دیگر وضع من و شما در معاشرت با نامحرم معلوم است. کلاس درس هستید، یک جایی را انتخاب کنید که کمتر آلودگی پیدا کنید، کمتر چشم شما به نامحرم بیفتد. خب آن کسی که میرود آخر مینشیند، وقتی خانمها جلو هستند، در معرض خطر بیشتر است. آن کسی که آن صندلی اول مینشیند کمتر آسیب میبیند. اینها باید دقت شود. روح فقه اهل بیت این پیام را به ما داده که باید حریم نگه داریم. ببینید برای صف اول نماز چقدر فضیلت دارد اما بقیه صفها اینطور نیست. چون صف اولشان نزدیک به مردها میشود. یا در روایت داریم در جایی که زنی نشسته وقتی که بلند میشود فورا جای او ننشینید، این گرمایی که در جای او ایجاد شده است وسوسه خیز است. و همین طور چیزهای دیگر.
حالا بگذریم از اینکه الان بعضی از این مجموعههایی که درون نظام هم هستند میگردند از زنهای خوش صدا و خوش سیما برای برخی از کارها استفاده میکنند که به قول خودشان جذابیت بیشتری داشته باشد. خب جذابیت یعنی چه؟ چه کسی را جذب کند؟ زنها را جذب کند؟ یا نه، برای مردها جذابیت داشته باشد؟ اینها همان خطوط انحرافی است که انسان لایههای کمرنگ یا پررنگش را میبیند. اما کسی که واقعا دنبال خداست باید بداند که اینجا همان جایی است که مستجاب الدّعوهها را زمین گیر کرده است. برخی از این مستجاب الدّعوهها اینجا پایشان لغزید. ساقط شدند. فقط کسانی در امنیت هستند که شیطان هم میگوید من به اینها دسترسی ندارم که مخلَص باشند. یعنی خدا اینها را برای خودش خالص کرده است. این توضیح و بعضی از مطالب که لازم بود ذیل این مطلب مرحوم آیت الله بهجت داشته باشیم.
اشارهای به حلقههای یاران امام زمان(عج)
ایشان در کلام بعدی (کلام بیست و پنجم) یک مکاشفهای را نقل میکنند از حضرت امام که مربوط به زیارت عاشوراست. امام نقل کردند از شخص دیگری. ایشان میفرمایند: «آقا سید رضی تبریزی که یکی از برجستگان علما بود و در زمان آقا شیخ عبدالکریم حائری به قم آمده بود نقل میکرد، هنگامی که در نجف بودم روزی که به وادی السلام رفته بودم وارد مقام صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف شدم. دیدم پیرمردی به خواندن زیارت عاشورا مشغول است.
به وی نزدیک میشدم، دیدم در کربلا هستم و سر وصدای زائران حرم مطهر را میشنوم. چون عقب میآمدم میدیدم در مقام صاحب الزمان قرار دارم. چندین بار چنین کردم همان امر را میدیدم. هنگامی که کار پیردمرد تمام شد، پرسیدم خانه شما کجاست؟ فرمود در فلان کاروانسرا. فردای آن روز چون به آنجا رفتم و خصوصیات او را پرسیدم گفتند بله اینجا بود ولی امروز از اینجا رفت. در راه به مرد ترک پیری رسیدم که صاحب کمال بود به من نگاه کرد و گفت: گدّی.» آن آقایی که دنبالش بودی امروز رفت.
گاهی بعضی از اوقات این اتفاق میافتد برای افراد که در یک حال مکاشفهای قرار میگیرند یا در همان حال بیداری این برایشان پیش میآید. فرض کنید که در راه مانده از عمق وجودش میگوید یا صاحب الزمان! ایشان را میخواند چون راه به جایی ندارد. بعد میبیند که یک آقایی حاضر شد و حالا یا دستش را میگیرد و به مقصد میرساند، یا از کاروانی عقب مانده، او را به کاروانی گذاشت یا اینکه یک نظری کرد و وسیله او درست شد. این معنایش این نیست که این آقا حضرت بقیه الله روحی و ارواح من سواه فداه باشد. لذا در خیلی از کتابها نسبت میدهند به حضرت صاحب. نه اینطور نیست. این ممکن است افرادی باشند از یاران حضرت.
چون حضرت حلقههای مختلفی دارند. حلقه یک هست حلقه دو هست. که حالا این جریانی دارد که کلاً یک بار در جلسات عرض کردم این را که حلقه یک هست حلقه دو هست حلقه سه هست. اگر کسی از حلقه یک از دنیا برود از حلقه دو جایگزین میشود و بعد از حلقه سه جایگزین میشود در حلقه دو. بعد کسی انتخاب میشود برای آن حلقه سه. ممکن است همین افرادی باشند که کارهای حضرت را انجام میدهند. اینها این قدرت را دارند که حالا این هم خودش یک داستان مفصلی دارد. لذا آدم فورا خیال نکند که خدمت حضرت بقیه الله رسیده و امام زمان را دیده. این هم همین طور است. پیرمردی بوده، ممکن است حضرت بوده و ممکن است حضرت نبوده است و یکی از همان افراد بوده است. یا یک فرد صاحب کرامتی بوده است. این هم توضیح نکته بیست و پنجم.
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
کلمه بیست و ششم توسل و پناهندگی به ساحت مقدس امیرالمومنین صلوات الله وسلامه علیه است و لذت گفتگوی با آن حضرت. ایشان میفرمایند که: «پیرمردی در خانه یا مسافرخانهای در نجف اقامت میکند پولش تمام میشود. گویا به صاحب خانه هفده دینار بدهکار میشود. و صاحبخانه او را از خانه بیرون میکند. به حرم امام علی میرود و متوسل میشود.
در آن حال امیرالمومنان را میبیند و با حضرت شروع به صحبت میکند. و چونان غرق لذت دیدار و سخن با وی میشود که هیچ نمیفهد. (اینطور محو امیرالمومنین شده است. رزقنا الله و ایاکم انشاء الله.) حتی همشهریهایش وی را صدا میزنند عنایت نمیکند. غرق مشاهده و تکلیم بوده است. ولی بعدها میگفته میشنیدم همشهریها با یکدیگر سخن میگویند و مرا صدا میزدند ولی من غرق مشاهده و دیدار حضرت بودم.
تا آن که سرانجام آمدند دست مرا بگیرند اما من دستم را در جیبم کردم و مشغول مکالمه و دیدارش شدم. (نمیخواستم از این حال بیرون بیایم. دستهایم را در جیبم کردم که کسی من را نبرد.) همان لحظه آن حضرت دستم را بیرون آوردند و هفده دینار که مقروض بودم در دستم گذاشتند. و دستم را در جیب کردند. بعد که متوجه شدم فهمیدم آن اندازه که میخواستم به من داده شده و من متوجه نبودم.»
اینجا چند نکته را باید به آن توجه کنیم. یکی اینکه آن بیت معروف که « برو ای گدای مسکین در خانه علی زن/ که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را» این تنها مخصوص حیات ظاهری حضرت نیست. همین الان امیرالمومنین این طور است. همین الان هم مسئله همین طور است. حالا اینکه هفده دینار بوده است. اینها که امور دنیوی است. ارتباط با امیرالمومنین و توجه به امیرالمومنین نه دامن دامن، دریا دریا از معارف برای انسان میآورد.
منتها مهم است که ما بفهمیم در برابر چه کسی ایستادهایم؟ با چه کسی ارتباط گرفتهایم؟ به حساب مقام ولایت کلیه الهیه امیرالمومنین و مقام نورانیت ایشان، اینجا بگویی یا علی یا در حرم امیرالمومنین بگویی یا علی، تفاوتی ندارد. امیرالمومنین محیط بر همه عوالم وجود است. با من است با شماست با همه است. او مظهر اتم اسماء و صفات الهی است. یکی از اسماء الهی اسم محیط است. این را ما در همان توضیح کلمات مرحوم علامه در همان کتابی که عرض کردم مفصل بحث کردیم. که اصلا استاد خاص یعنی چه؟ حضرت بقیه الله روحی و ارواح من سواه فداه همین طور است. اینها دور نیستند. با ما هستند. محیط بر ما هستند. به شراشر وجود ما احاطه دارند. لذا این دیگر دست خودماست که چقدر از این اقیانوس کران ناپیدای جوشان امیرالمومنین، جام وجودی خود را پر کنیم. گدایی میخواهد، اشک میخواهد، توسل میخواهد، توجه میخواهد، دوری از گناه میخواهد، دل آماده میخواهد. از آن طرف همه چیز همین طور سرازیر است. قوابل هستند که متفاوت هستند. این ظرفها هستند که کوچک و بزرگ دارند. اینها را باید توسعه داد. این یک نکته.
یکی از رسمهای مقدّس پدران ما
یک نکته دیگر این است که صبح که از خواب بلند میشوید یک توسلی کنید یک سلامی بدهید به ساحت مقدس امیرالمومنین صلوات الله وسلامه علیه. همه این برکات، اربعین، غیر اربعین و اینها ریشهیابی که کنید میبینید به وجود مقدس امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه است. ببینید خدا چه کار کرده با امیرالمومنین. میروید کنار قبر قمر بنی هاشم صلوات الله وسلامه علیه، آنجا میروید، تابلو را میبینید که: یابن امیرالمومنین. آن یک پسر علی است، این هم یک پسر علی است.
این جمعیت و این راه نجف و کربلا و بغداد و اینها، همه اینها همه دارند میروند به سمت عرض ارادت به ساحت مقدس فرزندان امیرالمومنین. لذا این چیزی که در گذشته رسم بود در بین پدران ما اینها را در خانههای خود جاری و ساری کنید. میخواهید بلند شوید بگویید یا علی. در ماشین مینشینید میخواهید حرکت کنید بگویید یا علی. روی شیشه ماشین خود با انگشت بنویسید یا علی. خودتان را در پناه امیرالمومنین قرار دهید.
یک آقایی بود از امام جمعههای مازندارن، هشت سال قبل از انقلاب ایشان نماز جمعه میخواند. از انقلابیها بود. پدر شهید هم بود. بعد از انقلاب ما دعوت شدیم به آن مسجد جامع ایشان برای منبر. آن هم راه چالوس آن موقع نه الان، حالا که این پیچهایش را حل کردند. من به ایشان عرض کردم که: شما این مسیر جاده چالوس را میآیید، این همه سال چه کار کردید که اتفاقی برایتان رخ نداده؟ گفتند: من هر وقت مینشینم در ماشین، روی شیشه ماشین مینویسم یا علی. خودم را به ساحت مقدس امیرالمومنین میسپارم. این هم دو نکته در ذیل بیان ایشان.
مقداری تحمل لازم است
حالا یک بیانی هم ایشان دارند این را هم عرض کنیم، چون این مهم است. ببینید عزیزان خصوصا برادران طلبه ما. چون الان از جهت مالی وضع طلبههای ما وضع خوبی نیست. دانشجوها وضعشان بهتر است. چهار سال درس میخوانند. شش سال درس میخوانند. مشغول کار میشوند. اما در حوزهها اینطور نیست. بعد این در ذهن افراد میافتد که چه کار کنیم؟ از درس و اینها فاصله میگیرند و زود مشغول کارهای اجرایی و اینها میشوند که زندگیشان تامین شود. یک مقداری تحمل لازم است. مرحوم آقای بهجت در این کلمه بیست و هفتم جریانی را نقل میکند. میفرماید:
« روزی آقای شیخ محمد علی کاظمی در خانه خود نشسته بود و جواهر الکلام را که شیخ مرتضی انصاری استنساخ کرده بود با همسرش تطبیق میکرده است. (خب این هم خودش یک لطف الهی است که همسر انسان همراهش باشد. این از الطاف الهی است. این نصیب هر کس نمیشود که همسرش همراهش باشد.) در این هنگام یکی از اهل علم درب خانه را میزند. مرحوم کاظمی درب خانه را باز میکند آن شخص به خانه میآید و به وی میگوید پولی که به من میدهی (همان شهریهای که میداده) کفایت مخارج ما را نمیکند.
مرحوم کاظمی میگوید ما در ابتدای تحصیلمان در مدرسه علوی (همان حجرههایی که در صحن امیرالمومنین بوده میگویند مدرسه علوی) بودیم چهل روز چیزی برای خوردن نیافتیم. ناچار هسته خرما را میکوبیدیم و میخوردیم.» هسته خرما را میکوبیدند و میخوردند اما آن تلاش علمی را، آن جدیت در تحصیل علم را کوتاه نمیآمدند. حالا شرایط ما این طور نیست که هسته بخوریم. یک مقداری انسان سختیها را تحمل کند، قطعا دری به روی او باز خواهد شد. ان مع العسر یسرا. این وعده الهی است. این سنت قطعی الهی است. یک مقدار تحمل لازم دارد.
منبع:رجانیوز