عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۰۹۲۷۴
تاریخ انتشار : ۰۹ آبان ۱۳۹۸ - ۱۸:۳۲
حسینیه موسی بن جعفر(ع) در میدان کوچک شهرری در فاصله چند متری درب شماره 9 حرم قرار دارد با آمدن نام این حسینیه اولین نامی که می‌شنوی و به میان می‌آید حسین مهدی‌نیا است که سال هاست در این مکان مداحی می‌کند.

عقیق:محمد حسینی: دو ماه از عزاداری سرور و سالار شهیدان راپشت سر گذاشتیم و در این ایام عادت کردیم حرف‌های بی‌اثر عده‌ای به قول خودشان روشن‌فکر را بشنویم که معروف‌ترین و تکراری‌ترین حمله آن‌ها این است که می‌گویند "به جای خرج و نذری برای امام حسین(ع) و این همه هزینه سفر کربلا یا موکب‌داری به فقرا کمک کنید، مدرسه و بیمارستان بسازید و...." 

قصد پاسخ‌گویی به کسانی که دل‌هایشان تیره و تاریک و تهی از معرفت و محبت آل الله(ع) است را نداریم و سری به مکانی زدیم که علاوه بر مناسبت‌ها در طول سال هر هفته با نام اهل بیت(ع) عده‌ کثیری نیازمند و کارتن‌خواب اطراف حرم را سر سفره خاندان کریم اهل بیت(ع) می‌نشانند و با تمرین هفتگی این معارف ائمه اطهار(ع) که در همین روضه‌ها بدست می‌آید محرم و صفر باشکوهی را برگزار می‌کنند.

حسینیه موسی بن جعفر(ع) در میدان کوچک شهرری در فاصله چند متری درب شماره 9 حرم حضرت عبدالعظیم(ع) به نام باب الطاهر(ع) قرار دارد که در روزهای آخر ماه صفر سری به این مکان زدیم.

با آمدن نام این حسینیه اولین نامی که می‌شنوی و به میان می‌آید حسین مهدی‌نیا است که که سال هاست در این مکان نوکری، عرض ارادت و مداحی کرده است.

برای گفت‌وگو با این مداح قدیمی و پیشکسوت شب جمعه ساعتی قبل از شروع مراسم در این حسینیه گام نهادم.

 

آن قدر در سن 78 سالگی فکر و ذکرش درگیر ایام شهادت و جلسه است که نمی‌خواست و دوست نداشت خللی کوچک به مراسم اهل بیت(ع) وارد شود و مطالب لازم را هم نتواند ارائه کند و به همین خاطر برای فردا شب با هم در مغازه الکتریکی‌اش در کوچه یخچال قرار گذاشتیم.

فردا شب بعد نماز مغرب همزمان به مغازه رسیدیم و خاک و گرد و غبار نشسته بر اجناس و جای جای مغازه حکایت از این داشت که مداح و ذاکر پیشکسوت محله ما از ابتدای محرم کرکره را پایین کشیده و فقط دغدغه عزای سالار شهیدان(ع) را در سر داشته است و امروز هم به خاطر ما چراغ مغازه‌اش را روشن می‌‌کند. همسایه‌ها و اهالی یکی پس از دیگری سراغ حاج حسین می‌آیند و حال و احوال می‌کنند و وی هم در لابه‌لای مصاحبه جواب تک تک آن‌ها با رویی خندان و هر یک را با زبان خودشان و چاشنی شوخی می‌دهد و این اخلاق نیک وی به گونه‌ای زبانزد هیئتی‌ها، کسبه و اهالی محل است که سبب شده نبود چند وقته او در مغازه کوچک‌اش گلایه مردم را به دنبال داشته باشد.

با حسین مهدی نیا پیرغلام اهل بیت(ع) که سفیدی یک‌دست موهای سر و صورتش حکایت از کلی حرف در دستگاه امام حسین(ع) دارد و پدر، عمو، دایی و پسر دایی پدرش هم از سلسله مداحان اهل بیت(ع) بودند، اول به بهانه روزهای پایانی ماه عزای حسین(ع) و سفره‌داری نیازمندان و مستمندان حسینیه موسی بن جعفر(ع) به گفت و گو نشستیم که هر چه مصاحبه رو به جلو رفت کم‌کم و در پایان گفت‌وگو فهمیدیم وی به کاسبی قدیمی، با انصاف و خوش اخلاق شهره است و از محلات شهر قدیمی ری هم به دلیل اصالت نفرآبادی بودنش تا حد زیادی اطلاعات خوبی دارد.

شروع مداحی/ به توصیه پدر چراغ مداحی رو روشن نگه داشتم

این جریان شاید برای بیش از 70 سال پیش باشد که آن زمان خانم‌ها هنگامی که عصر آفتاب بار و بساط خود را از کوچه‌ها جمع می‌کرد، دور هم جمع می‌شدند و سماور ذغالی آتیش کرده، تخمه بو می‌دادند و سبزی پاک می‌کردند که من در حیاط خانه‌مان در حالی که شاید 7-8 سال بیشتر نداشتم سرم را داخل سطلی کرده بودم و شعرهای کتاب درسی را با صدای بلند می‌خواندم و خانم‌ها هم از این کار من حسابی می‌خندیدند که ناگهان مرحوم پدرم از راه ‌رسید و با شنیدن صدای خواندن من و مطلع شدن جریان از مادرم به بالای سر من آمده و من هم ناگهان دیدم سکوت عجیبی شده و سرم را از سطل بیرون آوردم و دیدم پدرم می‌گوید: پاشو خجالت بکش. که فوری رفتم و در زیر زمین خانه قایم شدم. شب که رفتم بالا ناگهان پدرم گفت: "حسین من و عموت چراغ بابامونو روشن کردیم، تو نمی‌خواهی چراغ مارو روشن کنی؟ این نوحه را میدم و تا شب تمرین کن و بعد باید بخونی." سپس یک نوحه 72 تن برای اولین بار به من داد و با آن سن و سال کم شب به دفتر تکیه نفر آباد برد و خواندن‌های ما از همان جا و همان شب آغاز شد و تا امروز بیش از 70 سال است که برای اهل بیت(ع) می خوانم و به قول پدرم چراغ این کار رو در خاندان مهدی نیا روشن نگه داشتم و تنها به لطف خدا و اهل بیت(ع) در این مسیر تا به امروز ماندیم و امیدوارم در این را عاقبت به خیر بشوم.

 

اخلاص شاطر رحیم

مرحوم پدرم و بسیاری از مردم قدیمی شهرری تعریف می کردند که شاطر رحیم پدربزرگ من مغازه نان سنگکی در بازار داشته است و از میان‌داران زمینه‌خوانی تکیه نفرآباد و هاشم آباد بوده است که هیچ گاه بدون وضو پشت پاروی نانوایی نمی‌رفت و آن قدر اخلاص و اعتقاداتش بالا بود که آب لگنچه‌ای که قدیم گلی و سفالی هم بود و شاطر برای صاف کردن خمیر دستش را در آن خیس می‌کرد، برای شفای مریض می‌بردند و خوب می‌شد چرا که عمل، اعتقاد و نیت‌ها قدیم مثل امروز نبوده است و قابل مقایسه با حال و هوای روزگار فعلی ما نیست.

در شهرری پدر بزرگ من، حسین مشد قربان علی، دایی مد آقا و حسین دایی کریم حرف اول در زمینه‌خوانی را می‌زدند و کسی نمی‌توانست و ندیدم در مقابل این‌ها و به مانندشان زمینه‌خوانی کند. در حالی که سواد نداشتند ولی حافظه‌ای بی‌نظیر داشتند که قصیده‌ای 70 خطی را دو مرتبه می خواندی، دفعه سوم برایت از حفظ می‌خواندند و بر عکس امروز بعضی مداحان ما که با سواد هستند علاوه بر اینکه حفظیات ندارند شعر را از روی کاغذ هم غلط می‌خوانند.

جالب است که می گویند خانه پدربزرگ ما کنار مسجد خضرالنبی در نفرآباد بوده که آن زمان نمی‌خواسته این جا را بخرد چون پولش کافی نبوده که صاحبش به زور به وی می‌دهد و می‌گوید بقیه پولم را نان میام می‌برم.

یک روز در پشت تکیه نفرآباد که به بالاخونه معروف بود در حین برگزاری عزاداری زلزله‌ای می‌آید و پدر بزرگ ما ظاهراً که عادت به دم در ایستادن داشته است، هنگامی که همه سراسیمه بدون کفش قصد فرار داشتند، همین شاطر رحیم در همان گیر و دار داد می‌زند که مگر برای چه کسی عزاداری می‌کنید؟ همه می‌گویند امام حسین. می‌پرسد پس چرا ترس و واهمه دارید؟ که سپس با نفس وی یکی یکی مردم کفش‌هایشان را می‌پوشند و تکیه را ترک می‌کنند که با خروج نفر آخر طاق فرو می‌ریزد که این باز هم نشان از اعتقاد و عقیده قوی و خالص قدیمی‌ها دارد. 

حسینیه و هیئت موسی بن جعفر(ع)

حسین مهدی نیا که چند سالی مسؤولیت هیئت را در کنار مداحی بعد از فوت بزرگان و بنیان‌گذاران هیئت بر عهده داشته از این هیئت و حسینیه قدیمی برایمان می‌گوید:

هیئت موسی بن جعفر(ع) در سال 1336 از هیئت قرائت قرآن منشعب شد و توسط آقای کمال معماری و دوستانش تأسیس شد. این هیئت ابتدا در آمد چندانی نداشته و شبی یک قِران از کاسب‌ها در طول سال جمع و درآمد حاصله را صرف عزاداری سیدالشهدا(ع) می‌کردند.

شب های پنج شنبه جلسات سیار در خانه‌ها برگزار می‌شد و در ایام محرم هم عزاداری این هیئت در کاروانسرا دوقلو و دالان آن برگزار می‌شد. این هیئت حدود بیست سال در کاروانسرا دو قلو برگزار تا این که یکی اعضای متمکن هیئت به نام حاج صادق حسینیه‌ فعلی در میدان کوچک را ساخت و وقف حضرت موسی بن جعفر(ع) کرد و از آن به بعد برنامه‌های هیئت در این حسینیه برگزار می‌شود.

برای خرید زمین حسینیه در مکان فعلی حاج سید آقا و خانم رئیسی نامی بودند که زمین متعلق به آن‌ها بود که آن زمان تا بحث احداث حسینیه پیش آمد هر کدام 100 هزار تومان از مبلغ زمین را نگرفتند و مقدمات خرید و ساخت آن با اقدام خیرخواهانه آن ها توسط حاج محمود و حاج مرتضی صادق فراهم شد.

برنامه ثابت هیئت موسی بن جعفر(ع) برگزاری دعای کمیل در شب های جمعه است که پس از اتمام دعا و مراسم شام داده می‌شود که غذا بنا بر سنت قدیمی همیشه آبگوشت است که به این طریق به بهانه برپایی و شرکت در جلسه اهل بیت(ع) مستضعفین، فقرا و کارتن خواب‌هایی که در اطراف حرم کم هم نیستند از اطعام هیئت بهره مند می شوند و در واقع این برنامه به مرور محور و هدف اصلی قرار داده شده است و حتی اگر هفته‌ای گوشت اضافه هم باشد در بین نیازمندان توزیع می‌کنیم.

این هیئت علاوه بر مراسم شب‌های جمعه و ماه محرم و صفر، روز تولد حضرت موسی بن جعفر(ع) و روز نیمه شعبان را جشن می‌گیرد و در شب شهادت امام هفتم، دسته سینه زنی هیئت تشکیل شده و به سوی حرم به سوگواری می‌پردازند.

یکی از برنامه‌های هیئت موسی بن جعفر(ع) در ماه محرم که از شب اول محرم تا شب هفت امام برنامه در حسینیه برگزار می شود، زیارت حضرت معصومه(س) در قم است که این هیئت در روز 16 محرم و شب هفتم شهادت امام حسین(ع) برای عرض تسلیت به خدمت دختر موسی بن جعفر(ع) در قم رسیده و مراسم عزاداری در صحن مطهر برگزار می‌کند.

در بسیاری از مناسبت‌ها هم طبق سنت اصیل و قدیمی دسته عزاداری هیئت از داخل بازار قدیم برای عرض تسلیت و تعظیم شعائر دینی راهی کربلای ایران و حرم حضرت عبدالعظیم(ع) می‌شویم.

خاطره ای از حرم

آقای اعتمادی که روزگاری سرپرست آستان حضرت عبدالعظیم(ع) بودند، این قضیه را برای من تعریف کرد که یک روز خانواده‌ای برای دفن یکی از عزیزان خود به حرم مراجعه کرده و بعد از آن خودشان هزار تومان دادند که خرج حرم شود که جناب هدایتی رئیس وقت آستان با متوجه شدن موضوع با عصبانیت می‌گوید ما برای دفن اموات پول نمی گیریم، یا پیغام بدهید پول‌شان را پس بگیرند و یا جنازه خود را جای دیگری ببرند.
بلندگو نمیخواد!

در حال گفت‌و‌گو با حسین مهدی نیا یکی از همسایگان قدیمی وارد مغازه می‌شود و با متوجه شدن مصاحبه از وی به نیکی چند دقیقه‌ای یاد می‌کند و می‌گوید: من کمتر مداحی را دیده‌ام که در این سن و سال با حفظیات چنین به اشعار مسلط باشد و در جلسه به مسؤول، مدیر و حواشی توجهی نداشته باشد و برای رضای خدا و آن چه را او می‌پسندد، بخواند. وی در بسیاری از جلسات که حضور می‌یابد به خاطر صدای رسا و گویایی که الحمدالله دارد، می‌گویند بلندگوی هیئت آمده و دیگر نیازی به بلندگو و تنظیم صوت نداریم.

کوچه یخچال

حالا که محل مصاحبه‌ما یک کوچه قدیمی ری است بهتر است این صحبت‌های آقا حسین را درباره روزهای دور این دیار بگویند: از سال 1346 همزمان با کار در کارخانه سیمان سفید دماوند در محله یخچال با اجاره کردن این مغازه گام نهادم و شاید امروز قدیمی‌ترین کاسب باز مانده از آن دوران در این محل باشم که در کسب و کارم همه جوره با رعایت اصل مهم اخلاق با مردم تا امروز راه و کنار آمده‌ام و دو سال بعد از اجاره مغازه هم ازدواج کردم و از آن روز هم ساکن این محله شدم.

کوچه یخچال تا قبل از آن به کوچه درختی معروف بود چرا که تمام این محله درخت، باغ، یونجه و گندم‌زار بود و بعدها با شکل‌گیری یخچال پشت بانک ملی فعلی به کوچه یخچال تا به امروز شهرت یافت و محل‌هایی این چنینی کمتر نام جدید را به خود می‌گیرند. 

مهدی نیا با آه و حسرتی می‌گوید از آن سرماها و برف‌ها و برکت‌های روزگار قدیم خبری نیست و از تاریخچه این محل تعریف می کند: "پشت بانک ملی فعلی در میدان شهرری خرابه مانندی بود که یخچال آن دوران بود که در سرمای آن روزها سه چهار نفر بودند که خود را حسابی با شال و کلاه می پوشاندند و با تبر و چوبی که برای شکستن یخ به همراه داشتند، داخل این مکان آب می‌ریختند و بعد از نیم ساعت تا سه ربع فوری یخ می‌زد و بعد به همین شکل آب اضافه می‌کردند و سپس یخ‌های ایجاد شده و قطور را می‌شکستند و از دریچه‌ای که آن جا بود به زیر این مکان هدایت کرده و می‌چیدند و دو ماه بعد از عید یخ توسط دو برادر که مرشد ذبیح الله در دکه‌ای نزدیک میدان و مرشد اصغر در سر کوچه پاچنار و محمد یخی در سقاخانه فروخته و نیاز مردم در تابستان تأمین می‌شد.

کوچه کوچه‌های این شهر سراسر خاطره و تاریخ است که شهری باستانی و بی نظیر به عنوان تفریحگاه تهرانی‌ها بود که برای ماست، سبزی، نان سنگک، دیزی و کباب های بی نظیری که داشت به این جا می‌آمدند که امروز حال و روزش با بی‌تدبیری این گونه شده است و از آن فقط با نام جنوب پایتخت یاد می‌شود.

مهدی نیا در کسب و کار هم ضمن مراعات حال مردم و مسائلی که همواره قدیمی‌ها در کسب و کار رعایت می کردند، در همه شرایط و لحظات اخلاقی خوش و روحیه ای با نشاط دارد.

منبع:فارس


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین