۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۷ : ۰۰
عقیق:شیخ جعفر نجفی معروف به « کاشف الغطاء» از شاگردان بحرالعلوم در یکی از شبها که به همراه فرزند جوانش برای عبادت و تهجد به صحن مطهر امیرالمؤمنین(ع) مشرف می شدند، کنار درصحن،مرد فقیری را دیدند که نشسته و دست نیاز به طرف مردم دراز کرده است، آن عالم بزرگوار ایستاد و به فرزندش فرمود: این شخص در این وقت شب برای چه اینجا نشسته است؟
گفت: برای تکدی از مردم.
فرمود: چه مقدار ممکن است از رهگذران،
عاید او گردد؟ گفت: احتمالاً یک تومان( به پول آن زمان).
مرحوم کاشف الغطاء فرمود: فرزندم! درست
فکر کن و ببین این آدم برای مبلغ بسیار اندک و کم ارزش دنیا( آن هم محتمل) در این
وقت شب،از خواب و آسایش خود دست برداشته و آمده اینجا دست تذلل به سوی مردم دراز
کرده! آیا تو به اندازه ی این شخص، به وعده های خدا درباره ی شب خیزان و متهجدان
اعتماد نداری که فرموده است:
«هیچ کس نمی داند چه پاداش های مهمی که
مایه ی روشنی چشمهاست برای آنها نهفته است؟!»
گفته اند آن فرزند جوان از شنیدن این
گفتار پدر زنده دل خود، چنان تکان خورد و تنبه یافت که تا آخر عمر از شرف و سعادت
بیداری آخر شب برخوردار بود و نماز شبش ترک نشد.(1)
پی نوشت:
1_(شب مردان خدا، ص44)
211008