کد خبر : ۱۰۷۵۲۲
تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۰:۳۳
تازه‌ترین اثر پژوهشی مهدی نصیری/

تحلیلی پیرامون روایات منع از قیام قبل از ظهور و قیام قائم (عج)

عینیت یافتن بسیاری از احکام خداوند از جمله عدالت و امر به معروف و نهی از منکر و اجرای حدود الهی، در گروی وجود حاکمیتی صالح است و در وضعیت حاکمیت جور بخش عظیمی از این احکام معطل و بر زمین خواهد ماند.

عقیق:در کتب روایی شیعه روایاتی از قیام پیش از ظهور امام مهدی علیه السلام در برابر حکومت های جور و نامشروع و تلاش برای تشکیل حکومت منع کرده و  شیعیان را از همراهی و پیوستن به این قیامها بر حذر داشته اند.

مقصود این روایات چیست؟ آیا بر اساس این روایات، انقلاب اسلامی و تاسیس نظام جمهوری اسلامی حرکتی بر خلاف نظر اهل بیت علیهم السلام بوده است؟ آیا شیعه موظف به سکوت و قعود پیش از ظهور امام مهدی و انتظار برای تحقق حکومت سراسر عدل اوست؟ یا آن که مفاد و مدلول این روایات امر دیگری است.

مهدی نصیری در تحقیق و پژوهش زیر (که فصلی از کتاب در دست نگارش و تکمیل وی با عنوان «عصر حیرت» است)  به بررسی و تحلیل این روایات و مقصود نهایی آنها پرداخته است.

******

در کتب روایی شیعه با روایات متعددی با مضمون نهی از قیام و نهضت قبل از ظهور و قیام امام مهدی علیه السلام مواجه هستیم که بر اساس این روایات کسانی بر این باورند که هر گونه قیام و حرکت اعتراضی و انقلابی برای تشکیل حکومت دینی نامشروع است و شیعه موظف به پرهیز از چنین تلاش هایی در عصر غیبت است.

به نظر ما این روایات علاوه بر این که با آیات و روایات عدیده دیگر تعارض دارند، قاصر از چنین دلالتی هستند و مفاد آنها ناظر به امر دیگری است که در این تحقیق به آن خواهیم پرداخت.

برای دریافت مراد و مقصود این روایات باید شرایط تاریخی و زمینه صدور (و به تعبیر امروزین آن کانتکست) آنها را بررسی کرد تا بتوان به مراد واقعی اهل بیت علیهم السلام پی برد.  

پس از فاجعه عاشورا و به شهادت رسیدن امام حسین علیه السلام، نور چشم و دردانه رسول الله صلی الله علیه و آله و یارانش و اسارت  فرزندان و نوادگان پیامبر اعظم توسط یزید حاکم اموی که از تبعات حادثه شوم سقیفه بود، وجدان خفته مسلمانان و امت پیامبر خاتم را بیدار کرد و آنان را متوجه تقصیر و گناهی کرد که در حق اهل بیت علیهم السلام روا داشته بودند. از این رو منطقه حجاز و عراق آماده پذیرش هر ندا و حرکت و جنبش ضد اموی و حمایت از آن شده بود، به ویژه اگر این حرکت و قیام با رهبری فردی از خاندان پیامبر و امیرالمؤمنین صلوات الله علیهما صورت می گرفت.

اما آنچه در این میان مایه تاسف و نگرانی اهل بیت علیهم السلام بود، عدم موقعیت شناسی و فرجام سنجی و فقدان تحلیل عمیق سیاسی در بین قیام کنندگان (علی رغم نیّت و انگیزه درست آنان)  از یک سو و از سوی دیگر فرصت طلبی و ریاست طلبی برخی رهبران و فرماندهان این حرکتها بود و به همین دلیل اغلب این حرکتها مورد تخطئه و یا حداقل عدم تایید از سوی اهل بیت علیهم السلام واقع شد.

از جمله موارد موقعیت نشناسی، قیام زید بن علی است که مورد توصیه امام باقر [1] علیه السلام به عدم خروج و نیز مورد مخالفت امام صادق [2] علیه السلام  به دلیل پیش بینی شکست آن، واقع شد.

 دیگر قیام از این قبیل، قیام یحیی بن زید است که با مخالفت امام صادق روبرو شد و به او هشدار داده شد که همچون پدرش زید کشته خواهد شد [3] و دقیقا در همین مورد و واقعه است که روایت معروف در مقدمه صحیفه سجادیه: «مَا خَرَجَ وَ لَا یَخْرُجُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ إِلَی قِیَامِ قَائِمِنَا أَحَدٌ لِیَدْفَعَ ظُلْماً أَوْ یَنْعَشَ حَقّاً إلَّا اصْطَلَمَتْهُ الْبَلِیَّةُ، وَ کَانَ قِیَامُهُ زِیَادَةً فِی مَکْرُوهِنَا وَ شِیعَتِنَا» (تا وقتی که زمان قائم ما فرانرسیده هر کس ازخاندان پیامبر برای دفع ظلم یا إقامه حق قیام کند بلاها او را فرا می گیرد و قیامش موجب افزایش ناراحتی ما أهل بیت و شیعیان می گردد) از امام صادق علیه السلام صادر می شود.

از جمله نتایج این قیامها حاکم شدن عباسیان تحت پوشش یک رژیم ظلم ستیز و ابتداء مدافع اهل بیت علیهم السلام بود که بسیار با قساوت تر از بنی امیه عمل کردند و این چیزی بود که اهل بیت علیهم السلام از آن آگاهی داشتند و به قیام کنندگان هشدار می دادند.

امام قبل از بیان این مطلب، به روایتی از امیرالمؤمنین به نقل از رسول الله صلوات الله علیهما می پردازد که آن حضرت از بقای حکومت بنی امیه تا مدتی مشخص (هزار ماه) خبر می دهد و این که قیام های صورت گرفته از سوی خاندان اهل بیت برای اسقاط این حکومت به سرانجام نمی رسد. [4]

از جمله نتایج این قیامها حاکم شدن عباسیان تحت پوشش یک رژیم ظلم ستیز و ابتداء مدافع اهل بیت علیهم السلام بود که بسیار با قساوت تر از بنی امیه عمل کردند و این چیزی بود که اهل بیت علیهم السلام از آن آگاهی داشتند و به قیام کنندگان هشدار می دادند.

نمونه ای دیگر از این قیامها قیام صاحب فخ از نوادگان امام حسن علیه السلام در سال 169 هجری در دوران امامت موسی بن جعفر علیهما السلام علیه عباسیان است. در روایتی آمده است که حسین بن علی (صاحب فخ) پس از  قیام و تسلط بر مدینه، از امام کاظم خواست با او بیعت کند. امام به او فرمود:  «مرا به چیزی وادار نکن که پسر عمویت (زید بن علی)، عمویت (امام صادق علیه السلام) را به آن وادار کرد و در نتیجه من با تو برخوردی کنم که نمی‌خواهم، همان‌طور که اباعبدالله (امام صادق) برخوردی کرد که نمی‌خواست. حسین گفت: من فقط پیشنهاد کردم و اگر خوش نمی‌داری، تو را وادار به آن نمی‌کنم. امام هنگام خداحافظی با او فرمود: «ای پسرعمو! تو کشته خواهی شد؛ پس در کار خویش جدی باش چراکه این مردم ایمان را اظهار می‌کنند ولی در نهان شرک دارند. انا لله و انا الیه راجعون. پاداش شما گروه (قیام کننده) را از خدا می‌خواهم.» [5]

بخشی دیگر از این قیام های منسوبین به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله علاوه بر موقعیت نشناسی، از مشکل بزرگتری رنج می برد و آن ادعای امامت و مهدویت از سوی آنان بود. در چنین وضعیتی اهل بیت علیهم السلام باید شیعیان را از هر گونه همراهی با این قیامهای انحرافی بر حذر می داشتند و به آنان اعلام می کردند که اینان به دروغ ادعای امامت و مهدویت دارند و قائم و مهدی موعود حقیقی اینان نیستند، چرا که قیام مهدی حقیقی و راستین وقتی صورت می گیرد که نشانه های حتمی ای قبل از قیام او مانند خروج سفیانی ـ بر اساس روایات نبوی و علوی ـ صورت گرفته باشد.

روایت زیر بیانگر همین مطلب است:

عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَقُولُ‌ خَمْسُ عَلَامَاتٍ قَبْلَ‌ قِیَامِ‌ الْقَائِمِ‌- الصَّیْحَةُ وَ السُّفْیَانِیُّ وَ الْخَسْفُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ وَ الْیَمَانِیُّ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنْ خَرَجَ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ قَبْلَ هَذِهِ الْعَلَامَاتِ أَ نَخْرُجُ مَعَهُ قَالَ لَا [6]

«عمر بن حنظله می گوید از امام صادق علیه السلام شنیدم که پنج نشانه  قبل از قیام قائم وجود دارد: صیحه آسمانی، سفیانی، خسف (فرورفتن زمین)، قتل نفس زکیه و یمانی. گفتم: فدایت شوم، اگر کسی از خاندان شما قبل از این نشانه ها قیام کند با او همراه شویم؟ امام فرمود: نه»  

همچنین این روایت اشاره به قیام کنندگان و مدعیان دروغین امامت و رهبری دارد:

عن الفضیل بن یسار قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: من خرج یدعو الناس و فیهم من هو أفضل منه فهو ضال مبتدع [7]

«فضیل بن یسار می گوید: از امام صادق علیه السلام  شنیدم که فرمود: هر کس قیام کند و مردم را به دنبال خود بکشاند در حالی که أفضل از او در بین امت وجود دارد او گمراه و بدعت گذار است.» 

از جمله حرکت های مدعی دروغین مهدویت، قیام محمد بن عبدالله محض [8] معروف به نفس زکیه نواده امام حسن علیه السلام بود که خود را مهدی و قائم آل محمد می دانست و عده از مردم و بنی هاشم ادعای او را پذیرفته و به عنوان مهدی با او بیعت کرده بودند. محمد در سال 145 هجری علیه منصور عباسی قیام کرد و پس از تسلط بر مدینه در برابر لشگر منصور شکست خورد و سرش از بدن جدا شد و به دستور منصور در شهرها گردانیده شد تا مردم بدانند که او مهدی آل محمد نیست [9]

این قیام با مخالفت صریح امام صادق علیه السلام هم از جهت آینده شکست خورده آن و هم ادعای دروغ امامت و مهدویت از سوی رهبر آن یعنی محمد نفس زکیه مواجه شد. [10]  

ضمن آن که امام علیه السلام به عبدالله محض [11] پدر محمد که از امام برای پیوستن به قیام محمد و بیعت با او در برابرآخرین حاکم بنی امیه، دعوت کرده بود، هشدار داده بود که خلافت به تو و پسرت نمی رسد، بلکه نصیب سفاح و بعد از او منصور خواھد شد و آنھا پسرت را در منطقه احجار الزیت می کشند. [12]  

قیام ابراهیم بن عبدالله محض (برادر محمد نفس زکیه) معروف به قتیل باخَمرا دومین قیام علویان علیه خلافت بنی عباس در زمان امام صادق علیه السلام رخ داد. ابراهیم اندکی پس از شکست برادرش محمد در مدینه، در برابر منصور عباسی در بصره قیام کرد. در این قیام جمع زیادی از زیدیان و معتزلیان شرکت داشتند و حتی ابوحنیفه نیز از او حمایت کرد، اما در نهایت علی رغم پیروزی های چشمگیری که به دست آمده بود، [13] قیام به نتیجه نرسید و ابراهیم در سال ۱۴۵ قمری در منطقه باخمرا در نزدیکی کوفه کشته شد. بر اساس برخی گزارشها ابراهیم پس از کشته شدن نفس زکیه، خود را امیرالمؤمنین خواند و همه را به امامت خود دعوت کرد. [14]

فرجام این قیام نیز از سوی امام صادق علیه السلام و کشته شدن ابراهیم همچون کشته شدن محمد نفس زکیه، به خود ابراهیم گفته شده بود. [15]

از دیگر قیام های این چنینی، قیام محمد بن ابراھیم بن اسماعیل از امامان زیدیه است که در کوفه علیه عباسیان قیام کرد [16] که به دلیل ادعای مهدویت، قیامش با مخالفت امام رضا علیه السلام روبرو شد. [17]

با این توضیحات تاریخی روشن می شود که روایاتی که مفاد آنها  نهی از قیام قبل از قیام قائم و مهدی علیه السلام است، به خصوص روایاتی که در آن سخن از قیام کننده ای از اهل بیت و خاندان پیامبر است و با تعابیر «طارق منّا» یا «خارج منّا» همراه است، در چنین بافت و زمینه ای صادر شده اند  و مراد آنها نفی هر گونه حرکت و قیام انقلابی و اصلاحی در عصر غیبت نیست.

اکنون با این پیش زمینه تاریخی به سراغ روایات می رویم [18] :              
1. السجاد علیه السلام: والله لا یخرج واحد منا قبل خروج القائم إلا کان مثله مثل فرخ طار من وکره قبل أن یستوی جناحاه فأخذه الصبیان فعبثوا به [19]

امام سجاد علیه السلام: «به خدا سوگند! هر کس از ما خاندان پیامبر قبل از قیام قائم، قیام کند همچون جوجه ایست که قبل از کامل شدن بال هایش از لانه اش پرواز کند، پس کودکان او را بگیرند و با  وی  بازی کنند.»

این روایت در زمره پیشگویی های امام سجاد در باره آینده ای نزدیک پس از خودش است که فرزندانش چون زید و یحیی بن زید و نیز نوادگان امام حسن علیه السلام مانند محمد و ابرهیم  پسران عبدالله محض بر بنی امیه و بنی عباس شوریدند و فرجام همه آنها شکست بود.

2. الْبَاقِرِ علیه السلام: مَثَلُ خُرُوجِ الْقَائِمِ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ کَخُرُوجِ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَثَلُ مَنْ خَرَجَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ مَثَلُ فَرْخٍ طَارَ فَوَقَعَ مِنْ وَکْرِهِ‌ فَتَلَاعَبَتْ بِهِ الصِّبْیَانُ. [20]

امام باقر علیه السلام: «قیام قائم حقیقی ما اهل بیت مانند قیام پیامبر صلی الله علیه و آله است اما آن دسته از خویشاوندان ما که قبل از قیام قائم خروج می کنند به  جوجه ای می مانند که زودهنگام از لانه اش به پرواز در می آید و بر زمین می افتد و بازیچه بچه ها قرار می گیرد.»

3. عن أبی الجارود، عن أبی جعفر علیه السلام قال: قلت له: أوصنی فقال : أوصیک بتقوی الله وأن تلزم بیتک، و تقعد فی دهمک هؤلاء الناس وإیاک والخوارج منا فإنهم لیسوا علی شئ ولا إلی شئ واعلم أن لبنی أمیة ملکا لا یستطیع الناس أن تردعه وأن لأهل الحق دولة إذا جاءت ولاها الله لمن یشاء منا أهل البیت من أدرکها منکم کان عندنا فی السنام الأعلی، و إن قبضه الله قبل ذلک خار له. واعلم أنه لا تقوم عصابة تدفع ضیما أو تعز دینا إلا صرعتهم البلیة

«ابو جارود می گوید به امام باقر علیه السلام عرض کردم : مرا موعظه بفرما! حضرت فرمود :

تو را به تقوای إلهی سفارش می کنم و به اینکه ملازم خانه ات باشی و در میان توده مردم باآرامش زندگی کنی و بر حذر باشی از کسانی از خاندان ما که قیام می کنند، زیرا آنها نه بر حقند و نه به حق می رسند! بدان که برای بنی امیه سلطنتی مقدر است که مردم نمی توانند از آن جلوگیری کنند و برای اهل حق نیز دولتی وجود دارد که هر وقت زمانش برسد خداوند آنرا به هر یک از ما أهل بیت که بخواهد می سپارد. هر یک از شما آن دولت را درک کند همراه ما در بالاترین درجات بهشت خواهد بود و اگر قبل از آن دولت بمیرد باز برایش خیر است. آگاه باش که هر گروهی که برای دفع ظلم و عزت دین قیام کنند بلاها آنها را بر خاک می افکند.» 

این دو روایت امام باقر مشابه روایت پدر بزرگوارشان امام سجاد علیهما السلام است و ناظر به قیام کنندگان از خاندان پیامبر و امیرالمؤمنین صلوات الله علیهما است که به دلیل موقعیت نشناسی و نیز ادعای دروغین امامت و قائمیت و مهدویت فرجامی جز شکست نداشتند.  

4. عن جابر الجعفی عن أبی جعفر علیه السلام:  إیاک و شذاذ من آل محمد علیهم السلام فان لآل محمد و علی رایة و لغیرهم رایات فألزم الأرض ولا تتبع منهم رجلا أبدا حتی تری رجلا من ولد الحسین ...فألزم هؤلاء أبدا وإیاک ومن ذکرت لک... [21]                              

امام باقر علیه السلام به جابر جعفی فرمود: «از قیام کنند گان خاندان پیامبر بر حذر باش! چرا که برای آل محمد و علی فقط یک پرچم حق وجود دارد و دیگر پرچم ها باطل است. آن پرچم حق متعلق به مردی از فرزندان حسین است پس تا او را ندیده ای از جایت تکان نخور و دنبال هیچ پرچمی نرو!»

5. عن جابر الجعفی، عن أبی جعفر علیه السلام قال: الزم الأرض و لا تحرک یدا و لا رجلا حتی تری علامات أذکرها لک و ما أراک تدرک: اختلاف بنی فلان و مناد ینادی من السماء، ..

«امام باقر (علیه السلام) به جابر جعفی فرمود: از جایت تکان نخور و هیچ گونه اقدامی برای قیام نکن تا وقتی که نشانه هایی را که برایت می گویم ببینی، هر چند گمان نمی کنم آن زمان را درک کنی: اختلاف بنی فلان، ندایی از آسمان  و ...»

این دو روایت نیز کاملا در بافت و زمینه گفته شده مفهوم پیدا می کند. گویا جابر نیز بر این گمان بوده که قیام های جاری مصداق قیام قائم به حق است و آماده همراهی با آن بوده است اما امام او را از هر گونه اقدام بر حذر می دارد.

 امام در روایت اول تاکید می کند که قائم حقیقی از فرزندان امام حسین علیه السلام  است، در حالی که قیام کنندگان مدعی مهدویت از نوادگان امام حسن علیه السلام بودند و در روایت دوم نشانه های قائم به حق را برای جابر بر می شمارد تا در تشخیص دچار اشتباه نشود.

روایت بعدی از امام باقر علیه السلام نیز که راوی آن جابر جعفی است، در همین بافت است:                                       

6. عن جابر بن یزید الجعفی، عن الباقر علیه السلام: اسکنوا ما سکنت السماوات و الأرض أی لا تخرجوا علی أحد فان أمرکم لیس به خفاء ألا إنها آیة من الله عز و جل لیست من الناس ألا إنها أضوء من الشمس لا یخفی علی بر و لا فاجر أتعرفون الصبح؟ فإنه کالصبح لیس به خفاء     
 

جابر جعفی از امام باقر علیه السلام روایت می کند که فرمود: «مادامی که آسمان ها و زمین آرامند شما نیز آرام باشید یعنی علیه کسی قیام نکنید،  چرا که أمر قائم از دید شما پنهان نمی ماند و در تشخیص آن اشتباه نمی کنید زیرا نشانه آن از جانب خدای عزوجل پدید می آید و مردم نمی توانند به دروغ آن نشانه را ایجاد کنند. امر قائم از خورشید روشنتر است همچون صبح در آن شک و شبهه ای نیست.»

در ادامه به ذکر روایات امام صادق علیه السلام می پردازیم که در زمان آن حضرت فضای شورش و انقلاب علیه بنی امیه و بنی عباس با رهبری سادات حسنی و ادعای مهدویت داغتر از زمان پدر بزرگوارش است و آن حضرت ضمن عدم همراهی با این قیامها شیعیان را نیز از پیوستن با آنها بر حذر می دارد: 

5. الصادق علیه السلام: ما خرج ولا یخرج منا أهل البیت إلی قیام قائمنا أحد لیدفع ظلما أو ینعش حقا إلا اصطلمته البلیة وکان قیامه زیادة فی مکروهنا وشیعتنا [22]

امام صادق علیه السلام: «تا وقتی که زمان قائم ما فرانرسیده هر کس ازخاندان پیامبر برای دفع ظلم یا إقامه حق قیام کند بلاها او را فرا می گیرد و قیامش موجب افزایش ناراحتی ما أهل بیت و شیعیان می‌گردد.» 

جابر جعفی از امام باقر علیه السلام روایت می کند که فرمود: «مادامی که آسمان ها و زمین آرامند شما نیز آرام باشید یعنی علیه کسی قیام نکنید،  چرا که أمر قائم از دید شما پنهان نمی ماند و در تشخیص آن اشتباه نمی کنید زیرا نشانه آن از جانب خدای عزوجل پدید می آید و مردم نمی توانند به دروغ آن نشانه را ایجاد کنند. امر قائم از خورشید روشنتر است همچون صبح در آن شک و شبهه ای نیست.»

همان گونه که پیشتر گفتیم این روایت بخشی از روایتی طولانی است که در باره قیام های نافرجام یحیی بن زید و نیز محمد نفس زکیه و ابراهیم فرزندان عبدالله محض است و باید در این سیاق و بافت معنا شود و نمی توان از آن حکمی کلی و عمومی برای همه قیامها در عصر غیبت استنباط کرد.

از روایتی دیگر شرایط حاکم بر قیام های بنی فاطمه و نوادگان امام حسن علیه السلام که منجر به نهی از قیام و همراهی با آنها از سوی امام صادق علیه السلام می شد، به خوبی فهمیده می شود:

6. الصادق علیه السلام: ...إن أتاکم آت منا  فانظروا علی أی شئ تخرجون ولا تقولوا خرج زید فإن زیدا کان عالما وکان صدوقا و لم یدعکم إلی نفسه إنما دعاکم إلی الرضا من آل محمد علیهم السلام  و لو ظهر لوفی بما دعاکم إلیه إنما خرج إلی سلطان مجتمع لینقضه فالخارج منا الیوم إلی أی شئ یدعوکم إلی الرضا من آل محمد علیهم السلام؟ فنحن نشهدکم إنا لسنا نرضی به و هو یعصینا الیوم ولیس معه أحد وهو إذا کانت الرایات و الألویة أجدر أن لا یسمع منا إلا مع من اجتمعت بنو فاطمة معه فوالله ما صاحبکم إلا من اجتمعوا علیه، إذا کان رجب فأقبلوا علی اسم الله عز وجل و إن أحببتم أن تتأخروا إلی شعبان فلا ضیر  و إن أحببتم أن تصوموا فی أهالیکم فلعل ذلک أن یکون أقوی لکم وکفاکم بالسفیانی علامة. [23]    

امام صادق علیه السلام: «اگر یکی از خاندان ما نزد شما آمد (و شما را به شورش و خروج دعوت کرد) بنگرید تا به چه منظور و هدفی می خواهید خروج و شورش کنید؛ نگویید: زید خروج کرد (پس برای ما هم این کار جایز است) زیرا زید مرد دانشمند و راستگوئی بود و شما را به خویشتن دعوت نمی کرد، بلکه او شما را به مورد پسند و رضایت آل محمد دعوت می کرد، و اگر پیروز شده بود به طور مسلم به همان که شما را بدو دعوت کرده بود (یعنی رضایت  آل محمد) وفاداری می نمود (و حق را به اهلش می‌سپرد) جز این نبود که او به حکومتی شورید که از هر جهت فراهم و آماده دفاع از خود بود و می خواست آن را در هم بکوبد (و از این جهت موفق به شکست آن نشد) ولی آن کس که امروز خروج می کند شما را به چه چیز دعوت کند؟ آیا به همان پسند آل محمد دعوت می کند که ما شما را گواه می گیریم که به چنین کسی راضی نیستیم. او امروز که کسی با وی همراه نیست از ما نافرمانی‌ می کند و هنگامی که پرچم ها را پشت سر خود ببیند سزاوارتر است که سخن ما را نشنود (و به خواست ما عمل نکند). به خدا سوگند آن کس را که شما می خواهید نیست مگر فردی که همه بنی فاطمه بر گرد او جمع شوند؛ همین که ماه رجب شد به نام خدای عز و جل رو آورید، و اگر خواستید تا ماه شعبان هم عقب اندازید عیبی ندارد و اگر بخواهید ماه رمضان هم (اقدام به کاری نکنید و) روزه را در میان خاندان خود بگیرید شاید این کار موجب نیروی بیشتری برای شما باشد، و همان خروج سفیانی‌ (برای علامت و نشانه قائم به حق) برای شما بس است.»

امام صادق علیه السلام در این روایت به انگیزه های قدرت طلبانه و ادعای دروغین مهدویت برخی قیام کنندگان از خاندان پیامبر می پردازد و به شیعیانش توصیه می کند با این قیامها همراه نشوند و بدانند که قیام قائم و مهدی واقعی علیه السلام وقتی است که پیش از آن سفیانی از شام خروج کرده باشد.

7. عن الفضل الکاتب قال: کنت عند أبی عبد الله فأتاه کتاب أبی مسلم فقال لیس لکتابک جواب اخرج عنا فجعلنا یَسار بعضُنا بعضا  فقال: أی شئ تَسارون یا فضل إن الله عز وجل ذکره لا یعجل لعجلة العباد، و لإزالة جبل عن موضعه أیسر من زوال ملک لم ینقص أجله ثم قال: إن فلان بن فلان حتی بلغ السابع من ولد فلان، قلت: فما العلامة فیما بیننا وبینک جعلت فداک؟ قال: لاتبرح الأرض یا فضل حتی یخرج السفیانی فإذا خرج السفیانی فأجیبوا إلینا - یقولها ثلاثا - وهو من المحتوم. [24]

«فضل کاتب می گوید: خدمت امام صادق علیه السّلام بودم که نامه ابومسلم خراسانی برای او آمد، حضرت فرمود: نامه تو جواب ندارد از نزد ما بیرون شو، ما شروع کردیم با یک دیگر آهسته سخن گفتن، فرمود: ای فضل چه سخنی آهسته با هم می گوئید؟ همانا خدای عز و جل برای شتاب بندگان شتاب نمی کند، و به راستی که از جاکندن کوهی از جای خویش آسانتر است از سرنگون کردن حکومتی که عمرش به آخر نرسیده، سپس فرمود: همانا فلان پسر فلان تا به هفتمین فرزند فلان (یعنی عباس) رسید (یعنی اینها به خلافت رسند). من عرض کردم: پس چه نشانه‌ای میان ما و شما است قربانت گردم (یعنی قائم حق چه زمانی قیام می کند)؟ فرمود: ای فضل از جای خود حرکت نکن تا سفیانی خروج کند و چون سفیانی خروج کرد به سوی ما روآورید ـ و سه بار این کلام را تکرار کرد- که این از نشانه‌های حتمی (ظهور قائم) است.»

این روایت نیز بیانگر فضای شورشی و انقلابی جریان بنی عباس علیه بنی امیه با استفاده از حس ضدّ اموی ایجاد شده در میان مردم با قیام های علویان است اما به دلیل آن که از منظر امام صادق علیه السلام فرجام درستی ندارد و تنها انتقال از حکومت جبار اموی به نظام سیاسی جبارتر عباسی است و رهبران آن (مانند محمد و ابراهیم فرزندان عبد الله محض) داعیه امامت و مهدویت را نیز دارند، امام با آنها همراهی نمی کند و به شیعیان هم که گویی تصور کرده بودند این همان قیام قائم موعود است، می فرماید آن قیام مسبوق به خروج سفیانی است و قبل از خروج سفیانی به هیچ قیامی که داعیه دار قائم و مهدویت است، اعتماد نکنید و به آن نپیوندید.  

روایت بعدی نیز بیانگر شتابزدگی و قیام های نسنجیده علویان و زیدیان در دوران امام صادق علیهم السلام برای اسقاط بنی عباس است که امام نسبت به شتابزدگی در این امر و پیوستن به قیام های نافرجام و مدعی مهدویت هشدار می دهد:

8. الصادق علیه السلام: ذکرنا عنده ملوک بنی فلان، فقال: إنما هلک الناس من استعجالهم لهذا الامر إن الله لا یعجل لعجلة العباد، إن لهذا الامر غایة ینتهی إلیها، فلو قد بلغوها لم یستقدموا ساعة ولم یستأخروا. [25]

راوی می گوید: در محضر امام صادق علیه السلام سخن از پادشاهان فلان خاندان (بنی عباس) به میان آمد،   فرمود: «مردم از بس برای این کار (قیام قائم و سقوط بنی عباس) شتابزدگی کردند هلاک شدند خداوند که با شتاب بندگان شتاب نمی کند. همانا این کار را پایانی هست که باید به آن برسد، همین که به آن پایه رسیدند نه یک ساعت جلو می‌افتند و نه یک ساعت عقب.»

و در روایت دیگر، امام ضمن پرهیز دادن از شتابزدگی در امر قیام قائم و سرنگونی دولت بنی عباس، به شیعیان دستور خانه نشینی و عدم پیوستن به قیام کنندگان موقعیت نشناس و مدعی دروغین مهدویت را می دهد:

9. الصادق علیه السلام: هلکت المحاضیر، قلت: و ما المحاضیر؟ قال: المستعجلون و نجا المقربون ...، کونوا أحلاس بیوتکم، فان الفتنة علی من أثارها [26]                          
امام صادق علیه السلام: «محاضیر نابود شدند.»  راوی می پرسد: محاضیر یعنی چه؟ امام فرمود: «کسانی که (برای حصول فرج) عجله می کنند. اما کسانی که آن را نزدیک می شمارند و منتظرش هستند نجات می یابند ... پلاس خانه هایتان باشید که اگر چنین کنید ضرر فتنه ها فقط به خود فتنه انگیزان می رسد.»

امام علیه السلام در روایتی پنج نشانه برای پیش از قیام قائم علیه السلام بر می شمارد و تصریح می کند که اگر کسی از خاندان پیامبر پیش از وقوع این نشانه ها قیام کرد، به او نپیوندید: 

10. عن عمر بن حنظلة قال: سمعت أبا عبد الله (علیه السلام) یقول: خمس علامات قبل قیام القائم: الصیحة و السفیانی و الخسف و قتل النفس الزکیة و الیمانی، فقلت: جعلت فداک إن خرج أحد من أهل بیتک قبل هذه العلامات أنخرج معه؟ قال: لا [27]

«عمر بن حنظله می گوید:  از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: قبل از قیام قائم پنج نشانه وجود دارد: ندای آسمانی، خروج سفیانی، فرورفتن لشکر سفیانی در زمین، خروج یمنی و کشته شدن نفس زکیه. گفتم: فدایت شوم اگر شخصی از خاندان شما پیش از این نشانه ها قیام کند آیا اجازه داریم با او قیام کنیم؟ فرمود: نه!»

روایت دیگر توصیه امام صادق علیه السلام به سدیر صیرفی است که او نیز در زمره شتاب کنندگان در امر قیام قائم بوده است و امام به او یاد آور می شود که نشانه قیام قائم واقعی خروج سفیانی است، پس به دنبال پیوستن به مدعیان دروغین مهدویت نباش و ملازم خانه ات باش:

11. عن سدیر قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: یا سدیر ألزم بیتک وکن حلسا من  أحلاسه و اسکن ما سکن اللیل والنهار فإذا بلغک أن السفیانی قد خرج فارحل إلینا و لو علی رجلک. [28]                                                                                                   
سدیر صیرفی می گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: «ای سدیر! ملازم خانه ات و چون پلاس آن باش و مادامی که شب و روز آرامند تو نیز آرام باش تا هنگامی که خبر خروج سفیانی به تو برسد درآن وقت به سوی ما کوچ کن ولو با پای پیاده»   
روایت زیر وضعیت سدیر و شتابزدگی اش را در امر قیام قائم به خوبی نشان می‌دهد:                                           

عن المعلی بن خنیس قال: ذهبت بکتاب عبد السلام بن نعیم و سدیر و کتب غیر واحد إلی أبی عبد الله علیه السلام حین ظهرت المسودة قبل أن یظهر ولد العباس بأنا قد قدرنا أن یؤول هذا الامر إلیک فما تری؟ قال : فضرب بالکتب الأرض ثم قال : أف أف ما أنا لهؤلاء بإمام أما یعلمون أنه إنما یقتل السفیانی. [29]  

معلی بن خنیس می گوید: در زمان ظهور ابومسلم و قبل از تسلط  کامل بنی عباس به محضر امام صادق علیه السلام رسیدم و نامه های جمعی از اصحاب از جمله عبدالسلام بن نعیم  و سدیر را به ایشان دادم که در آن نوشته بودند ما پیش بینی کرده ایم که امر خلافت به شما  خواهد رسید، نظر شما چیست؟ حضرت نامه ها را بر زمین زد و فرمود : «وای بر اینها! من امام این جماعت نیستم. آیا اینان نمی دانند نشانه قائم ما و به خلافت رسیدن ما، کشته شدن  سفیانی است.»

12. الصادق علیه السلام: کفوا ألسنتکم والزموا بیوتکم فإنه لایصیبکم أمر تخصون به أبدا  ولا یصیب العامة و لا تزال الزیدیة وقاء لکم أبدا [30]                 

امام صادق علیه السلام: «زبانتان را نگه دارید و ملازم خانه هایتان باشید که اگر چنین کنید هیچ وقت با بلایی که مخصوص شما شیعیان باشد مواجه نمی شوید مگر بلایی که عامه مردم را فراگیرد و گروه زیدیه که دائماً با دشمن شما درگیرهستند، همچون سپری برایتان می باشند که دشمن را از کار شما باز می دارند.»

روایت فوق نیز با توجه به این که سخن از سپر بودن زیدیه [31] برای شیعیان است، مانند دیگر روایات فوق مربوط به زمانه خاص امام صادق علیه السلام است و نمی توان از آن حکمی کلی و عام برای قعود و تقیه در همه زمانها استفاده کرد.

واضح است که نمی توان چنین روایت و مشابه آن را فارغ از بافت و زمینه و زمانه صدور آن مبنای استنباط قرار داد و مثلا حکم به قعود برای مومنان و شیعیان عصر غیبت تا ظهور امام مهدی علیه السلام صادر کرد.

از امام رضا علیه السلام نیز توصیه به تقیه تا قبل از قیام امام مهدی علیه السلام روایت شده است:

13. الرضا علیه السلام: لا إیمان لمن لا تقیة له إن أکرمکم عند الله عز وجل أعملکم بالتقیة قبل خروج قائمنا، فمن ترکها قبل خروج قائمنا فلیس منا [32]  

امام رضا علیه السلام: «کسی اهل تقیه نیست، ایمان ندارد. گرامی ترین شما نزد خداوند کسی است که بیشترین تقیه را قبل از قیام قائم ما به کار برد و هر کس قبل از قائم ما تقیه را رها کند از ما نیست.»  

به نظر می رسد این روایت نیز (با فرض این که عدم تقیه در این روایت را مترادف با قیام در برابر حکومت جور بدانیم) در بافت و زمینه تاریخی قیام های بی حاصل و موقعیت نشناس و مدعی امامت و قائمیت سادات علوی در ادامه قیام های زمان امامان باقر و صادق و کاظم علیهم السلام، صادر شده است، نمی تواند دلیلی بر نفی مطلق حرکت های اصلاحی  و انقلابی قبل از ظهور باشد.

امام رضا علیه السلام: «کسی اهل تقیه نیست، ایمان ندارد. گرامی ترین شما نزد خداوند کسی است که بیشترین تقیه را قبل از قیام قائم ما به کار برد و هر کس قبل از قائم ما تقیه را رها کند از ما نیست.»  

در زمان امام رضا علیه السلام قیام ابن طباطبا توسط محمد بن ابراهیم بن طباطبا علیه حکومت مامون عباسی شکل گرفت و با شعار «الرضا من آل محمد»  مردم را به بیعت خود فراخواند. مردم کوفه و اطراف آن با او بیعت کردند. امام رضا علیه السلام از شرکت در این قیام علی رغم بسیج نیروها و کسب حمایت قابل توجه مردم و حتی حضور برخی فرزندان موسی بن جعفر علیهما السلام، خودداری کرد و حتی حاضر به تایید قیام نشد.

امام پس از دعوت به بیعت از سوی ابن طباطبا، پاسخ خود را به گذشت ۲۰ روز موکول کرد و این در حالی بود که تنها پس از گذشت ۱۸ روز سپاهیان مأمون که برای سرکوبی این قیام فرستاده شده بودند، توانستند قیام کنندگان را شکست داده و وادار به فرار کنند. [33]

ضمن آن که توصیه به تقیه قبل از ظهور می تواند امری اعم از قیام باشد. چرا که تقیه حتی با فرض قیام و تشکیل حکومت نیز در مواردی موضوعیت دارد و بر مومنان واجب است.

علاوه بر روایات فوق دو حدیث دیگر از امام باقر و امام صادق علیهما السلام (که بیشترین ابتلا را به قیام کنندگان موقعیت نشناس  و بعضا قدرت طلب و مدعی دروغین امامت و مهدویت داشتند)   در نفی و طاغوت دانستن هر پرچمی که قبل از قیام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف برافراشته شود، روایت شده که این دو نیز به احتمال قوی باید مانند روایات گذشته متعلق به زمینه تاریخی صدورشان دانسته شود و نمی توان آنها را فارغ از این زمینه، مطلق فرض کرد و بر هر قیام و حرکت اصلاحی پیش از ظهور تطبیق کرد.  

1. الباقر علیه السلام: کل رایة ترفع قبل رایة القائم علیه السلام صاحبها طاغوت [34]    
امام باقر علیه السلام: «هر پرچمی پیش از پرچم قائم بر افراشته شود صاحبش طاغوت است» .

2. الصادق علیه السلام: کل رایة ترفع قبل قیام القائم فصاحبها طاغوت یعبد من دون الله عز وجل. [35]                                                                                          
امام صادق علیه السلام: «هر پرچمی پیش از قیام قائم بر افراشته شود صاحبش طاغوت است که اطاعتش در مقابل  اطاعت خداست.» 

این دو روایت هم به قرینه روایات پیشین که زمینه صدور آنها را نشان دادیم و هم به ادله ای دیگر که در ادامه خواهیم گفت، شامل قیامها و پرچم هایی قبل از ظهور می شوند که یا داعیه مهدویت دارند و یا مدعی اصلاح گری و سیاست ورزی فاقد صلاحیت و مشروعیت هستند.

نعمانی مولف کتاب غیبت این دو روایت را همراه با چند روایت دیگر در بابی با این عنوان آورده است:

  «آنچه روایت شده در مورد کسی که ادعای امامت دارد و گمان می برد که امام است ولی امام نیست» [36]  

گویا فهم نعمانی نیز از این دو روایت، اختصاص آن به مدعیان دروغین مهدویت و امامت بوده است.

از روشنترین ادله فقدان اطلاق و عمومیت در این دو روایت که شامل هر حرکت دینی و اصلاحی قبل از ظهور نمی شود، این است که اهل بیت علیهم السلام حتی برخی از همین قیام های سادات علوی را اگر چه از جهت موقعیت نشناسی و سرنوشت محتوم به شکست آن رد و تخطئه کردند اما در عین حال از جهت نیت اصلاح گرانه و عمل به تکلیف امر به معروف و نهی از منکر، آنها را ستودند و بدیهی است که اگر صاحب این پرچم ها طاغوت و نهضت آنها طاغوتی و غیر الهی بود، شایسته چنین مدحی از سوی اهل بیت نبودند.

از جمله این قیام ها یکی قیام زید بن علی و دیگر قیام صاحب فخ است.

به روایت شیخ مفید، هنگامی که امام صادق علیه السلام از شهادت عمویش زید باخبر شد، به شدت متأثر گردید و دستور داد اموالی را میان خانواده کسانی که در قیام او به شهادت رسیده بودند، تقسیم کنند. [37]

و در روایتی دیگر امام صادق علیه السلام عمویش زید و یارانش را شهدایی می داند که در مسیر امیرالمؤمنین علیه السلام و اصحابش بوده اند و از خداوند می خواهد که او را در ثواب مجاهدت او شریک گرداند.» [38]

امام رضا علیه السلام نیز در مجلس مامون که قیام زید بن موسی بن جعفر برادر امام را در بصره نکوهش و آن را به قیام زید بن علی تشبیه کرد، از قیام زید فرزند امام سجاد علیه السلام دفاع کرد و او را از عالمان آل محمد صلی الله علیه و آله دانست که برای خداوند غضب کرد و با دشمنان خداوند (بنی امیه) جنگید. [39]

در مورد قیام صاحب فخ از نوادگان امام حسن {حسین بن علی بن حسن بن حسن بن امام حسن علیه السلام} نیز با آن که امام کاظم علیه السلام دعوت او را پس از توفیق نسبی قیامش و تسلط بر مدینه نپذیرفت و به او هشدار داد که به سرنوشت پسر عمویش زید بن علی دچار خواهد شد، هنگام خداحافظی با او فرمود:

«ای پسرعمو! تو کشته خواهی شد؛ پس در کار خویش جدی باش چراکه این مردم ایمان را اظهار می‌کنند ولی در نهان شرک دارند. انا لله و انا الیه راجعون. پاداش شما گروه (قیام کننده) را از خدا می‌خواهم.» [40]

 اما در عین حال پس از شکست قیام و شهادت صاحب فخ و یارانش، وقتی سرهای شهدا را در مجلسی که گروهی از سادات علوی از جمله امام کاظم علیه السلام حضور داشتند، به تماشا گذاردند، هیچ کس چیزی نگفت جز امام کاظم که وقتی سر حسین بن علی رهبر قیام فخ را دید، فرمود:

  «انا لله و انا الیه راجعون، سوگند به خدا که حسین به شهادت رسید در حالی که مسلمان و درستکار بود و بسیار روزه می‌گرفت و بسیار شب زنده دار بود و امر به معروف و نهی از منکر می‌کرد. در خاندان وی، چون او وجود نداشت.» [41]

از این موارد مهمتر، موضع امام صادق علیه السلام در برابر قیام محمد نفس زکیه مدعی مهدویت است که امام تصریح می کند با قیام از موضع خشم الهی در برابر جباران و انجام امر به معروف و نهی از منکر مخالفتی ندارم و بلکه حامی آن هستم اما با ادعای مهدویت ـ که دروغین است و مهدی واقعی فرد دیگری است و زمان قیام او هنوز فرا نرسیده است ـ مخالفم.  

در همان روایتی که امام صادق علیه السلام دعوت عبدالله محض را برای بیعت گرفتن با فرزندش محمد (نفس زکیه) که مدعی مهدویت بود، رد می کند، تاکید می کند که اگر انگیزه قیام فرزندت غضب و خشم به خاطر خدا در برابر حکومت جور اموی و امر به معروف و نهی از منکر است، تو و فرزندت را تنها نخواهیم گذاشت و از شما حمایت خواهیم کرد: 

«فَقَالَ جَعْفَرٌ لَا تَفْعَلُوا فَإِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَمْ یَأْتِ بَعْدَ أَنْ کُنْتَ تَرَی ـ یَعْنِی عَبْدَ اللَّهِ ـ أَنَّ ابْنَکَ هَذَا هُوَ الْمَهْدِیُّ فَلَیْسَ بِهِ وَ لَا هَذَا أَوَانُهُ وَ إِنْ کُنْتَ إِنَّمَا تُرِیدُ أَنْ تُخْرِجَهُ غَضَباً لِلَّهِ وَ لِیَأْمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَی عَنِ الْمُنْکَرِ فَإِنَّا وَ اللَّهِ لَا نَدَعُکَ وَ أَنْتَ شَیْخُنَا وَ نُبَایِعُ ابْنَکَ فِی هَذَا الْأَمْرِ»  

«جعفر (امام صادق) گفت: دست به این حرکت نزنید و هنوز وقت آن نرسیده است اگر تو ـ عبدالله محض ـ فکر می کنی فرزندت مهدی آل محمد است، چنین نیست و زمان قیام مهدی الان نیست. اما اگر می خواهی فرزندت را به عنوان خشم خدایی در برابر بنی امیه و امر به معروف و نهی از منکر تشویق به قیام کنی، سوگند به خدا تو را که بزرگ خاندان ما هستی تنها نخواهیم گذاشت و با فرزندت در این قیام بیعت [42] خواهیم کرد.»

 جابر از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: «زمانی بر مردم می آید که امامشان غایب می شود. خوشا به کسانی که بر امامت ما در آن زمان ثابت بمانند. کمترین ثواب آنان این است که خداوند ـ جلّ جلاله ـ به آنها می فرماید:  ای بندگان و کنیزانم! ‌ به سرّم ایمان آوردید و به غیبم تصدیق کردید. بشارت باد بر شما ثواب نیکم. به راستی من از شما پذیرا شوم و از شما درگذرم و شما را بیامرزم و به واسطه شماست که بندگانم را از باران سیراب کنم و بلا را از آنها می گردانم. اگر شما نبودید عذابم را بر آنان نازل می کردم. جابر از امام علیه السلام می پرسد: ای فرزند رسول خدا! بهترین‌ عملی که مؤمن در آن زمان انجام دهد، چیست؟ فرمود:  نگه داشتن زبان و نشستن در خانه.»  

روایتی دیگر در باره سکوت و خانه نشینی در عصر غیبت

بر خلاف روایات گذشته که ناظر به شرایط تاریخی حاکم بر دوران امامان سجاد، باقر، صادق، کاظم و رضا  علیهم السلام بود، حدیثی با مضمون توصیه به سکوت و چسبیدن به خانه در عصر غیبت از امام باقر علیه السلام روایت شده است: 

1. عن جابر عن الباقر علیه السّلام أنّه قال: یأتی علی الناس زمان یغیب عنهم إمامهم، فیا طوبی للثابتین علی أمرنا فی ذلک الزمان، إنّ أدنی ما یکون لهم من الثواب أن ینادیهم الباری جل جلاله‌ فیقول: عبادی و إمائی آمنتم بسرّی و صدّقتم بغیبی، فابشروا بحسن الثواب منّی، فأنتم عبادی و إمائی حقّا، منکم اتقبّل و عنکم أعفو و لکم اغفر و بکم أسقی عبادی الغیث و أدفع عنهم البلاء و لولاکم لأنزلت علیهم عذابی، قال جابر: فقلت: یا ابن رسول اللّه صلی اللّه علیه و سلم فما أفضل ما یستعمله المؤمن فی ذلک الزمان؟ قال: حفظ اللسان و لزوم البیت»

جابر از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: «زمانی بر مردم می آید که امامشان غایب می شود. خوشا به کسانی که بر امامت ما در آن زمان ثابت بمانند. کمترین ثواب آنان این است که خداوند ـ جلّ جلاله ـ به آنها می فرماید:  ای بندگان و کنیزانم! ‌ به سرّم ایمان آوردید و به غیبم تصدیق کردید. بشارت باد بر شما ثواب نیکم. به راستی من از شما پذیرا شوم و از شما درگذرم و شما را بیامرزم و به واسطه شماست که بندگانم را از باران سیراب کنم و بلا را از آنها می گردانم. اگر شما نبودید عذابم را بر آنان نازل می کردم. جابر از امام علیه السلام می پرسد: ای فرزند رسول خدا! بهترین‌ عملی که مؤمن در آن زمان انجام دهد، چیست؟ فرمود:  نگه داشتن زبان و نشستن در خانه.»  

مفاد ظاهری روایت فوق این است که شیعیان در عصر غیبت امام معصوم ـ به طور مطلق و صرف نظر از شرایط زمانه ـ  مکلف به سکوت و خانه نشینی شده اند و  یا حداقل این که سکوت بر تحرک و فعالیت سیاسی افضلیت دارد.

به نظر می رسد چنین برداشتی از روایت در تعارض با دهها آیه و روایتی است که تکلیف به اصلاح گری و امر به معروف و نهی از منکر و حمایت از مظلوم و مقابله با ظالم را ـ و لو به طور نسبی و محدود ـ  وظیفه همیشگی مسلمانان و مومنان می دانند. ضمنا اگر قرار باشد کسی بر تبعیت از این تک روایت پای فشارد و بر الفاظ آن (حفظ اللسان و لزوم البیت) نیز جمود ورزد، باید هر گونه فعالیت علمی و تبلیغی در ترویج و دفاع از دین و تشیع را در عصر غیبت تخطئه کند و مجاهدت های علمی علما و فقها و متکلمان شیعه را که گاه حتی منجر به شهادت آنان می شد ـ مانند شهید اول و شهید ثانی ـ  زیر سئوال برد، چرا که به وظیفه سکوت و خانه نشینی عمل نکرده اند!

و یا مثلا باید تلاش های حکومت هایی چون آل بویه و صفویه را در حمایت از تشیع و نزدیک شدن علما و فقهای شیعه به آنان برای ترویج مذهب و معارف تشیع غیر شرعی و حرام دانست، چرا که به توصیه امام باقر علیه السلام مبنی بر حفظ زبان و خانه نشینی در عصر غیبت عمل نکردند!  

بنا بر این اگر قرار باشد روایت را از اعتبار ساقط نکنیم و به قاعده «الجمع مهما امکن اولی من الطرح» عمل کنیم، باید بگوییم روایت مزبور ناظر به نفی تحرکات و قیام هایی در عصر غیبت است که یا حرکتی کور و بی سرانجام است و یا رهبران آن فاقد صلاحیت های شرعی و اهل قدرت طلبی و یا احیانا مدعیان دروغین مهدویت باشند.

 

ادله ای دیگر در ردّ  دیدگاه عدم مشروعیت قیام قبل از ظهور

اما علاوه بر مساله بافت و زمینه صدور که مفاد روایات نهی از قیام و تحرک انقلابی و اصلاحی را در عصر غیبت از اطلاق و عمومیت ساقط می کند، ادله دیگری نیز برای مشروعیت و بلکه لزوم اقدام و قیام برای دفاع از دین و تحقق حاکمیت دینی با وجود فقیه جامع الشرایط و  احراز موفقیت و به نتیجه رسیدن قیام وجود دارد که در زیر به آنها اشاره می کنیم:

 

مسئولیت های اجتماعی و سیاسی مسلمین

بر اساس آیات قرانی و روایات اهل بیت علیهم السلام اهداف دین خاتم و احکام شریعت اسلام تا قیامت اعتبار دارد و مسلمانان و مومنان موظف به تحقق این اهداف و عمل به این احکام هستند، مگر در مواردی که با مانعی جدی مواجه و امکان رفع آن مانع وجود نداشته باشد.  

روشن است تحقق و عینیت یافتن بسیاری از احکام خداوند ـ از جمله عدالت و امر به معروف و نهی از منکر و اجرای حدود الهی ـ در گروی وجود حاکمیتی صالح است و در وضعیت حاکمیت جور بخش عظیمی از این احکام معطل و بر زمین خواهد ماند.

 حال ادعای این که روایاتی خاص و حتی معتبر به لحاظ سند و محتوا می توانند بخش عظیمی از احکام الهی را که تحقق آنها به وجود حکومت دینی وابسته است، تا ظهور امام مهدی علیه السلام که وقوع آن تاکنون بیش از هزار سال به درازا انجامیده و معلوم نیست تا چه زمانی ادامه پیدا کند، به تعطیلی بکشانند، بر خلاف مسلمات قرانی و روایی است.

صدها آیه از قران، مسلمانان و اهل ایمان را مکلف به ایمان و عمل صالح و انجام تکالیف اجتماعی و سیاسی کرده اند و اصل و قاعده کلامی و فقهی در همه این آیات، تداوم این تکالیف تا روز قیامت است مگر در مواردی که بر اساس دلیلی مشخص، تکلیفی مستثنی شود و مقید به دوران حضور امام معصوم علیه السلام باشد. (مانند جهاد ابتدایی که بر اساس فتوای مشهور فقهای شیعه و بر اساس ادله و روایاتی منوط به حضور امام معصوم علیه السلام و اذن و اجازه ایشان است. گر چه در همین مورد نیز فتوای برخی فقیهان، مشروعیت جهاد ابتدایی حتی در عصر غیبت به زعامت و فرماندهی ولی فقیه جامع الشرایط ثابت است. [43] )

 

آیات:

ما در ذیل به ذکر چند آیه در باب مسئولیت های سیاسی و اجتماعی و نظامی مسلمین و مومنین اکتفا می کنیم:

1. یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا کونُوا قَوَّامینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ [44]

ای اهل ایمان! همواره [در همه امور] قیام کننده برای خدا و گواهان به عدل و داد باشید.

2. قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَفُرَادَی [45]

بگو من فقط به شما یک اندرز می‌ دهم که دو دو و به تنهایی برای خدا به پا خیزید

3. فَضَّلَ‌ اللَّهُ‌ الْمُجاهِدِینَ‌ عَلَی الْقاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً دَرَجاتٍ مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً [46]

خداوند مجاهدان را بر خانه‌ نشینان به پاداشی بزرگ برتری بخشیده است. [پاداش بزرگی که] به عنوان درجات و آمرزش و رحمتی از جانب او [نصیب آنان می ‌شود].

4. وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ [47]

و هر چه در توان دارید از نیرو و اسبهای آماده بسیج کنید تا با این [تدارکات] دشمن خدا و دشمن خودتان را بترسانید

ِ 5. وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‌ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِ‌ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ [48]

سوگند به عصر که واقعا انسان دستخوش زیان است، مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایی توصیه کرده‌ اند.

6. لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ‌ عَلَی‌ الْمُؤْمِنِینَ‌ سَبِیلًا [49]

و خداوند هرگز بر [زیان] مؤمنان برای کافران راه [تسلطی] قرار نداده است.

 

روایات:

علاوه بر آیات، صدها روایت نیز توصیه به تکالیف اجتماعی و سیاسی می کنند که مقید به زمانی خاص نیست و لزوم عمل به آنها همیشگی است. ضرورت ظلم ستیزی و دفاع از مظلوم که موثرترین شیوه آن تشکیل حکومت و کسب اقتدار سیاسی و اقتصادی و نظامی است، در زمره مفاد این روایات است:

امیرالمؤمنین علیه السلام:

1.کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ‌ عَوْنا [50]

امیرالمؤمنین علیه السلام خطاب به امام حسن و امام حسین علیهما السلام: «دشمن ظالم و یاریگر مظلوم باشید.» 

2. أما و الذی فلق الحبّة و برأ النّسمة لو لا حضور الحاضر و قیام الحجّه بوجود الناصر، و ما أخذ اللَّه علی العلماء أن لا یقارّوا علی کظّة ظالم و لا سغب مظلوم، لألقیت حبلها علی غاربها [51]

امیرالمؤمنین علیه السلام: «سوگند به آنکه دانه را شکافت و روح را آفرید، اگر حضور حاضران (در بیعت) و تمام شدن حجت به سبب وجود یاری‌کنندگان نبود، و اینکه خدا بر دانشمندان واجب کرده است که در برابر پرخوری ستمگر و گرسنگی ستمکش ساکت ننشینند، ریسمان خلافت را بر دوشش می‌افکندم»

3. الصادق علیه السلام عن  رَسُول اللَّهِ صلی الله علیه و آله:  الْخَیْرُ کُلُّهُ‌ فِی‌ السَّیْفِ‌ وَ تَحْتَ ظِلِّ السَّیْفِ وَ لَا یُقِیمُ النَّاسَ إِلَّا السَّیْفُ وَ السُّیُوفُ مَقَالِیدُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ [52]

امام صادق علیه السلام به روایت از رسول خداوند صلی الله علیه و آله: «همه خوبی ها در شمشیر و در سایه شمشیر است. مردم (جامعه انسانی) را جز شمشیر (و جهاد در دفاع از حق و عدالت و مقابله با باطل و ظلم) قوام نمی بخشد. شمشیرها کلیدهای بهشت و جهنم اند.» 

4. الصادق علیه السلام: مَا قُدِّسَتْ أُمَّةٌ لَمْ یُؤْخَذْ لِضَعِیفِهَا مِنْ قَوِیِّهَا غَیْرَ مُتَعْتَعٍ‌

امام صادق علیه السلام: «جامعه ای که در آن حق ضعیف از قوی بدون تعلل و سستی گرفته نشود، رستگار نخواهد شد.»

 

فریضه مهم امر به معروف و نهی از منکر

تکلیف امر به معروف و نهی از منکر به تنهایی بیانگر ابعاد اجتماعی و سیاسی اسلام است که دیگر فرایض در مقایسه با آن کوچک دانسته شده است. در این موضوع علاوه بر آیات قرانی، بخشی از روایات در ضرورت و اهمیت آن از سوی امامان باقر و صادق و رضا علیهم السلام صادر شده که روایات نفی قیام قبل از ظهور نیز از سوی آنان بیان شده و این خود دلیلی بر این مساله است که روایات نفی قیام و ضرورت سکوت و خانه نشینی مربوط به شرایط و زمینه و زمانه ای خاص بوده و نه مطلق دوران غیبت که در این صورت توصیه به امر به معروف و نهی از منکر که از مهمترین مصادیق منکر مبارزه با حکومت های جور در صورت کسب موفقیت است، بی معنا بود.

در قران در چند آیه به این فریضه مهم پرداخته شده است:

1. وَ لْتَکُنْ‌ مِنْکُمْ‌ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر [53]

و باید از میان شما گروهی [مردم را] به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتی بازدارند و آنان همان رستگارانند.

 2. کُنْتُمْ خَیْرَ اُمَّهٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ [54]

شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدیدار شده‌ اید به کار پسندیده فرمان می‌ دهید و از کار ناپسند بازمی دارید

3. وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَیُطِیعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیم [55]

و مردان و زنان با ایمان دوستان یکدیگرند که به کارهای پسندیده وا می دارند و از کارهای ناپسند باز می دارند و نماز را بر پا می کنند و زکات می‌ دهند و از خدا و پیامبرش فرمان می ‌برند آنانند که خدا به زودی مشمول رحمتشان قرار خواهد داد که خدا توانا و حکیم است 

امر به معروف و نهی از منکر در روایات هم جایگاه ویژه ای دارد:

رسول الله صلی الله علیه و آله:

1. لَا تَزَالُ أُمَّتِی بِخَیْرٍ مَا أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تَعَاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوَی فَإِذَا لَمْ یَفْعَلُوا ذَلِکَ نُزِعَتْ مِنْهُمُ الْبَرَکَاتُ وَ سُلِّطَ بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ نَاصِرٌ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی السَّمَاءِ. [56]

رسول خداوند صلی الله علیه و آله فرمود: «تا زمانی که امّت من امر به معروف و نهی از منکر کنند، و در کار نیک به یاری یک دیگر برخیزند، بر خیر و سلامتند و چون چنین نکنند، برکات از ایشان گرفته می‌شود، و بعضی از آنان بر بعضی دیگر مسلّط خواهند شد، و دیگر یاوری در زمین و آسمان نخواهند داشت.»

امیرالمؤمنین علیه السلام:

ِ 2. وَ مَا أَعْمَالُ‌ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنْ الْمُنْکَرِ إِلَّا کَنَفْثَةٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ [57]

امیرالمؤمنین علیه السلام: «تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خدا، در مقابل امر به معروف و نهی از منکر به اندازه‌ی آب دهانی در مقابل دریایی پهناور نیست!»

3. فَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ لَنْ یُقَرِّبَا أَجَلًا وَ لَنْ یَقْطَعَا رِزْقا [58]

امیرالمؤمنین علیه السلام: «امر به معروف و نهی از منکر کنید، آگاه باشید  که این دو نه اجلی را نزدیک و نه روزی ای را قطع می کنند.» 

الباقر علیه السلام:

4. بِئْسَ الْقَوْمُ‌ قَوْمٌ یَعِیبُونَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ. [59]

امام باقر علیه السلام: «چه بد مردمی اند آنان که امر به معروف و نهی از منکر را عار و بد می دانند.»

5.‌ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیُ عَنِ الْمُنْکَرِ خُلُقَانِ مِنْ خُلُقِ اللَّهِ فَمَنْ نَصَرَهُمَا أَعَزَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ خَذَلَهُمَا خَذَلَهُ اللَّهُ. [60]

امام باقر علیه السلام: «امر به معروف و نهی از منکر دو اخلاق از خُلقیات خداوند می باشند، هر کس آنها را یاری کند خداوند او را عزت می‌دهد و هر کس آنها را ترک کند خداوند او را خوار می کند.»

6. إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ سَبِیلُ الْأَنْبِیَاءِ وَ مِنْهَاجُ الصُّلَحَاءِ فَرِیضَةٌ عَظِیمَةٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذَاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَکَاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظَالِمُ وَ تُعْمَرُ الْأَرْضُ وَ یُنْتَصَفُ  مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ یَسْتَقِیمُ الْأَمْرُ [61]

امام باقر علیه السلام: «امر به معروف و نهی از منکر راه و روش پیامبران و شیوه صالحان است و فریضه بزرگی است که دیگر فرایض به واسطه آن بر پا می‌ شود، راه ‌ها امن می‌ گردد و درآمد ها حلال می‌ شود و حقوق پایمال شده به صاحبانش برمی‌ گردد، زمین آباد می‌ شود و (بدون ظلم) حق از دشمنان گرفته می‌ شود و کارها سامان می‌ پذیرد.»

7. الباقر و الصادق علیهما السلام: وَیْلٌ لِقَوْمٍ لَا یَدِینُونَ اللَّهَ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ. [62]

امامان باقر و صادق علیه السلام: «وای بر مردمی که با امر به معروف و نهی از منکر دین ورزی نمی کنند.» 

8. الصادق علیه السلام عن رسول الله صلی الله علیه و آله: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعِیفَ الَّذِی لَا دِینَ لَهُ فَقِیلَ وَ مَا الْمُؤْمِنُ الضَّعِیفُ الَّذِی لَا دِینَ لَهُ قَالَ الَّذِی لَا یَنْهَی عَنِ الْمُنْکَرِ. [63]

امام صادق علیه السلام به روایت از پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «خدای بزرگ، از مؤمن سستی که دین ندارد خشمناک است. پرسیدند: مؤمنی که دین ندارد کدام است؟ فرمود: آن که نهی از منکر نمی کند.»

الرضا علیه السلام:

9. لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْکَرِ أَوْ لَیُسْتَعْمَلَنَّ عَلَیْکُمْ شِرَارُکُمْ فَیَدْعُو خِیَارُکُمْ فَلَا یُسْتَجَابُ لَهُمْ. [64]

امام رضا علیه السلام: «امر به معروف و نهی از منکر کنید، و گر نه خدا بدان شما را بر نیکانتان چیره می‌کند، و چون چنین شود، هر چه نیکان دعا کنند خدا مستجاب نخواهد کرد.»

10. کَانَ رَسُولُ اللَّهِ یَقُولُ‌ إِذَا أُمَّتِی تَوَاکَلَتِ‌ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَلْیَأْذَنُوا بِوِقَاعٍ مِنَ اللَّهِ. [65]

امام رضا علیه السلام: «رسول خداوند صلی الله علیه و آله می فرمود: هر گاه امت من امر به معروف و نهی از منکر را رها کردند، گویا با خداوند اعلام جنگ کرده اند.» 

این روایات همگی بر تداوم فریضه امر به معروف و نهی از منکر (البته با شرایطی که در دیگر روایات و فقه توضیح داده شده است) تا قیامت دلالت دارند و غیبت امام معصوم علیه السلام این تکلیف را به کلی ساقط نمی کند اگر چه ممکن است اجرای مطلوب و کامل آنها را با مشکلات و موانعی روبرو کند.

ممکن است گفته شود مقصود، امر به معروف و نهی از منکرهای جزئی و غیر سیاسی مثلا نسبت به همسایه و مردم کوجه و بازار است اما لسان روایات همان گونه که دیدیم گویای خلاف این برداشت است و حکایت از یک تکلیف بزرگ و اساسی دارند.

 نهی شدید امام صادق علیه السلام از تحاکم و داوری بردن نزد طاغوت

امام صادق علیه السلام در روایتی دیگر در همان شرایط اختناق اموی وعباسی، شیعیان را از طرح دعاوی مالی و میراثی نزد دستگاه جور بر حذر می دارد: 

عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلَیْنِ مِنْ أَصْحَابِنَا بَیْنَهُمَا مُنَازَعَةٌ فِی دَیْنٍ أَوْ مِیرَاثٍ فَتَحَاکَمَا إِلَی السُّلْطَانِ أَوْ إِلَی الْقُضَاةِ أَیَحِلُّ ذَلِکَ فَقَالَ مَنْ تَحَاکَمَ إِلَیْهِمْ فِی حَقٍّ أَوْ بَاطِلٍ فَإِنَّمَا تَحَاکَمَ إِلَی طَاغُوتٍ وَ مَا یَحْکُمُ لَهُ فَإِنَّمَا یَأْخُذُ سُحْتاً وَ إِنْ کَانَ حَقُّهُ ثَابِتاً لِأَنَّهُ أَخَذَهُ بِحُکْمِ الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ أَنْ یُکْفَرَ بِهِ ُحْتاً وَ إِنْ کَانَ حَقّاً ثَابِتاً لِأَنَّهُ أَخَذَهُ بِحُکْمِ الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ أَنْ یُکْفَرَ بِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ ... قُلْتُ فَکَیْفَ یَصْنَعَانِ قَالَ یَنْظُرَانِ إِلَی مَنْ کَانَ مِنْکُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَی حَدِیثَنَا وَ نَظَرَ فِی حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْکَامَنَا فَلْیَرْضَوْا بِهِ حَکَماً فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً فَإِذَا حَکَمَ بِحُکْمِنَا فَلَمْ یَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُکْمِ اللَّهِ وَ عَلَیْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَیْنَا الرَّادُّ عَلَی اللَّهِ وَ هُوَ عَلَی حَدِّ الشِّرْکِ بِاللَّه‌

«عمر بن حَنظله روایت کرده است: از امام صادق علیه السلام در مورد دو نفر از اصحاب پرسیدم که در میانشان در باب قرض یا میراث، نزاع واقع شده، آیا مجازند نزد سلطان و یا قاضی او شکایت برند؟ امام فرمود: هر که شکایت به سوی ایشان برد، بر حق باشد یا باطل، جز این نیست که طرح دعوا نزد  طاغوت کرده و آنچه طاغوت برای او حکم کند و به حکم وی آن را بگیرد، حرام است هر چند که آن حق او باشد؛ زیرا که آن را به حکم طاغوت گرفته و خدا در قران امر فرموده که به طاغوت کفر بورزند... عرض کردم: پس چه کنند؟ امام فرمود: به کسی از شیعیان که حدیث ما را روایت و در حلال و حرام ما نظر کرده و احکام ما را شناخته مراجعه کنند. پس به داوری او راضی باشند، زیرا که من او را بر شما حاکم گردانیده‌ام.  پس هر گاه به حکم ما، حکم کند و مورد پذیرش قرار نگیرد، آن‌که آن را قبول نکرده، حکم خدا را سبک شمرده و ما اهل بیت را رد کرده و آن‌که ما را رد کند، خداوند را رد کرده، و آن در مرتبه شرک به خدا است».

این روایت از مستندات نقلی نظریه ولایت فقیه است و بیانگر این که مومنان و شیعیان باید ساز و کار حکومتی و قضایی خود را داشته باشند و نمی توانند به دستگاه قضایی طاغوت و حکومت نامشروع مراجعه کنند.

البته در دوران ماقبل مدرن، امکان تفکیک بین امر قضاوت با حکومت تا حدودی وجود داشت و شیعیان در شرایطی که امکان تشکیل حکومت نداشتند می توانستند دعاوی خود را نزد فقیه و حاکم شرع جامع الشرایط شیعه مطرح کنند و به احکام صادره گردن بنهند اما در روزگار ما که حکومت ها همه عرصه های اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و قضایی و امنیتی را در دست دارند چنین تفکیکی به شدت مشکل و در مواردی ناشدنی است و از همین رو تلاش برای تشکیل حکومت دینی ـ در صورت امکان ـ ضرورتی مضاعف پیدا می کند.

ضمن آن که با قیاس اولویت می توان استنباط کرد که اگر سپردن امر قضاوت به طاغوت حرام است، سپردن امر اقتصاد و فرهنگ و آموزش و رسانه به دلیل تاثیرات گسترده آن بر ایمان و اعتقادات مردم به نظامی طاغوتی بسی ویرانگرتر و اجتناب از آن لازم تر و واجب تر است.

در هر صورت روایت مقبوله عمر بن حنظله دلیل محکم دیگری بر این امر است که روایات نهی کننده از قیام که از سوی اهل بیت و خود امام صادق علیهم السلام صادر شده نمی تواند به مفهوم مذموم بودن مطلق قیامها و حرکت های انقلابی و در پی نظام سازی و تشکیل حکومت در عصر غیبت باشد.

 

تایید برخی قیامها و حرکت های انقلابی در دوران غیبت در روایات

روایات عدیده ای از قیامها و حرکت هایی قبل از ظهور نام برده و از آنها تجلیل کرده اند و این خود دلیل دیگری بر فقدان اطلاق و عمومیت روایات نهی از قیام قبل از ظهور برای سرتاسر عصر غیبت است.

این روایات عبارتند از:

1. رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله:‌ یَخْرُجُ‌ نَاسٌ‌ مِنَ‌ الْمَشْرِقِ‌ فَیُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِیِّ [66]

رسول خداوند صلی الله علیه و آله: «مردمی از مشرق قیام می کنند و برای ظهور مهدی زمینه چینی می کنند.» 

2. الباقر علیه السلام: کَأَنِّی بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ یَطْلُبُونَ‌ الْحَقَ‌ فَلَا یُعْطَوْنَهُ‌ ثُمَّ یَطْلُبُونَهُ فَلَا یُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِکَ وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ عَلَی عَوَاتِقِهِمْ فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا یَقْبَلُونَهُ حَتَّی یَقُومُوا وَ لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَی صَاحِبِکُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّی لَوْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ لَاسْتَبْقَیْتُ نَفْسِی لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ. [67]

امام باقر علیه السّلام: «گویی قومی را می‌بینم که از شرق خروج کرده‌اند و خواستار حقّند ولی به آنان داده نمی شود. سپس باز خواستار حقّشان  می شوند و به آنان نمی دهند. چون چنین ببینند شمشیرها برهنه کنند و بر گردن هایشان  بگذارند. در این وقت حقّ آنان را بدهند ولی آنان نپذیرند تا آنکه قیام کنند و آن را جز به صاحب شما (امام مهدی علیه السلام) تحویل ندهند. کشته‌گانشان شهیدند. هان که اگر من آن روز را درک می کردم جان خود را برای یاری صاحب این امر نگاه می داشتم.»

3. الکاظم علیه السلام: رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَی الْحَقِّ یَجْتَمِعُ‌ مَعَهُ‌ قَوْمٌ‌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَی اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ‌ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین‌ [68]

امام کاظم علیه السلام: «مردی از قم مردم را به حق فرا می خواند. مردمی با اراده چون پاره های آهن گرد او می آیند که بادهای سهمگین آنان را نمی لغزاند و از نبرد ملول و خسته و دچار ترس نمی شوند. بر خداوند توکل می کنند و عاقبت برای پرهیزکاران است.»  

4. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ قَالَ‌ بَیْنَا نَحْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ إِذْ أَقْبَلَتْ فِتْیَةٌ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ فَلَمَّا رَآهُمُ النَّبِیُّ اغْرَوْرَقَتْ عَیْنَاهُ‌ وَ تَغَیَّرَ لَوْنُهُ فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا نَزَالُ نَرَی فِی وَجْهِکَ شَیْئاً نَکْرَهُهُ فَقَالَ إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ اخْتَارَ اللَّهُ لَنَا الْآخِرَةَ عَلَی الدُّنْیَا وَ إِنَّ أَهْلَ بَیْتِی سَیَلْقَوْنَ بَعْدِی بَلَاءً وَ تَشْرِیداً وَ تَطْرِیداً حَتَّی یَأْتِیَ قَوْمٌ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ وَ مَعَهُمْ رَایَاتٌ سُودٌ فَیَسْأَلُونَ الْحَقَّ فَلَا یُعْطَوْنَهُ فَیُقَاتِلُونَ‌ وَ یُنْصَرُونَ‌ فَیُعْطَوْنَ‌ مَا سَأَلُوا فَلَا یَقْبَلُونَ حَتَّی یَدْفَعُوهُ إِلَی رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَیَمْلَأَهَا قِسْطاً کَمَا مَلَئُوهَا جَوْراً فَمَنْ أَدْرَکَ ذَلِکَ مِنْکُمْ فَلْیَأْتِهِمْ وَ لَوْ حَبْواً عَلَی الثَّلْجِ. [69]

«عبداللَّه بن عمر می‌گوید: روزی در خدمت رسول خداوند صلی‌اللَّه‌علیه‌وآله بودیم که عده‌ای از جوانان بنی هاشم آمدند. از مشاهده آنها دیدگان پیغمبر پر از اشک شد و رنگ مبارکش تغییر کرد. اصحاب عرض کردند: «یا رسول اللَّه! سیمای مبارکتان گرفته است، ما نمی‌توانیم شما را بدین حالت ببینیم. فرمود: ما اهل بیتی هستیم که خداوند برای ما، آخرت را بر دنیا ترجیح داده است. بعد از این اهل بیتم مصیبت‌ها می‌بینند و از وطن آواره و مطرود می‌گردند، تا آن وقت که مردمی از جانب مشرق با پرچم‌های سیاه به طلب حق قیام کنند. این حق را به آنها نمی‌دهند تا جنگ کنند و پیروزی یابند، حق را بگیرند و آن را به مردی از اهل بیت من بسپارند که دنیای آکنده از ظلم را پر از عدل کند. هر کس آن زمان را درک کند، باید به آنها بپیوندد، اگر چه با سینه خیز رفتن  روی برف باشد.»

روایاتی که گذشت بیانگر مشروعیت پاره ای از قیامها در پیش از ظهور است و ناقض ادعای کسانی است که به استناد برخی روایات دیگر، مطلق حرکت های انقلابی و اعتراضی را در عصر غیبت نامشروع می دانند.  

 

انقلاب اسلامی، قیامی در دفاع از کیان دین و مذهب

به عنوان تکمله ای بر این مبحث باید بگوییم که انقلاب اسلامی قبل از آن که حرکتی برای تشکیل یک حکومت دینی باشد، قیامی در دفاع از  کیان دین و مذهب بود که مورد هجمه همه جانبه قرار گرفته بود.

پس از مشروطه و ورود تجدد و مدرنیته به ایران در ابعاد گوناگون سیاسی، فرهنگی، آموزشی، اجتماعی و اقتصادی، و استقرار رژیم دست نشانده نظام سلطه و استعمار غرب، شاهد تمامیت خواهی ویژه ای از سوی رژیم پهلوی هستیم که در صدد تغییر و هدم همه بنیادها و نهادها و مظاهر دینی و مذهبی ـ از جمله نهاد روحانیت به عنوان متولی دین و دینداری و تعلیم وتربیت دینی ـ بر می آید تا جایی که حتی تاریخ هجری شمسی را نیز تحمل نکرده و تبدیل به تاریخ شاهنشاهی می کند. اتفاقی که به شکلی گسترده در ترکیه با حکومت کمال آتاتورک رخ داد.

در واقع در چنین شرایطی مساله حفظ کیان دین و مذهب مطرح است که همه فقها به ضرورت مقابله با آن و ذبّ و دفاع از اسلام فتوا می دهند و بسیار عجیب و بعید است که فقیهی مسلمان و شیعه بتواند به سکوت و قعود در برابر چنین رژیمی فتوا دهد و انقلاب اسلامی را از مصادیق رایات و پرچم های طاغوتی قبل از قیام قائم قلمداد کند.

در تاریخ فقه، مساله دفاع از کیان اسلام ـ که وجوب جهاد برای آن  در زمان غیبت مورد اتفاق همه فقها است ـ بدین صورت مطرح بوده است که دشمنی کافر در صدد استیلای نظامی و سیاسی بر سرزمینی اسلامی است؛ چه آن که در گذشته و دوران پیشامدرن، عرصه های دیگر مانند فرهنگی و آموزشی و اقتصادی و اجتماعی در جامعه ای مانند ایران، عمدتا در دستان روحانیت و خود مردم بود و حکومت ها نقش زیادی در این امور نداشتند و از همین رو وقتی جهان اسلام با حمله مغولها روبرو می شود، پس از مدتی رژیم مغولی هضم در جامعه اسلامی می شود اما پس از مشروطه و استقرار رژیم دست نشانده پهلوی، در اثر تحولات تمدنی و ساختاری مدرن، حکومت در صدد قبضه و سلطه بر همه امور بر آمد و برای خلع ید کامل از دین و حتی در مواردی ملیت  در همه عرصه ها برنامه ریزی کرد و این در واقع بدترین هجمه به کیان دین و جامعه ای اسلامی توسط حکومتی کاملا وابسته به نظام سلطه کفر جهانی بود.

تاثیرات این رژیم بر ابعاد گوناگون جامعه ایران آن چنان گسترده و عمیق بود که ما پس از گذشت چهل سال از پیروزی  انقلاب همچنان گرفتار عوارض فعالیت های رژیم مدرن پهلوی در عرصه های گوناگون فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی هستیم.

 

 جمع بندی

از آنچه گذشت در می یابیم که مجموعه روایات اهل بیت علیهم السلام که سخن از نفی قیام قبل از ظهور امام مهدی و قائم آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین و ضرورت سکوت و تقیه گفته اند، در اصطلاح فقهی «قضیة شخصیة» و «روایات فی واقعة» هستند که در زمینه و بافت و کانتکست تاریخی خاصی صادر شده اند و مربوط به همان بافت و شرایط و قیام کنندگانی وابسته به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله هستند که یا از سر موقعیت نشناسی دست به قیام زدند و یا از قدرت طلبان و مدعیان دروغین امامت و مهدویت بودند و مضمون این روایات قابل تسری به هر شرایطی و استنباط این حکم از آنها که هر حرکت انقلابی و اصلاح طلبانه قبل از ظهور نامشروع است، نمی باشد.

ضمن آن که وجود روایاتی نیز در تایید پاره ای  از قیامها در عصر غیبت نیز ناقض چنان برداشتی از روایات حاوی نهی از قیام قبل از ظهور و قیام قائم ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ  است.

مانع اساسی دیگر تعمیم و تسرّی مفاد روایات نهی از قیام به همه دوران ها و سرتاسر روزگار غیبت، وجود تکالیف سیاسی و اجتماعی در قران و سنت بر اساس صدها آیه و روایت است که تا قیامت تداوم دارد و نمی توان به استناد معدود روایاتی در باره نهی از قیام قبل ظهور، آنها را از موضوعیت انداخت و حکم به تعطیل آنها داد.

 والسلام


پی نوشتها:

[1] . الصحیفة السجادیة، ص: 12؟ إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج‌4، ص: 102 و 126 البته در مورد قیام زید بن علی و تایید یا عدم تایید آن از سوی اهل بیت علیهم السلام به دلیل اختلاف در مضامین روایات وارده از اهل بیت، بین عالمان شیعه اختلاف است و اعلام یک دیدگاه قطعی در تایید یا نفی قیام زید مشکل است.

[2] . الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‌1، ص: 174

[3] . الصحیفة السجادیة، ص: 12/ إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج‌4، ص: 146

[4] . الصحیفة السجادیة، ص: 18

[5] . الکافی، ج‌1، ص: 366

[6] . الکافی؛ ج‌8؛ ص 310

[7] . الغیبة (للنعمانی)، ص: 115

[8] . از این جهت او را محض می گفتند که از جهت پدر و مادر هر دو به پیامبر و امیرالؤمنین صلوات الله علیهما منسوب بود. او نوه پسری امام حسن و نوه دختری امام حسین علیهما السلام بود.

[9] مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، مهدی موعود (ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)، 1 جلد، اسلامیه - تهران، چاپ: بیست و هشتم، 1378 ش.

[10] . الکافی، ج‌1، ص: 358

[11] . عبد الله محض خود را  شجاعتر، بخشنده تر و داناتر از امام صادق علیه السلام می دانست ... (الکافی، ج‌8، ص: 363)

[12] . ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 4، ص 228،  قم، علامه، چاپ اول، 1379 ق

[13] . یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۷۸ بیروت، ۱۳۷۹ق.

[14] . صفدی، الوافی بالوفیات، ج۶، ص۳۱، بیروت، ۱۳۹۲ق.  

[15] . الصحیفة السجادیة، ص: 18

[16] . زرکلی، خیر الدین، الأعلام قاموس تراجم لأشھر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج 5، ص 293، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ ھشتم،  

[17] . ابن أبی زینب، محمد بن ابراھیم، الغیبة، محقق غفاری، علی اکبر، ص 253، تھران، نشر صدوق، چاپ اول، 1397 ق    

[18] . ما در مورد این روایات مثل روایات دیگری که در کتاب «عصر حیرت»   آورده ایم  بحث سندی نکرده ایم جرا که در اعتبار سنجی روایات بر مینای ثقه خبری عمل می کنیم و ثقه مخبری و رجالی را تنها یکی از عوامل اعتبار روایت می دانیم و روایاتی را که در کتب معتبر روایی شیعه نقل شده باشد، اگر معارض نقلی و عقلی نداشته باشد و به خصوص اگر مفاد و مضمون آن با آیات و روایات دیگر و شواهد عقلی و تاریخی و ... تایید شود، معتبر می انگاریم.

[19] . الکافی ج 8،  ص 264      

[20] .  الغیبة (للنعمانی) ص: 199

[21] . تفسیر العیاشی، ج‌1، ص: 65

[22] . الصحیفة السجادیة، ص: 20

[23] . الکافی  ج 8، ص 264      

[24] . الکافی  ج 8،  ص 274     

[25] . الکافی، ج‌1، ص: 369

[26] . الغیبة(للنعمانی)، ص: 197

[27] . الکافی  ج 8  ص 310

[28] .  الکافی، ج‌8، ص: 265

[29] . الکافی  ج 8، ص 331

[30] . الغیبة (للنعمانی)، ص: 197

[31] . مقصود از زیدیه کسانی هستند که بعد از امام سجاد علیه السلام زید بن علی و سپس یحیی بن زید را امام خود دانستند و قیام مسلحانه علیه حاکمان جور را در هر شرایطی لازم می دانستند و با هر فرزندی از فرزندان فاطمه سلام الله علیها که در ظاهر عادل، عالم و شجاع باشد و  مردم را به امامت خود برای جهاد دعوت کند بیعت می کنند و اطاعت او را واجب می دانند. (شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام؛ ج‌3؛ ص 317)

 

[32] . کمال الدین و تمام النعمة، ج‌2، ص: 371

[33] . صفری فروشانی، تحلیلی بر قیام‌های علویان در دوران امام رضا(ع) و ارتباط آن با ولایت عهدی، ۱۳۸۸ش، ص۶۸-۶۹

[34] .الغیبة (للنعمانی)، ص: 114

[35] . الکافی، ج‌8، ص: 295

[36] . الغیبة(للنعمانی) ص 111

[37] . شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۷۳. 

[38] . الأمالی(للصدوق)، ص: 349

[39] . عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‌1، ص: 249

[40] . کافی، ج۱، ص۳۶۶

[41] . ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص 380

[42] . البته بیعت امام صادق علیه السلام با محمد معروف به نفس زکیه در هر صورت منتفی بود چه آن که ایشان امام بود و باید دیگران با او در هر حال (چه قیام و چه قعود) بیعت کنند. بنا بر این منظور امام از بیعت در اینجا حمایت است.

[43] .  حضور امام معصوم و اجازه وی، بنابر قول مشهور فقهای شیعه از جمله شیخ طوسی، قاضی ابن براج، ابن ادریس، محقق حلی، علامه حلی، شهید ثانی و صاحب جواهر، شرط انجام جهاد ابتدایی است. (جاوید، «حقوق بشر معاصر و جهاد ابتدایی در اسلام معاصر»، ص۱۲۹-۱۳۴)  با این حال برخی از فقها مانند شیخ مفید، ابوالصلاح حلبی، و سلار دیلمی، حضور امام معصوم را شرط جهاد ابتدایی نمی‌دانند و بنابراین انجام آن در زمان غیبت را جایز می‌شمرند. (جاوید، محمدجواد، و علی محمددوست، «حقوق بشر معاصر و جهاد ابتدایی در اسلام معاصر»، ص 127 ـ 129، پژوهش‌نامه حقوق اسلامی، سال یازدهم، ش۲، پاییز و زمستان ۱۳۸۹ش.) برخی فقهای معاصر از جمله سید ابوالقاسم خویی (رئیس‌زاده، محمد، «خویی، ابوالقاسم»، دانشنامه جهان اسلام، ص 518، بنیاد دایرة المعارف اسلامی، ۱۳۷۵ش) و محمد مؤمن هم شرط حضور امام معصوم را بر اساس آیات قرآن و روایات معصومان، غیر قابل اثبات دانسته و معتقدند جهاد ابتدایی در زمان غیبت امام معصوم هم، به شرط فراهم بودن شرایط، واجب است. (مؤمن، محمد، «جهاد ابتدایی در عصر غیبت»، ص 51، مجله فقه اهل بیت، ش۲۶، تابستان ۱۳۸۰ش)،   حضرت آیت الله خامنه ای نیز مشروعیت جهاد ابتدایی را در عصر غیبت توسط فقیه جامع الشرایط در صورت امکان و مصلحت، اقوی دانسته اند. yon.ir/jRQ2e))

[44] .  مائده / 8

[45] .  سبا / 34

[46] . نساء/ 96.

[47] . انفال / 60

[48] . عصر/ 1 ـ 4

[49] . نساء/141 

[50] . نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ ص 421

[51] . الإفصاح فی الإمامة، ص: 46

[52] . الکافی ؛ ج‌5؛ ص 2

[53] . آل عمران / 104

[54] .  آل عمران/ 110

[55] . توبه/71

[56] . المقنعة، ص: 808/ تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج‌6، ص: 181

[57] . نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 542

[58] . الکافی، ج‌5، ص: 57

[59] . الکافی، ج‌5، ص: 57

[60] . الکافی، ج‌5، ص: 59

[61] . الکافی، ج‌5، ص: 55

[62] . الکافی، ج‌5، ص: 56

[63] . الکافی، ج‌5، ص: 59

[64] . الکافی، ج‌5، ص: 56

[65] . الکافی، ج‌5، ص: 59

[66] . کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط - القدیمة)، ج‌2، ص: 477

[67] . الغیبة(للنعمانی) ص 273 

[68] . بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‌57، ص: 216

[69] کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط - القدیمة)؛ ج‌2؛ ص 472 (اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط - القدیمة)، 2 جلد، بنی هاشمی - تبریز، چاپ: اول، 1381 ق.)


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین