کد خبر : ۱۰۶۳۷
تاریخ انتشار : ۰۳ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۷:۳۰
خاطره‌ای از زبان آیت‌الله جاودان/

وقتی دعا بر حشرات موذی هم کارگر شد!

مرحوم آیت‌‌الله شیخ مرتضی حمام گلشنی از آزار ساس‌ها شب‌ها خوابش نمی‌برد تا اینکه یک روز بعد از نماز صبح از جا برخاست، تجدید وضو کرد و رو به قبله گفت: ای ساس‌ها! خدا راضی نیست، شما مرا این مقدار آزار دهید. بروید!

عقیق: آیت‌الله محمدعلی جاودان از اساتید اخلاق تهران خاطره‌ای را از زبان این استاد اخلاق منتشر کرده که به شرح زیر است:

مرحوم پدرم می‌گفتند منزل ما ساس داشت. ساس‌ها زیاد بودند‌، و آزار می‌دادند. شب‌های زیادی مرحوم آیت‌‌الله شیخ مرتضی حمام گلشنی از آزار این ساس‌ها نمی‌خوابید. در یک شب تابستان، ساس‌ها تا صبح نگذاشته بودند که او به خواب رود. ایشان سحر برخاسته و کارهای خودش را انجام داده بود، و بعد نماز صبح خوانده و پس از نماز دراز کشیده بودند. باز هم ساس‌ها آمده بودند، و خارش بدن نگذاشته بود که ایشان بخواب بروند. بالاخره ساعت هفت از غلطیدن و خارش بدن خسته شده و از جا بلند شدند و تجدید وضو کردند. در درگاه اتاق خودشان رو به قبله ایستادند. آنجا فرمودند: ساس‌ها! خدا راضی نیست، شما مرا این مقدار آزار دهید. بروید!

بعد از آن مشاهده کردیم، ساس‌ها به صورت دسته‌جات منظم از این اتاق‌ها کوچ کردند، و بعد از آن دیگر هیچ ساسی نبود.

مرحوم آقای آقاشیخ مرتضی فرموده بودند: هنگامی که این سخن را گفتم، در یاد داشتم که یک روز فرزندان خردسالی از بیت نبوت (ص) در کنار دیواری نشسته بودند، یا بازی می‌کردند. دیوار کج شده بود، و هر لحظه ممکن بود فرو بریزد. آنجا مادر گرامی امام باقر علیه الصلوة والسلام فرموده بود: «لاوحق المصطفی مااذن الله لک فی السقوط (اصول کافی1/496)»؛ دیوار! خدا اذن نمی‌دهد که تو فرو بریزی، و این وابستگانِ بیت نبوت را زیر آوار خود از بین ببری.

دیوار همچنان سرپا مانده بود تا بچه‌ها به سلامت کنار رفته بودند.


منبع:فارس

211001


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین