عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۰۶۱۵۶
تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۸:۲۹
تا هوس در صحنه است ایمان تحرک ندارد ولی اگر دهانت را کنترل کردی، دروازه ایمان بر جانت گشوده می‌شود، چرا که اگر دهان کنترل شد، دریچه‌های غیب آهسته‌آهسته بر جان انسان باز می‌شود.

عقیق:متن زیر برشی از کتاب «روزه دریچه ای به عالم معنا» اثر اصغر طاهر زاده است که در ادامه می خوانید؛

شاید اسب‌های چموش را دیده باشید که چقدر سخت است اگر بخواهیم آنها را از جایی به جایی دیگر ببریم. اگر یک لحظه از کنترل آن‌ها غفلت کنید از دستتان در رفته است، باید با یک هوشیاری و کنترلِ دائمی مواظب آن‌ها باشید، اگر یک لحظه غفلت کنید می بینید سرِجای اول برگشته‌اند، و باز باید از اول کار را شروع کنید. بعضی‌ها از اول تا آخر ماه رمضان یک روز هم روزه نمی‌گیرند، چون در جهت اصلاح تدریجی خود نیستند، سی منزل باید این اسب چموش را ببری تا إن‌شاءالله در منزل سی‌اُم رام بشود. شهوات و نفسانیات نیز همین‌طور است، اگر سی روز کنترل شوند، آهسته‌آهسته رام می‌شوند و زیر فرمان عقل و شریعت قرار می‌گیرند. حالا اگر در موقع افطار هوس‌ها را دوباره رها کنی، مثل آن اسب چموشی است که آن را در کنترل خود نیاورده‌ای و لذا دوباره سر جای اولش برمی‌گردد. اگر مقاومتی را که در طول یک روز با روزه‌داری به‌دست آوردی در هنگام افطار رها کنی از آن روزه چیزی عایدت نشده است. پس مواظب باشید مقاومت شخصی‌تان که عبارت است از «تقوی»، در موقع افطار گسسته نشود، چرا که روزه، تقویت قدرت پرهیزکاری است. به‌همین جهت در آخر آیه ۱۸۳ سوره بقره که مربوط به روزه است، می‌فرماید: «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» یعنی شاید بتوانید از طریق روزه متّقی شوید و قدرت پرهیزکاری بیابید.

به آیة روزه نظر کنید که می‌فرماید:

«یا اَیُّهَاالَّذینَ امَنُواکُتِبَ عَلَیْکُمُ‌الصِّیامُ کَماکُتِبَ عَلَی‌الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُم، لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ »[۱]

یعنی: ای مؤمنان! بر شما روزه را واجب کردیم، همان طور که بر امت‌های گذشته واجب نمودیم شاید پرهیزکار شوید، و در نتیجه آن روحیة مقاومت در مقابل هوس‌ها در شخصیت شما رشد پیدا کند.

ملاحظه کرده‌اید؛ گاهی اوقات می‌خواهید کارهای خوب و جدّی انجام دهید ولی نمی‌توانید. چرا؟ چون قدرت پرهیزکاری شما ضعیف است، مدتی که روزه گرفتید کاری را که نمی‌توانستید انجام دهید و هوس‌هایتان مانع می‌شد، حالا همان کار را می‌توانید انجام دهید. بعضی مواقع دیده‌اید که دلتان مرده است، اصلاً معنویت در جانتان خشک شده است، با روزه که «حیات قلب» است دوباره دل زنده می‌شود. مولوی چه خوب می‌گوید:

چشم بندِ آن جهان، حلق و دهان

این دهان بربند تا بینی‌عیان

تاهوی تازه‌است، ایمان تازه نیست

این‌دهان جزقفل آن دروازه نیست

یعنی: تا هوس در صحنه است ایمان تحرک ندارد ولی اگر دهانت را کنترل کردی، دروازة ایمان بر جانت گشوده می‌شود، چرا که اگر دهان کنترل شد، دریچه‌های غیب آهسته‌آهسته بر جان انسان باز می‌شود. برای کسانی که جایگاه گرسنگی و کنترل دهان را در عمل شناخته‌اند، گرسنگی بسیار خوشمزه است. اگر کسی مزة گرسنگی را چشید از سیری و پرخوری متنفّر می‌شود. بیخود نیست که در روایات داریم: خداوند از شکم سیر بدش می‌آید. ما کسانی را می‌شناسیم، از روزی که ریاضتشان را شروع کرده اند تا آخر عمر یک روز سیرنبوده‌اند.

گرسنگی؛ پذیراییِ مقدّس خدا!

در خبر داریم که در زمان یکی از پیامبران گذشته، سه نفر از مؤمنین در مسافرتی در محلی شب‌گیر شدند، و راه به جایی نبردند، نه محلی برای استراحت و نه قوت و غذایی. بالاخره یکی از آنها گفت، من اینجا یک آشنای دوری دارم می‌روم شاید بتوانم امشب سربار او شوم. دیگری هم فکر کرد و به یادش آمد یک همکاری اینجا دارد، گفت می‌روم شاید بشود امشب را مهمان او بشوم. سومی هر چه فکر کرد چیزی به‌یادش نیامد. گفت: ما هم می‌رویم مسجد و مهمان خدا می‌شویم. فردا صبح که آمدند تا سفر را ادامه دهند، آن دو نفر هر کدام از خوبی‌های طعامی که در شب خوردند و از نوع پذیرایی‌ها صحبت کردند ولی سومی گفت: حقیقتش ما مهمان خدا شدیم ولی تا صبح گرسنگی کشیدیم. به پیامبر آن زمان ندا رسید برو و به این مؤمن بگو، حقیقتاً ما میزبانی تو را پذیرفتیم، و پذیرفتیم که تو مهمان ما باشی، ولی هر چه گشتیم خورشت و طعامی بهتر از «گرسنگی» نبود که با آن از تو پذیرایی کنیم.

یعنی گرسنگی یک پذیرایی مقدّس است و برای همین هم طعام رمضان گرسنگی است و نتیجة این گرسنگی «قرآن» است. سفره گرسنگی را پهن می‌کنند تا قرآن را به قلب‌ها برسانند، آن وقت آیا می‌شود گرسنگی را چیزی نگرفت و به سادگی از آن گذشت؟ یکی از عرفا به شاگردش می‌گوید:

«نفسِ خود را از چه می‌ترسانی، می‌ترسی گرسنه بمانی؟ مترس، زیرا که تو در نزد خدا خوارتر از آنی که تو را گرسنه دارد، خداوند، محمد و یارانش را گرسنه داشت».

بزرگی می‌گوید: «هرگز نشد سیر شوم و معصیتی مرتکب نشوم و یا قصد معصیت نکنم».

شاید گمان کنیم ما چنین نیستیم که سیری موجب معصیت برایمان شود، آخر مگر ما قلبمان را می شناسیم؟ آن بزرگانی که این‌ها را می گویند، لایه‌لایة تارهای قلبشان را می‌شناسند. می‌فهمند کجا و چطوری هستند، دانه دانه نَفَس‌هایشان را می‌توانند تفسیر کنند.

بزرگی می‌گوید: «اول بدعتی که پس از پیامبر حادث شد، سیری بود.» می‌فرماید: «چون شکم مردمان سیر شد نَفْسِ آنها سرکشی کرد و به سوی دنیا متمایل شد.» شما این را بدانید اول چیزی که با گرسنگی مرتفع می‌شود و شما از دست آن آزاد می‌شوید «شهوت» است، هم شهوت فَرْج و هم شهوت سخن. در آن حال، نه میل افراطی به جنس مخالف داریم که همة فکر و ذکرمان را خرج این مسئله کنیم، و نه مایلیم این قدر پرحرفی کنیم. البته این به شرطی است که خودتان متوجه حساسیت این مسأله باشید و طالب آن بشوید، تا انجام آن برایتان آسان شود. شهوت در غذا خوردن این طوری است که گاهی بدنتان نیاز به غذا ندارد و احساس گرسنگی هم نمی‌کنید ولی مایلید غذا بخورید، این دیگر نیاز نیست، بلکه شهوت است. یکی از کارهای مذموم هم همین است که انسان سیر باشد و غذا بخورد، چرا که در این حال به جای این‌که نیاز بدنی‌اش را برآورده باشد شهوت غذا خوردن را تقویت کرده است.

پی نوشت:

[۱] - سوره بقره، آیه ۱۸۳.

 


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین