عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۰۶۰۴۱
تاریخ انتشار : ۰۶ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۶:۲۲
به مناسبت هزارو چهارصدمین سال شهادت امیرمومنان:
از شگفت‌آورترين رخداد روزگار اين است: بعد از رحلت رسول اکرم(ص) حضرت فاطمه(ع) مردم مدينه را به ياري امير مؤمنان(ع) دعوت کرد، مردم قيام نکردند، بعد از خلافت امير مؤمنان(ع) زني مردم را به کشتن آن حضرت دعوت کرد، قيام عمومي شروع شد ـ العجب ـ.

عقیق:حضرت آیت الله جوادی آملی در پیامی به مناسبت یک هزار و چهارصدمین سال شهادت امیرالمومنین(ع) به ویژگی های این امام همام پرداخته اند که به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحيم و ايّاه نستعين

چهل نَم از يک يَم

هزار و چهارصد سال قبل امامي ملکوتي به نام امير مؤمنان حضرت علي بن ابي‌طالب عليه افضل صلوات المصلين شهيدانه به لقاي پروردگار نائل آمد که هويت معصومانه آن امام همام، نه متزمّن بود و نه متمکّن، لذا هماره مظهر معبود خود خواهد بود، هرچند گوينده: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‏»  غريمي است که حق او ادا نخواهد شد؛ ليکن نمي از يم چشيدن، دمي مغتنم براي تشنگان کوثر ولايت است.

يکم. «لَمْ تَرَهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْعُقُولُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ» ؛ خدا را فقط با قلبِ متحقق به ايمان مي‌توان شناخت نه با حسّ بصر.

دوم. «لَمَّا رَأَيْتُهُ قَدِ اخْتَارَ لِي دِينَ مَلَائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ أَنْبِيَائِهِ عَلِمْتُ أَنَّ الَّذِي أَكْرَمَنِي بِهَذَا لَيْسَ يَنْسَانِي فَأَحْبَبْتُ لِقَاءَهُ» ؛ وقتي که ديدم خدا دين فرشته‌ها و پيامبران را براي من اختيار نمود، دانستم مرا فراموش نمي‌کند، لذا دوستدار ديدار او شدم.

سوم. «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي» ، «سَلُونِي عَمَّا شِئْتُم‏»،  «سَلُونِي فَإِن‏ عِنْدِي عِلْمَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِين» ‏، «فَاسْأَلُونِي عَمَّا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ عَمَّا كَانَ عَلَى عَهْدِ كُلِّ نَبِيٍّ بَعَثَهُ اللَّهُ» ، «وَ اللَّهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ كُلَّ رَجُلٍ مِنْكُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِيعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْت‏ ُ وَ لَكِنْ أَخَافُ أَنْ تَكْفُرُوا فِيَّ بِ رَسُولِ اللَّهِ 6» ؛

چهارم. حضرت امير مؤمنان به منزلت نفس حضرت ختمي نبوت6 است. آيه بِهال با عبارت ﴿وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُم‏﴾  مؤيد آن تنزيل و مصحّح: «إِنَّمَا أَنْتَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْك‏»  خواهد بود.

پنجم. ولايت امير مؤمنان مايهٴ کمال ايمان و اتمام نعمت الهي است: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏﴾.

ششم. امير مؤمنان6 با خوابيدن در بستر رسول گرامي6 و نزول ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ﴾  به کمال ايثار باريافت.

هفتم. امير مؤمنان با اطعام سهمي از افطار مختصر خود و اهل بيت به اسيري که مشرکانه به قصد کشتن مسلمانان آمد و اسير شد جريان حقوق بشر را رقم زد.

هشتم. امير مؤمنان حق‌مدار بود، چنان‌که حق نيز علي محور بود: «يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُمَا دَار» ؛ حق فعلي در مدار علي مي‌گردد، هرچند علي از حق بالذات خلق شده است.

نهم. امير مؤمنان قطب خلافت الهي بود: «إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى‏» .

دهم. امير مؤمنان در اثر تنهايي و تقيّه، خلافت غير خود را امضا کرد: «لَوْ كَانَ لِي بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَمِّي حَمْزَةُ وَ أَخِي جَعْفَرٌ لَمْ أُبَايِعْ كَرْها». 

يازدهم. در ميدان جنگ با مرکب ساده جهاد مي‌کرد و مي‌گفت: «أَنَا لَا أَفِرُّ مِمَّنْ كَرَّ عَلَيَّ وَ لَا أَكِرُّ عَلَى مَنْ فَرَّ مِنِّي».

دوازدهم. دربِ قلعه خيبر را کند و نيز بت بزرگ هُبَل را از بالاي کعبه به تنهايي به زمين انداخت.

سيزدهم. بيت المال را هر از چندي جاروب مي‌کرد و در آن نماز شکر اقامه مي‌نمود که حقوق امت را ادا کردم.

چهاردهم. همانند حضرت ختمي نبوت در فتح مکه بعد از پيروزي در جبهه‌هاي حق عليه باطل اعلان عفو عمومي مي‌کرد مگر در مورد خطر.

پانزدهم. در جنگ با ياغي اموي و باغي نفاق و طاغي کفر که قبلاً آب را به روي علويان بسته بودند، با سلطه بر آب اجازه بستن آن را نداد و فرمود: «كَفَي بِالسَّيْف‏».

شانزدهم. اصحاب ادب، صحابهٴ فصاحت و ارباب بلاغت جملگي بر آن‌اند که: «کلامُ عليٍّ دُونَ كَلَامِ الْخَالِقِ وَ فَوْقَ کَلامِ الْمَخْلُوقينِ»‏.

هفدهم. دشمنان سياسي، نظامي و مانند آن را سرکوب مي‌کرد؛ ولي بي‌آبرو نمي‌کرد؛ تنها دنيا را با سه طلاق از يک‌سو و پوشيدن جامه‌اي آن چنان و کفشي اين چنين، بي‌آبرو کرد: «لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِي هَذِهِ حَتَّى اسْتَحْيَيْتُ مِنْ رَاقِعِهَا» .

هجدهم. مقال اصلي و رسمي امير مؤمنان پرهيز از بيراهه رفتن و راه ديگران را بستن بود: «لَوْ لَا التُّقَى لَكُنْتُ أَدْهَى الْعَرَب‏».

نوزدهم. تحرّز جدّي از دو صفت در برابر مخالفان حق: «مَا عَلَيَّ مِنْ قِتَالِ مَنْ خَالَفَ الْحَقَّ وَ خَابَطَ الْغَيَّ مِنْ إِدْهَانٍ وَ لَا إِيهَانٍ» . از وهن و دهن پرهيز داشتند.

بيستم. در صيانت بيت المال حريمي خاص داشت که هيچ کسي به آن حرم آشنا نبود. داغ کردن دست برادر خود عقيل در اثر درخواست نابجا بود.

بيست و يکم. فتنه‌شناسي از يک‌سو و کور کردن چشم آن از سوي ديگر از خصوصيت‌هاي آن حضرت بود: «أَنَا فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَةِ» .

بيست و دوم. تثليث طريق عبادت: 1. ترس از دوزخ؛ 2. طمع به بهشت؛ 3. صلاحيت ذاتي معبود و طريق محبت بدون ترس و طمع از ويژگي‌هاي امير مؤمنان بود.

بيست و سوم. تبيين حقيقت مرگ و اينکه مردن، هجرت از جايي به جاي ديگر است و انس وافر به مرگ داشتن، از ويژگي‌هاي آن حضرت بود.

بيست و چهارم. همگان مي‌دانند من لحظه‌اي دستور خدا و پيامبر را رد نکردم و در هيچ امري نافرماني ننمودم.

بيست و پنجم. از شگفت‌آورترين رخداد روزگار اين است: بعد از رحلت رسول اکرم6 حضرت فاطمه مردم مدينه را به ياري امير مؤمنان دعوت کرد، مردم قيام نکردند، بعد از خلافت امير مؤمنان زني مردم را به کشتن آن حضرت دعوت کرد، قيام عمومي شروع شد ـ العجب ـ.

بيست و ششم. کلام امير مؤمنان اين است که سر مطهر رسول اکرم6 هنگام رحلت روي سينه من بود و غسل و نماز آن حضرت را به عهده داشتم؛ فرشتگان کمک مي‌کردند و از گوشم صداي صلوات آن‌ها قطع نمي‌شد.

بيست و هفتم. امير مؤمنان دَرِ مدينه علم و دَرِ مدينه حکمت نبوي6 و به فرموده حضرت ختمي نبوت (ص): «أَقْضَاكُمْ عَلِيٌّ‏» ، بود.

بيست و هشتم. اثر ذاتي عمل، مختص عامل است و اثر تَبَعي آن به غير مي‌رسد: قال: «ما أحسَنت الي احدٍ»  فرفع الناس رؤوسهم تعجّباً فقال: ﴿إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها﴾ ، يعني حرف لام مفيد اختصاص است.

بيست و نهم. سرّ عدم استجابت دعا، اشتغال دل به غير خداست: «لِأَنَّ قُلُوبَكُمْ خَانَتْ بِثَمَانِ خِصَال‏».

سي‌ام. امير مؤمنان (عليه‌السلام) نامه‌اي براي شيعيان خود نوشت و مرقوم داشت: «فَإِنَّ اللَّهَ يَقُولُ: ﴿وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ﴾  وَ هُوَ اسْمٌ شَرَّفَهُ اللَّهُ تَعَالَى فِي الْكِتَابِ، وَ أَنْتُمْ شِيعَةُ النَّبِيِّ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، كَمَا أَنَّ مِنْ شِيعَتِهِ إِبْرَاهِيم‏، اسْمٌ غَيْرُ مُخْتَصٍّ            وَ أَمْرٌ غَيْرُ مُبْتَدَع‏».

سي و يکم. خردمندْ زمان و زمانه‌شناس و مالک گفتار و نوشتار و ... است: «عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِهِ حَافِظاً لِلِسَانِه».

‏سي و دوم. «وَ إِنَّا لَأُمَرَاءُ الْكَلَامِ وَ فِينَا تَنَشَّبَتْ عُرُوقُهُ وَ عَلَيْنَا تَهَدَّلَتْ غُصُونُه‏» . امير سخن فرمانرواي سکوت هم خواهد بود. کلام نمادي از فعل است؛ يعني ما فرمانروايان قيام و قعود، اعتراض و اعراض، معارضه و متارکه و بالأخره تمام فعل و ترک ما تحت رهبري ملکوتي ما انجام مي‌گيرد و معصومانه است.

سي و سوم. «الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِ هَا وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا».

سي و چهارم. در پاسخ به سؤال: کَيفَ کانَ حُبُّکم لِلرَسُول6، فرمود: «کانَ وَ الله احبّ الينا مِن أموالِنا و أولادِنا وَ أمَّهاتِنا و آبائِنا و مِن الماء البارد علي الظمأ» .

سي و پنجم. يَا كُمَيْلُ نَحْنُ الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ وَ الْقُرْآنُ الثَّقَلُ الْأَكْبَرُ وَ قَدْ أَسْمَعَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ6 وَ قَدْ جَمَعَهُمْ فَنَادَى فِيهِمْ ... أَنَّ الْقُرْآنَ الثَّقَلُ الْأَكْبَرُ وَ أَنَّ وَصِيِّي هَذَا وَ ابناي وَ مَنْ خَلَفَهُمْ مِنْ أَصْلَابِهِمْ حَامِلًا وَصَايَاهُمْ الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ ... يَا كُمَيْلُ فَإِذَا كُنَّا كَذَلِكَ فَعَلَامَ تَقَدَّمَنَا مَنْ تَقَدَّم.

سي و ششم. «أُقْسِمُ لَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ6 يَقُولُ لِي قَبْلَ وَفَاتِهِ بِسَاعَةٍ مِرَاراً ثَلَاثاً يَا أَبَا الْحَسَنِ أَدِّ [أداء] الْأَمَانَةَ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ فِيمَا جَلَّ وَ قَلَّ حَتَّى الْخَيْطِ وَ الْمِخْيَط» .

سي و هفتم. فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: ﴿أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ﴾- قَالَ هُوَ الرَّجُلُ الَّذِي يَقْضِي لِأَخِيهِ الْحَاجَةَ- ثُمَّ يَقْبَلُ هَدِيَّتَهُ . نه محتاج هديه دهد و نه قاضي حاجت هديه را قبول کند.

سي و هشتم. اهل برزخ از زمان مي‌گذرند: «أَيُّ الْجَدِيدَيْنِ ظَعَنُوا فِيهِ كَانَ عَلَيْهِمْ سَرْمَداً».

سي و نهم. «قَوَاعِدُ الْإِسْلَامِ سَبْعَةٌ: فَأَوَّلُهَا الْعَقْلُ وَ عَلَيْهِ بُنِيَ الصَّبْرُ وَ الثَّانِي صَوْنُ الْعِرْضِ وَ صِدْقُ اللَّهْجَةِ وَ الثَّالِثَةُ تِلَاوَةُ الْقُرْآنِ عَلَى جِهَتِهِ وَ الرَّابِعَةُ الْحُبُّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِي اللَّهِ وَ الْخَامِسَةُ حَقُّ آلِ مُحَمَّدٍ6 وَ مَعْرِفَةُ وَلَايَتِهِمْ وَ السَّادِسَةُ حَقُّ الْإِخْوَانِ وَ الْمُحَامَاةُ عَلَيْهِمْ وَ السَّابِعَةُ مُجَاوَرَةُ النَّاسِ بِالْحُسْنَى‏».

چهلم. هاتف غيب در رثاي علي بن ابي‌طالب، امير مؤمنان اعلان داشت: «الا تهدمت ارکان الهدي و انفصمت العروة الوثقي قتل عليّ المرتضي (عليه‌السلام)».

اللهم تقبّل منّا و بلّغ ثواب ذلک إلي من هو عِدل القرآن و هم أهل بيت الوحي (عليهم‌السلام) و انصر الإسلام و أهله.

بيستم رمضان المبارک 1440

جوادي آملي


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین