۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۲ : ۱۲
عقیق:اصطلاح آخر الزمان:
الف- اصطلاح «آخرالزمان» در گفتارهاي اديان آسماني و روايات اسلامي مطرح شده است و مراد از آن، روز پاياني عمر دنيا (معناي لغوي) نيست؛ بلكه مراد از آن، دوره زماني ويژه اي است كه به گونه اي معناي آخر بودن را دارد. در اين اصطلاح آخر الزمان به سه دوره اطلاق شده است:
1. دوره پيامبر خاتم (ص) كه از بعثت آن حضرت تا قيامت را شامل مي شود. در اين صورت آخرالزمان به اين معنا است كه بعد از آن بزرگوار، پيامبر و شريعت ديگري نخواهد آمد و اين دوره، دوره آخرين شريعت است.[1]
2. دوره غيبت و سالهاي پيش از ظهور كه آخرالزمان طبق اين معنا، پايان دوره ظلم ها و فسادها و حكومتهاي غيرالهي است و با ظهور حضرت مهدي (عج) همه مظاهر شرك و ظلم و فساد از بين مي رود.
3. دوران ظهور و زمان تشكيل دولت عدل الهي كه اين حاكميت تا آخر عمر دنيا برقرار مي ماند و ديگر از بين نمي رود. در روايتي پيامبر (ص) به دختر بزرگوارش فرمود: «وقتي دنيا هرج و مرج شود و فتنه ها آشكار گردد و راه ها بسته شود و عده اي، عده ديگر را فريب دهند، خداوند كسي را كه دژهاي گمراهي را فتح مي كند، بر مي انگيزد و او در آخر الزمان دين را برپا مي كند.[2]
ب- با مراجعه به روايات معلوم مي شود يكي از معاني آخرالزمان، دوران غيبت امام دوازدهم (عج) است؛ به ويژه سالهاي پيش از ظهور آن حضرت كه فتنه ها و مشكلات به اوج خود مي رسد. [3]
در روايتي با صراحت ، به دوران غيبت اشاره شده است: اي علي! عجيب ترين مردم در ايمان و بزرگ ترين آنان در يقين، گروهي در آخرالزمان هستند؛ پيامبر را نديده اند، امام آنان نيز در غيبت است و آنان به نوشته اي ايمان مي آورند.[4] با توجه به اين روايات مي توان گفت رواياتي هم كه نشانه هاي مختلفي براي آخرالزمان بيان كرده است، به دوران غيبت و ماقبل ظهور اشاره دارد؛ مانند روايتي كه مي فرمايد: در آخر الزمان، مردم امر به معروف و نهي از منكر را ترك مي كنند و اهل ريا مي شوندو نماز و روزه شان ظاهري است»[5].
چون در روايات دوران غيبت امام زمان (عج) «آخر الزمان» ناميده شده است، مي توان گفت ما در آخرالزمان هستيم؛ اما اگر كسي منظور از آخرالزمان را فقط چند سال پيش از ظهور در نظر بگيرد، چون وقت ظهور مشخص نيست، نمي توان گفت در آخرالزمان هستيم يا نه.
پي نوشت:
[1] كافي، ج8، ص138. بحارالانوار، ج21، ص317 و ج12، ص 281.
[2] بحارالنوار، ج36، ص308.
[3] وسائل الشيعه، ج16، ص244. بحارالانوار، ج36، ص325.
[4] بحارالنوار، ج74، ص56.
[5] كافي، ج5، باب لامر بالمعروف و النهي عن المنكر، ح1، ص55.
منبع:انوارطاها