عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۰۵۴۸۴
تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۲:۲۲
سلسله دروس خارج فقه فرهنگ:
آیت الله محسن اراکی گفت: اگر بخواهیم جامعه اسلامی ناب داشته باشیم باید ایثار را تبدیل به یک هنجار کنیم.

عقیق:متن زیر مشروح جلسه سی و هشتم درس خارج فرهنگ آیت الله محسن اراکی است که در ادامه می‌خوانید؛

مقدمه

فرهنگ یک نظام ارزشی است که همه فعّالیت‌های ارادی انسان را در برمی‌گیرد؛ مجموعه‌ای از داوری‌های ارزشیِ به هم پیوسته و متکامل درباره کلیه رفتارهای انسانیِ انسان که مجموعه ساختاری هماهنگ و واحدی را شکل می‌دهند.از سویی فرهنگ خاستگاه رفتارهای ارادی انسانیِ فردی و اجتماعی است و لذا هرگونه تغییر در رفتارهای فردی و اجتماعی، دگرگونی در نظام فرهنگی را می‌طلبد و نیز هرگونه تغییر در نظام فرهنگی، دگرگونی در شیوه‌های رفتار انسانی را به دنبال دارد به همین جهت بررسی این نظام اجتماعی از منظر فقه و معارف اهل بیت علیهم السلام ضروری به نظر می‌رسد. در این سلسله دروس آیت الله محسن اراکی که مکتب علمی نجف و قم را توأماً درک کرده است، به بررسی این مهم می‌پردازد.

بسم اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِین

بیان اقسام فقه فرهنگ

خلاصه مباحث قبل به این شکل است که اولاً در بحث فرهنگ یک فقه خرد فرهنگ وجود دارد و یک فقه کلان؛ فقه خرد فرهنگ به سه قسمت اصلی تقسیم می‌شود:

بخش اول فقه پندارها یعنی فقه عقاید

بخش دوم: فقه گفتارها

بخش سوم: فقه رفتارها

بحث هنوز در بخش دوم یعنی فقه گفتارهاست. فقه گفتارها را به دوازده قسم تقسیم کرده‌ایم. البته تاکنون به سه قسم آن پرداخته‌ایم. حال فهرستی برای این فقه گفتارها بیان می‌کنیم:

انواع فقه گفتارها

نوع اول: فقه تعلیمی بود یعنی بیان تعلیمی. اولین بخشی که بحث کردیم بیان تعلیمی بود؛ یعنی بیانی که در مقام تعلیم و انتقال علم از کسی به کس دیگر باشد، این ‌یک نوع بیان و احکام خاص خود را دارد که بحث کرده‌ایم و تمام ‌شده است.

نوع دوم بیان: بیان اظهاری بود. اظهار یعنی یک‌بخشی از بیان‌ها لا یقصد منها الا اظهار، اظهار یک مطلبی مراد است؛ مثل شهادت یا شهادتین یا شهادت‌ها در دادگاه. این بیان به قصد تعلیم انجام نمی‌گیرد و تعلیم نیست؛ اما این نوعی اظهار است. خود اظهار حقیقت مقصود را محقق می‌کند؛ یقصد منه اظهار مطلبی. این را بیان اظهاری می‌گوییم.

این‌ موارد اصطلاحات ماست، البته اصطلاحاتی است که مبتنی حقایق و واقعیت‌های خارجی است.

نوع سوم بیان: که بحث ما الآن در همین نوع سوم است، بیان ترویجی است. یعنی بیانی که مقصود از آن ترویج و شایع کردن یک مقوله‌ای و هنجار سازی است. این‌ هم یک نوع بیان است. بیان تعلیمی همیشه هنجارسازی نمی‌کند منتها رسانه ابزار هنجارسازی است. اصلاً ظرف بیان ترویجی و ابزار بیان ترویجی  رسانه است، رسانه کارش ترویج است. لذا با تعلیم و با صرف اظهار و فرق می‌کند.

نوع چهارم: بیان نقدی است، یعنی بیانی که یقصد منها انتقاد. حالا بعداً می‌گوییم که انتقاد یعنی چه. ولی این‌یک نوع بیان خاص خود است که نه بیان تعلیمی است، نه اظهاری و نه ترویجی، بلکه نقد است.

نوع پنجم: بیان تقلیدی است، یعنی کسی مطلبی را بیان می‌کند تقلیدا لآخر. این هم تعریف دارد که در وقت مقتضی بیان می‌شود. احکامی دارد که همه این‌ها بحث دارد.

نوع ششم: بیان وعظی است. که متأسفانه ما این بیان وعظی را نداریم یا کم داریم. در جامعه فعلی ما این بیان وعظی تضعیف‌شده است.

یکی از کارهایی که باید در حوزه‌ها انجام شود تربیت واعظ است، البته ما احکام این‌ نوع را بیان می‌کنیم ولی ممکن است شما دنبال کنید که فوت‌وفن این بیان‌ها هم تبیین شود، این هم خودش یک فن آخری است. همین بیان‌هایی که ما می‌گوییم این قسم و آن قسم در اینجا فقط حکم شرعی‌اش را بیان می‌کنیم؛ اما اینکه شما بخواهید خود این بیان را بسازید و ایجاد کنید که چه فوت‌وفنی دارد، این‌ها مربوط به فن بیان است که این‌ها علم دیگری است نه علم فقهی.

نوع هفتم: بیان فکاهی و هزلی است، بیانی که آنچه مقصود از این بیان است به خنده درآوردن شخص مقابل است. گاهی هم ضد آن است؛ این بیان، بیان ضد فکاهی که بیان حزنی یا ایجاد حزن است. این نوع هفتم بیان، بیانی که یقصد به ایجاد الفرح فی القلب یا یقصد به ایجاد الحزن فی القلب. در زبان عربی به آن به بیان رثایی تعبیر می‌شود. رثا در مقابل همین فکاهی و هزل و فرح است.

نوع هشتم از بیان: بیان شعری است. شعر هم نوعی از انواع بیان است. و حکم فقهی خاص خود را دارد.

نوع نهم از بیان: بیان تمثیلی است. داستان‌سرایی از این نوع بیان است که بعداً درباره آن بیشتر بحث می‌کنیم.

نوع دهم از انواع بیان: بیان فخری است. من آنم که رستم بود پهلوان. یعنی شخص افتخار می‌کند که من چنینم و چنانم. بیان فخری احکام خاص خود را دارد. گاهی این بیان فخری مستحب و یا گاهی واجب است؛ انا اشرف اولاد عالم، انا سید اولاد عالم. اما گاهی هم این بیان فخری از اکره مکروهات یا بدترین مکروهات و گاهی هم محرم می‌شود.

نوع یازدهم: بیان تهییجی است. بیان‌هایی داریم که مردم را به هیجان می‌آورد. نقل است رودکی -که این مطلب را مرحوم آقای مطهری رضوان‌الله تعالی علیه در روش رئالیسم اشاره می‌کند- که لشکریان شاه سامانی خیلی جنگیده و خسته بودند. آن‌ها اهل بخارا بودند ولی در مسیر برگشت به راه بخارا به بلخ که رسیدند خیلی آب‌وهوای خوشی داشت. شاه ازآنجا خوشش آمد. خب شاه همراه فرزندان و همسران و همه همراهانش بود اما آن‌ها بیچاره‌ها همه از زن و بچه جدا بودند، شاه در آنجا اُتراق کرد و آنجا به او خوش می‌گذشت. یک ماه، دوماه، سه ماه، دیدند که شاه بنا ندارد دل بکند. گفتند چه‌کار کنیم؟ گفتند برویم رودکی را بیاوریم، بیت شعری بخواند و شاه را به هیجان درآورد بلکه ازاینجا دل بکند. رودکی هم آمد و آن شعرها را خواند:

بوی جوی مولیان آید همی

یاد یار مهربان آید همی

میر ماه است و بخارا آسمان

ماه سوی آسمان آید همی

این شعر را که خواند، می‌گویند شاه کفشش را هم نپوشید و پابرهنه آمد پایین و گفت برویم به سمت بخارا. بیان تهییجی این‌گونه است و همه لشکریان به دنبال او رفتند.

لذا حماسه جزء همان بیان تهییجی یعنی زیرمجموعه همین بیان تهییجی است. تهییج الزاماً شعر نیست، شعر همیشه تهییج نیست، شعر می‌تواند رثایی، هزلی و تهییجی باشد. خود شعر بماهو شعر مقوله‌ای است و حکم خاص خود را دارد. این‌ها بحث‌هایی است که آیا یحوز الکذب فی الشعر أم لا؟

شاعری داریم که از شعرای حله است، شعر قشنگی دارد که در فضای مجازی هم دیدم که از این نوحه‌خوان‌های عرب استفاده کرده‌اند. به حضرت ولی‌عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف خطابی می‌کند که اگر در شعر نبود ما می‌گفتیم این شاعر مستحق تعزیر است، ماذا یهیجک فان صبرت، اعتراض به حضرت ولی‌عصر است که تا کی می‌خواهی بنشینی؛ ما هذا القعود. خب تو چه‌کاره‌ای که به حضرت اعتراض می‌کنی! می‌گوید که اگر مصیبت کربلا تو را به هیجان درنیاورد پس چه چیزی تو را به هیجان درمی‌آورد؟ اسلامت رفت، دینت رفت، فروعش رفت، اصولش رفت، همین‌گونه پشت پرده‌ها نشسته‌ای! خب این بیان را اگر کسی بیان کند باید تعزیرش کرد. اما همین بیان اگر در سیاق شعر برود، خوب و قشنگ و به جا می‌شود. لذا لشعر مقامٌ و لشعر خصوصیات؛ گاهی یک دروغ وقتی در لباس شعر می‌آید از حالت دروغ بودن بیرون می‌آید. لذا است که «وَ مَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا یَنْبَغِی لَه» او که رسول ماست، او نماینده حق محض ماست و حق شعر گفتن هم ندارد. حالا بحث این بیان تهییجی را بعد بیان می‌کنیم.

بیان آخر: بیان تخذیمی است. بیان تخذیم یعنی گاهی عده‌ای مردم را سرد می‌کنند، مردم را از دین بیزار می‌کنند. در زمان رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله و سلم، حضرت مردم را به جبهه و جهاد فراخوان می‌کرده است اما عده‌ای مردم را سرد می‌کردند که کجا می‌روید؟ کشته می‌شوید، چه می‌شود چه نمی‌شود. بیان تخذیمی هم خودش یک نوع بیان است و حکم خاص خودش را دارد.

این‌ها اقسام حصری نیست؛ یعنی حصر عقلی ندارد و ممکن است کسی فکر کند و چند قسم هم به آن اضافه کند؛ منتها آنچه مورد نظر ماست برای اقسام بیانی که گفتیم حکم خاص به خود وجود دارد که این حکم مخصوص خودش است و بیان نوع دیگر ممکن است آن حکم را نداشته باشد.

هنجارسازی، تبدیل یک عمل به رفتار اجتماعی

بحث ما در قسم سوم بود که بیان ترویجی است. گفتیم نوع اول از این بیان، بیان ترویجی هنجارساز است؛ یعنی هنجار می‌سازد. هنجارساز یعنی عملی را تبدیل به یک رفتار اجتماعی می‌کند. اینکه امروز از رسانه تعبیر  به‌عنوان قدرت برتر می‌شود، گاهی این‌گونه می‌گویند که تیغ رسانه برنده‌تر از تیغ شمشیر است. درگذشته هم چنین می‌گفتند که تیغ زبان برنده‌تر از تیغ شمشیر است؛ همین‌گونه است، گاهی زبان از تیغ شمشیر برنده‌تر است. زبان حضرت زینب سلام‌الله علیها از تیغ شمشیر یزید برنده‌تر بود. این بیان این‌چنین است.

خلاصه این بیان گاهی کاری می‌کند که آنچه حکومت می‌خواهد با تیغ انجام دهد، این برتر از آن را انجام می‌دهد. حکومت است و قدرت دارد ولی آنچه از این قدرت برتر است، تیغ بیان ترویجی است. حالا با ابزارهای خاص خود را دارد.

این را گفتیم (البته با اقسامش دیگر کاری نداریم) گاهی ترویج، ترویج هنجارساز رفتارهای نیکو است، یعنی یک بیان ترویجی، رفتار خوبی را تبدیل به هنجار می‌کند. حالا یا یک رفتار هنجار است اما هنجار ضعیفی در جامعه است؛ یعنی هنجار است ولی جامعه خیلی در پای این هنجار مقاومت ندارد. در این صورت یک بیان ترویجی می‌آید و این هنجار ضعیف را تبدیل به یک هنجار ریشه‌دار و گسترده و نیرومند می‌کند.

جامعه اسلامی ناب مرهون تبدیل ایثار به هنجار اجتماعی

گاهی هم اصلاً هنجار نیست، یک رفتار خوبی است ولی در جامعه تبدیل به هنجار اجتماعی نشده است. ما یکی از کارهایی که باید انجام دهیم این است که مثلاً ایثار را باید تبدیل به هنجار کنیم؛ «وَ یُؤْثِرُونَ عَلَی أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ»  اگر بخواهیم جامعه اسلامی ناب داشته باشیم باید ایثار را تبدیل به یک هنجار کنیم. در حال حاضر آنچه ما گاهی از جامعه احساس می‌کنیم، اینکه من همیشه خودم را در کار خیر از شما جلوتر ببینم [تبدیل به هنجار نشده است]. این مطلب مهمی است، این قوانین راهنمایی و رانندگی را چقدر ما جدی می‌گیریم؟ در فرهنگ دینی ما چقدر جدی گرفته می‌شود؟ گاهی خیال می‌کنیم پایبندی به این قوانین شد،شد؛ نشد هم نشد. نه این‌طور نیست، پایبندی به قانون باید هنجار شود، اگر ناهنجار شد یعنی اگر ما قانون را تبدیل به هنجار نکردیم، کسی که سر چهارراه قانون را رعایت نمی‌کند مثل همان‌ کسی است که پول مردم را می‌دزدد؛ چون قانون برای او تبدیل به هنجار نشده است و آنجایی که منفعت او باشد، می‌رود و آن منفعت را جلب می‌کند.

ما اگر نتوانیم ایثار را تبدیل به هنجار عمومی‌ کنیم، وقتی در جلو افتادن در مسیر نتوانیم دیگری را تحمل‌کنیم، آن‌وقت بعد در مسائل و منافع مادی همدیگر را تحمل نخواهیم کرد. بعد آن‌وقت هرکسی هرکجا دلش خواست و توانست منفعتی را برای خود جلب کند، ولو به ضرر دیگران باشد انجام می‌دهد.

اما اگر ایثار را تبدیل به هنجار کردیم به شکل دیگری خواهد شد. این‌گونه می‌شود که در روایت است که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام روزی در مسجد بود، شخصی آمد و به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد: گرسنه‌ام و چند روزی است که غذایی به من نرسیده و از گلویم غذایی فرونرفته است. حضرت هم اول به مسلمین گفت که کسی هست که به این بنده خدا رسیدگی کند؟ آن‌ها هم همه فقیر بودند و چیزی نداشتند. بعد حضرت به ازواج خود فرمود: چیزی دارید به این بنده خدا بدهید؟ آن‌ها هم گفتند ما هم چیزی نداریم. علی بن ابی‌طالب علیهما السلام بلند شد عرض کرد: یا رسول‌الله من او را سیر می‌کنم، امشب مهمان من باشد. او را به خانه برد و به حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: چیزی داریم؟ ایشان هم عرض کرد: ما هم چیزی نداریم، یک مقداری غذایی است که برای بچه‌ها گذاشته‌ام، مال بچه‌ها هم هست، برای خودم و تو هم چیزی نداریم، ولی من چراغ را خاموش می‌کنم و بچه‌ها را می‌خوابانم و این شام را به همین کسی که درخواست غذا کرده می‌دهیم. همین کار را کردند، چراغ‌ها را خاموش کردند و بچه‌ها را خواباندند و غذا را به آن فقیر دادند. آیه نازل شد: «وَیُؤْثِرُونَ عَلَی أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ» حتی در زمان گرسنگی خودشان، دیگران را بر خود ترجیح می‌دهند.

این اخلاقی است که ما باید در جامعه ترویج کنیم، خب اگر جامعه ما علوی است باید به این شکل باشد. البته به خدا قسم جامعه ما این ظرفیت را دارد؛ این جامعه‌ای که فرزند خود را می‌دهد، جوان خود را می‌دهد، همه‌چیزش را می‌دهد، می‌تواند چنین کاری کند، می‌تواند این موضوع را تبدیل به یک هنجار کند. زمینه‌های تبدیل این خصلت به هنجار در جامعه ما وجود دارد اما احتیاج به ابزارهای هنجارساز و بیان‌های ترویجی دارد.

و صلی‌الله علی محمد و آله و سلم

 

منبع:مهر


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین