۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۰ : ۰۹
«سفر به شهر زیتون» از محمدجواد جزینی
رهبر معظم انقلاب در یادداشتی درباره این کتاب نوشتهاند:
بسم الله الرحمن الرحیم
از این کتاب حتی بخش اوّلش را هم نتوانستم تمام کنم. تا ماجرای کمیل و
قصّه غم سنگین آن دل کوچک خواندم و دیگر تحملّم تمام شد.. در گزارشهای
جبهه، وضع به گونهای دیگر است، چه بسیار دقائقی که در برابر آن تصویرهای
خونین، چهره به اشک آغشته شده است... امّا غم در ماجراهای شهادت، سوز و
گدازی شیرین با خود دارد، درست چون غم در ماجراهای عشق... در آن احساس
خسران نیست، هرچه هست شیرینی و سرخوشی است... و حقیقتاً چیزی غریب است...
با مرگ و فنا و ویرانی هیچ نسبتی ندارد... تبارک الله، ما ابدع سبیله و
احلی التسرّع الیه... 28/3/71
«شانههای زخمی خاکریز» از صباح پیری
«شانههای زخمی خاکریز» کتابی است شامل یادداشتهای صباح پیری، از امدادگران هشت سال دفاع مقدس است. او که پس از قطعنامه، شبیه آدمهایی شده بود که به تازگی بیکار شدهاند و به همان اندازه دلخور، تصمیم گرفت تا خاطرات هفتساله خود از جبههها را بنویسد. این اثر از جمله اولین آثاری است که جنگ را از نگاه زنان روایت میکند.
«نسیم سبز خاطرهها»، به کوشش حجتالاسلام علی شیرازی، درباره یادداشت رهبر معظم انقلاب بر این کتاب مینویسد: مقام معظم رهبری در تاریخ 6/1/1371، درباره آن نگاشتهاند: «در این نوشته هر چه به آخر نزدیکتر میشویم، روح اخلاص و صفایی را که در آن موج میزند بیشتر حس میکنیم. من به حال خود حسرت میخورم و به این جوانان شجاع و باایمان و فداکار غلبه میبرم که در عمری کمتر از نیمه عمر ما، به مقاماتی رسیدهاند که امثال من با خواندن شرح آن، احساس عروج معنوی میکنند... خدا کند در کشاکش زمانه، آنچه را در معراج جهاد و فداکاری به دست آوردهاند بتوانند به خوبی حفظ کنند... این نوشته هنرمندانه و دارای نثری استوار نیز هست که ارزشش را بیشتر میکند. ویژگی مهم این کتاب آن است که حال امدادگران را شرح میکند. بسیار لازم بوده و هست که جبههگیان رستههای غیر رزمی مانند جهادگران، امدادگران، رانندگان، آشپزها و تدارکاتیها، که هر یک عالمِ مخصوص به خود داشتهاند، و بعضاً فداکاریشان از رزمندگان خطوط مقدم کمخطرتر نبوده، بلکه حتی پرخطرتر هم بوده (مثل سنگرسازان و خاکریززنان)، نیز شرح خود را بنویسند، یا بگویند و کسی بنویسد. باری، از این جوان عزیز و از ناشران باید تشکر کرد.»
«جنگ خیابانی» از سیدنظام ملاهویزه
«جنگ خیابانی» نوشته سیدنظام ملاهویزه تلاشی است در جهت نشان دادن ظلمی که رژیم بعث در حق مردم عراق روا داشته است. این اثر تلاش کرده تا در حد توان خود به شرح و بیان جوانب گوناگون یک حادثه پیچیده و ریشهدار بپردازد. کتاب ملاهویزه مجموعهای است از مصاحبههایی که با عدهای از پناهندگان عراقی درباره قیام مردم عراق پس از جنگ نفت گرفته شده است. تلاش محدودی است که در حد توان به شرح و بیان جوانب گوناگون یک حادثه پیچیده و ریشهدار پرداخته است.
رهبر معظم انقلاب در یادداشتی درباره این کتاب میفرمایند: «تلخ است و شیرین. اینکه ملت مظلوم عراق، و این بار نیز مثل بیشتر دفعات قبل، شیعیان، قیام کرده و شهامت ورزیده و بر دشمن ضربه وارد کردهاند، شیرین است.»
**
«اردوگاه عنبر»
کتاب «اردوگاه عنبر»، سه خاطره از حسین فرهنگ اصلاحی، مهدی گلابی و غلامحسین کهن است. مقام معظم رهبری درباره این کتاب مینویسند: «تدوین و انتشار خاطرات آزادگان، کاری ماندنی و در شکل بخشیدن به تاریخ ما در آینده دارای تاثیری مخصوص خود است. بعضی از نوشتهها از لطف و دقت هم برخوردار است. (در این جزوه، قصه اول و آخر) نکته جالب، همخوانی ماجراهایی است که در اردوگاههای دور از هم و بر سر آدمهای جدا و ناآشنا با هم، آمده است، و این است یکی از ثمرات حکومت ظالمانه و جابرانه حزب و در نهایت، فردی که جز به حفظ خود به هیچ چیز دیگر، و از جمله به ارزشهای انسانی، ذرهای و لحظهای نمیاندیشد.»
در بخشهایی از این کتاب میخوانیم: «هنوز جملهاش تمام نشده بود که بچهها با شنیدن نام امام خمینی، با صدای بلند سه صلوات پیدرپی فرستادند. اردوگاه از غریو صلوات بچهها به لرزه افتاد. رنگ از روی سروان عراقی و دیگر سربازان عراقی پرید. فریاد زد: «مگر من اسم پیغمبر را بردهام که صلوات میفرستید؟» و بعد به سربازان اشاره کرد و گفت: «این مجوسها را بفرستید توی آسایشگاهها!»
بچهها را با زور و کتک وارد آسایشگاهها کردند. با این حرکت بچهها، عراقیها حساب کار دستشان آمد که اسرا چقدر به امام و مرادشان علاقه دارند. تیر و گلوله بود که به سر بچهها، از روی برجکهای نگهبانی و دور اردوگاه، میبارید؛ مشت در برابر گلوله، ایمان در برابر کفر، اسیر در برابر زندانبان.»
«گزارش یک بازجویی»
این
اثر حاصل مراحل بازجویی و زندگی اردوگاهی سرهنگ محمدرضا جعفر عباس الجشعمی
است که مرتضی بشیری برای دفتر ادبیات و هنر مقاومت نوشته است.
این کتاب 83 صفحهای برای اولینبار در سال 1369 توسط انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی چاپ شد و مقام معظم رهبری در چهارم اسفند همان سال آن را مطالعه کرده و در تقریظی بر آن نوشتند: «اثر جالبی است. ابتکاری و نمونه نیز هست. توصیفهای آن از طبیعت، حوادث جنگی، وضعیتهای طبیعی بس زیبا است. در آن مبالغاتی در بیان یکسونگریها در قضاوت و گاه برخی تنگنظریها و حتی سایهای از خودستایی هست... که میشود به جنبههای مثبت کتاب بخشیدشان...!»
«پرواز شماره 22»
این اثر اولین کتاب خاطرات از یک خلبان عراقی به نام عصام عبد الوهاب الزبیدی است که در دوران اسارتش به نگارش درآورده است. این کتاب را محمدحسین زوار کعبه به فارسی برگردانده و برای اولینبار در سال 1370 آن را منتشر شده است.
مقام معظم رهبری، در تاریخ 27/3/1371، این اثر را مطالعه کردند و در تقریظی بر آن نوشتند: «این کتاب از جهت ارائه اطلاعاتی درباره نیروی هوایی عراق و برخی مسائل جنبی خالی از فایده نیست.» معظم له در همان تقریظ آوردند: «اشتباه گرفتن دزفول به جای العماره نقطة شیرین و جالب داستان است.»
«تپههای لاله سرخ» و «جدال در زیویه» از دیگر آثاری است که بازچاپ شدهاند.