۰۷ آذر ۱۴۰۳ ۲۶ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۱ : ۰۷
عقیق: سیوطی در تاریخ خود می نویسد:« حسن ابن علی(ع)دارای امتیازات اخلاقی و فضایل انسانی فراوانی بود، او شخص بزرگوار، بردبار، با وقار و متین، سخی و بخشنده، و مورد ستایش مردم بود...»(1)
بخشش بی نظیر امام حسن(ع)
حضرت مجتبی (ع) در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار ثروت خود را به دو نیم تقسیم کرده و نصف آن را برای خود نگهداشت و نصف دیگر را در راه خدا بذل نمود.(2)
خاندان علم و فضیلت
روزی عثمان در کنار مسجد نشسته بود. مرد فقیری از او کمک مالی خواست. عثمان پنج درهم به وی داد. مرد فقیر گفت: مرا نزد کسی راهنمایی کن که کمک بیشتری به من بکند. عثمان به طرف حضرت مجتبی و حسین بن علی (ع) و عبدالله جعفر، که در گوشه ای از مسجد نشسته بودند، اشاره کرد و گفت: نزد این چند نفر جوان که در آنجا نشسته اند برو و از آنها کمک بخواه.
وی پیش آنها رفت و اظهار مطلب کرد. حضرت مجتبی (ع) فرمود: از دیگران کمک مالی خواستن، تنها در سه مورد رواست: دیه ای (خونبها) به گردن انسان باشد و از پرداخت آن بکلی عاجز گردد، یا بدهی کمر شکن داشته باشد و از عهده پرداخت آن برنیاید، و یا فقیر و درمانده گردد و دستش به جایی نرسد. آیا کدام یک از اینها برای تو پیش آمده است؟
گفت: اتفاقاً گرفتاری من یکی از همین سه چیز است. حضرت مجتبی (ع) پنجاه دینار به وی داد. به پیروی از آن حضرت، حسین بن علی (ع) چهل و نه دینار و عبدالله بن جعفر چهل وهشت دینار به وی دادند.
فقیر موقع بازگشت، از کنار عثمان گذشت. عثمان گفت: چه کردی؟ جواب داد: از تو پول خواستم تو هم دادی، ولی هیچ نپرسیدی پول را برای چه منظوری می خواهم؟ اما وقتی پیش آن سه نفر رفتم یکی از آنها (حسن بن علی) در مورد مصرف پول از من سوال کرد و من جواب دادم و آنگاه هر کدام این مقدار به من عطا کردند.
عثمان گفت: این خاندان، کانون علم و حکمت و سرچشمه نیکی و فضیلتند، نظیر آنها را کی توان یافت؟(3)
پرهیزگاری
توجهی ویژه به خداوند داشت؛ آثار این توجه را گاه از چهره ی او به هنگام وضو در می یافتند: چون وضو می گرفت، رنگ می باخت و به لرزه می افتاد؛ می پرسیدند که چرا چنین می شوی؟
می فرمود:آن را که در پیشگاه خدا می ایستد،جز این سزاوار نیست.
از امام ششم (ع) آورده اند که امام حسن (ع) عابدترین مردمان زمان خویش بود و هم با فضیلت ترین چون به یاد مرگ و...و رستخیز می افتاد،می گریست.و بی حال می شد.(4)
پیاده و گاه برهنه پا،25 بار به خانه ی خدا رفت.(5)
بخشندگی
آن روز به خانه ی خدا رفته بود...همان هنگام می شنید که مردی با خدا به گفتگو نشسته است که:خداوندا،ده هزار درهم نصیبم کن...امام (ع) هماندم به خانه بازگشت و آن پول را برای او فرستاد.
یک روز،کنیزی از کنیزان او،دسته گلی خوشبوی به تحفه،پیشکش کرد،امام (ع) ،در مقابل او را آزاد فرمود و چون پرسیدند چرا چنین کردی؟،فرمود:
خدا ما را چنین تربیت کرده است و این آیه را باز خواندند:
«چون به شما هدیه ای دادند،به نیکوتر،پاسخ گویید.»(6)
سه بار در زندگی،هر چه داشت،حتی کفش-و پای افزار-را به دو نیم تقسیم کرد و در راه خدا داد.(7)
پی نوشت ها:
1_(تذکره الحفاظ، ج1،ص167)
2_(تاریخ یعقوبی، ج2،ص215؛ تاریخ الخلفاء سیوطی،ص190،اسدالغابه،ج2،ص13؛ تذکره ابن جوزی،ص 196)
3_(بحارالانوار،ج43،ص333)
4_(بحار، ج43،ص331)
5_(بحار، ج43،ص 332_331؛تاریخ الخلفاء،ص190)
6_(بحارالانوار،ج43،ص343)
7_(بحارالانوار،ج43،ص332؛ تاریخ الخلفاء، ص 190)
211008