۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۴ : ۱۲
آیتالله سید علی مقدم قوچانی متولد 1313 در قوچان است. وی دروس ابتدایی حوزه مثل سیوطی و ادبیات را در مشهد و در محضر ادیب نیشابوری گذراند، درسی که همزمان آیتالله خامنهای و برادر بزرگترشان سید محمد هم در آن درس شرکت میکردند. وی در سال 1334وارد حوزه علمیه نجف اشرف شد و از محضر شهید محراب آیتالله مدنی و سایر اساتید آن ارض مقدس استفاده کرد.
در سال 1336 وارد حوزه علمیه قم شد و از محضر درس آیتالله العظمی بروجردی، امام خمینی و آیات گلپایگانی و اراکی استفاده کرد و همزمانبا دستگیری امام راحل، وی نیز در قوچان دستگیر شد و تا زمان پیروزی انقلاب دست از مبارزه برنداشت.
آیتالله مقدم قوچانی همچنین از آیات عظام امام خمینی(ره)، موسوی گلپایگانی و حسینی شیرازی حکم و اجازه دریافت وجوهات شرعی را دریافت کرد.
حکم اجازه دریافت وجوهات شرعی به آیتالله مقدم قوچانی
به مناسبت چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی ایران خدمت این عالم بزرگوار رسیدیم تا گفتوگویی با محوریت اقدامات ضد اسلامی پهلوی اول و واکنش امام خمینی(ره) و آیتالله بروجردی در برابر این اقدامات داشته باشیم.
در این گفتوگو شَمایی از فضای سیاسی و فرهنگی عصر پهلوی اول و نیز اقتدار علمایی همچون آیتالله بروجردی و نحوه تقابل امام خمینی(ره) با سیستم رژیم شاهنشاهی در قالب خاطراتی شنیدنی از این عالم بزرگوار ارائه شده است.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
* مقداری درباره سوابق علمی و سیاسی خودتان توضیح میدهید.
من متولد 1313 در شهر قوچان هستم. زمانی مرحوم پدرم تصمیم گرفتند طلبه شوم. درس طلبگی را از شهر خودمان آغاز کردم. همدوره بنده در قوچان مرحوم علامه آقا شیخ عزیزالله عطاردی قوچانی بود.
سال دوم به مشهد مقدس آمدم و در جوار حرم امام رضا(ع) به طلبگی خود ادامه دادم. در آنجا سه تا مدرسه بود. یکی مدرسه بالاسر که در زمان توسعه حرم از میان رفت و دو تای دیگر مدرسه دو درب و نیز مدرسه پریزاد بود که این دو اکنون هم وجود دارند. بنده در مدرسه بالاسر بودم و این مکان به قدری به ضریح امام رضا(ع) نزدیک بود که با نور چراغ آن به مطالعه میپرداختیم. اکنون با توسعه حرم، این قسمت همان مکان "بالاسر" امام مشهور است که مردم در آنجا زیارت و عبادت میکنند.
همشاگردی با رهبر معظم انقلاب
ما آن زمان معالمالاصول را با استاد بزرگ ادبیات مشهد مرحوم شیخ محمدتقی ادیب نیشاپوری سپری کردیم که رهبر معظم انقلاب و برادر بزرگوار ایشان سیدمحمد خامنهای به این جلسات تشریف میآوردند.
حضور در کلاس درس امام خمینی(ره)
سال 1338 از حوزه نجف به قم رفت. مرحوم بروجردی زمانی که به تازهگی مدرسه مسجد اعظم تکمیل شده بود، کتاب قضاء را درس میدادند و ما هم شرکت میکردیم. پس از آن در درس فقه و اصول حضرت امام خمینی(ره) حضور یافتیم. امام در آن زمان ابتدا در مسجد سلماسی درس میداد. از آنجایی که شاگردانشان زیاد بود و مسجد گنجایش نداشت، از امام درخواست کردند درس را به مسجد اعظم انتقال دهند.
در مسجد اعظم در کنار دری که سمت صحن مسجد باز میشود، برای امام خمینی(ره) یک منبر کوچک تکپلهای گذاشته بودند. ما نیز سمت چپ امام مینشستیم و سه ربع قبل از حضور امام، درس مدنظر را جلو جلو مطالعه میکردیم. به این ترتیب تا سال 43 خدمت درس امام حضور داشتیم.
ابلاغ اعلامیههای امام(ره) به اهالی قوچان
پس از بازگشت به قوچان ضمن سخنرانی، پیامهای امام(ره) را که از طریق اعلامیهها به ما میرسید، به مردم ابلاغ میکردیم. در آن زمان بر خلاف شهرهای بزرگ، در شهرهای کوچک قدرت مانور اندک بود لذا راه فرار کم بود. از این جهت یک بار دستگیر شدیم و در اختیار ساواک و شهربانی قرار گرفتم و تا اوایل انقلاب ممنوعالمنبر شدیم. فقط سالی یک بار، آن هم در جمع طلاب منبر میرفتم و پس از آن فوری به مشهد پناه میبردم.
پس از تبعید امام(ره) در درس فقه آیتالله صافی گلپایگانی و بعد از ظهر در خدمت آیتالله محمدعلی اراکی اصول را فرا میگرفتیم. در آن زمان آیتالله سبحانی فلسفه تدریس میکردند. خود بنده هم شاگرد داشتم. هم قبل از ظهر و هم بعد از ظهر درس میدادم.
استاد درس عربی حجتالاسلام قرائتی بودم
* آیا از شاگردان شما در حال حاضر هستند کسانی که صاحب شهرت باشند؟
الان هم حضور دارند. هرچند از جهت ادب ابا دارم مطرح کنم اما حالا که پرسیدید باید عرض کنم از جمله شاگردان بنده حجتالاسلام قرائتی در قم در کلاس درس سیوطی بنده شرکت میکرد. آیتالله ناصری که اکنون در جامعه مدرسین لبنان هم حوزه را اداره میکنند و هم تدریس میکنند، کفایه درس میدهند.
* چه ویژگیهایی در حضرت امام بود که ایشان را به گونهای متمایز کرد که توفیق یافت انقلاب را برپا کند؟
شرایط زمان از یک طرف ایجاب میکرد که قیامی علیه رژیم انجام شود. شجاعت امام خمینی(ره) بیمثال بود که در دیگران یا نبود و یا کم بود. از جهت شرایط، زمان طوری بود که بعد از کودتای 1332 محمدرضا با واسطهگری آمریکا به پادشاهی رسید. او غلام حلقه به گوش آمریکا بود. آمریکاییها به زعم خودشان قصد داشتند در قالب انقلاب سفید، اصطلاحات ارضی انجام دهند تا از این طریق شرایط جامعه را از اسلام دور کنند.
پهلوی اول در پوشش اسلام تصریح داشت ادامهدهنده راه پدرش است
پهلوی اول کتابی با عنوان "مأموریت برای وطنم" نوشت. در آنجا سرنوشت خود را نوشته است. در این کتاب نوشته یکی از خدمات بزرگ مرحوم پدرم این بود که حجاب را در این ممکلت غدغن کرد؛ چون میدانید در زمان رضاشاه حجابها را برداشت، جلوی مجالس امام حسین(ع) گرفته شد، حوزههای علمیه به تعطیلی کشیده شد. در هر شهری تنها یک نفر یا حداکثر دو نفر حق داشتند با لباس روحانیت بین مردم باشند تا به سؤالات شرعی مردم پاسخ گویند.
پهلوی اول همین تصمیم را داشت. او پس از آنکه میگوید یکی از خدمات بزرگ مرحوم پدرم این بود که حجاب را در این ممکلت غدغن کرد، ادامه میدهد من موقتاً از این خطای مردم چشمپوشی کردم تا به قدرت برسم؛ یعنی زمانی که به قدرت برسم، راه پدرم را ادامه دهم. منتها آیتالله بروجردی یک موقعیتی مثل امام حسن(ع) داشت که رژیم از وی میترسید. تا زمانی که ایشان زنده بود، رژیم جرأت نمیکرد خطاهایی مثل کشف حجاب انجام دهد. کم کم پس از فوت آقای بروجردی شروع به کار کرد. یکی از کارهایشان این بود که تاریخ قمری را که مربوط به هجرت پیامبر(ص) است، تغییر دادند و تاریخ شاهنشاهی 2500 ساله را تشکیل دادند.
آن زمان زمزمه این بود که تعطیلی پنجشنبه و جمعه را تغییر دهند. یعنی در این روزها ادارات باز باشد، اما شنبه و یکشنبه که عید یهود و نصارا است، ادارات ما تعطیل باشد.
حق آزادی بی حد و حصر به زنان و طرح سپاه دانش دو اصل از انقلاب سفید بودند
درباره طرح انقلاب سفید فرمودید این مسئله باعث میشد مملکت از اسلام دور شود. چه نکاتی در این طرح بود که این مسئله را دامن میزد و علما چه اقدامی در مقابل آن انجام دادند؟
مخالفان این طرح که روحانیون مبارز بودند، معتقد بودند با این طرح عملاً جامعه به سوی آموزههای غرب حرکت میکند؛ چرا که شاه عامل آمریکا بود و با رئیس جمهور وقت آمریکا یعنی «کندی» دیدارهایی داشت و قول داده بود طرحهای آنها را در کشور اجرا کند. طرح سپاه دانش با شعار زدودن بی سوادی از جامعه مطرح شد، اما در اصل هدف این بود که اسلامزدایی به صورت کامل از جامعه ایران صورت گیرد و جای آن به فرهنگ و آموزههای غرب داده شود. شاه با تأسیس دانشگاههایی غربی آمریکایی عملاً این اقدام را آغاز کرده بود تا آینده مملکت با مدیرانی غربگرا اداره شود. یکی دیگر از نتایج انقلاب سفید آزادی بی حد و حصر به زنان بود؛ چرا که از نظر پهلویها آزادی زنان یعنی بی بند و باری زن و به انحطاط کشاندن آنها. لذا تنها قشری که توانست لایههای پنهان این طرح و این توطئه را تشخیص دهد، روحانیت به سرگردگی امام راحل بود.
خاطرهای از تحقیر مأمور شهربانی توسط آیتالله بروجردی
* علت اینکه اکثر فعالیتهای ضد دینی شاه پس از رحلت آیتالله بروجردی شکل گرفت چه مسئلهای بود؟
آن زمان آیتالله بروجردی موقعیتی داشت که رژیم از او بیم داشت. لذا تا زمانی که ایشان حضور داشت، رژیم جرأت نمیکرد که خطاهای بزرگی مثل کشف حجاب انجام دهد. حتی زمانی که قصد داشتند یک روحانی را دستگیر کنند، سعی میکردند آیتالله بروجردی متوجه نشود. اگر متوجه میشد، فوراً او را آزاد میکردند. زمانی دو طلبه را به خاطر عمل امر به معروف در قم دستگیر کرده بودند؛ چرا که در آن زمان ورود بدحجاب به شهر قم ممنوع بود. این دو طلبه را شب در شهربانی نگه داشتند. فردای آن روز بدبختیِ رئیس شهربانی این بود زمانی که قصد داشتند این دو نفر را به دادگاه انتقال دهند، با ماشین نبردند بلکه در خیابان به آنها دستبند زده بودند و میبردند.
ما در آن زمان در کلاس درس آقای بروجردی بودیم که پدر مرحوم فاضل لنکرانی وارد شدند و خبر از این اتفاق دادند. ایشان به سرعت با شهربانی تماس میگیرند و میفرمایند قبل از اینکه طلبهها را به دادگاه ببرند، آزاد کنند و نزد من بیاورند. تا این پیام به شهربانی میرسد، به دست و پا میافتند و مضطرب میشوند. آنها به سرعت طلبهها را آزاد میکنند و صبح نزد ایشان میآورند. ما که ساعت 9 صبح با ایشان درس داشتیم، دیدیم ایشان آن روز تشریف نیاوردند.
مرحوم بروجردی از این طلبهها تفقدی میکند و مبلغی پول به آنها میدهد و میفرماید زود نزد خانوادههای خود بروید که نگرانند. غروب که برای نماز مغرب و عشا به مسجد آمدند، رئیس شهربانی عادت داشت هنگامی که آیتالله بروجردی به مسجد میرسید، در ماشین را باز میکرد، آقای بروجردی که از ماشین پیاده میشد، ابتدا دست ایشان را میبوسید، زیر آغوششان را میگرفت و تا محراب همراهی میکرد بعد خودش پشت سر آقا نماز میخواند. این بار تا در ماشین را باز کرد و خواست دست آقا را ببوسد، ایشان با دست دیگر به دهان رئیس شهربانی زد و گفت "گم شو خبیث. طلبههای ما را به شهربانی میبری و نگه میداری؟" واقعاً هم از آن زمان به بعد گم شد و خبری از او نشد.
واکنش هیئت وزرا به اقدام آیتالله بروجردی نسبت به دستگیری طلاب
صبح فردای آن روز هیئت وزرا با ریاست صدر الله اشراف که جزو درباریان بود، برای عذرخواهی منزل آقای بروجردی آمدند. علت این مقدار وحشت از آیتالله بروجردی به دلیل این بود که یگانه مرجعی بود که اکثریت ممالک اسلامی مقلد ایشان بودند. یعنی از لحاظ موقعیت معنوی قدرت داشتند.
همچنین در متمم قانون اساسی آن زمان این درج شده بود که شاه باید شیعه دوازدهامامی باشد، گامی بر خلاف مسیر شیعه برندارد. اگر مرجع تقلید تشخیص داد او باید کنار گذاشته شود، بلافاصله میتواند حکم عزل او را صادر کند و اگر برای او حکم تکفیر کرد، کار او تمام است.
پای منبر امام(ره) شنیدم که ایشان علمای اسلام را دعوت به قیام کرد
* اولین واکنشهای امام خمینی(ره) در قبال این تحرکات پهلوی چگونه بود؟
امام خمینی(ره) ادامهدهنده راه آیتالله بروجردی بود. ایشان که شاهد بی بند و باری شاه و دربار و تصویب قوانین ضد اسلامی بود، تشخیص داد قیام کند. بعد فرمود من سینهام را برای سرنیزه شما آماده کردم، اما برای زورگوییهای شما آماده نیستم. من احساس خطر میکنم.
در آن زمانی که فرمودند "علمای نجف، علمای قم، علمای مشهد، علمای شیراز، علمای اصفهان قیام کنید که اسلام در خطر است" پای منبر ایشان بودم.
وقتی مأموران ساواک نیمه شب به در خانه امام(ره) ریختند و ایشان را دستگیر کردند، در دادگاه فرمایشی آن زمان نزدیک بود حکم اعدام امام را صادر کنند. قبل از اینکه این عمل صورت گیرد، تمام علمای قم و به ویژه آیتالله حکیم بپا خواستند لذا امام(ره) موقتاً آزاد شد. امام(ره) هم به قم تشریف آوردند و مبارزه و تدریس خود را آغاز کردند.
پس
از آن که ماجرای 13 آبان و مصونیت مستشران آمریکایی پیش آمد، دوباره
امام(ره) سخنرانی تندی در منزل خود انجام داد. منزل ما پشت منزل امام(ره)
بود. من ضبط آوردم و در یک باغی که پشت منزل امام بود مشغول ضبط شدیم.
افرادی که در یکی از کوچهها سخنان امام را ضبط کرده بودند، توسط مأموران
ساواک دستگیر شدند و فیلمها را گرفتند. اما از آنجایی که ما در دید قرار
نداشتیم، نوار را سالم به منزل رساندیم. لذا دوستان ما به منزل میآمدند و
از روی فیلم مشغول ضبط میشدند.
امام(ره)
احساس کرد اسلام در خطر است، همان طور که امام حسین(ع) وقتی احساس خطر
نسبت به اسلام کرد، قیام انجام داد. هرچند میدانست در این راه کشته
میشود. لذا اگر قیام نمیکرد الان نامی از اسلام باقی نمیماند. در آن
زمان یزید که به ظاهر اسلام را پذیرفته بود، منکر اصل وحی بو پیامبر بود.
این ملعون در قالب شعر میگفت:
«لَعِبَتْ هاشمُ بالملكِ فلا *** خبرٌ
جاء ولا وَحْىٌ نَزَلْ بنی هاشم» یعنی بنی هاشم با سلطنت و حکومت بازی
کردند و گرنه خبری نیامده بود و وحیی نازل نشده بود. بنابراین منطق یزید
آن بود که به اسم پیامبر(ص) حکومت کند. شاهان نیز عموماً اینطور بودند. با
اسم دین مردم را فریب میدادند و در نهایت سوار آنها میشدند.
* حدیثی از امام کاظم(ع) مبنی بر اینکه مردی از قم خروج میکند و مردمی که قلبهایشان مانند آهن است،گرد ایشان را میگیرند و بعد به پیروزی میرسند. برخی علما این اندیشه را دارند که این روایت تطبیق بر ماجرای قیام امام خمینی(ره) دارد و در این باره موافقان و مخالفانی وجود داشته است. در این باره توضیح میدهید.
عبارت حدیث اینگونه است: رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَی الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَی اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین؛ امام موسیبنجعفر علیه السلام روایت میکند مردی از اهل قم مردم را به سوی حق دعوت میکند و قومی گرداگرد او جمع میشوند به صلابت پارهه ی فولاد، تند بادها آنان را به لرزه درنمیآورد و از جنگ خسته نمیشوند و ترس به خود راه نمیدهند و بر خدا توکل می کنند و سرانجام، پیروزی از آن متقین است.»
این
حدیث درست با امام انطباق مییابد. تاکنون چنین شخصی با این ویژگیها از
قم قیام نکرده بود. قم علمای بزرگی دارد به گونهای که در روایت آمده است
اگر قومیها نبودند دین مندرس میشد. شیخ صدوق، ابن بابویه و ... از این
دست علما بودند، اما قیام دینی که توأم با قیام سیاسی باشد، غیر از امام
نداشتند. در هشت سال دفاع مقدس شما مصداق این روایت را دیدید. این جوانان
چنان علاقه و عطش به جنگ و جبهه و امام داشتند که خودشان را فدای امام
میکردند. لذا این حدیث یکی از معجزات امام موسی بن جعفر(ع) است که از
امروز ما خبر داده بود. این حدیث پشتوانه قیام امام(ره) است.