۰۷ آذر ۱۴۰۳ ۲۶ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۲ : ۱۴
آنان که بدون لحاظ کردن شایستگیهای لازم، خود را در مقام اداره قرار میدهند، یا مدیرانی که با وجود افراد شایستهتر، افراد دیگری را در یک پست حکومتی نصب میکنند، بالاترین خیانتها را مرتکب شده و موجبات رکود جامعه را فراهم آورده و در دنیا و آخرت مورد غضب الهی واقع میشوند. بر این اساس رسول گرامی اسلام(ص) و امیر مؤمنان(ع) در دوران حکومتداری خویش بر جامعه مسلمین همواره بر اصل شایستهگزینی تأکید فراوان داشتند؛ البته گاهی شاهدیم در شرایط خاص و بر اساس مصلحت مسلمین افرادی انتخاب میشدند که شایستگی لازم جهت تصاحب یک پست مدیریتی و یا حاکمیتی را نداشتند که این موارد بسیار به ندرت یافت میشود، اما در هر صورت سیاست کلی بر انتخاب افراد شایسته بود.
اکنون در شرایطی که شاهد انتصابهای گاه و بیگاه افرادی هستیم که یا به واسطه ارتباطات حزبی و سیاسی و یا با استفاده از امتیازات خویشاوندی در پستهای حکومتی قرار میگیرند، مرور معیارهای امیرالمؤمنین(ع) در انتخاب افراد در سِمتهای ادارهای ضروری مینماید. در این باره با حجتالاسلام علیرضا پیروزمند قائم مقام فرهنگستان علوم اسلامی قم گفتوگو کردیم. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
* شاهدیم متأسفانه افرادی به واسطه روابط خویشاوندی و یا روابط جناحی در پستهای مدیریتی و اجرایی کشور قرار میگیرند. قصد داریم درباره معیارهای امیرالمؤمنین(ع) درباره انتصاب افراد در پستهای حکومتی بیشتر بدانیم. در این باره توضیح میدهید.
قوام هر جامعهای بستگی به شایستگیهای مسئولان آن جامعه در پذیرش پستهای حکومتی دارد. یعنی شایستهگزینی باید جزوی از فرهنگ مردم و مسئولان باشد. کسی که خارج از توانمندی خود در پستی گماشته شود، هیچ گاه موفق نخواهد بود. از دیگر سو هر اندازه پستهای اداری حساستر باشد، مسئولان باید دقت بیشتری داشته باشند.
از جمله مسائلی که امیرالمؤمنین(ع) در دوران تصدیگری خویش در جایگاه حاکم اسلامی با آن مواجه بودند، انتصاب فرمانداران و مدیران برای سرزمینهای اسلامی بود. از این جهت نامههای متعددی بین ایشان با کارگزاران رد و بدل میشد و حضرت در این نامهها خطابها و عتابهایی نسبت به عملکرد فرمانداران خود داشت. ما با سر لوحه قرار دادن این منابع غنی اسلامی میتوانیم الگوی مناسبی را برای حکومتداری در این مقطع زمانی به دست آوریم.
امیرالمؤمنین(ع) در فرازی از نامه خود به مالک اشتر نوشتند، از انتخاب افراد بخیل، ترسو، حریص، شرور، گناهکار، سبکسر، دروغگو، چاپلوس و از خودراضی پرهیز کن. هر کدام از این خصلتها آفتی برای یک مدیر است تا او را از توانمندی و ایفای نقشِ به هنگام باز دارد.
مسئول ترسو همگان را ترسو تصور میکند
فردی که بخیل باشد، توانایی جذب افراد را نخواهد داشت و افراد توانمند و مستعد از اطراف او پراکنده میشوند. فردی که ترسو باشد، از موضعگیری شفاف و به هنگام نسبت به معارضان داخلی و معاندان خارجی بازداشته میشود و از ترس اینکه منصب خود را از دست دهد، جسارت برخورد با مستکبرین، ظالمان و منافقان از او سلب میشود. تصور میکند عموم مردم مانند او دچار ترس شدهاند، از این جهت جامعه را با چالش مواجه میکند و ارکان متعدد جامعه را تقلیل میدهد. همچنین رسوخ چنین خصلتی در یک فرد مدیر باعث میشود به دنبال منافع خود باشد تا در مدت مسئولیتش امتیازاتی را برای خویش و اطرافیان در نظر بگیرد؛ چرا که بیم این دارد که در مدت مدیریتش نتواند حداکثر بهرهبرداری خود را داشته باشد. این مسأله معضلات دیگری را به همراه خواهد داشت؛ مثلاً موجب میشود توانایی دفاع از حقوق مردم در برابر ظالمان و مستکبران را از دست دهد.
فردی که گناهکار و خطاکار است به طور طبیعی ترسی از درون دارد. این مسأله اقتدار مدیریتی را از فرد سلب میکند و دستاویزی برای سودجویی و باجگیری دیگران از وی خواهد شد. از این جهت منافع خود و مردم جامعه را در معرض تهدید قرار میدهد.
مدیر سبکسر از دردهای جامعه دور است
فرد سبکسر، فردی است که از هوشیاری لازم برخوردار نیست. بادی به هر جهت است. تحت تأثیر جوّ قرار میگیرد و به نوعی توانایی دفع جوّسازان و موجسازان را نخواهد داشت. مدیری که تحت تأثیر جوّهای حزبی و جناحی قرار بگیرد، به طور طبیعی از دردهای جامعه دور خواهد ماند و از دیگر سو توانمندیها و استعدادهای جامعه خود را شناسایی نمیکند.
فردی که چاپلوس باشد و افراد چاپلوس را اطراف خود جمع کند، نقاط ضعفش از دیدهاش پنهان است؛ چنین فردی به نحو اغراقآمیزی خوبیهای افراد را مطرح کند و حتی ممکن است با واقعیت منطبق نباشد. چنین فردی به طور طبیعی دارای ضعف نفس است لذا به طور بایسته نمیتواند نقش مدیریتی خود را به خوبی ایفا کند. از آسیبهای چاپلوسی این است که دیگر فرد و اطرافیان وی تلاشی برای ارتقای سطح سواد مدیریتی خود نخواهد داشت.
مسئول از خودراضی خود را از مشورت دیگران بینیاز میبیند
* یکی از دردهایی که اکنون در بین مدیران جامعه وجود دارد، بها ندادن به مشورت دلسوزان و نخبگان است. وجود چنین خصلتی در یک مدیر چه تبعاتی را به دنبال خواهد داشت؟
این مسأله یک قاعده عقلانی است. فرد عاقل کسی است که همواره در امورات زندگی از مشورت افراد با تجربه و خبره بهره بگیرد. این مسأله در سطح مدیریتی باید به اوج خود برسد. فرد از خودراضی خود را از همنشینی با عالمان و حکیمان بینیاز میداند، بنابراین هیچ گاه از علم آنها برای اداره بهتر حیطه مدیریتی خود استفاده نمیکند. چنین فردی به قدری غرق در تکبر است که خودش را از مشورت دیگران بینیاز میداند. به همین دلیل تصمیمات او پخته و سنجیده نیست. از این جهت امیرالمؤمنین(ع) تأکید دارند از فرد از خودراضی استفاده نکن.
امام علی(ع) در روایتی فرمود «مشورت کردن چشمه هدایت است و کسی که [به خاطر رای شخصی] خود را بیتیاز از دیگران بداند، خود را به خطر میاندازد؛ اَلاِسْتِشَارَةُ عَیْنُ اَلْهِدَایَةِ وَقَدْ خَاطَرَ مَنِ اِسْتَغْنَى بِرَأْیِهِ». از این جهت امیرالمؤمنین(ع) در فراز دیگری از نامه خویش به مالک اشتر توصیه میکند با عالمان و اندیشمندان فراوان گفتوگو کن.
انتخاب مدیران مرفه در پستهای حکومتی جامعه را به زوال میکشد
* از دیگر چالشهایی که در انتخاب مدیران در سمتهای حکومتی مواجهیم، انتخاب افرادی است که جزو مرفهین جامعه محسوب میشوند. چنین عملی چه تبعاتی در پی خواهد داشت؟
فردی که مرفّه و تجملاتی است، از درد افراد ضعیف به خوبی آگاهی ندارد. از این جهت تصمیماتی که میگیرد به نفع قشر ضعیف جامعه نخواهد بود. مدیران و مسئولان کشوری باید به گونهای زندگی کنند که اقشار کمبضاعت را درک کنند. این مسأله به خصوص در شرایطی که جامعه اسلامی درگیر معضلات اقتصادی و اجتماعی است، بسیار ناخرسند و نامبارک خواهد بود. اگر مردم جامعه، مسئولان خویش را در سادهزیستی و یا حتی در حد زندگی متوسط مشاهده کنند، نظام را در مشکلات اقتصادی و آسیبهای اجتماعی همراهی خواهند کرد همچنان که تاکنون با وجود معضل تجملگرایی برخی مسئولان ایستادگی به خرج دادهاند. سختترین حالت برای مردم جامعه خروج متولیان جامعه از عدل است. نتیجه روی آوردن مسئولان جامعه به اشرافیت و مالاندوزی افزایش حس بیگانگی مردم نسبت به نظام است. در چنین شرایطی دشمنان و منافقانی که برای ضربه زدن به نظام دندان تیز کردهاند، فرصت را غنیمت شمرده و به فتنهانگیزی میپردازند.
امیرالمؤمنین(ع) در نامه خویش به حارث همدانی که از برترین یاران حضرت بود، فرمود: «بپرهیز از آن که مرگ تو فرا رسد در حالى که از پروردگارت گریزان، و در دنیاپرستى غرق باشى» این ویژگی را اگر مسئولان ما توجه کنند، طبیعی است که از دنیادوستی فاصله میگیرند. این رویکردشان باعث میشود نفوذ کلامشان بین مردم زیاد شده و اعتماد مردم به آنها افزایش یابد.
نتیجه اشرافیت روی آوردن به بیتالمال مسلمین است
همچنین اشرافیت مسئولان زمینهساز تضییع کردن حقوق مردم و بعد تضییع بیتالمال میشود که از آن با عنوان اختلاس یاد میشود. از این رو امیرالمؤمنین(ع) به یکی از فرمانداران خویش فرمود: «همچون حیوانات درنده مباش که خوردن مردم را غنیمت میشماری.» این عبارت حاکی از پرهیز از نوعی سودجویی مسئولان در ارتباط با مردم است. مدیری که دوران مدیریت خود را فرصتی برای افرایش بهرهمندی خود از دنیا قرار دهد، به طور قطع توانایی کنترل خود در برابر مصرف بیتالمال مسلمین را نخواهد داشت. در واقع میتوان گفت خوردن مال مردم و اختلاس میتواند تفسیری از خوی حیوانی مسئولان باشد که در پی دنیاطلبی آنها رقم میخورد.
به عبارت ساده اگر یک مدیر دوران مدیریت خود را دوران پاسبانی دین خدا و خدمت به خلق خدا بداند موفق خواهد بود در غیر این صورت با لغزش مواجه میشود. حضرت در فراز دیگری میفرمایند حاکم اسلامی پاسبان خدا در دین اوست. در نامهای دیگر خطاب به محمد بن ابیبکر فرمودند بر تو سزاوار است با خواستههای دل مخالفت و از دین خود دفاع کنی هرچند ساعتی از عمر تو باقی مانده باشد.
نگرانی از انتقاد مردم بهانهای برای دوری مسئولان از جامعه است
* با توجه به معیارهایی که یک شخص باید در پستهای مدیریتی واجد آن باشد، طبیعتاً چگونگی برخورد با مردم باید در اولویتهای رفتاری آنها باشد؛ چرا که یک مسئول باید خادم مردم باشد. متأسفانه در سالیان اخیر گاهی شاهد بروز رفتارهای نامناسبی از سوی مدیران جامعه با مردم هستیم. در این باره توضیح میدهید؟
یک مسئول نباید نگران بازخواست مردم باشد. این نگرانی بهانهای برای دوری از مردم و به دنبال آن دوری از دغدغههای آنان سپس بداخلاقی در قبال آنهاست. از دیگر سو باید گفت پنهان شدن مدیران، نشانهای از تنگخویی و کماطلاعی از امور جامعه است. مردم و مسئولان باید در ارتباط با مردم و در میان آنها باشند تا حدی که دسترسی به آنها به آسانی صورت گیرد. البته مسائل حفاظتی تنگناهایی را ایجاد کرده است، اما با توجه به شرایط امنیتی جامعه باید به طور طبیعی محدودیتها کمتر شود تا دسترسی مردم به مسئولان راحتتر صورت گیرد. چه اشکالی دارد مسئولی که مشکل امنیتی ندارد با وسیله نقلیه عمومی رفتوآمد کند؟ چه اشکالی دارد که پای دغدغههای مردم بنشیند؟
یکی از ویژگیهایی که باعث میشود مردم ارتباط نزدیکی با حاکمان برقرار کنند، آن است که متولیان جامعه را از جنس خودشان بدانند. به همین دلیل امیرالمؤمنین(ع) نسبت به سادهزیستی حاکمان تأکید داشتند و در این زمینه خودشان را به عنوان الگو معرفی میکنند و در نامه خود به عثمان بن حنیف فرماندار بصره میفرماید من اگر میخواستم از ابتدا از مغز گندم و بافتههای ابریشم استفاده میکردم، اما هیهات که هوای نفس بر من چیره شود. این در حالی است که حضرت از حلال دنیا صحبت میکند. البته در همان نامه میفرماید شما توانایی ندارید مانند من زندگی کنید، اما «أعینونی بِورعٍ و اجتهادٍ؛ مرا با تقوا و کوشش خود یاری کنید.»
امام علی(ع) فرمودند با مردم مهربان و نرمخو باش
همچنین حضرت در نامهای خطاب به محمد بن ابی بکر اشاره کردند با مردم فروتن، نرمخو، گشادهور، مهربان و خندان باش و در نگاهت با مردم با تساوی برخورد کن. خضوع نسبت به مردم باعث جلب احترام آنها نسبت به حاکمان میشود. اگر احیاناً با تنگناهایی مواجه هستند که آن حاکم و مدیر توان رفع آن را ندارد و از عهده حل مشکل مراجعهکننده بر نمیآید، حداقل با نرمخویی و گشادهرویی برخورد کند.
منبع:تسنیم