چهارمین شماره از کتابمجله همشهری آیه منتشر شد:
صلح امام حسن مجتبی(ع) با معاویه نتیجه فتنهانگیزیهای جسورانه معاویه و دشمنیهای این دشمن درجه یک اسلام بود تا اینکه شرارتهای آنها از یکسو و نفاق و خیانت برخی از سران سپاه امام(ع) و ایجاد چنددستگی در میان مردم از سوی دیگر، حضرت را به سمت و سوی یک صلح اجباری سوق داد. هرچند این مسئله مورد پذیرش عمده اطرافیان آن حضرت قرار نگرفت تا جایی که به امام(ع) «مذلّ المؤمنین» اطلاق کردند.
کوفیان امام حسن(ع) را در حد امام عالم قبول نداشتند
همین رفتار کوفیان گویای آن است که امام مجتبی(ع) را در حد یک امام معصوم قبول نداشتند بلکه ایشان را مردی از خاندان شریف پیامبر اسلام(ص) میدانستند که امکان اشتباه دارد. همان گونه که مطرح شد امام مجرا و ظرف مشیت خداوند است که این از ابتداییترین اعتقادات شیعیان است. متأسفانه اطرافیان حضرت به این سطح از معرفت نرسیدند و مدام سعی داشتند با معادلات عقلانی خود با مسائل سیاسی و اجتماعی برخورد کنند. در واقع از جهتی باید گفت صلح امام حسن(ع) آزمونی برای سنجش عیار شیعیان بود.
امام مجتبی(ع) خود نیز برخی افرادی را که در دلشان شبهه بود، از این باب معرفتی قانع میکردند. به عنوان نمونه ایشان در پاسخ به یکی از اصحاب خویش درباره علت صلح با معاویه فرمود: «ای ابا سعید، وقتی من از جانب خدای متعال امام هستم، نمیتوان مرا در کاری که کردهام، چه جنگ و چه صلح، تخطئه کرد؛ اگر چه سرّ کاری را که کردهام، برای دیگران روشن و آشکار نباشد.» و در ادامه حکمت پنهان بودن ابعاد مختلف صلح خویش با دشمن را به ماجرای پنهان بودن حکمت رفتار خضر در سوراخ کردن کشتی مسافران از دید موسی(ع) مثال زده و فرمودند: « آیا خضر (ع) را ندیدی که وقتی آن پسر را به دلیل سوراخ کردنِ کشتی کشت و آن دیوار را بر پا داشت، موسی (ع) به کار او اعتراض کرد؟ زیرا سرّ آن را نمیدانست؛ اما وقتی علت آن را فهمید، راضی شد. و همین گونه است کار من که چون شما سرّ آن را نمیدانید، مرا هدف اعتراض قرار داده اید... »(فلسفه صلح امام حسن (ع)، علی راجی)
شیعیان در صلح امام حسن(ع) نشان دادند اهل تبعیت نیستند
از دیگر سو خداوند متعال بارها در قرآن مسلمانان را دعوت به تبعیت قلبی و عملی از پیامبر(ص) و خلفای بر حق ایشان یعنی ائمه(ع) کرده و آن را به عنوان یکی از برترین ارزشهای نظام هستی معرفی کرده است. خداوند در آیه31 سوره آلعمران ادعای دوستی خود را در گروی تبعیت از پیامبر(ص) معرفی میکند و میفرماید: «قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ؛ اگر خداوند را دوست مى دارید، پس مرا پیروى کنید، تا خدا نیز شما را دوست داشته باشد؛ در این صورت خداوند گناهان شما را میآمرزد و خداوند بخشاینده مهربان است».
هرچند امام مجتبی(ع) استدلال کافی برای قانع کردن مسلمانان درباره صلح با معاویه را داشت و در این موضوع بارها سخنرانی فرمود. چنان که ایشان در پی اعتراض برخی از شیعیانش حفظ دین خدا را دلیل صلح معرفی کرده و فرمود: «إنّی خشیت أن یجتثّ المسلمون عن وجه الارض فاردت ان یکون للدّین ناعی؛ ترسیدم ریشه مسلمانان از زمین کنده شود و کسی از آنان باقی نماند؛ از این رو با مصالحهای که انجام گرفت، خواستم دین خدا حفظ شود.» (ابن عساکر، ترجمه الامام الحسن (ع)، ص 203) همچنین در بیانی دیگر جنگ معاویه با خویش را جنگ بر سر تصاحب خلافت معرفی کرده و علت اصلی صلح را در حفظ جان مردم بر شمردند. حضرت در این باره فرمود: «همانا معاویه در چیزی (خلافت) که حق من است، با من به نزاع برخاست و من برای مصلحت امت و حفظ خون مردم، از آن چشم پوشیدم.» (ابن شهرآشوب، المناقب، 1379ق،ج4، ص34)
در
هر صورت چه حکمت رفتار پیامبر(ص) و ائمه(ع) را بدانیم و چه ندانیم، به
نظر میرسد با آن استدلالی که مطرح شد، بهترین رفتار شیعیان تبعیت از
عملکرد و سیره این انوار الهی است. در واقع عدم علم به رفتار معصومان نباید
علتی برای اشکال بر کار ایشان باشد. مثلاً اگر حکمت رکعات نماز بر ما
پوشیده است، مانع از ترک نماز و به دلخواه اقامه کردن رکعات نماز نمیشود
بلکه مسلمانان بر اساس سنت نبوی عمل میکنند.
منبع:تسنیم