کد خبر : ۱۰۱۶۵۸
تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱۳۹۷ - ۱۴:۵۵

ماجرای عنایت امام حسین (ع) به شاعر ناصبی

خلیعی اهل «موصل» و ساکن «حله» بود، پدر و مادرش ناصبی بودند و مادرش نذر کرد که اگر خدا به او فرزند پسری عنایت فرماید، او را برای راهزنی و آزار و اذیت و کشتن زائران امام حسین (علیه‌السلام) سر راه کاروان زائران امام حسین (علیه‌السلام) بفرستد!!!...
عقیق:با اشاره به رویداد عظیم فرهنگی اجتماع عاشقان اباعبدالله الحسین (ع) در کربلای معلی، اظهار داشت: زیارت سیدالشهدا (ع) فضیلت بسیار بالا و عالی دارد. امام صادق (ع) فرمودند که شیعیان ما را امر کنید که به زیارت سیدالشهدا (ع) بروند. 

وی با اشاره به این که در روایات منقول است اگر کسی زیارت سیدالشهدا (ع) برود اگر شقی و شقاوتمند هم باشد، با زیارت امام حسین (ع) به سعادت می‌رسد، افزود: زیارت امام حسین (ع) ثواب‌های عجیب‌وغریب دارد. در روایات آمده که زائر از آن لحظه‌ای که نیت می‌کند به زیارت سیدالشهدا (ع) برود، هر قدمی که برمی‌دارد ملائکه برای استغفار می‌کنند.

حجت‌الاسلام خلج ادامه داد: امام حسن عسکری(ع) فرمودند یکی از علائم مؤمن و شیعه زیارت اربعین است و ما در این سال‌ها شاهدیم که همه شیعیان و محبین سدالشهدا(ع) از سراسر دنیا به این سفر معنوی و رؤیایی می‌روند. اگر تمام ثروتمندان و سیاستمداران دنیا بخواهند پول‌ها خرج کنند تا میلیون ها انسان را از سراسر دنیا در یک مکان جمع کنند نمی‌توانند. این فقط نور اباعبدالله الحسین (ع) است که می تواند همه مردم را دور خودش جمع کند.

این کارشناس مذهبی گفت: جامعه به سمتی می‌رود که برای ظهور حضرت حجت بن الحسن (ع) آماده شود و اینکه همه خودشان با پای عشق قدم برمی‌دارند و به زیارت سیدالشهدا(ع) در اربعین می روند، این فقط با نور حسینی است.

وی با بیان اینکه نجات در زیارت سیدالشهدا (ع) است، تصریح کرد: یکی از داستان‌هایی که آثار پربرکت قبر امام حسین (علیه‌السلام) را در حسن عاقبت نشان می‌دهد داستان «خلیعی شاعر» است؛ «ابوالحسن جمال‌الدین علی بن عبدالعزیز بن ابی محمد الخلعی» یا خلیعی یکی از شاعران برجسته و مدیحه‌سرایان مخلص اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیه‌السلام) است که در ابتدا خود و پدر و مادرش ناصبی و از دشمنان اهل‌بیت (علیه‌السلام) بودند، اما با عنایت ویژه خاندان اهل‌بیت(ع) راه حق را شناخت و به سعادت رسید.

حجت‌الاسلام خلج ادامه داد: خلیعی اهل «موصل» و ساکن «حله» بود، پدر و مادرش ناصبی بودند و مادرش نذر کرد که اگر خدا به او فرزند پسری عنایت فرماید، او را برای راهزنی و آزار و اذیت و کشتن زائران امام حسین (علیه‌السلام) سر راه کاروان زائران امام حسین (علیه‌السلام) بفرستد!!!

وی افزود: خدای متعال به او فرزند پسری داد و این پسر بزرگ شد و به سنی رسید که آن زن می‌توانست به نذرش ادا کند؛ موضوع را با فرزندش مطرح کرد و او هم خواست مادر را پذیرفت.

این کارشناس مذهبی اضافه کرد: خلیعی به بیابان‌های منطقه «مسیب» رفت و در کمین زائران امام حسین (علیه‌السلام) مدتی منتظر ماند تا وقتی کاروانی از زائران امام حسین (علیه‌السلام) از راه می‌رسد به آن‌ها حمله کند و نذر مادر را ادا نماید، هنوز کاروان از راه نرسیده بود که خواب بر چشمان او غلبه کرد و قافله زائران امام حسین (علیه‌السلام) از راه رسیدند، اما علیرغم سروصدای کاروان و گردوغباری که از آمدن آن‌ها به پا شده بود از خواب بیدار نشد؛ گردوغبار کاروان لباس و بدن او را هم فراگرفت. در همان حال «خلیعی» در خواب دید که صحنه قیامت برپاشده است و فرمان رسید که او را به آتش بیاندازند، او را به میان آتش انداختند اما گردوغباری بر بدن و لباس او وجود داشت که او را از سوختن و گرمای آتش، در امان نگه می‌داشت، در عالم خواب متوجه شد که این گردوغبار، گردوغبار کاروان زائران امام حسین (علیه‌السلام) است که بر بدن و لباس او نشسته است و به برکت آن، از آتش عذاب الهی در امان مانده است.

«خلیعی» از خواب بیدار شد؛ فهمید که اشتباهی بزرگ کرده است، از کرده خود پشیمان شد و از قصد خود بازگشت و همان‌جا توبه کرد و تصمیم گرفت به کربلا برود؛ با دلی پر از اضطراب و نگرانی به کربلا رفت و به حرم مقدس امام حسین (علیه‌السلام) وارد شد و عرض ادب کرد و به خاطر قصد گذشته خود، از درگاه آن حضرت پوزش طلبید و دو بیت سرود و بدین ترتیب او از دوستان خالص و پاک اهل‌بیت رسالت شد و موردعنایت و الطاف ویژه آن خاندان گرامی (علیهم‌السلام) قرار گرفت.

وی افزود: یکی از عنایاتی که از سوی اهل‌بیت (علیه‌السلام) به «خلیعی» شد و به سبب آن، او را خلیعی یا خلعی نامیدند جریانی است که یک روز وارد حرم امام حسین (علیه‌السلام) شد و قصیده‌هایی در مدح آن حضرت سرود، در اثناء خواندن این قصیده بود که پرده‌های درب حرم بر شانه او افتاد و در واقع این خلعت و هدیه‌ای بود که از طرف آن حضرت به او داده شد و ازآن‌پس او را «خلیعی» یا خلعی نامیدند و او خود به همین واژه تخلص می‌کرد.

این کارشناس مذهبی اظهار کرد: میان خلیعی و ابن حماد شاعر سخنی پیش آمد و هرکدام شعر خود را در مدح امیرمؤمنان برتر از شعر دیگری به شمار می‌آورد، قرار شد که هر یک قصیده خود را به داخل ضریح مطهر امیرمؤمنان (علیه‌السلام) بیاندازد تا اینکه آن حضرت درباره اشعار آن‌ها داوری نماید، هر دو چنین کردند. پس از مدتی دیدند پای قصیده خلیعی، با آب‌طلا و پای قصیده ابن حماد، با آب‌نقره نوشته‌شده است «احسنت».

وی تصریح کرد: ابن حماد متأثر شد و خطاب به امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) عرض کرد که من دوست قدیمی شما هستم و او به‌تازگی به زمره دوستان شما پیوسته است؛ ابن حماد در عالم رؤیا امیرمؤمنان (علیه‌السلام) را دید که به او می‌فرمایند تو از مایی، اما او جدیدالعهد به ولایت ماست و رعایت او بر ما لازم است.

منبع:حوزه

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین