۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۹ : ۰۴
اگر که بغض در گلو اگر سکوت نالهام
اگر کبود عاطفه اگر به رنگ لالهام
به روی برگ خاطره تصورات ژالهام
چشیده زهر غصهها، قتیله از پیالهام
شهیده مَحبتم، شهادت مُکررم
گذشتهام ز جان و دل به خاطر برادرم
حماسهها سرودهام، صلا اگر که ماندهام
به مِثل سَرو زخمیام به پا اگر که ماندهام
اساس پایداریام به جا اگر که ماندهام
شکسته بال اوج من، رها اگر که ماندهام
زلال دیده میشود هماره مرهم پَرم
گذشتهام ز جان و دل به خاطر برادرم
من از شب طلوع غم ستاره سحر شدم
نصیب من شد این رَقم ستاره سحر شدم
نوشته شد که از قِدم ستاره سحر شدم
به دوره اسیری هم ستاره سحر شدم
ستارهای که بوده غم همیشه در برابرم
گذشتهام ز جان و دل به خاطر برادرم
کتاب آن چه دیده شد نوشته میشود مگر
حدیث گل که چیده شد نوشته میشود مگر
کنایهها شنیده شد نوشته میشود مگر
حنجرهای بریده شد نوشته میشود مگر
به صفحه صحیفهاش فقط نوشته مادرم
گذشتهام ز جان و دل به خاطر برادرم
نوشته در صحیفهاش به پیش چشم خواهری
نوشته در صحیفهاش غرق به خون برادری
نوشته در صحیفهاش تابش تیغ خنجری
نوشته در صحیفهاش گلو و نحر حنجری
نوشته، ناله میزدم به غربت اهل حرم
گذشتهام ز جان و دل به خاطر برادرم
تبلور سپهر جان ستارههای مادریست
امان ِ در اسیریام نظارههای مادریست
توان خطبه خواندنم اشارههای مادریست
آتش جان ظالمان شرارههای مادریست
شاهد ماجرای من بُود به نزد داورم
گذشتهام ز جان و دل به خاطر برادرم
منبع:فارس