۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۱ : ۱۵
روستایی که شهید حججی با دوستانش در موسسه شهید کاظمی چند تابستان را در قالب اردوهای جهادی برای ساخت مسجد فاطمه زهراء سلام الله علیها درآنجا سپری کردند و سه سال پیش از شهادت محسن کار مسجد را به پایان بردند.
همچنین
در این اردوی جهادی دو روزه به همت موسسه شهید کاظمی، پایگاه بسیج روستای
وستگان بنام شهید محسن حججی افتتاح شد و تعداد دویست بسته مواد غذایی بین
خانواده های روستاهای کمرون، وستگان، دورک، وزوه و کاهگانک توزیع شد.
محسن خودش می خواست
صبح روز پنج شنبه26 مهر 30 نفر از اعضای گروه جهادی موسسه شهید کاظمی به
همراه پدر شهید حججی و محمدعلی جعفری نویسنده کتاب «سربلند»، بر سر مزار
محسن دور هم جمع شدند تا با یک دستگاه اتوبوس به فریدون شهر اصفهان و از
آنجا با سه ماشین خود را به روستایی در پشتِ کوهِ دوم اطراف فریدون شهر
برسانند؛ آنجا که در روزهایی نه چندان دور با رفیق شهیدشان برای ساخت مسجدی
در آن به سر برده اند. و چه حکمتی است که دوستانی که در شرایط سخت همدیگر
را می یابند دوستیشان ناگسستنی است.
وقتی اعلام شد آنها برای رونمایی
از یک کتاب به دورک خواهند رفت خیلیها خرده گرفتند که این کارها دیگر
چیست؟ از اینجا بلند شوی و 5 تا شش ساعت وقت صرف کنی تا خود را به روستای
دورک برسانی که چه بشود؟ مردم روستا را چه به کتاب؟ آنها گاو و گوسفند و
گردو می شناسند! خوب در همین جا و بر سر مزار شهید حججی یک رونمایی بگیرید و
تمام!
اما شاید اگر این سی و چند نفر را شب جمعه در روستای دورک و در
مسجد فاطمه زهرا سلام الله علیها در روستای دورک می دیدند، این حرفها را
نمی زدند! انگار این خود محسن بود که خواسته بود رونمایی کتاب خاطراتش در
این روستا و در میان اهالی لُرِ دوست داشتنیِ روستا برگزار شود! زیر آسمانِ
دورک!
یاد دو شهید همراه با اردوی جهادی دورک
این سی و چند نفر بعد از گذشتن از جادههای پر پیچ و خم و طاقت فرسای پشت
کوه اول به روستای کمرون رسیدند و نماز و ناهار. بعد هم بازدید از مسجدی
نیم ساخته که خودشان پیاش را ریخته بودند تا در تابستانها مسجدی دیگر در
روستای کمرون بنا نهند. اسکلت مسجد آماده بود و مصالح هم خریداری شده بود
تا ادامه کار را پی گیرند و قبل از برودت و سرمای زمستان سقف مسجد بنا شود.
زیبا بود دیدن حرکت جهادی موسسه شهید کاظمی در این سفر که از روزهای قبل
برای اهالی چند روستا مایحتاج اولیه ای تهیه دیده بودند و بعد از بازدید از
مسجد آن را میان اهالی روستای کمرون پخش کردند. روستای کمرون روستای سردار
شهید غدیر سرلک از فرماندهان شهید مدافع حرم است.
بعد از آن راهی
روستای وستگان شدند تا پایگاهی را افتتاح کنند که روستاییان آنرا پایگاه
شهید حججی نام نهادند. دم دمای غروب پایگاه شهید حججی افتتاح شد. این سفر
بوی دو شهید را با خود دارد. شهید کاظمی عزیز و شهید حججی بزرگوار. مردم
روستا به پدر شهید حججی چه احترامی می گذاشتند؛ دیدنی بود.
رونمایی از کتاب «سربلند» با چشمانی گریان
اما دل توی دل این سی و چند نفر نبود چرا که آسمان دورک در چند قدمیشان
بود. و آنشب به یادماندنی در روستای دورک و استقبال جانانۀ مردم از یاران
شهید حججی. مردم روستا بیرون مسجد به صف شده بودند و جوانان جهادی سینه
زنان و گریان وارد مسجدی شدند که جای جایش برایشان بوی محسن می داد. دیگر
نمی شد نگریند. نمی شد یاد خاطرات نکنند.
آنشب در روستای دورک اربعین
مداح اهل بیتی بود که دوستانش میگفتند زمان شهادت حججی شعری سراییده بود و
در مراسم عزای حججی که در همین مسجد برپا شده بود خوانده بود. انگار محسن
میخواست از او قدردانی کند؛ از مرحوم حسنقلی اسدی مداح مسجد فاطمه الزهرای
روستای دورک. مراسم شب جمعه در جمع مردم روستا و جهادگران و پاسداران
جهادگر دانشگاه امام حسین (ع) که در حال ساخت منازل مسکونی روستای کلوسه
حضور داشتند برگزار شد. رونمایی «سربلند» همراه با اشک و ناله و زاری مردم
روستا و جوانان جهادی چه رونمایی ای بود! ویژه و تماشایی! کاش بودید!
سود حاصل از فروش کتاب سهم اهالی روستا است