۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۳ : ۲۲
* قیامت و تجسم اعمال
مسأله تجسم اعمال از مسائل مربوط به جهان پس از مرگ است. اين مسأله، گرچه شاخه اي از كيفر و پاداش اخروي است، ولي در بحث شهود و گواهان قيامت نيز مي تواند راهگشا باشد؛ زيرا هرگاه كردار انسان گناهكار در سراي ديگر تجسم يابد، خود بهترين شاهد و گواه بر جرم بوده و راه هرگونه انكار را بر او ميبندد. به همين دليل، اين بحث را پس از بحثهاي گوناگون قيامت يادآور ميشويم.
مقصود از تجسم اعمال چيست؟
مقصود از «تجسم» يا «تمثل» اين است كه آنچه انسان در اين جهان انجام داده است، در جهان ديگر به صورتي متناسب با آن جهان نمودار گردد. و به عبارت ديگر: پاداشها و كيفرها، نعمتها و نقمتها، شادماني و سرور، درد و شكنجههاي اخروي، همه و همه همان حقايق اعمال دنيوي انسانها است كه در حيات اخروي خود را نشان ميدهند.
و به ديگر سخن: هر كرداري كه انسان انجام ميدهد، خواه خوب باشد و خواه بد، يك صورت دنيوي دارد كه ما آن را مشاهد ميكنيم، و يك صورت اخروي كه هماكنون در دل و نهاد عمل نهفته است، و روز رستاخيز پس از تحولات و تطوراتي كه در آن رخ ميدهد، شكل كنوني و دنيوي خود را از دست داده و با واقعيت اخروي خود جلوه ميكند، و موجب لذات و شادماني، و يا عامل آزار و اندوهي ميگردد.
بنابراين، اعمال نيك اين جهان در روزگار رستاخيز تغيير شكل داده و به صورت نعمتهاي بهشتي درخواهد آمد، چنانكه اعمال به صورت آتش و زنجير و انواع عذاب نمودار خواهند شد.
در كنار بحث «تجسم اعمال» كه غالباً ناظر به كردارهاي مربوط به اعضاي انسان است، مسألة ديگري مطرح ميشود كه از آن به تبلور يا تجسم نيتها و ملكات نفساني تعبير ميشود، و مقصود اين است كه صورت حقيقي انسان بستگي به همان نيتها، خصلتها و ملكات نفساني او دارد، و براين اساس، اگر چه انسانها از نظر صورت ظاهري يكسانند، ولي از نظر صورت باطني يعني خصلتها و ملكات، انواع يا اصناف گوناگوني دارد.
حكيم سبزواري(ره) در اينباره ميگويد:
«انسان به اعتبار اخلاق و ملكاتش يا فرشته است، يا حيوان، يا درنده، و يا شيطان. بنابراين، اگر چه انسان از نظر صورت دنيوي يك نوع بيش نيست، ولي از نظر صورت اخروي چهار نوع خواهد بود؛ زيرا اگر شهوت و غضب بر او غلبه كند و كارهاي او پيوسته از اين دو غريزه صادر گردد، صورت اخروي او حيوان و درنده خواهد بود، و اگر اخلاق پسنديده در نفس او رسوخ كرده باشد، به صورتهاي زيباي بهشتي تمثل خواهد يافت.»[1]
تجسم اعمال در آيات قرآن
تجسم اعمال يك حقيقت قرآني است كه در آيات متعدد نمونههايي از اين آيات را يادآور ميشويم:
1. «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً».[2]
ـ روزي كه هر انساني هر كار نيكي كه انجام داده است، نزد خود حاضر مييابد، و هر كار بدي را كه انجام داده است نيز حاضر و آماده مييابد، و آرزو ميكند كه ميان او و آن عمل ناروا فاصله مكاني يا زماني بسياري وجود ميداشت (و او آن عمل ناروا را كه در دنيا انجام داده است در قيامت مشاهده نميكرد).[3]
2. «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ ما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ...»[4].
ـ كساني كه به خاطر به دست آوردن مالي اندك، آيات الهي را كتمان ميكنند، چيزي جز آتش در شكم خود جاي نميدهند.
3. «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً».[5]
ـ آنان كه از روي ستم اموال يتيمان را ميخورند، در حقيقت آتش ميخورند، و در آينده وارد دوزخ خواهند شد.
اين دو آية شريفه آشكار بيانگر آن است كه آنچه افراد از راه كتمان حقايق الهي و يا از راه ستم بر يتيمان به دست ميآورند، در حقيقت آتش درون خود جاي ميدهند. شكي نيست كه صورت ظاهري و دنيوي اموال ياد شده آتش نيست، بلكه به صورت انواع لذتهاي دنيوي نمايان ميشوند بنابراين، بايد بگوييم: اينگونه اموال صورت ديگري دارد كه اكنون از چشم ظاهربين انسان پوشيده است، ولي در سراي ديگر كه پردهها بالا ميرود و حقايق پنهان آشكار ميگردد، چنانكه قرآن كريم در جاي ديگر ميفرمايد: «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» چهرة واقعي اين اعمال نمايان ميگردد، و آن چيزي جز آتش و عذاب خداوندي نيست.
4. «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ».[6]
ـ روزي كه مردان و زنان با ايمان را ميبيني كه نور وجود آنان در پيشاپيش و جانب راست آنان در حركت است.
آنچه از ظاهر اين آية شريفه استفاده ميشود اين است كه در قيامت، وجود انسانهاي با ايمان به صورت منبع نوري در ميآيد و اين نور، پيش رو و اطراف آنان را روشن ميسازد. اكنون بايد ديد آنان، اين نور را از كجا آوردهاند؟ پاسخ اين سؤال را ميتوان از گفتار خود آنان به دست آورد؛ زيرا آنگاه كه منافقان از آنان درخواست ميكنند كه اندكي درنگ نمايند، تا اين گروه نيز در پرتو نور آنان حركت نمايند، به منافقان ميگويند:
«ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالَْتمِسُوا نُوراً».[7]
ـ به عقب (دنيا) باز گرديد و براي خود نور به دست آوريد.
يعني، ما اين نور را در دنيا كسب كردهايم، و شما اگر ميتوانيد (كه نميتوانيد) به دنيا باز گرديد، و براي خود تحصيل نور نماييد. اما در اينكه اين نور چگونه نور از دنيا نشأت گرفته است؟ دو احتمال وجود دارد:
الف. شخصيت والاي آنان در پرتو اطاعت و عبادت، به صورت كانون ملكات زيبا درآمده و در جهان ديگر به صورت نور تجلي ميكند.
ب. چهرة واقعي اعمال صالح و صفات نيك آنان نمايان گرديده و به صورت نور تجسم يافته مييابد.
5. قرآن كريم به مستكبراني كه طلاها و نقرهها را از راههاي غير مشروع به دست آورده و به صورت گنجهايي پنهان ساخته، و از مسير توليد و مصرف خارج ميسازند، هشدار ميدهد كه همين اندوختهها در سراي ديگر سرخ گرديده و بر پيشاني و پشت و پهلوي آنان نهاده ميشود، آنجا كه ميفرمايد:
«وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ».[8]
ـ كساني را كه طلا و نقره را مياندوزند و در راه خدا انفاق نميكنند به عذاب دردناكي بشارت بده، روزي كه آن طلاها و نقرهها در آتش دوزخ سرخ گرديده و بر پيشاني و پهلو و پشت آنان نهاده ميشود، و به آنان گفته ميشود: اين همان چيزي است كه از قبل براي خودتان اندوختهايد، پس آنچه را انداختهايد، بچشيد.
نكتة قابل دقت در اين آيه آن است كه ميفرمايد: «هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ»؛ يعني، اين آتش و عذاب همان است كه شما براي خود اندوختهايد، و به عبارت ديگر: اينگونه يعني طلاها و نقرهها در دو نشأة (دنيا و آخرت) به دو صورت مجسم ميگردد: در اين جهان به صورت فلز خيره كننده چشمها، و در جهان آخرت به صورت عذاب دردناك خداوندي.
6. «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ...».[9]
ـ كساني كه به آنچه خدا از فضل خود به آنان عطاء كرده است، بخل ميورزند، گمان ميكنند كه اين بخل و امساك براي آنان بهتر است، بلكه اين كار براي آنان بدتر ميباشد (زيرا) به زودي آنچه را به آن بخل ورزيدهاند، به صورت طوقي به گردن آنان خواهد افتاد.
اين آية شريفه نيز بسان آية قبل ميرساند: اموالي كه انسان برخلاف حكم الهي روي هم انباشته كند، در قيامت به صورت طوقي آزاردهنده تجسم يافته و ماية عذاب بخل ورزان خواهد شد.
7. لقمان حكيم در نصايح خود به فرزندش ميگويد:
«يا بُنَيَّ إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماواتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ».[10]
ـ فرزندم (هر كاري كه از انسان سر زند) هر چند به اندازه سنگيني خردلي در ميان صخرهها و يا آسمانها و زمين باشد، خداوند آن را در روز رستاخيز ميآورد.
از ظاهر اين آية شريفه نيز برميآيد كه: خداوند در روز قيامت خود عمل انسان را ميآورد و آن را ملاك پاداش و يا كيفر قرار ميدهد.
8. قرآن كريم در آية ديگر، همين واقعيت را به گونهاي ديگر يادآور شده و ميفرمايد:
«فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ».[11]
ـ هر كس به اندازه سنگيني ذرهاي كار نيك انجام دهد آن را ميبيند، و هر كس به اندازه سنگيني ذرهاي كار بد انجام دهد، آن را ميبيند.
نكتة قابل توجه در اين آية شريفه، كلمة «يَره» است، زيرا ضمير مفعولي موجود در آن به خود عمل كه از كلمة يعمل استفاده ميشود، و يا به كلمه «خيراً و شراً» بر ميگردد.[1] . فـباعتبـار خـلقه الانسان ملك او اعـجبم او شـيطان
فهو و ان وحد دنـيا وزعا اربـعة عقـبي فـكان سبعاً
بهيمة مع كون شهوة غضب شيمتة و إن عليه قد غلب
مكر فـشيطان و إذ سـجية سـنـة فـصور بـهيـة.
[2] . آل عمران/ 30.
[3] . نظير اين آيه است آية «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً» (كهف/ 42)، و آية «عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَتْ» (تكوير/ 14).
[4] . بقره/ 174.
[5] . نساء، 10.
[6] . حديد/ 13.
[7] . حديد/ 13.
[8] . توبه/ 35ـ34.
[9] . آل عمران/ 80.
[10] . لقمان/ 16.
[11] . زلزله/ 8ـ7.
اين حكم كلي، اعمال انسان را نيز شامل ميشود.
اما اينكه وجود عرض در اين جهان متكي به وجود جوهر است، دليل بر آن نيست كه در سراي ديگر نيز چنين باشد؛ زيرا احكام آخرت با احكام دنيا متفاوت است، مگر در محالات ذاتي كه تبدل در آنها محال است. قرآن كريم با صراحت بيان نموده است كه در قيامت زمين و آسمان و آنچه در آنهاست تبدل مييابند.[1]
بنابراين، از نظر عقلي تجسم اعمال كاملاً امكانپذير است، و دلايل نقلي نيز بر تحقق آن دلالت دارند، و هيچگونه ضرورتي براي تأويل آنها وجود ندارد.
فقيه و عارف نامي شيخ بهاءالدينعاملي(ره) دربارة تجسم اعمال گفته است: «مسئلة تجسم اعمال در روايات بسياري از شيعه و اهل سنت وارد شده است. اهل سنت در اينباره گفتهاند: مارها و عقربها و آتشهايي كه در قبر و قيامت ظاهر ميشوند. در حقيقت همان كارهاي زشت و ناپسند عقايد باطل است كه در نشأه برزخ و قيامت به صورتهاي ياد شده ظاهر ميشوند؛ چنانكه روح و ريحان، و نعمتهاي لذتبخش ديگر، در حقيقت همان اخلاق پسنديده و اعمال شايسته و عقايد حقه است كه در جهان برزخ و قيامت بدان صورت نمايان گرديدهاند؛ زيرا حقيقت يك چيز است كه در نشأههاي مختلف آثار گوناگوني دارد.» شيخ بهايي(ره) سپس برخي از آيات و رواياتي را كه پيش از اين نقل كرده است، به عنوان شاهد بر مدعاي خود يادآور شده است.[2]
علم و تجسم اعمال
اگر چه تجسم اعمال بسي فراتر و عميقتر از تبدلها و تحولهاي عالم طبيعت است، اما براي تقريب به ذهن ميتوان از قانون تبدل ماده به انرژي، و تبدل انرژي به ماده كه يكي از قوانين مسلم علمي است، در اينباره كمك گرفت؛ زيرا طبق اين قانون، و با توجه به اين كه حقيقت كار و عمل انسان از نظر علمي چيزي جز تبدل ذخاير مادي به انرژي نيست، ميتوان چنين نتيجه گرفت:
1. حقيقت كار در انسان عبارت است از تبدل ماده به انرژي.
2. مقدار انرژي از نظر علم هميشه ثابت است، و فقط صورتهاي آن تغيير مييابد.
3. ماده و انرژي دو چهرة يك واقعيت ميباشند.
4. همانگونه كه ماده به انرژي تبديل ميشود، انرژي نيز در شرايط خاصي به ماده مبدل ميگردد.
بنابراين، از نظر علم جديد، تبدل يافتن اعمال انسان در جهان ديگر به مادة ديگر امري ممكن و قابل قبول است، در نتيجه علم تجربي نيز به گونهاي تجسم اعمال را تأييد ميكند.[3]
در پايان، يادآور ميشويم كه اعتقاد به تجسم اعمال با وجود پارهاي پاداشها يا كيفرهاي قراردادي كه متناسب با نوع اعمال و بر اساس علم و حكمت الهي مقرر گرديده است، منافات ندارد؛ زيرا اگر از هرگونه پيشداوري بپرهيزيم و صرفاً با استناد به آيات قرآن و روايات در اينباره داوري كنيم، بايد هر دو گونه پاداش و كيفر را پذيرا باشيم.
چنانكه اعتقاد به تجسم اعمال با مسئله شفاعت كه از ضروريات شريعت اسلام است نيز منافات ندارد؛ زيرا همانگونه كه در اين جهان قوانين الهي از طريق اسباب و علل ويژه عمل ميكنند، در سراي آخرت نيز چنين است و هيچ اشكالي ندارد كه شفاعت به عنوان يك علت و سبب قويتر، در موارد خاص تجسم اعمال غلبه نمايد، همانگونه كه اسباب و علل طبيعي نيز گاهي يكديگر را خنثي ميسازند.
به عبارت ديگر: همانگونه كه توبه قبل از فرا رسيدن مرگ، مانع از تجسم و تمثل گناه در سراي ديگر ميشود، شفاعت نيز در جهان ديگر از موانع تجسم عمل به شمار ميرود.[4]
پی نوشت:
[1] . «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ». (ابراهيم/ 48)
[2] . بحار الانوار، ج 7، ص 228
[3] . منشور جاويد، ج 8، ص 423ـ422
[4] . همان،ص 435ـ434
منبع:حوزه