کد خبر : ۱۰۰۴۴۶
تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱۳۹۷ - ۱۲:۴۵
استاد انصاریان تبیین کرد:

هشت خصلت بنده عاشق خدا

محقق و مترجم علوم و معارف قرآنی گفت: پروردگار عالم از کبر و متکبر و کسانی که دلشان محل کینه دوستان خداوند هست، متنفر است؛ کسی که نسبت به وجود مقدس خداوند تکبر دارد، فعلاً از حوزهٔ محبت پروردگار خارج است.
عقیق:استاد حسین انصاریان در حسینیهٔ هدایت با بیان اینکه وقتی خدا عاشق بنده‌ای باشد، هشت خصلت را به او الهام می‌کند، اظهارداشت: خدا به عبد محبت از بالا به پایین  و محبت عبد به خدا، محبتی از پایین به بالاست؛ یعنی عبد دربارهٔ خودش و نعمت ها فکر می‌کند و به قول امام صادق(ع)، شعلهٔ محبت در قلبش نسبت به آن وجود مقدسی روشن می‌شود که این لطف‌ و احسان‌ها را درباره‌اش انجام داده است. طبع انسان این است که از هرکسی کار خوب و خیری می‌بیند، قلباً تحت تأثیر قرار می‌گیرد؛ حال یا سپاسگزاری می‌کند یا نمی‌کند، ولی بالاخره خوبی که می‌بیند، قلبش از خوبیِ طرف اثر می‌گیرد، شاد و خوشحال می‌شود، علاقه پیدا می‌کند که خوبیِ طرف مقابل را تلافی کند و کاری که برای طرف مقابلش انجام می‌دهد، اسم آن در معارف الهیه «شُکر» گذاشته شده است.  

محبت مادر به فرزند با محبت فرزند به مادر قابل ‌مقایسه نیست

وی به محبت میان مادر و فرزند اشاره و خاطرنشان کرد: فرزند، مادر را در ماه‌های اوّل نمی‌شناسد، ولی به خاطر ارتباط شدیدی که با احسان مادر دارد و تمام تغذیهٔ خودش را از طریق مادر می‌بیند، به مادر وابسته است؛ با اینکه نمی‌شناسد این مادرش است و در رحم او بوده، اما با حالات، حرکات، گریه و با دنبال کردن او تلافی می‌کند و با رفتارش سپاسگزاری می‌کند؛ اما بین محبت بالا به پایین تا محبت پایین به بالا خیلی فرق است! محبت مادر به فرزند با محبت فرزند به مادر قابل‌مقایسه نیست. محبت مادر در اوج فداکاری است، در حالی که محبت فرزند به مادر این چنین نیست؛ فرزند مادر را دوست دارد، اما در حدّ مادر در مرز فداکاری برای مادر نیست.

استاد اخلاق حوزه با اشاره به اینکه محبت خدا به بندگان بی نهایت است، گفت: گاهی انسان به خدا محبت پیدا می‌کند، چون فکر می‌کند خدا لطف‌هایی به او کرده است که این محبت نهایت دارد، یعنی محدود است؛ اما گاهی خدا به انسان محبت پیدا می‌کند و این نهایت ندارد؛ چون محبتی که از خدا ظهور می‌کند، از یک وجود بی‌نهایت است و آنچه از وجود بی‌نهایت ظهور می‌کند، بی‌نهایت است.

وی به اهمیت انتخاب راه در جذب محبت پروردگار اشاره و تصریح کرد: مهم است که ما راهی را انتخاب کنیم که محبت پروردگار را به‌طرف خودمان جلب و خودمان را در معرض محبت خداوند قرار دهیم. راه‌های مختلفی هم دارد و خوش‌ به‌ حال کسی که همهٔ راه‌ها را طی کند؛ اما یکی از راه های جذب محبت خداوند «أحب الله من أحب حسیناً» است. کسی که حضرت حسین(ع) را دوست دارد، خدا او را دوست دارد. اگر انسان این محبت را به ‌طرف خودش جهت دهد، یک محبت بی‌نهایت است.

هیچ‌وقت محبت ما نسبت به پروردگار، محبت بی‌نهایت نمی‌شود

استاد انصاریان افزود: هیچ‌ وقت محبت ما نسبت به پروردگار، محبت بی‌نهایت نمی‌شود، اما پاداشش بی‌نهایت می‌شود. این هم قرارداد پروردگار و واقعاً احسان اوست؛ مثلاً تمام عبادات ما از نظر کمیت، نهایت و حد دارد؛ عمر ما در دنیا حدّ دارد و بی‌نهایت نیست، اما پاداش همهٔ خوبی‌های حدّ دار ما بی‌حدّ است. تمام آیاتی که پاداش‌ها را بیان می‌کند، این‌گونه است: «جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا»(سورهٔ مائده، آیهٔ 119)، پاداش بی‌نهایت است، ولی عمل نهایت دارد که این لطف و احسان خداست.

وی در پاسخ به اینکه چه کاری باید انجام دهیم تا خداوند عاشق ما شود؟ گفت: باید ببینیم خداوند متعال از چه کسانی نفرت دارند، آنها را کنار بگذاریم، وقتی آنها را کنار گذاشتیم، وارد حوزهٔ محبت خدا می‌شویم.

خداوند از کبر نفرت دارد

محقق، مفسر، مترجم و پژوهشگر علوم و معارف قرآنی به مواردی که مورد نفرت پروردگار می شوند اشاره و خاطرنشان کرد: بر طبق آیات قرآن خداوند از کبر نفرت دارد. یک مورد اخلاقی که در ابتدای سورهٔ بقره و به‌شدت مورد نفرت پروردگار هست، کبر است. خود صفت کبر مورد نفرت است، در هر انسانی که باشد، مورد نفرت خداست و تا زمانی که این صفت در شخص باشد، این شخص محبوب خدا نمی‌شود. وقتی انسان محبوب خدا نشود، درهای فیوضات مسلماً بسته است.

وی ادامه داد: کبری که درهای فیوضات الهیه را به روی من می‌بندد؛ از یک‌طرف من را از رحمت پروردگار محروم می‌کند، از یک‌طرف خدا را بر من خشمگین می‌کند، از یک‌طرف من را از پیشگاه لطف او می‌راند، و آن کبر در برابر اوامر و نواهی اوست. ما از نظر خلقت، عقل، فطرت، بدن و روح در حدّی نیستیم که در برابر وجود مقدس خداوند بایستیم و بگوییم قبول نمی‌کنیم. در آن حدّ نیستیم که ما را از عملی نهی کند، باز بایستیم و بگوییم قبول نداریم.

استاد انصاریان با بیان اینکه نابودی و هلاکت، سرانجام ایستادگی در برابر فرامین الهی است، گفت: در اوایل «نهج‌البلاغه» از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است: «من اَبدي صفحته للحق هلک» کسی که در مقابل حق بایستد و به‌عبارت ساده‌تر، بگوید یکی من و یکی تو؛ به‌عبارت دیگر، به پروردگار بگوید تو را نرسیده که به من امر و نهی بکنی؛ مثلاً زن به پروردگار بگوید به تو چه ربطی دارد که به من بگویی حجاب بر تو واجب است؟ من از آنهایی نیستم که به این امر تو گوش بدهم، از آنهایی نیستم که من را از بی‌حجابی نهی بکنی و گوش بدهم! یا منِ مرد، از آنهایی نیستم که مرا از ربا نهی بکنی و من راحت بگویم چشم، به نهی تو گوش می‌دهم! یا از آنهایی نیستم که مرا به نماز امر بکنی، من هم سریع صبح بلند شوم و نماز بخوانم! این کبر است، یعنی ایستادن در برابر امر و نهی خدا؛ بر طبق فرموده امیرالمؤمنین(ع) چنین افرادی با همهٔ قد و قامت و با همهٔ وجود نابود هستند، چون من در قد و قواره‌ای نیستم که در برابر پروردگار بایستم و بگویم یکی من، یکی تو؛ تو چه‌کاره هستی که در حق من امر و نهی می‌کنی؟ من به امر و نهی تو گوش نمی‌دهم و برای آن ارزش قائل نیستم.

وی در مورد حقیقت معنایی کِبر اظهارداشت: کِبر یعنی قرآنت را مقابل من باز نکن و ببند که من هیچ‌چیزی را گوش نمی‌دهم؛ کِبر یعنی روی 124هزار پیغمبرت را از من برگردان؛ کِبر یعنی روی دوازده امام(ع) را از من برگردان و زبانشان را نسبت به من ساکت کن. «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا»(سورهٔ بقره، آیهٔ 34)، چون تواضع و کوچکی در مقابل حق داشتند و خودشان را در آن حدی ندیدند که در مقابل پروردگار بایستند. «إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ وَاسْتَكْبَرَ» همه سجده کردند، مگر ابلیس که سرپیچی و استکبار کرد؛ یعنی با تمام قد در مقابل پروردگار ایستاد و به پروردگار گفت تو را نرسیده به من حکم کنی که به آدم سجده کنم! این معنی استکبار است.  

پروردگار عالم از کبر و متکبر متنفر است

نویسنده کتاب «تواضع و آثار آن» فروتنی و خاکساری را نشانهٔ بندگی دانست و افزود: پروردگار عالم از کِبر و متکبر متنفر است. اگر صبح از خواب بلند شدید و نماز خواندید، مقابل خدا نایستادید و جبهه‌گیری نکردید، این دلیل بر این است که شما دارای روح فروتنی و خاکساری هستید. شما قبل از اینکه اذان بگویند، بدون اینکه قدرت وجوب در پشت سرتان باشد، بلند شدید وضو گرفتید و یازده رکعت نماز خواندید، این دلیل بر این است که فروتنی شما یک فروتنی افزونی بوده است؛ پس شما محبوب خدا هستید، چون خدا فروتنی را دوست دارد. شما خدا را دوست داشتید که امرش را برای نماز صبح اطاعت کردید، نماز خواندید و محبوب خدا شدید. محبت شما نسبت به خدا محدود بود، اما محبت خدا نسبت به شما نامحدود است. نماز شما محدود است، اما پاداش نمازتان نامحدود است. خدا می‌تواند پاداش نامحدود به شما بدهد، ولی چون شما نمی‌توانید عبادت نامحدود تقدیم کنید، عبادت محدود به گردن‌ شما گذاشته و گفته است دو رکعت صبح نماز بخوانید؛ چون می‌داند قدرت بیشتری ندارید.

استاد انصاریان گفت: کسی که نسبت به وجود مقدس خداوند تکبر دارد، فعلاً از حوزهٔ محبت پروردگار خارج است. خداوند می فرماید: «إِنَّهُ لَا یحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِین»(سورهٔ نحل، آیهٔ 23). یک‌نفر هم نیست که بگوییم خدا ابلیس را دوست ندارد، چون «أَبَىٰ وَاسْتَكْبَرَ»؛ بلکه هر انسانی -مرد یا زن- در برابر پروردگار جبهه‌گیری کند، بایستد و امر و نهی خدا را رد کند، خدا او را دوست ندارد. و کسی که خدا دوستش ندارد، از فیوضات الهیه محروم است.

وی به محبت ویژهٔ خداوند بر شیعه در روز قیامت اشاره و خاطرنشان کرد: کسی که از فیوضات الهیه محروم است، شقیّ دنیا و آخرت است و خوش‌به‌حال کسانی که خدا خیلی از آنان دستگیری کرده است. مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی در کتاب «وسائل‌الشیعه» به روایتی از امام صادق(ع) اشاره کرده که حضرت فرمودند: اگر مؤمنی در هفتاد سال عمرِ تکلیف خود، دو رکعت نماز قبول‌شده در روز قیامت ارائه کند؛ یعنی هفتاد سال نماز خوانده و این هفتادساله مردود است، نمازش عیب دارد و فقط دو رکعتش مورد قبول است، خدا به فرشتگان نمی‌گوید همهٔ نمازها عیب دارد، فقط می‌گوید به اعتبار این دو رکعت نماز، هرچه نماز دارد، مُهر قبولی بزنید؛ حال شیعه که اهل‌بیت(علیهم‌السلام) می‌گویند عباداتش قبول است. شما ببینید که چگونه در عبادتتان، کارتان، رفتارتان، تواضعتان، عزاداری‌تان، گریه کردنتان و عمرتان مورد محبت پروردگار هستید. در سرمایه‌هایی که دارید، باید چشمتان را باز کنند؛ ائمه(علیهم‌السلام) می‌فرمایند: خوشحالی‌تان بعد از این دنیا معلوم می‌شود، چون اینجا ظرفیت ندارد تا به شما نشان‌ بدهند که چه‌چیزی دارید. این یک مورد نفرت است که شما ندارید.

فکر نکنید که بندگان مؤمن فقط انبیا و ائمه(علیهم‌السلام) هستند

استاد انصاریان به نفرت خداوند از دل پرکینه نسبت به دوستان او اشاره و تصریح کرد: یک مورد نفرت هم کسی است که دلش محل کینهٔ با دوستان پروردگار است. خدا بندگان مؤمنش را دوست دارد. فکر نکنید که بندگان مؤمن فقط انبیا و ائمه(علیهم‌السلام) هستند، آنها رده‌های بالای بندگان مؤمن پروردگارند. همین‌هایی که ایمان به خدا دارند، اهل عبادت و رعایت حلال و حرام هستند، اینها هم بندگان مؤمن پروردگارند و اگر کسی با اینها کینه داشته باشد، خدا او را مورد غضب و نفرت خود قرار می‌دهد و او هم از فیوضات الهیه محروم است؛ اما کسی که دوستان خدا را دوست دارد، خدا او را دوست دارد. پیغمبر(ص) می‌فرمایند: هرکسی را که خدا دوست دارد، درِ هشت خیر را به روی او باز می‌کند.



ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین