سرویس شعر آیینی عقیق: هفتاد و سومین شعر ولایی فرات با حضور سید مهدی حسینی ، جواد هاشمی ، محسن غلامحسینی ، حسن ملکان ، هادی ملک پور ، سید امیر هاشمی ، میثم کریمی ، عالیان ، سجاد عادلی و دیگر شاعران آیینی تهران و قم و استاد اخلاق حاج آقا نیکنام روز دوشنبه 23 فروردین 95 در حسینیه سادات برگزار شد.
ابتدای جلسه به درخواست استاد حسینی ، آقای مصطفی فاطمیان قصیده ای از فیاض لاهیجی از شعرای سبک هندی را قرائت کرد. در کتاب صیادان معنی از استاد قهرمان جزء سی شاعر مطرح سبک هندی نام فیاض لاهیجی را آورده است که ایشان داماد ملاصدرا بوده است. ایشان فقیه فیلسوف عارف و کلامی بوده که کتاب کلام ایشان مورد توجه است.جزء علمای بسیار شاخص شیعه است دیوان اشعار ایشان در در انتشارات یکی علمی فرهنگی و دیگری دانشگاه تهران که هیچ یک کامل نیست . برای هر یک از ذوات مقدسه قصیده ای سروده برای برخی دو قصیده سروده ، ترکیب بند عاشورایی نیز در آثار ایشان دیده می شود در ادامه یک بند از ترکیب بند ایشان در منقبت مولای متقیان را می خوانید:
السلام ای گوهرت دریای عدل و داد و دین
ذات پاکت نسخۀ اوصاف رب العالمین
السلام ای در شرف بر رفته تا جایی که هست
جلوه گاه نقش پایت دوش خیر المرسلین
السلام ای آنکه باشد تا قیامت عقل را
گفته ات علم الیقین و کرده ات حق الیقین
حجت فضل تو بس شاگردی خیر البشر
شاهد علم تو بس استادی روح الامین
قادری برهر چه خواهی زانکه درتحقیق هست
دست قدرت قدرت دست ترا در آستین
کس نمی داند ترا ور زانکه داند مشکل است
فرق کردن ر نگ و بوی یاسمن از یاسمین
گر دو عالم منکر فضل تو گردد باک نیست
شاهد عدلست در فضل تو قران مبین
گر دو عالم ابر گردد آفتابی آفتاب
فیض پرتو کم نگردد روز ابر اندر زمین
هرکسی مهر تو دارد خواه دشمن خواه دوست
کرده ای هر ذرّه را نقش آفتابی بر جبین
گربه دشمن فیض بخشی دم زدن راجای نیست
رحمة للعالمینی رحمة للعالمین
محسن غلامحسینی :
نسیم
هم ز نسیم شما وزیدن داشت
به خاک بوسی پایت سر دویدن داشت
بهار منتظر عطری از نفسهایت
به رخصت دم تو فرصت رسیدن داشت
از اوج بام فلک جبرئیل با تنزیل
پی زیارتتان شوق پر کشیدن داشت
از آن شبی که گرفت فطرس ملک بالش
به گرد حجره تو مقصد پریدن داشت
مدرس همه انبیا علی بوده ست
ولی به اذن شما حق برگزیدن داشت
به ناله های تو فریاد ناله ها میکرد
چگونه گوش زمان طاقت شنیدن داشت
فقط به بستر آغوش گرم دستانت
حسین مادریت میل آرمیدن داشت
شب وداع تو با غنچه های خاموشت
سرشک باغ نظر جرات چکیدن داشت
فزون تر از همه عمر بعد تو ، زهرا
علی ز خاک جهان عزم دل بریدن داشت
نقد استاد : شعر خوبی بود
سه بیت اول شما از نظر زبان خیلی سالم بود . این تمرین سالم سازی زبان را مدتهاست داریم با شما مرور می کنیم و بحمدلله نتیجه داده است.نکته مهم در این شعر از نظر زبان این است که دو سه به بیت آخر، زبان و فضا را تغییر دادید.
مثلا این بیت اصلا با زبان تان سازگار نیست.
فقط
به بستر آغوش گرم دستانت
حسین مادریت میل آرمیدن داشت
نکات دیگر:
در مصرع دوم مطلع، تکرار نسیم مناسب نیست؛ باید چیزی مثل نفس تو ، یا همراه با ترکیب می آوردید مثل نسیم عبادت .
در
بیت : مدرس همه انبیا علی بوده ست
ولی به اذن شما حق برگزیدن داشت
ارتباط بین دو مصرع محکم نیست ، و مصرع دوم پشتوانه ی روایی ندارد.
در مصراع: به ناله های تو فریاد ناله ها میکرد
فریاد یک مفهوم حسی و ملموس نیست «فریاد زناله های تو ناله ها می کرد» ذهنی است مثلا اگر صاعقه می آوردید یا هر پدیده ی طبیعی دیگری، بهتر بود تا فضای « حسن تعلیل ایجاد شود.
مثال:
تویی بهانه آن ابرها که می گریند...(امین پور)
در اینجا برای باران دلیل شاعرانه تعریف شده است که حسی وباور پذیرست.
سجاد عادلی :
گرد و غبار عشق به رویش نشسته بود
ماهی درون تنگ ز تقدیر خسته بود
باد بهار باغ شهادت وزید و آه
بختش بلند و عاقبت او خجسته بود
می خواست تا که مثل کبوتر پری زند
اما چه حیف بال و پر او شکسته بود
مادر همیشه فکر پسرهای خویش هست
تنها نبود حضرت زهرا نشسته بود
آنجا صدای ناله به افلاک می رسید
بند دل تمام خلایق گسسته بود
مادر اگر برای تو نامه نداده است
دلخور مشو که دست عزیز تو بسته بود
و چند رباعی:
این چرخ، شبیه تو به خود دید؟ ندید
هر درد که بعد فاطمه بود خرید
او وارث درد پنج تن بود ولی
با موی سیاه آمد و رفت سپید
نام و ادب شما عجین خواهد بود
حالا که خدا خواست چنین خواهد شد
آنقدر به اولاد علی کرد ادب
تا هست خدا ام بنین خواهد بود
آرامش روح و تن ندارد مادر
اینجا غم خویشتن ندارد مادر
آه ای پسران رفته ام بنین
از بعد شما وطن ندارد مادر
از عاقبت کار خبر داشت ولی...
ایام گذشت و او سحر داشت ولی...
حالا که نیاز داشت مردم گفتند
ای کاش که او چار پسر داشت ولی...
نقد استاد:
خلا بزرگ در غزل شما عدم یکدستی فضاست نمونه در بیت اول دو مصرع با هم تناسب فضا و نیز معنایی ندارد.
« گسسته بود» باید عبارت " از هم" داشته باشد. یعنی از هم گسسته بود.
اصطلاحا ضعف تالیف دارد
رباعی سوم شما خیلی بهتر از رباعی دیگر بود خیلی حسی و زیبا بود
مصراع چهارم رباعی چهارم نیز بسیار برجسته است. به نظرم باید بازسازی شود.
عالیان :
سوزاند به طعنه دل غمدیده ی ما را
آورد به لب جان هراسیده ی مارا
سرخوش سر آن کس که سر نیزه سوار است
این خرقه نیفتد سر شوریده ی ما را
من شعله ی موی تو به صد بوسه نشاندم
آتش مزن این دامن پوسیده ی ما را
چوبی که قرار است سراغ لبت آید
بهتر که ببوسد لب خشکیده ی مارا
یک چله فراق تو بس است این دم آخر
خشنود کن از خود دل رنجیده ی ما ر ا
نقد استاد:
شعرنگاه های تازه و زبان شیوایی داشت
اما هر جا از روش های زبانی گذشتگان مثل استفاده از «را» فک اضافه و یا نقش نمای اضافه بهره بردید زبان کهنه شده و مفهوم متکلفانه ارائه شده است .
مثل این نمونه ها:
این خرقه نیفتد سر شوریده ی ما را(؟)
به نظر من بوسیدن برای تیر و چوب خیزران و.. خوب نیست و هرچند در ادبیات عاشورایی پرکاربرد شده است؛ اما مضمون بوسیدن خیزران اصلا بار مرثیه ندارد و مناسب شعر بزمی است که از ساحت شعر عاشورایی به دور است.
هادی ملک پور:
درحسرت تو خون شده چشم نگارها
ای انتظار آخر چشم انتظار ها
هر
لحظه زجر می دهد و تازه می شود
زخم فراق بر جگر بیقرار ها
ای
آشنا تر از همه این دیده کور باد
نشناخته اگرچه تو را دیده بارها
خار
طمع به چشم و به پا ریسمان ترس
افتاده ایم بی تو در این گیر و دارها
جز
اشک ناشیانه و جز آه پشت آه
دیگر چه انتظار زما تازه کارها!؟
کار
دل از ترحم دلدار هم گذشت
زنگار دارد آینه جای غبار ها
پاییزمان
شدند و گلاویزمان شدند
سرمی رسند بی تو یکایک بهار ها
مشتی
پیاده در دل این جاده مانده ایم
رحمی به ما نکرد کسی از سوارها
دل
کاش جز مسیر تو راهی بلد نبود
شد درد سر برای من این اختیارها
تاری
ز موی یار دل زار را بس است
این ما و این گلوی مهیای دارها
برگرد! تا به دور تو گردم مرید وار
در دور نامرادی این روزگارها
میثم کریمی:
روبند به مژه، گرد از این درگاه
حوران حریم حرمت قدس اله
ای شبزدگان به سامرا روی کنید
کآنجا حرم دو آفتاب است و دوماه
*****
سوگند به رمز شفق و راز پگاه
آباد تر از پیش شود این درگاه
تا روز پی شب رسد و شب پی روز
اینجا حرم دو آفتاب و است دو ماه
بخش پایانی جلسه سخنان استاد ارجمند حاج آقا نیکنام
الهام گرفتن از گل برای یافتن فضیلت:
می گویند با یک گل بهار نمی شود اما با یک گل بهار آغاز می گردد و ما می توانیم آغاز گر بهار فضیلت باشیم در آن فضا که ظلمت از در و دیوار می رویید یک گل در غار حرا رویید الان 2 میلیلیارد نفر نام او را فریاد می زنند .
گل چند ویژگی دارد دلش از خارهایی که در دست و پا دارد خون است اما لبخند از لبانش نمی رود.
مولا می فرماید المومن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه . گل هر چه از طبیعت می گیرد زیبا تر تحویل می دهد .
گلبوته می خورد گِل و گُل می دهد به باغ من می خورد گلاب چه می باشم ثمر؟
سخت ترین سیلی باد خزان به گوش گل می خورد اما اولین نسیم بهار که می وزد گل دوباره همه چیز را فراموش کرده و کینه خزان را به دل نمی گیرد. این شعری هم که در ابتدای جلسه از مرحوم فیاض لاهیجی خوانده شد انگار فراز به فراز جامعه کبیره را در قالب شعر بیان کرده بود.