عمدتا
در حماسه ها زمان و مکان مبهم است . این کمک می کند که مخاطب تخلیش آزاد باشد.
مثلا
شاهنامه ی فردوسی که در نقالی ها خوانده می شد مخاطبش خود را بیرون از زمان و مکان
می دید .
نکته
بعدی آن است که حماسه سازان عمدتا پیشتازان فرهنگ هر جامعه بودند.
نکته
مهم دیگر در مرثیه آن است که در آن یک قهرمان می بینیم که کار های خارق عادت انجام
می دهد.
و
عنصر اغراق در آن زیاد است.
صدر
نشین حماسه سرایی ایرانی شاهنامه فردوسی است و گرشاسب نامه ، فرامز نامه ، شهریار
نامه نمونه هایی از حماسه سرایی این سرزمین است که به استقامت ها و پایمردی ها و
دلیری های این سرزمین اشاره دارد.
حماسه
به چند دسته تقسیم می شود:
حماسه
اساطیری مثل : سومری ، گیل گمش
حماسه
پهلوانی مثل : شاهنامه فردوسی ، ظفرنامه حمداله مستوفی
حماسه
دینی مثل : کمدی الهی دانته ، خاوران نامه
در
حماسه دینی مباحث اخلاقی ، فکری ، فلسفی مطرح می شود و برپایه تفکر است.
حماسه
عرفانی مثل منطق الطیر عطار ، تذکره الاولیا
حال
این سوال مطرح است که آیا می شود حماسه را
با مرثیه جمع کرد؟
یا
چگونه می شود حماسه را در مرثیه آورد؟
به
طور مثال جمله ی ما رایت الا جمیلا که حضرت زینب در اوج مصیبات وارده ، به یزید علیه
اللعنه گفت اوج حماسه در عین مرثیه است .
حماسه
رمز ماندگاری اعتقادات است. بنابراین برای اینکه مرثیه ها ماندگار شوند به جای
هرچه مهرورزی حماسه ورزی کنیم.
مسلما
و بدون تردید شیعه اهداف خود را با حماسه پیش برده است.
حماسه
یعنی انسانیت در اوج قدرت و مردانگی در عین تنگ شدن عرصه ها
نمونه
آن خطبه ی امام سجاد علیه السلام است که از عنصر مدح و حماسه بهره می برد و پدر خودرا
، اجداد خود را معرفی نموده و سپس از عنصر عاطفه استفاده نموده و احساسات را تحریک
می کند .