20 مهر 1400 6 (ربیع الاول 1443 - 29 : 23
کد خبر : ۶۹۸۷۰
تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱۳۹۴ - ۱۶:۳۰
عقیق به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت منتشر می کند
به مناسبت فرا رسیدن سالروز ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به این مناسبت منتشر می کند .
سرویس شعر آیینی عقیق: به مناسبت فرا رسیدن سالروز ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به این مناسبت منتشر می کند .







غلامرضا سازگار :

الا کرامت و احسان دو سائل کرمت

هماره اهل سماوات زائر حرمت

بهشت قرب خدا خطّه‌ی ری از قدمت

هزار قافله دل در حریم محترمت

گل ریاض محمّد سلیل پاک بتول

یگانه نجل کریمِ کریمِ آل رسول

 

تو هم عظیمی و هم بنده‌ی خدای عظیم

که در جلال ملقّب شدی به عبدالعظیم

برند خیل بزرگان به حضرتت تعظیم

هزار جان جهانت به خاک ره تقدیم

وجود توست از سر تا به پا تمام، حسن

سلام بر تو و بر جدّ تو امام حسن

 

الا به یاری دین‌دار تو به شانه‌ی تو

نه خاک ری دل اهل ری آشیانه‌ی تو

درود بر تو بر خاندان و خانه‌ی تو

سلام بر تو و  خدّام آستانه‌ی تو

ثنای تو همه گفتند و ماند ناگفته

ولیِّ حقّ  به تو اَنت ولیُّنا گفته

 

تو کز جمال به خلقت فروغ بخشیدی

چه روی داد که در شهر ری درخشیدی

چه شد که چشم ز شهر مدینه پوشیدی

چو خون به پیکر علم و کمال جوشیدی

زهی سعادت اهل ری و عنایت تو

تو عرشی استی و این فرش شد ولایت تو

 

به تو هماره ز عبّاسیان رسید آزار

که بود بار غمت همچو کوه بر دل زار

به کوه و دشت شدی مخفیانه راه سپار

مصائب تو فزون و مناقبت بسیار

گذشت روز و شب و هفته و مه و سالت

که در حدیقه‌ی ری شد نزول اجلالت

 

کجاست دولت عبّاسیان و قدرتشان

چه زود رفت زکف اقتدار و شوکتشان

قصورشان همه گردید گور ذلّتشان

نماند هیچ به جز لعن و طعن و نفرتشان

در آتش غضب حیِّ سرمدند همه

ذلیل عزّت آل محمّدند همه

 

دلا بیا شرف و عزّت عظیم ببین

حدود فاصله‌ی جنّت و جحیم ببین

به شهر ری حرم سیّد الکریم ببین

جلال و مجد شرف را در این حریم ببین

فرشتگان خدا روز و شب کنند اعلام

به قبّه و حرم سیّد الکریم سلام

 

سلام بر تو و علم حدیث و گفتارت

سلام بر سخن و بر لب گهربارت

سلام بر حرم و آستان و زوّارت

سلام بر نفس روح‌بخش و آثارت

به خاک کوی تو ای فخر عالمین سلام

به زائرت که بود زائر حسین سلام

 

تو در تمام محافل چراغ انجمنی

تو در ریاض ادب سروناز هر چمنی

تو نجل بوالحسن و نور دیده‌ی حسنی

تو کیستی ولی اولیای ذوالمننی

به درگه تو ملایک برند روی رجا

عزیز فاطمه! دامان ری کجا تو کجا؟

 

تو باب رحمت حقّ را به خلق بگشادی

تو سایه بر سر این مرز و بوم بنهادی

تو نور بودی و در دیده‌ی ری افتادی

تو از صفای قدم آبرو به ری دادی

از آن زمان که شد این خاک پاک مدفن تو

دمد به پیکر ری جان تازه از تن تو

 

سلام بر فقهایی که در جوار تواند

به خاک خفته و در سایه‌ی مزار تواند

هزار قافله دل راهی دیار تواند

خوش آن گروه که پیوسته در کنار تواند

به دوستی شما ازدحام ما اینجاست

صفا و مروه و رکن و مقام ما اینجاست

 

خدا ز مهر تو ما را جدا نگرداند

به کوی غیر تو ما را رها نگرداند

مرا به هجر شما مبتلا نگرداند

اسیر سلسله‌ی این بلا نگرداند

دعا کنید اسیر غم شما باشم

به هر کجا که روم «میثم» شما باشم

 

محمد جواد شیرازی :

مشهد نشد، قم هم نشد، قسمت شد اینجا

امشب هر آنکس آمده، دعوت شد اینجا

 

سید شدی، آقا شدی، من هم گدایت

بر ما ز پا افتادگان نعمت شد اینجا

 

از بس حریمت بوی شهر کربلا داشت

قائم‌مقام دوم جنت شد اینجا

 

جسم تو را پای "درخت سیب" بردند

یعنی که با کرب و بلا قسمت شد اینجا

 

من زار قبرک کمن زار حسینا

بر اهل تهران مایه‌ی رحمت شد اینجا

 

شب‌های جمعه با نوای عرشی یار

منزلگه سینه‌زن هیئت شد اینجا

 

وقتی تو از نسل کریم اهل بیتی

گل‌دسته‌هایت مایه‌ی حیرت شد اینجا

 

محمود ژولیده :

عبد خدا و مرد خدا سیدالکریم

مِنّا به نزد آل عبا سیدالکریم

 

در وصف دوست، حضرت هادی به غمزه گفت:

هستی بحق، تو دوست ما سیدالکریم

 

بر سائل تو در حرمت  می‌رسد جواب

اینجا کجاست  کرب و بلا سیدالکریم

 

تا دین خویش عرضه کنی بر امام خویش

کی می‌شوی ز یار جدا سیدالکریم

 

مُلک ری است قبله‌ی دل‌های فاطمی

اینجاست ملک خون خدا سیدالکریم

 

خونِ تو را اگرچه به مقتل نريختند

مانند سیدالشهدا سیدالکریم

 

اما برای مردم دنیا تو حجتی

آری تویی تو حجت ما سیدالکریم

 

قبر حسین بر سر و رویت خراب شد

یعنی شدی دوبار فدا سیدالکریم

 

یکبار تحت قبّه‌ی ویرانه‌ی حسین

یکبار پیش پای رضا سیدالکریم

 

عمری گریستی به تنِ پاره‌پاره‌ای

آخر شدی شهیدِ جفا سیدالکریم

 

هرگز به زیر سم ستوران نرفته‌ای

خنجر نخورده‌ای ز قفا سیدالکریم

 

از روضه‌های داغ، تو دق کرده‌ای یقین

از کوفه تا به شامِ بلا سیدالکریم

 

دریاب ای ولیِّ خدا اهل درد را

ای نایب‌الامام الا سیدالکریم

 

ما را وصال کرب و بلا گر نصیب نیست

هستیم پس دخیل تو یا  سیدالکریم

 

غلامرضا سازگار :

ای ماه مدینه آفتاب ری

تابنده ستاره در حجاب ری

فرزند ابوتراب و از رفعت

گردیده به ری ابوتراب ری

چون کعبه درون سینه‌ی ایران

یا سوره‌ی نور در کتاب ری

گل‌بوسه زده به تربت پاکت

در هر شب و روز شیخ و شاب ری

ایران تن و جسم پاک تو جانش

ری بحر کرم تو دُرّ ناب ری

بیت الله کبراست صحن تو

باب الله رحمت ست باب ری

آیینه‌ی حسن احمدی مولا

فرزند ابا محمّدی مولا

 

ای قامت تو قیامتی دیگر

هر لحظه تو را کرامتی دیگر

در بین امام زاده‌گان داری

بر خلق خدا امامتی دیگر

از جانب چارده زعیم دین

در ملک دلت زعامتی دیگر

در گلشن سبز مجتبی نبود

مانند تو سرو قامتی دیگر

ای کاش که بود هر شب و هر روز

در کوی توام اقامتی دیگر

از احمد و حیدر و  حسن باشد

هر عضو تو را علامتی دیگر

عید تو به فاطمه مبارک باد

میلاد تو بر همه مبارک باد

 

تو وجه خدای ذوالمنن داری

تو قدر و جلالت حسن داری

تو بضعه‌ی دوّمین امام استی

تو خون حسین در بدن داری

تو اختر آسمان توحیدی

هر چند به خاک ری وطن داری

هم دُرِّ کمال از لبت ریزد

هم گوهر علم در دهن داری

در شهر ری ای مسافر تنها

هر گوشه هزار انجمن داری

چارم خلفی ز حجّت دوّم

در چهره جمال پنج تن داری

فرزند امام یا اباالقاسم

از مات سلام یا اباالقاسم

 

ای جان خرد به منطقت زنده

وی پیر کمال بر درت بنده

هم چشم و چراغ چارمین معصوم

هم چار امام را نماینده

در بین ستاره‌گان برج دین

تابنده‌تر از مه فروزنده

جا دارد اگر که بر گل رویت

در باغ جنان حسن زند خنده

هم دوست ز فضل و رحمتت خشنود

هم خصم ز رأفت تو شرمنده

در صحن تو آسمانیان دربان

بر خاک تو سروران سرافکنده

خورشید نهاده رو به دربارت

تا بوسه زند به پای زوّارت

 

در کوی تو حور با سلام آید

جبریل امین به احترام آید

از خاک تو ای سلاله‌ی زهرا

بوی حسنین بر مشام آید

هر کس به طواف مرقدت پوید

گویی سوی مسجدالحرام آید

نبود عجب ار به سوی شهر ری

از بهر زیارتت امام آید

در کوی تو ای شفای جان، خاک ات

بر زخم دل من التیام آید

سائل زجهار جانب عالَم

سوی حرم تو صبح و شام آید

کوی تو به از بهشت جان باشد

زوّار تو صاحب الزّمان باشد

 

تو راوی چار حجّت اللّهی

در علم حدیث پیرِ آگاهی

در بحر کمال گوهرِ نابی

در برج فضیلت و شرف ماهی

هم عبد عظیم هم ابوالقاسم

هم نور دل دو حجّت اللّهی

در مُصحف نور تا ابد نوری

در کشور علم هم چنان شاهی

از سوی امام، حضرت هادی

بر خلق هماره هادی راهی

هم محور چرخ حکمت و فضلی

هم صاحب قدر و عزّت و جاهی

زیبد که تو را به نینوای ری

خوانند حسین کربلای ری

 

آنان که ستیز با شما کردند

تا حدّ توان خود جفا کردند

گه حبس گهی شکنجه گه تبعید

گه دست و سر از بدن جدا کردند

لعن ابدی نصیبشان گردید

پیداست که جنگ با خدا کردند

با ذّلت و ننگ و خفّت و خواری

بگذشته و عمر خود فنا کردند

آنان رفتند و عالمی دل را

تقدیم به آل مصطفی کردند

نفرین هماره بر بنی‌العبّاس

کاین طایفه با شما چه‌ها کردند

ای پرچم عزّت تو بر گردون

کو شوکت معتصم چه شد مأمون


منبع : حسینیه

 




گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: