بهترین رهبر ابناء بشر کیست علیست
به یتیمان ستم دیده پدر کیست علیست
داشت ایزدبه صدف یک دُر یک گوهر ناب
دُر یکدانه نبی هست و گهر کیست علیست
آنکه بر دوش رسول مدنی پای نهاد
تا کند بتکده ها زیر و زبر کیست علیست
کس نگفته است سلونی بجهان بهر بشر
انکه فرمود و به ما داد خبر کیست علیست
آنکه بر جای نبی خفت که از راه وفا
کند از جان نبی دفع خطر کیست علیست
آنکه با دیدن رخسار غم آلود یتیم
اشک می ریخت به دامن چو گهر کیست علیست
آنکه می برد غذای فقرا بر سر دوش
نیمه شب بر سر هر کوی و گذر کیست علیست
آنکه در خانه حق آمد و از خانه حق
بست از دار جهان بار سفر کیست علیست
آنکه شق القمر از تیغ عدو گشت سرش
بر سر سجده بهنگام سحر کیست علیست
(ژولیده نیشابوری)
خدا می خواست تا تقدیر عالم اینچنین باشد
کسی که صاحب عرش است، مهمان زمین باشد
خدا در ساق عرش خویش جایی را برایشش ساخت
که حتی ماورای دیده ی روح الامین باشد
خدا می خواست از رخساره ی خود پرده بردارد
خدا می خواست تا دست خودش در آستین باشد
علیٌّ حُبّهُ جُنّه ، قسیمُ النّار والجَنّه
خدا می خواست آن باشد، خدا می خواست این باشد
علی را قبل از آدم آفرید و در شب معراج
به پیغمبر نشانش داد تا حقّ الیقین باشد
به جز نام علی در پهنه ی تاریخ نامی نیست
که بر انگشتر پیغمبران نقش نگین باشد
به جز او نیست دستاویز محکم در دل طوفان
به جز او نیست وقتی صحبت از حبل المتین باشد
مرا تا خطبه های بی الف راهی کن و بگذار
که بعد از خطبه ی بی نقطه ی تو نقطه چین باشد
مرا در بیت بیت شعرهایم دستگیری کن
غزل های تو بی اندازه باید دلنشین باشد
غزل لطف خداوند است، شاعرها خبر دارند
غزل خوب است در وصف امیرالمومنین باشد
احمد علوی
چه جانماز پي اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد
علي حقيقت روز است و هيچ جايز نيست
كه در مقابل شب انعطاف بر دارد
دو سوي اين كره هر يك قلمروي دارند
نشد جداييِ شان ائتلاف بردارد
شبيه خواب سحر سطحي است و زود گذر
كسي كه دست از اين اختلاف بر دارد
دوباره مثل علي زاده مي شود ، هرگز
مگر دو مرتبه كعبه شكاف بر دارد
اگر كه حرمت مولا نبود ، ممكن بود
خدا ز خلق خود امر طواف بر دارد
علیرضا دهقانیان
از همان روزی که زلف یار را کج ساختند
ذوالفقار این تیغ معنادار را کج ساختند
زلف یار در حجاب و ذوالفقار در نیام
علتی دارد که این آثار را کج ساختند
خشت اول نام حیدر بود و چون بنا نگفت
تا ثریا قد این دیوار را کج ساختند
قبلهگاه اهل معنی چون شکاف کعبه شد
قبلهگاه مردم دین دار را کج ساختند
تا نریزد نام مولا مثل قند از گوشه اش
پس برای طوطیان منقار را کج ساختند
مهر حیدر ریخت همراه گناهان زیاد
روی دوشم تا که کولهبار را کج ساختند
تا خلایق در ازل سرگرم مولا بوده اند
در علی پیمانه اسرار را کج ساختند
من که ایوان نجف را دیده ام حس میکنم
پیش آن ایوان در و دیوار را کج ساختند
تا که در هر پیچ و خم نام علی را سر دهند
دیده باشی در نجف بازار را کج ساختند...
مهدی رحیمی
ای برترین پدیده ی عدل خدا علی
در كشتی نجات بشر ناخدا علی
حق را چنانكه باید و شاید شناختی
ای ما سوی به حق تو نا آشنا علی
خواهی هر آنچه را كه بخواهد خدا از آن
خواهد خدای هر چه بخواهی تو یا علی
سرچشمه ی بقایی و باقی چو ذات حق
راه محبت تو ندارد فنا علی
مات است روح علم ز نهج البلاغه ات
كردی چه خوب حق سخن را ادا علی
صاحبدلان صفات كمال تو یافتند
از ابتدای قرآن تا انتها علی
ز آن بیشتر بخوانم قرآن كه بیشتر
مدح تو بشنوم ز بیان خدا علی
هر جان مبتلا ز تو گردد رها ز غم
هر درد بی دوا ز تو گردد دوا علی
با نیروی ولای تو هر لحظه می زنیم
ما دست رد به سینه ی رنج و بلا علی
می خواهم آن بهشت كه دارد صفا ز تو
آری بهشت بی تو ندارد صفا علی
دستت خدا گرفت كه دست خدا شدی
ای دستگیر مردم بی دست و پا علی
گیری رخت بر آتش و گویی به خویشتن
اندیشه كن ز آتش روز جزا علی
برداشت چون رسول خدایت به روی دست
ای لنگر زمین و زمان گفت یا علی
ای در نماز داده به سایل نگین خویش
اینك من گدا و تو كان عطا علی
سید رضا موید
ذره بودم که آفتابم کرد
خاک پای ابوترابم کرد
از ازل تا همیشه آینه ها
محو رخسار آن جنابم کرد
عقل من می رسید شکر خدا
جزء دیوانه ها حسابم کرد
آن قدر روی دست خود ماندم
تا ید الله انتخابم کرد
عشق او گاه آتشم می زد
غم دوری اش عذابم کرد
در نجف سینه بیقرار از عشق
گفت «لا یمکن الفرار» از عشق
زخمی ام التیام می خواهم
التیام از امام می خواهم
السلام علیک یا ساقی
من علیک السلام می خواهم
گاه گاهی کمی جنون دارم
من جنونی مدام می خواهم
من نمکدان شکسته ام آقا
بی مرامم، مرام می خواهم
لحظه ی مرگ چشم در راهم
از تو حُسن ختام می خواهم
در نجف سینه بیقرار از عشق
گفت «لا یمکن الفرار» از عشق
سید حمیدرضا برقعی
شد ز نام دگران گرچه مُكَدَر گوشم
خورد از نام علی قند مُكَرر گوشم
هركسی نام تورا بُرد شنیدم به دو گوش
میبرد فیض زبان را دو برابر گوشم
گوش اِستاده ام از كودكی ام نام تورا
زان اقامه كه ز لب ریخت پدر در گوشم
گوش چپ نیست كم از راست كه در میلادم
دو سِری خورده مِی از نام علی هر گوشم
من ز هر لب طلب نام علی داشته ام
نیست امروز بدهكار كسی گر گوشم
نامِ آن تیغِ پُر از آب به گوشم خورده است
گوش مالی نشد این وضع كه شد پَر گوشم
بیتی از "قصری"ِ شیرین سخن آمد در یاد
كه از آن بیت به شوق تو سراسر گوشم
") قصری"از شوق غلامی شده یك پارچه گوش
قنبری كو كه دو صد حلقه كُنَد در گوشم
*******
لم داده ام به تکیه گه لن ترانی ات
من سخت راحتم که ندارم نشانی ات
اول تو از پیاله ی هستی چشیده ای
ما نیز میخوریم زجام دهانی ات
عکس مرا بگیر و ببر تا درخت سیب
ای روح آب ، من به فدای روانی ات
در لیلة المبیتِ دلم ، زخم کم بزن
شانه مزن به گیسوی عنبر فشانی ات
وقتی به فتح مکه رسیدی مرا بکُش
با ذوالفقار نه ، به لبِ ذوالمعانی ات
احمد به آفتابِ غدیرت رسیده است
ای باغ من ، فدای پیمبر رسانی ات
لفظی بریز و آینه ها را تکان بده
محشر کن ای کلام تو عالم تکانی ات
در پیری ات به جای خدا تکیه میکنی
وقتی رَوی به دوش نبی در جوانی ات
ما سُرمه میخوریم ، اگر منبری تویی
ما ترمه میشویم و عبای یمانی ات
قدِّ تو گر چه چون پسرانت بلند نیست
پیداست رفعت تو از این ‹‹مهر››بانی ات
خورشیدبان تویی که به زهرا مراقبی
ای من فدای مهر تو و مهرَبانی ات
تو صیغه ی اُخُوَّت ما را به خود بخوان
در رکن کعبه یاد اویس یمانی ات
قنبر به خود لیاقت قنبر شدن نداشت
افتاد بین جذبه ی قنبر کشانی ات
دلها ترک ترک شد و باران نمی زند
پس کو عصای موسَوی ابر رانی ات؟
در صورتم دو برکه هویداست با علی
یعنی منم همیشه غدیر نهانی ات
بگذار تا برات سر و دست بشکنیم
هر چند دستمان نرسد بر گرانی ات
رو کرد مصطفی ورق آخرین خویش
احمد ! فدای آن ورق امتحانی ات
تو روی دست آمده ای پس میا به زیر
رو دست خورده اند رفیقان جانی ات
تو کوهی و به دوش خودت کاه میکشی
بار مرا ببر به همان کهکشانی ات
حیف از تو که به روی زمین پای خود نهی
بالا مکان بمان به همان لا مکانی ات
منبر چو شد برای تو دست رسول عشق
نوبت رسید بر نوه ی ارغوانی ات
آمد علی اصغر و معنی شکفته شد
من هم علی شدم که کنم هم عنانی ات
********
گر شود کافه ی مردم به حساب آلوده
قهوه ی چشم تو فالی ست به خواب آلوده
زودتر می شکند توبه ی خشک از آن روی
سر سجاده کنم لب به شراب آلوده
زیر سنگ است به عشق تو علی جان دستم
کآه عقیق یمنی شد به رکاب آلوده
نام ما را بنویسید به ایوان نجف
نشد از نام سگ کهف، کتاب آلوده
دامن عصمتم از گَرد عبادت پاک است
نشود بنده ی حیدر به ثواب آلوده
معنی از خیر گذشتن به درش بگذر باز
حیف از آن لب که بگردد به عتاب آلوده
محمد سهرابی
هر چند از همه به همه مهربانتری
هرچند با رسول خدا هم برادری
هرچند از لب تو مناجات میچکد
همواره از شمیم خدایت معطری
در جنگها که با تو و با ذوالفقار تو
هرگز کسی اگرچه نکرده برابری
هرچند شب به یاد یتیمان شهرخود
مانند سایه از دل دیوار بگذری
تیری زپای زخمی تو در نماز...یا
انگشتری ز دست خودت دربیاوری
مردم ولی چه ساده فراموش میکنند
مردم ولی چه ساده به تو جور دیگری...
حتی سلام سادۀ تو بیجواب ماند
گویا گناه کردهای انگار کافری
یوسفترین غریبی و حق میدهم به تو
سر از درون چاه اگر در بیاوری
سیدجواد شرافت
کعبه امشب ماه در دامان تو است
آسمان مبهوت و سرگردان تو است
جان پاک رحمةُ للعالمین
صاحب البیت خدا مهمان تو است
باز کن آغوش و بر گیرش ببر
این نه مهمان تو بلکه جان تو است
چشم زمزم پر شده از اشک شوق
وصف حیدر بر لب خندان تو است
اینکه امشب در بغل بگرفته ای
قبلۀ تو، عشق تو، ایمان تو است
حال کن ای کعبه امشب با علی
یا علی و یا علی و یا علی
کعبه جان جان دین است این پسر
قبلۀ اهل یقین است این پسر
گر چه نوزاد است نوزادش مخوان
مرشد روح الأمین است این پسر
کلّ خلق آفرینش را سبب
هستی هست آفرین است این پسر
دست داور، روی قرآن، پشت دین
جان ختم المرسلین است این پسر
آفتابی در گریبان حرم
آسمانی در زمین است این پسر
نام والایش بود مولا علی
یا علی و یا علی و یا علی
ای بتان کعبه حیدر آمده
بت شکن در بیت داور آمده
این علیّ ابن ابیطالب بود
یا خلیل الله دیگر آمده
آن که بت های حرم را بشکند
بر سر دوش پیمبر آمده
نغمۀ ایّاک نعبد سر دهید
بتگران را عمر بر سر آمده
قهرمان خندق و بدر و اُحد
فاتح احزاب خیبر آمده
می کند توحید را احیا علی
یا علی و یا علی و یا علی
فاطمه بنت اسد لب باز کن
قدر و جاه خویش را ابراز کن
بر خلایق بانگ من مثلی بزن
تا علی داری به مریم ناز کن
ای همای قلّه قاف کمال
با امیر المؤمنین پرواز کن
مادر مولا ز مولا دم بزن
با ثنای او سخن آغاز کن
چنگ زن بر دامن نوزاد خویش
نغمه با شور ولایت ساز کن
از تو زیبد تا بگویی یا علی
یا علی و یا علی و یا علی
ای صفا ای مروه ای رکن ای مقام
ای منی ای زمزم ای بیت الحرام
بر نبی گویید اینک تهنیت
از علی گیرید امشب احترام
این امیر است این امیر است این امیر
این امام است این امام است این امام
موسی از او گفته در تورات مدح
عیسی از او برده در انجیل نام
آسمان گردد به دورش روز و شب
آفتاب افتد به پایش صبح و شام
خوانده او را خالق یکتا علی
یا علی و یا علی و یا علی
یا محمّد حیدر است این یار تو است
جان تو، محبوب، تو دلدار تو است
بازوی، تو شیر، تو شمشیر تو
یاور تو، حیدر کرّار تو است
چشم باز او شهادت می دهد
کز ولادت عاشق دیدار تو است
جان شیرین را گرفته روی دست
جان نثار مکتب ایثار تو است
دفتر مدحش رسولان را کتاب
مادح او خالق دادار تو است
با ندای لافتی الاّ علی
یا علی و یا علی و یا علی
ای محمّد را تو جان و جانشین
کلّ قرآن کلّ ایمان کلّ دین
رهبر و فرماندۀ خیل ملک
مرشد و استاد جبریل امین
ای گرفته از وجودت آبرو
نام زیبای امیرالمؤمنین
هم به کام اولیا عین الحیوة
هم به چشم انبیا حقّ الیقین
هم تویی شمشیر احمد در نیام
هم تویی دست خدا در آستین
در صف بذل و صف هیجا علی
یا علی و یا علی و یا علی
کبریا غیب و تو او را مظهری
مصطفی شهر علوم و تو دری
تو خدا را چشم و دست و صورتی
تو علی، تو مرتضی، تو حیدری
ردّ شمس و معجز شقّ القمر
از تو می آید تو، دست داوری
در زمین قدر تو را نشناختند
در تمام آسمان ها رهبری
گر چه خلق عالمت گفتند وصف
تو ز وصف خلق عالم برتری
هم علی هستّی و هم اعلا علی
یا علی و یا علی و یا علی
درد و درمان و دوای من تویی
ذکر و تسبیح و دعای من تویی
موقف و لبّیک و احرام و طواف
مروه و سعی و صفای من تویی
هر چه بودم با تو بودم از نخست
هر که هستم آشنای من تویی
گر نبودی قل هو الله احد
فاش می گفتم خدای من تویی
کار عیسی با دلم کرد آنکه گفت
"یا علی جان مقتدای من تویی"
کن غلامی مرا امضا علی
یا علی و یا علی و یا علی
یا امیرالمؤمنین یا ذالنّعم
یا امام المّتقین یا ذالکرم
ای کلیم الله طور دل بگو
ای مسیح عالم خلقت بدم
گر تویی رضوانم از دوزخ چه باک؟
ور تویی امروزم از فردا چه غم
تا ببندم خویشتن را بر شما
نام «میثم» را تخلّص کرده ام
ذرّه ای بودم که گشتم آفتاب
قطره ای بودم که افتادم به یم
غرق گشتم در تو سر تا پا علی
یا علی و یا علی و یا علی