ما تا زندهايم گناه كبيره برايمان پيش مىآيد، هيچ كارى هم نمىتوانيم بكنيم. مگر اينكه به پروردگار بگوييم: خدايا! ما صد سال پيش اصلاً نبوديم، مىشود ما را به همان صد سال پيش برگردانى؟ كسى نباشيم، راحت باشيم. خدا مىگويد: نه. من به عدم برنمىگردانم. اين دعا مستجاب نمىشود.
خدايا مىشود شهوت ما را خاموش كنى؟ نه. خدايا مىشود شكم ما را از ما بگيرى؟ نه. خدايا مىشود قيافه قشنگ ما را بىريخت كنى؟ نه. خدايا مىشود ما مردها را جمع كنى فقط زنها در دنيا بمانند؟ نه. خدايا مىشود زنها را جمع كنى فقط ما مردها بمانيم؟ نه. خدايا مىشود غرائز را از ما بگيرى ما مانند جبرئيل شويم؟ نه. پس خدايا چكار كنيم؟
شما را به عدم برنمىگردانم، شهوت و شكم و زيبايى هايتان را نمىگيرم، شما تنها كارى كه مىكنيد دستتان را در دست خودم بگذاريد با خودم رفاقت كنيد! مرا عبادت كنيد و به همديگر خدمت كنيد. من بعد از مردن، شما را نزد پيغمبر مىبرم.
اين اراده من عوض شدنى نيست. ارادهام اين است كه باشيد، با خودم رفيق باشيد، بعد از مرگ هم پيش خودم و پيش اوليا بياييد.
كسى كه گناه كبيرهاى برايش پيش بيايد، شهوت حرامى برايش پيش بيايد و به گناه كبيره بگويد راهَت نمىدهم. به شهوت حرام بگويد قبولت نمىكنم. من از وجود مقدس پروردگارم مىترسم و حساب مىبرم.
برادران ما از خيلى ها حساب مىبريم، بياييم از خدا هم حساب ببريم. ما جلوى پدرمان گناه نمىكنيم، جلوى خواهر و مادرمان گناه كبيره نمىكنيم، جلوى آنهايى كه پيش آنها آبرو داريم گناه نمىكنيم. بياييد خدا را هم مانند اينها حساب كنيد. حق را رعايت كنيم!!
منبع: عرفان
212113