عقیق:پس از وفات رسولالله (ص) امت اسلام به سبب عدم عمل به تعهدات خویش نسبت به پذیرش خلافت امیرالمؤمنین(ع) دچار عقبگردی شدید در ارزشهای دینی و معنوی شد. از همان آغازین لحظات وفات نبی مکرم اسلام عدهای از جلوداران سپاه اسلام با رویکرد تعصبی و قبیلهای خویش، سعی کردند فردی را غیر از آنچه رسول خدا (ص) برای آنها برگزیده بود، به مسند خلافت بنشانند و در این سعی خود به موفقیت دست یافتند.
حضرت زهرا سلامالله علیها به عنوان اولین مدافع حریم ولایت نسبت به این مسئله شکایت کرد که به نقل تاریخ نه تنها به نگرانی ایشان ترتیب اثر داده نشد بلکه با برخوردهای ناملایم صحابه بزرگ پیامبر مواجه شد و در این مسیر دچار آسیب جسمانی شد و همین مسئله، زمینه شهادت این بانوی بزرگوار را در مدت کمی پس از وفات پدر بزرگوارشان فراهم آورد.
بازخوانی برخی گزارههای تاریخی درباره نقش حضرت زهرا سلامالله علیها پس از رحلت رسول گرامی اسلام(ص)، ما را بر آن داشت با حجتالاسلام میثم رستمی، محقق و پژوهشگر دینی و استاد حوزه علمیه به گفتوگو بنشینیم.
وی در بخشی از این گفتوگو میگوید عدم ایمان امت اسلامی و تکذیبشان نسبت به ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام آنها را از برکات آسمان و زمین بازداشت و امت را دچار کیفری سخت کرد؛ روی کار آمدن بنیامیه و تاراج مسلمین سپس حاکمیت بنیالعباس، نمونهای از این کیفرهای الهی بود.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
* پس از جریان سقیفه شاهد به صحنه آمدن حضرت زهرا (س) و دفاع از حق امامت و خلافت امیرالمؤمنین علیهالسلام بودیم. چرا حضرت زهرا (س) برای احیای حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام این مقدار تلاش به خرج دادند؟
پاسخ اول اینکه مردم در حکومت دینی نقشی محوری دارند و حکومت نیز موظف به برآورده کردن نیاز آنهاست. دولتها باید تدبیر داشته باشند، برنامهریزی و فکر کنند. اما سوای از اینها از اساسیترین مسئلهای که حکومت دینی باید دنبال آن باشد، هدایتگری و تسهیل عبودیت برای مردم است. بنابراین حکومت اسلامی علاوه بر اینکه باید درباره تأمین معاش مردم برنامه داشته باشد، در قبال دین مردم نیز وظیفه مهمی بر عهده دارد. باید زمینههای تقوا را در جامعه فراهم کند تا فرهنگ مردم به سوی ارزشها سوق داده شود. حکومت باید زمینههای معنویت و رشد جامعه بسوی کمال را فراهم کند همچنان که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود
همراهی مردم در حکومت دینی رکنی اساسی است، یعنی مادامی که مردم همراهی نکنند و اراده یاری کردن حکومت را در خود نبینند، حکومت دینی اگر هم تشکیل شود، فایدهای در بر ندارد؛ لذا شما میبینید در زمان حکومت امیرالمؤمنین علیهالسلام و هم در دوران انقلاب اسلامی، بسیار بر سطح همیاری و همکاری مردم تأکید شده است. در صدر اسلام این مسئله با بیعت معرفی شد و امروز با مقولاتی همچون انتخابات و حضور در راهپیماییها و ...؛ اگر همراهی مردم نباشد، حکومت دینی به غایت خود نمیرسد؛ لذا در مسائلی که مردم به اشتباه روند، حکومت فقط تبیین و روشنگری میکند. این مسئله، جنبه تربیتی در پی دارد؛ مردم در مهمترین تصمیمات اجتماعی و سیاسی، بصیرت، نگرش و معرفت خویش را مورد سنجش قرار میدهند.
نکته دیگر اینکه مردم در حکومتهای دینی نقش برپایی قسط و عدل را دارند؛ وظیفه دارند آنچه که رسولان برای آنها به یادگار گذاشتند، اقامه کنند. خداوند در آیه25 سوره حدید میفرماید «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط ...؛ به راستى [ما] پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و میزان را فرود آوردیم تا مردم به قسط برخیزند».
* آیا نمونه تاریخی در سیره حکومتی امیرالمؤمنین علیهالسلام داریم؟
در زمان امیرالمؤمنین مردم نماز تراویح را به جماعت میخواندند. این مسئله، یکی از بدعتهایی بود که پس از وفات رسول خدا (ص) و در زمان خلفای پیش از امیرالمؤمنین رخ داد. وقتی حضرت وارد کوفه شدند، عدهای از مردم نزد حضرت آمدند و گفتند برای نماز تراویح برای ما امام جماعت قرار بده. حضرت فرمود این کار را انجام نمیدهم؛ حضرت جلوی آنها را گرفت و فرمود شما حق این کار را ندارید. در روایت آمده است که مردم شروع به گریه کردند و گفتند (ابْکُوا فِی رَمَضَانَ وَا رَمَضَانَاه). گریه بکنید، ماه رمضان ما را علی از ما گرفت، امیرالمؤمنین معنویت ماه رمضان را از ما گرفته است. حارث نزد امیرالمؤمنین آمد و گفت ای امیرالمؤمنین مردم گریه میکنند و از صحبت شما ناراحتند؛ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ضَجَّ النَّاسُ وَ کَرِهُوا قَوْلَک؛ حضرت فرمود "آنها را رها کنید و بگذارید کار خودشان را بکنند." «دَعُوهُمْ وَ مَا یُرِیدُونَ لِیُصَلِّیَ بِهِمْ مَنْ شَاء.
یعنی حکومت امیرالمؤمنین هرچند با این بدعت مواجه میشود، امام حضرت سختگیری نمیکنند و تا جایی که امکان داشت آگاهی میداد. البته به این معنا نیست که فعل مردم مشروعیت دارد؛ لذا شما میبینید رهبر انقلاب بر همین مبنا رفتار میکند؛ مثلاً وقتی که خواسته مردم مذاکره با آمریکا میشود، ایشان مسیر را باز میکنند تا سود و زیان کار را خودشان متوجه شوند. یا اگر دولتها به مصلحت خود مصوبهای را به تصویب میرسانند، در چارچوب قانون اساسی از آن حمایت میکنند.
آگاهیهایی که حضرت زهرا (س) میدادند، از چنین موضعی قابل بررسی است. ایشان بر اساس قاعده امر به معروف و نهی از منکر، مردم را به سوی حکومتی دعوت میکرد که رسول خدا(ص) آن را از جانب خداوند به امیرالمؤمنین واگذار کرده بود، اما جامعه از این حکومت رویگردان شده بود. مردم را آگاهی میدادند که اگر به سوی امیرالمؤمنین بیایید و از ایشان حمایت کنید، او شما را به مطلوبتان میرساند، اما اگر رویگردان شوید، دچار نفرین و عذاب میشوید. در نهایت مسیری را برگزیدند که جامعه اسلامی اینگونه که در تاریخ آمده دچار انحطاط شد تا آنجا که خون امامان امت را بر خود مباح دانست به ویژه ماجرای غمبار کربلا که مهر ننگی بر پیشانی امت اسلام تا پایان دنیا شد به گونهای که یهودیان و مسیحیان لب به شکوه بر امت اسلام و طرز رفتارشان با فرزند پیامبرشان گشودند.
شکلگیری حکومت آرمانی در پرتو پذیرش ولایت علوی
* به نظر شما دستیابی امیرالمؤمنین علیه السلام به حکومت اولیه جهان اسلام، چه تبعات مثبتی را در بر داشت؟
اتفاقاً حضرت زهرا سلامالله علیها به تبعات مثبت آن پاسخ دادهاند. ایشان در یکی از سخنان خویش در بین زنان مدینه چهار جهت مهم را در تبعات مثبت پذیرش حکومت امیرالمؤمنین (ع) مطرح میکنند. یکی، موضوع هدایتگری است. میفرماید «تَا للّهِ لَوْ مالُوا عَنِ الْمَحَجَّةِ اللاّئِحَةِ وَ زالُوا عَنْ قَبُولِ الْحُجَّةِ الْواضِحَةِ لَرَدَّهُمْ اِلَیْها وَ حَمَلَهُمْ عَلَیْها؛ به خدا سوگند [اگر امر خلافت با او بود] هر گاه مردم از جاده حق منحرف مىشدند و از پذیرش دلیل روشن سرباز مىزدند، آنها را با نرمى و ملایمت به سوى منزل مقصود سِیر مىداد؛ یعنی جنبه هدایتگریِ حکومت امیرالمؤمنین مطرح است.
نکته دومی که حضرت زهرا سلامالله علیها به آن اشاره دارند، حکومتی است که امیرالمؤمنین بر عهده میگرفت، یک نوع سهولت و آسانگیری بر مردم بود. به گونهای نبود که مردم در زمان خلفا در شدت و مضیقه قرار گیرند؛ لذا حضرت مطرح میکنند «لا یَکِلُّ سائِرُهُ وَ لا یَمِلُّ راکِبُهُ؛ به گونهای سِیر میداد که هرگز آزار دهنده نبود، نه مرکب ناتوان مىشد و نه راکب خسته و ملول.» علی علیه السلام به گونهای حکومت میکرد که نه راکب خسته میشد و نه مرکب. یعنی حکومت به گونهای میشد که خلیفه الهی مردم را با سهولت به سوی هدایت الهی سوق میداد.
سومین نکته این بود که حضرت از رفاه دوری و به کمترین مقدار مادیات بسنده میکردند. حضرت زهرا سلامالله علیها در این باره فرمود «او هرگز از دنیا بهره نمى گرفت و از آن سودى جز سیراب کردن تشنهکامان و سیر کردن گرسنگان نداشت. در اینجا دنیاپرست از زاهد و راستگو از دروغگو براى همه آنها روشن میشد.»
تکذیب ولایت امیرالمؤمنین، امت را گرفتار بنی امیه و بنی العباس کرد
در واقع حضرت زهرا (س) در این فرازها به نعمات و برکاتی اشاره دارند که بنا بود در حکومتی آرمانی به وقوع بپیوندد؛ در انتها اشاره به آیه96 سوره اعراف کرده و فرمود: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَات مِّنَ السَّمَاءِ وَ الاَرْضِ وَ لَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ؛ و اگر اهل شهرها و آبادىها ایمان مىآوردند و تقوا پیشه مىکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها مىگشودیم، ولى [آنها حق را] تکذیب کردند و ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم». در واقع عدم ایمان امت اسلامی و تکذیبشان نسبت به ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام آنها را از برکات آسمان و زمین بازداشت و امت را دچار کیفری سخت کرد؛ روی کار آمدن بنیامیه و تاراج مسلمین سپس حاکمیت بنیالعباس، نمونهای از این کیفرهای الهی بود.
در واقع میتوان گفت با مطالعه تبعات پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام، انسان یاد نعمات عصر ظهور میافتد. بر اساس آیه «الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَر ِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور؛ همان کسانى که چون در زمین به آنان مکنت دهیم، نماز برپا مىدارند و زکات مىدهند و امر به معروف و نهی از منکر میکنند و سرانجام همه کارها از آنِ خداست.»، چهار برنامه اساسیِ معصومان علیهمالسلام مشخص میشود. این موارد باید در سطح عموم شکل گیرد.
اولین آن، اقامه نماز است. یعنی همّ و غمّ حکومت اسلامی، نزدیکی رابطه مردم با خداست. اگر صدا و سیما و سینما برنامهای دارد، باید مدنظر داشته باشد که آیا این برنامه سبب تقویت ارتباط با خدا و عترت میشود یا خیر. دومین آن، اتای زکات است که شامل کمکهای اجتماعی، مالیات و ... میشود. روایات صحیح داریم که امیرالمؤمنین بر اسبها مالیات بستند؛ چرا که این مسائل برای طبقه مرفّه جامعه بود؛ یعنی نظام عادلانه اجتماعی. طبقه ثروتمند و مرفه جامعه باید مالیات خویش را پرداخت کنند تا در طبقات عمومی اجتماع خرج شود. امر به معروف و نهی از منکر دو برنامه دیگر محسوب میشود. در حکومت علوی هم حاکمان و هم مردم، باید مسئولیتهای اجتماعی خویش را بپذیرند. در این موضوع، امیرالمؤمنین برخورد شدیدی با متخلفان حکومتی داشتند.
* در این باره نمونهای ارائه میدهید؟
به عنوان نمونه امیرالمؤمنین علیهالسلام هنگامی که از خیانت ابن هَرمَه، مأمور بازار اهواز اطلاع یافت، به رفاعه چنین نوشت «هنگامی که نامهام را خواندی، ابن هرمه را از بازار برکنار کن و او را به خاطر مردم از کار، بازدار سپس زندانی کن و خبر آن را اعلان عمومی کن و به کارگزارانت بنویس و نظرم را به آنان ابلاغ کن. درباره ابن هرمه، غفلت یا کوتاهی نکنی که نزد خداوند هلاک شوی و من هم به بدترین شیوه برکنارت خواهم کرد که از این کار، تو را به خدا پناه میدهم.» سپس مجازاتهایی را برای او معین کردند. از این نمونهها به وفور در تاریخ حکومت حضرت دیده میشود.
* به نظر میرسد تفاوتی معنوی و معرفتی بین آنچه امت باید پس از رحلت نبی مکرم اسلام درباره پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام تصمیم اتخاذ میکردند با پذیرش حکومت حضرت پس از خلیفه سومشان وجود دارد.
همان گونه که حضرت زهرا سلامالله علیها بیان داشتند، اگر مردم از همان ابتدا، خلافت و ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام را میپذیرفتند، خداوند برکات آسمان و زمین را بر آنها قرار میداد و امت را از نعمتهای خاص ارتزاق میکرد؛ اما زمانی که به تعبیر قرآن تکذیب کردند و رویگردان شدند، عذاب و نقمت بر امت جریان یافت و جامعه اسلامی از درون تهی شد. امیرالمؤمنین علیهالسلام زمانی صاحب حکومت شدند که خیلی از جلوداران اسلام گرفتار اشرافیت و استفاده نامشروع از اموال بیتالمال شده بودند. مسئولانی که در حکومت حضرت به فساد کشیده شدند، محصول جریان سقیفه به بعد بود. تاریخ با جزئیات، فساد برخی صفاولیهای سپاه اسلام را گزارش داده است. وقتی بین این مدت 20 سال فاصله میافتد، حضرت بین کسانی که انتخاب میکنند، انسانهای کمکار و گاهی بیمسئولیت خارج میشود.
منبع:تسنیم