عقیق:مرحوم حاج شیخ عباس(ره) روی «بحارالانوار» مجلسی یک کار بسیار زیبایی کرده که میشود اسمش را «فهرست جامعی بر بحار» گذاشت، این کتاب دو جلدی بیست سال طول کشید تا چاپ شود. البته مرحوم حاج شیخ علی نمازی(ره) از علمای بزرگ مشهد نیز روی همین «سفینه» حاج شیخ عباس کار کردند، تکمیلش کردند و شد ده جلد(پنج هزار صفحه). حاج شیخ عباس این کتاب را مشهد نوشته و یکی از کسانی که در نوشتن این کتاب کمک به او میداد مرحوم حاج محقق خراسانی(ره) بود که تهران زیاد منبر میرفت.
نگرانی آشیخ عباس قمی در برزخ
بحثم راجع به مرگ است، اتفاقاً این جریان هم مربوط به مرگ است. ما چند سالی با فرزند مرحوم حاج شیخ عباس قمی همسایه بودیم. حاج شیخ عباس دوتا پسر داشت که یکیشان در تهران جزو منبریهای رده اول بود، خیلی هم عمرش طولانی نشد، یکیشان هم چند سال پیش از دنیا رفت، یک دختر هم داشت که همسر یک عالِم بسیار بزرگوار و دانشمند شد. بیشتر روزها داخل کوچه، ایشان را که ما با او همسایه بودیم میدیدم. میآمد خرید و من هم میرفتم برای خانه پدری که هنوز خانه آنها زندگی میکردم و ازدواج نکرده بودم، خرید کنم. گاهی در آن مغازه یا من میپرسیدم یا ایشان آقایی میکرد و برای من مطالبی را بیان میکرد.
روزی پسر حاج شیخ عباس - این مسأله واسطه نخورده، من خودم با دو گوش خودم از ایشان شنیدم - میگفت: پدرم یک وقت نیاز به یک جلد از بحارالانوار مرحوم مجلسیِ بیست و چهار جلدی چاپ تقریباً اواخر قاجار پیدا کرد، آنرا از یکی از علمای نجف به امانت گرفت. عمر بابا خیلی کفاف نداد و پدر مُرد. حالا ما هم اصلاً خبر نداشتیم که این کتاب امانت است، بابا را دفن کردیم. یکی دو شب بعد من پدر را خواب دیدم. پدر به من گفت: «یک جلد «بحاری» که روی طاقچه است برای فلان عالم است، این را بردار ببر به او بده که من برزخ نگران نباشم». نگفت گیرم، گفت نگران نباشم. دیگر خدا که به مثل حاج شیخ عباس گیر نمیدهد، یک زمینه فراهم میکند تا حاج شیخ عباس بیاید خواب بچهاش بگوید این کتاب مردم را ببر پس بده. خدا به کافر و مشرک گیر میدهد، به من و شما خیلی گیر نمیدهد، یقیناً.
این را که دیگر نمیشود انکار کرد؛ این یک چیز اتفاق افتادهای است. کمونیستها هم این مسائل ما را هیچطوری نمیتوانند حل کنند، یعنی میمانند. آنها اعتقادشان این است که بعد از مرگ هیچ خبری نیست، لذا این خبرهایی که شیعه از بعد از مرگ دارد به صورت آیه و روایت و خوابهای بزرگان شیعه، اینها را نمیتوانند حل کنند. ایشان میگوید که من صبح بیدار شدم رفتم آن طاقچه را دیدم، حقیقتاً آن یک جلد کتاب بزرگ «بحار» آنجا بود. در نجف به جهت تحویل امانت از خانهمان که بیرون آمدم پایم گیر کرد و به زمین خوردم، کتاب از دستم افتاد داخل کوچه، بلند شدم و کتاب را برداشتم و با عبایم خاکش را پاک کردم و بُردم درِ خانه آن عالم. به ایشان گفتم: ما که نمیدانستیم این جلد از بحار پیش ماست، دیشب بابا به من گفت. آن عالم فرمود: حالا نمیآوردید هم من راضی بودم یا خودم بعداً میآمدم و به شما میگفتم.
همان شبِ بعد دوباره بابا را خواب دیدم گفت: علی جان! من این کتاب را که گرفتم جلدش سالم بود، صبح که خوردی زمین کتاب پرت شد و روی جلدش یک خراش خورده، برو و از صاحبش رضایت بگیر. این قرآن است که خبر از آن طرف میدهد «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ»(زلزله، ۷ و ۸) یک خراش «وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ»؛ این یک ذره خراش! دوباره بلند شدم و رفتم درِ خانه آن عالِم، گفتم داستان اینطور شده. گفت: راضیام. معتقدِ به قیامت رو به زنا، ظلم، ریختن آبروی مردم و دزدی از بیتالمال مسلمانان نمیآورد.
کسی که معتقد به قیامت باشد - در حالیکه یک خراش کتاب را پایمان حساب میکنند-، چطور توان دارد رو به زنا بیاورد؟ چطور توان دارد رو به ظلم بیاورد؟ چطور توان دارد رو به ریختن آبروی مردم بیاورد؟ چطور توان دارد رو به سه هزار میلیارد، پنج هزار میلیارد دزدی از بیتالمال مسلمانان بیاورد؟ شما یقین بدانید گنهکاران حرفهای، اینهایی که در بدنه دولت دزد هستند و اختلاس میکنند، حقوق مردم را میبرند، بدانید به آیات قرآن قسم یک ذره هم به خدا و قیامت ایمان ندارند، خالی و پوک هستند. اما آنکسی که ایمان به قیامت دارد با «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ» نمیگذارد هیچ خیری از او فوت شود، آن کسی که ایمان به قیامت دارد بر اساس «وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ» نمیگذارد پروندهاش را با گناه پر کنند، پایش جلو نمیرود، نمیتواند، نمیشود.
منبع : ایکنا