عقیق:رسول حسنی؛ متاسفانه باز هم بیتدبیری، نگاه سلیقهای و تصمیمگیریهای غیر منطقی سبب شد رسانه ملی که در ساخت و تولید سریالهای ارزشمند به بنبست رسیده است، خود را از داشتن یک اثر فاخر محروم کند. «دختر شینا» که به همت «بهناز ضرابیزاده» گردآوری و تدوین شده است به خاطرات «قدمخیر محمدی کنعانی» همسر شهید «ستار ابراهیمی» پرداخته است.
فروش بالای این کتاب، تجدید چاپهای مکرر و از همه مهمتر تقریظ رهبر معظم انقلاب اسلامی بر آن، به خودی خود تاکیدی است بر اهمیت این اثر ارزشمند. «نرگس آبیار» نیز با توجه به اهمیتی که برای این کتاب قائل بود، فیلمنامهای 13 قسمتی از کتاب دختر سینا اقتباس کرد (که بعدها به 30 قسمت افزایش یافت) تا جلوی دوربین ببرد، «محمد خزاعی» نیز تصمیم گرفت در کسوت تهیهکنندگی در کنار آبیار، پروژه «دختر شینا» را به سرانجام برساند.
طی جلسات متعددی که «نرگس آبیار» و «محمد خزاعی» با مدیران رسانه ملی داشتند منجر به این شد که سریال «دختر شینا» ساخته نشود. دلیل این تصمیم به گفته محمد خزاعی این بود که تلویزیون معتقد است فیلمنامه سریال بیش از اندازه تلخ است! و مناسب ذائقه ایرانی نیست. از طرفی آبیار هم معتقد است باید فیلمنامه به اصل رمان وفادار بماند و حاضر نیست آن را تغییر دهد. ماحصل تلاش آبیار برای ساخت «دختر شینا» محروم شدن مخاطب از این سریال ارزشمند است و در این اتفاق قطعا مدیران تلویزیون قصور کردهاند.
چگونه است که در رسانه ملی سریال سخیف و مبتذل «فوق لیسانسهها» ساخته میشود، اما هیچیک از مدیران نگران ذائقه مخاطبان ایرانی نیستند. سریالی که نه داستان درستی دارد و نه کارگردانی و نه بازیهای قابل قبول، اما در سه فصل تولید میشود تا مثلا به سلیقه مخاطب فهیم احترام گذاشته باشند. غافل از اینکه کارگردان «فوق لیسانسهها» با ساخت این سریال نازل، نهتنها ارزشی برای ذائقه مخاطب قائل نشده، که سلیقه او را با شوخیهای سطحی و تهوعآور بازیگران، به سخره گرفته است.
همچنین مدیران رسانه ملی که بهانه واهی «تلخی بیش از حد» را مانع ساخته شدن «دختر شینا» قرار دادهاند، چگونه تلخی زجرآور «عروس تاریکی» یا «بوی باران» را تاب آوردهاند. این سریال با داشتن سه نویسنده «عباس نعمتی»، «عباس ریاحی» و «صنم کاظمی» چنان در بیان داستان الکن بود که مخاطبان، «هشتک بوی باران» به راه انداختند، «محمود معظمی» در 65 قسمت سریال جز تلخی، یاس، ناکارآمدی دستگاه قضایی، ضعف ساختاری در بدنه نیروی انتظامی، بیثباتی خانواده و... چیزی به مخاطب خود ارائه نداد.
تلخی «بوی باران» که مخاطب خود را به یاس و ناامیدی میکشاند به ذائقه مخاطب مینشیند یا تلخی «دختر شینا» که امیدبخش و زندگیآفرین است. مخاطب ایرانی تا کی باید از نداشتن کارگردانان طراز اول و کاربلد محروم باشد. تا کی باید نویسندگان سیاهنمایی چون «سعید نعمتاله» داستانهای سخیف خود را با دستمزدهای گزاف به مخاطبان رسانه ملی تحمیل کنند. در شرایطی که فیلمساز مستعد، کاربلد، فهیم و باسودی چون نرگس آبیار تصمیم گرفته است با مضمون دفاع مقدس به تلویزیون بیاید، چرا مدیران رسانه ملی با بهانه تراشیهای بیدلیل خود مانع شده و سد ایجاد میکنند؟
مدیران رسانه ملی بهتر است بجای انتخاب گزینشی کارگردانان نور چشمی خود، به رسالت فرهنگیشان فکر کنند. اینکه آبیار نتواند در رسانه ملی سریال بسازد، در وهله اول به معنای ریزش مخاطب است و دوم اجحافی است که رسانه ملی در حق خود کرده است. «دختر شینا» میتوانست در صورت ساخته شدن به یکی از آثار استراتژیک جمهوری اسلامی ایران تبدیل شود و چه بهتر که این افتخار را رسانه ملی از آن خود میکرد.
این تصمیم نابخردانه که منجر به ساخته نشدن «دختر شینا» شد، ما را به این نتیجه میرساند که اصولا مساله «استراتژی فرهنگی» برای مدیران رسانه ملی محلی از اعراب ندارد. با آن همه تاکید رهبر معظم انقلاب اسلامی بر توجه دادن مدیران فرهنگی به ساخت و تولید سریالهای ارزشی با مضمون انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و انتقال آن به نسلهای آینده، انتظار این است که رسانه ملی در صف مقدم تحقق منویات رهبری باشد، نه آنکه سریالهای سترونی چون «ستایش»، «فوق لیسانسهها»، «بوی باران» و... را روی آنتن بفرستد.
با این همه میتوان امیدوار بود که مدیران تلویزیون در نوع نگاه خود تجدید نظر کنند و به جای کار با عدهای نویسنده و کارگردان معدود به دیگران هم عرصه حضور بدهند و مطمئن باشند، هنرمندانی چون آبیار به رسانه ملی، به چشم سفره پهن شدهای نگاه نمیکنند که بخواهند سهمی برای خود بردارند.
منبع:دفاع مقدس