رضا صیادی- نشانی دقیق لازم نیست. در میدان غیاثی تهران از هر کس بپرسی مجلس حاجآقای نوروزی کجاست؟ کوچه هفتم را نشانت میدهد. پلاک هم لازم ندارد، دوشنبه شبهای جلوی خانه نوروزیها، پارکینگ انواع موتور میشود و این بهتر راهنماست برای من که قرار است برای نخستین بار میهمان این مجلس شوم. یک مجلس قدیمی که سالهاست در زیر زمینی کوچک برگزار میشود و مشتریان ثابت خودش را دارد. ساعت 7 شب، کم کم میهمانان از راه میرسند. اینجا همه یکدیگر را میشناسند و طبیعی است که غریبهای مثل من، زیر چشمی توسط حاضران برانداز شود. حدود ساعت 7 و نیم شب، خانه، کیپ تا کیپ از جمعیت پر می شود، همه مشغول صحبتاند؛ درست مثل دانشآموزان کلاس درس قبل از ورود معلم. حاج اقا هم چند دقیقه بعد میآید و جلسه آغاز می شود، اما نه به سبک مجالس مرسوم.
حاجآقا روی صندلی مینشیند و با خیلیها تک تک سلام علیک میکند. معلوم است که روابط چند ساله آنها، حسابی صمیمی و گسترده شده است. یکی از حاضران بیمقدمه با صدای بلند می گوید:« حاجآقا! جلسه پیش درباره احراز عدالت اما جماعت گفتید. برای ما که دیدهها و قلبهایمان آلوده شده، خیلی سخت است احراز صلاحیت امام جماعت. چه کنیم؟» حاجآقا بدون مقدمه پاسخ میدهد:« خب! آلودگی را باید از بین برد عزیزم.» و همه سکوت میکنند. انگار که دارند تک تک واژههای حاج آقا را در ذهن حلاجی میکنند. استاد ادامه میدهد:« من فقط مساله شرعی را برای شما بیان کردم. کاری به این ندارم که با حرف من ممکن است چند نماز جماعت تعطیل شود، یا چند نماز جماعت تقویت شود. وظیفه من بیان مساله است. هر کسی که میخواهد در نماز جماعتی شرکت کند، باید عدالت امام را احراز کند.» مجلس، بیشتر شبیه مجالس پرسش و پاسخ میشود، چون یکی دیگر از حاضران میپرسد:« من دارم با ماشین در خیابان می روم. صدای اذان را میشنوم، پارک میکنم و در نماز جماعت شرکت میکنم. وقتی میبینم این همه آدم پشت سر یک روحانی مشغول نماز هستند، با خودم میگویم که این آقا حتما عادل است. یعنی نباید پشت سر او نماز بخوانم؟» حاجآقا با آرامش خاص خودش پاسخ میدهد:«خب، شما با دیدن همین صفوف عدالت امام را احراز کردید، چون بحمدالله حسن ظن دارید. نمازتان صحیح است و ثواب جماعت هم میبرید، اما اگر کسی با دیدن این صفوف عدالت امام را احراز نکرد وظیفهاش با شما فرق دارد.» با لبخند ادامه میدهد:« یعنی هر کاری کرد احرازش نیامد! آن بنده خدا بر عکس شما نمیتواند اقتدا کند. نمیتواند بگوید انشاءالله گربه است.» و مجلس منفجر میشود از خنده. صدای خندهها که پایین میآید، حاجآقا میگوید:« یکی از مسائل شرعی که به اشتباه بین مردم معروف شده، این است که خواندن نماز فرادا در جایی که جماعت برقرار است، اشکال دارد. اینگونه نیست، کسی که عدالت امام را احراز نکرده، نمیتواند در جماعت شرکت کند و باید فرادا بخواند. البته خود من اگر در خیابان باشم و اذان بگویند، می روم و نماز جماعت میخوانم. اگر سو ظن نداشته باشیم، احراز عدالت کار دشواری نیست.»
عادل کیست؟
حدود 20 دقیقه از آغاز مجلس گذشته و هنوز جلسه به صورت پرسش و پاسخ برگزار می شود. یکی از انتهای مجلس میپرسد:«مهم تر از این مباحث، این است که بدانیم عادل کیست؟» استاد کمی مکث میکند و پاسخ میدهد:« خصوصیات ما انسانها درونی و بیرونی است. عدالتی که برای نماز جماعت شرط است، مربوط به خصوصیات بیرونی میشود. باید ببینیم فردی که در محراب ایستاده، گناه علنی انجام داده است یا نه. اگر حق کسی را خورده، دروغ گفته، تهمت زده یا هر گناه بیرونی دیگر، نمیتوانیم پشت سرش نماز بخوانیم.» باز هم یکی سوال میکند:« یک بار گناه کردن عدالت را از بین میبرد یا اصرار بر گناه؟» و پاسخ میگیرد:« اصولا اگر فرد عادت به گناه داشته باشد، از عدالت ساقط میشود، اما اگر امام جماعتی از دستش در رفت و گناهی مرتکب شد، باید قبل از نماز استغفار کند، البته به شرط آنکه حقالناس گردنش نباشد.» یکی از بچهها میگوید:« اگر گناهش حد شرعی داشته باشد چه؟» و حاجآقا با خنده می گوید:« امام جماعتی که باید حد بخورد، امام جماعت است؟!»
مجلس آغاز می شود
قرار گذاشته بودیم با حجتالاسلام نوروزی درباره سبک زندگی دینی حرف بزنیم، انگار حاجآقا سوژه ما را میداند، چون سخنرانی خود را با همین موضوع اغاز میکند:« در بحث خودشناسی، یکی از نکاتی که اهمیت ویژهای دارد، این است که بدانیم ما زندگی میکنیم یا فقط زندهایم؟ زمانی میتوانیم بگوییم زندگی می کنیم که هدفی را انتخاب کرده باشیم.» با همین مقدمه، بحث اصلی جلسه درباره «هدف و انتخاب» آغاز میشود که پیش نیاز بحث سبک زندگی دینی است:«انتخابهای انسان یا قهری است یا اختیاری. مثلا وقتی آب به یک سنگ برمیخورد، مسیرش را تغییر میدهد، اما این تغییر مسیر قهری است، نمیتوان گفت که این کار را اختیار کرده. خیلی از تصمیمهای ما انسانها هم چنین حالتی دارد. به صورت قهری و جمادی کاری را انجام میدهیم، درصورتی که واقعا اختیار ما نبوده است. برخی دیگر از رفتارهای ما نیز طبق غریزه صورت میگیرد و باز هم انتخاب ما در آن موثر نیست. مثلا خوابمان میآید و میخوابیم، اما واقعا میتوانیم راه دیگری را برگزینیم؟ این انتخابها جبری است و باز هم نباید به عنوان اراده و انتخاب انسان قرار بگیرد.» سکوت مجلس را پر کرده. استاد ادامه میدهد:«برای آنکه بتوانیم رفتارها و زندگیمان را بررسی کنیم، باید «هدف»مان را بشناسیم. موقعی می توایم بگوییم فلان کار را طبق اراده خودمان انجام دادیم که یک هدف داشته باشیم. متاسفانه بسیاری از کارهای ما هدف نهایی ندارد. »
هدف چیست؟
تقریبا همه دارند به یک سوال فکر میکنند. حاجآقا میگوید:« حتما سوال میکنید هدف چیست؟» و بلافاصله میگوید:«اگر میخواهید هدفتان را بشناسید، باید از خودتان چند سوال بپرسید؟ مثلا وقتی دارید غذا میخورید، بپرسید: چرا غذا میخورم؟ مثلا پاسخش این است که انرژی بگیرم. دوباره سوال کنید: چرا باید انرژی بگیریم؟ چون کار کنم. چرا کار میکنم؟ باید این سوالها را آنقدر ادامه بدهیم که برسیم به نقطهای که دیگر سوال کردن مجاز نباشد. هر جا که این سوالها متوقف شد ، به هدف رسیدهایم. مثلا اگر یکی در پاسخ به این سوال که چرا غذا میخوری؟ بگوید: چون لذت میبرم. دیگر چه سوالی میتوان کرد؟ هدف او لذت بردن است و همه روش زندگیاش برای رسیدن این هدف شکل میگیرد.» حاجآقا یک راه دیگر هم برای شناخت هدف بیان میکند:« هدف واقعی ، آن است که برای انسان از هر چیز دیگر اهمیتش بیشتر باشد. یعنی حاضر باشد همه هدفهای دیگرش را برای آن فدا کند. یعنی حاضر باشی به هر قیمتی به آن برسی. نقل شده که فردی مدام از عشق به امام حسین(ع) سخن میگفت. وقتی میدان عمل فراهم شد، حضرت به او گفت حالا نوبت امتحان است. آن شخص گفت: یا اباعبدالله! من حاضرم برای شما همه داراییام را بدهم. هر جایی که شما بگویید بروم، اما فقط از من طلب جان نکنید. حضرت گفت:اتفاقا اینجا فقط آنهایی که جان میدهند جا دارند. آن فرد قبول نکرد و پا به فرار گذاشت. این ماجرا نشان میدهد که سیدالشهدا هدف اصلی او نبوده است، چون یک جا ایستاد و نتوانست جلو بیاید. انسان برای رسیدن به هدف واقعی از هیچ کاری دریغ نمیکند، به عبارت دیگر، هدف واقعی، هدفی است که وسیله را توجیه کند.در آیه 111 سوره توبه آمده است: إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ / خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خريدارى كرده، كه (در برابرش) بهشت براى آنان باشد.»
درست شنیدید
گوشها تیز می شود. جمله آنقدر صریح است که آنهایی که چرت میزنند هم از خواب بیدار میشوند. استاد میگوید:« یک عمر به ما گفتهاند که هدف وسیله را توجیح نمیکند. دلیلش این است که هدفهای ما هدف نیست. وقتی شکم و شهوت هدف میشود، معلوم است که وسیله را توجیه نمیکنند. بچهها! ما هدف را گم کردهایم. امیرالمومنین فرمودهاند تعجب میکنم از کسی که دنبال گمشدهاش میگردد، در صورتی که خودش گم شده است. اگر هدف را بشناسیم، به شرط انکه الهی باشد، مسیر زندگی مان تغییر میکند.قرآن کریم درباره این افراد میگوید: َ «الَّذينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه» همین هدف، راه و رفتار مومنان را مشخص میکند. خدا نکند کسی هدف نداشته باشد و از آن بدتر، خدا نکند کسی هدفی شیطانی داشته باشد و برای رسیدن به آن، هر کاری بکند.» آخرین نکته برای جمع بندی بحث مطرح می شود:« اگر هدف را بشناسیم، تازه زندگیمان آغاز شده است. در روایت داریم اگر کسی دو رکعت نماز قبول داشته باشد، کارش درست است و بهشتی می شود. آن هم نه یک نماز کامل. فرض کن شما یک الله اکبر در نمازی گفتی و هدفت از آن، فقط خدا بود. در نماز دیگر یک رکوع مقبول داشتی، در نماز دیگر یک سجده. وقتی همه این اعمال مقبول را جمع کنیم، اگر دو رکعت نماز کامل شود، کارمان درست است. دو رکعت نمازی که با نیت خدایی و با هدف او خوانده شده باشد.هدف...هدف...هدف.»
یادداشت مرتیط
هدف خلقت ما چیست؟
حجتالاسلام سعید شمس/ کارشناس مرکز فرهنگ و معارف قرآن
صفات کمالیه خدا اقتضا دارد جهان به گونه ای آفریده شود که در مجموع بیشترین کمال و خیر ممکن را داشته باشد؛ یعنی انسانی که از ماده زمینی خلق شده، بتواند با پیمودن راه تکامل به گوهری آسمانی و شریف تبدیل شده، از نظر مراتب کمال از هر موجود دیگر برتری یابد و به خدا تقرب جوید. خلق جمادات و نباتات و حیوانات و... برای پیدایش نظام احسنی است که در مجموع زمینه رشد انسان را فراهم می آورد. این پرسش، سابقه دیرینه ای دارد که هدف انسان چیست؟ و مانند برخی از مسائل فلسفی، برای همگان مطرح است. غالب انسان ها مایلند بفهمند که هدف خلقت خودشان و یا مجموعه انسان ها چیست؟ این پرسش برای افرادی به صورت یک عقده «لاینحل» در می آید که دایره هستی را به جهان ماده منحصر می کنند و مرگ را پایان زندگی بشر می دانند و عالمی به نام «رستاخیز» و سرایی به عنوان «آخرت» را نمی پذیرند، امّا کسانی که زندگی مادّی را برای انسان، منزلی از منازل زندگی بشر می دانند و به دنبال این جهان به سرای دیگری معتقدند و این جهان را روزنه و پلی برای نیل به ابدیت می دانند، پاسخ به این پرسش، آسان است و بر فرض اگر هدف از آفرینش انسان را در این جهان نتوانند بدانند، هدف از خلقت را در جهان دیگر و در زندگی ابدی، جست وجو می کنند و می گویند: «هدف خلقت انسان، در این جهان، آماده کردن او برای یک زندگی ابدی و جاودانی است که خود، هدف و مطلوب نهایی است.» بعد از ذکر این مقدمه، به طور اجمال به بررسی هدفِ آفرینش می پردازیم؛ برای خلقت و آفرینش، دو هدف می توان تصور کرد. نخست هدف متوسط و دوم هدف غایی و عالی. با مراجعه به آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام ، روشن می شود که هدف متوسطِ خلقت، عبادت و بندگی خداست. این مطلب، در همه پدیده های عالم ساری و جاری است. خداوند، درباره همه اشیای مادّی عالم میفرماید: «...وَ إِن مِّن شَیء إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَـکِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ/ همه موجودات، تسبیح خدا می گویند; امّا شما تسبیح آنان را نمی فهمید.» (اسراء، 44) و درباره انسان و جنّ نیز می فرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ». البته رسیدن به خدا، همان به کمال مطلق رسیدن مخلوقات است. هنگامی پدیده های هستی کمال آخِر خود را می یابند که به قرب الهی برسند. پس روشن شد هدف غایی خلقت، به کمال رسیدن همه موجودات و رسیدن انسان به مقام قرب الهی است.