من برای آینده تحصیل به حضرت ولی عصر (عج) متوسل شدم، در خواب ایشان را زیارت کردم، آن حضرت در همان عالم رویا کمر مرا گرفتند و در نجف به زمین گذاشتند.
اما از بس هوا گرم بود، عرض کردم سوختم، سوختم! باز کمر مرا گرفتند، در وسط مدرسه دارالشفا قم به زمین نهادند، آنجا را موافق یافتم.
بعدها وقتی به قم رفته بودم ، در مدرسه دارالشفا که متصل به مدرسه فیضیه است، حجره پیدا کرده بودم، متصدی حجرات مرحوم شهید صدوقی بود کلید همان حجرهای را به من داد که در عالم خواب به من داده شده بود.
یکسال همراه کسی در حجره بودم که او از بیداری قبل از اذان صبح امتناع داشت و به من اجازه نداد ساعت را قبل از اذان کوک کنم، چاره ای نداشتم، آزار هم حجره جائز نبود.
تمام آن یکسال، نماز شبم را در طول روز قضا خواندم، در نتیجه این صبر، سال آینده خداوند توفیق عنایت فرمود، با امام رضوان الله علیه هم حجره شدم که این یک فوز بود.
منبع : فارس
212113