20 مهر 1400 6 (ربیع الاول 1443 - 55 : 11
کد خبر : ۱۰۸۲۲۰
تاریخ انتشار : ۱۸ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۳:۰۹
حاج مرزوق در جلسه‌ای در مسجد میرزاموسی قبل از سال ۱۳۲۰، دید خانم‌هایی که در طبقه دوم حضور دارند، حجاب مناسبی ندارند و برای اینکه تذکری به آن‌ها دهد با همان لحن نوحه، شعری برای آنان خواند: «ای مادرمن ای خواهرمن، خودتو بپوشون».

عقیق:امیرحسین کسائی: بزازها یا همان جامه فروشان یکی از قدیمی‌ترین صنف‌های تهران است که در گذشته به این دلیل که تمامی اعضای این صنف در کنار هم جمع شده بودند، حدود ۱۴۰ سال پیش تصمیم به تأسیس هیأتی ویژه برای اعضای این صنف گرفتند که براین اساس، اولین هیأت صنفی تهران لقب گرفت و پس از آن صنوف دیگر نیز به تاسیس هیأت برای خود پرداختند. 

هیأت بزازها در سال ۱۳۰۰ قمری توسط جمعی از بزرگان صنف بزاز همچون طایفه‌های حاج عبدالعلی، حاجیان، خلفی، مجد و خردمندان و ... تشکیل شد این طوایف بزرگان این صنف بودند تا به امروز نسل در نسل در این شغل مسغول کار هستند. هیأت بزاز ها در ابتدا سیار بود و هر هفته دوشنبه‌ها مراسم هفتگی برگزار می‌کرد، مراسمی که تا به امروز تعطیل شده است. به این تریب جلسه هفتگی آنان نیز بیش از ۱۴۰ سال سابقه دارد.

 

اعضای صنف بزازها در گذشته دارای یک لباس واحد شامل قبا و کلاه بودند که اعضای صنفی که راهی حج شده بودند رنگ کلاهشان زرد رنگ بود. بزازها دهه محرم در مسجد میرزاموسی که از مساجد قدیم دوره قاجار بود گردهم می‌آمدند و به عزاداری می‌پردازند، این هیأت را بی‌علم می‌خوانند زیرا هیچ پرچم و نشانه‌ای از خود ندارد.

 

 

محمد حسین حاجیان عضو هیأت مدیره هیأت بزازها در این باره می‌گوید: « اوایل مراسم‌های هیأت به صورت خانگی برگزار می‌شد اما مرکزیت مراسم در مسجد میرزاموسی بود در خیابان ناصرخسرو بود. این هیأت در شب‌های دوشنبه به صورت سیار در منازل جلسه برگزار می‌کرد. به‌طوری که در ۵۲ هفته سال به غیر از دهه محرم جلسه هفتگی برگزار می‌شد. یک پرچم قدیمی به صورت گرد و دو بیرق، پرچم همیشگی این هیأت بود که در منزل برگزار کننده جلسه نصب می‌شد و این پرچم‌ها در منزل پدربزرگم امانت بود و یک شب مانده به مراسم از وی می‌گرفتند و در منزل بانی نصب می‌کردند. اما هیچ پرچم دیگری در خیابان و یا سرکوچه برای اطلاع رسانی مراسم نصب نمی‌شد»

هیأت‌های عزاداری از سال حدود ۱۳۱۳ چند سالی به واسطه فشار رژیم رضاشاه تعطیل شد اما هیأت بزازها در آن سال‌ها هم مراسم هفتگی خود را تعطیل نکرد و به صورت هفتگی در منازل مراسم برگزار می‌کردند و بازهم همچون گذشته، هیچ پرچمی برای اطلاع رسانی نصب نمی‌کردند. محمدحسین حاجیان در این خصوص می‌گوید: «یک فرد قد بلند به عنوان پرچم سر کوچه می‌ایستاد و افراد آشنا را برای حضور در هیأت، راهنمایی می‌کرد و این راهنمایی نیز به صورت اشاره بود و هیچ حرفی مطرح نمی‌شد. مراسم نیز بدون بلندگو برگزار می‌شد تا صدا به پاسبان‌ها نرسد البته برخی از پاسبان‌ها نیز که متوجه می‌شدند با اشاره می‌گفتند، ندیدیم زیرا با امام حسین(ع) نمی‌خواستند طرف شوند.»

 

 

در هیأت بزازها مسئولیت‌ها نسل به نسل منتقل شده است به طوری که ناظم فعلی هیأت پدرش و پدربزرگش نیز در این منصب بودند، فرد جمع آوری کننده نذورات به همین شکل و دیگر مسئولیت‌ها نیز همین گونه منتقل شده است. حتی جایگاه افراد برای نشستن در هیأت نیز همین رویه را دارد و فردی که کنار ستون دوم می‌نشیند، سالیان سال پدربزرگ و پدرش نیز همان‌جا نشسته‌اند.

حاجیان در این خصوص می‌گوید: « از همان سال اول که این هیأت تشکیل شد، مدیریت خاصی رقرار بوده است، ناظم مسئول نظامت و فرد دریافت کننده کمک‌ها و نذورات مشخص بوده و حتی افراد گریه کن و پامنبری‌های این هیأت نیز معین بودند و این مسئولیت‌ها نیز نسل به نسل از پدر به پسر رسیده است. مدیران فعلی هیأت در بخش‌های مختلف، نسل سوم یا چهارم مدیران اولیه هیأت هستند.»

 

در زمان تظاهرات انقلاب نیز هیأت بزازها تلاش و نقش‌آفرینی بسیاری داشتند و روز عاشورا در ۱۵ خرداد ۴۲ و بعد از چهلم شهدای فیضیه که بنا بود هیأت‌ها در مسجد حاج ابوالفتح در خیابان مولوی تهران تجمع و از آنجا به سمت دانشگاه تهران حرکت کنند. هیأت بزازها به عنوان اولین هیأت وارد این مسجد شد و با جمعیت بسیار خود زمینه را برای آغاز ایت تظاهرات فراهم کرد. حاجیان در این باره می‌گوید: «روز عاشورا جوانان هیأت بدون اطلاع باقی اعضای هیأت برنامه‌ریزی کردند تا در این تجمع شرکت کنند. رسم در هیأت اینگونه بود که با نوحه «حسین وای حسین وای» افراد حاضر یک مرتبه به سر زنان بلند می‌شدند و در فضای هیأت حرکت می‌کردند لذا جوانان با برنامه‌ریزی از قبل، پس از بلند شدن جمعیت، دسته را از هیأت خارج کردند و به سمت مسجد حاج ابوالفتح حرکت کردند. در آن‌ مسجد، سیاسیون جمع بودند و تنها هیأتی که در آن روز حضور پیدا کرد، هیأت بزازها بود که حسین سربی مداح هیأت ما نیز در آن‌جا به مدیحه‌سرایی پرداخت البته در هیچ نقل تاریخی از حضور هیأت بزازها در این مراسم سخنی به میان نیامده است.»

برنامه‌های محرم هیأت بزازها از شب اول محرم آغاز می‌شود و تا پایان دهه ادامه دارد و ظهر تاسوعا و عاشورا نیز به سینه زنی می‌پرداختند و از قدیم مرسوم بوده است که این مراسم زیاد طول نکشد تا نماز صبح افراد قضا نشود.بهترین منبری‌ها و سخنرانان تهران مانند صدرا اراکی، فلسفی و ... در این هیأت حضور پیدا می‌کردند و بهترین مداحان نیز همچون حاج مرزوق در این هیأت به مدیحه‌سرایی پرداخته است.

 

حاج مرزوق در حدود سال ۱۳۱۷ قمری توسط احمد ناظم پدربزرگ ناظم فعلی هیأت بزازها از کربلا به ایران می‌آید، او به کربلا می رود و مداح جوان و سیه چهره‌ای را شناسایی می‌کند و از او برای حضور در هیأت دعوت می‌کند و این چنین حاج مرزوق به ایران می‌آید و بعد از او نیز نصرت‌الله ستایشگر، سید حسن معطر، حسین سربی و ... در این هیأت به مدیحه سرایی پرداخته‌اند.

محمد حسین حاجیان در بیان خاطره‌ای از مداحی‌های حاج مرزوق در این هیأت می گوید: «از مادرم شنیده‌ام، حاج مرزوق در جلسه‌ای در مسجد میرزاموسی قبل از سال ۱۳۲۰، مشاهده می‌کند خانم‌هایی که در طبقه دوم حضور دارند، حجاب مناسبی ندارند و برای اینکه تذکری به آن‌ها دهد با همان لحن نوحه و در ادامه شعر می‌خواند: «ای مادرمن ای خواهرمن، خودتو بپوشون»، مردم هم تصور می‌کنند این بخشی از نوحه است و با او تکرار می‌کنند و برخی از خانم‌ها با نوحه حجاب خود را رعایت کردند اما برخی متوجه نشدند و حتی با تغییر حالتی وضعشان بدتر می‌شود که او در ادامه می‌خواند: «ای وای بدتر شد، ای وای بدتر شد».

 

هیأت بزازها بعد از سال‌های حضور در مسجد میرزاموسی ملکی در خیابان خیام روبروی بازار پاچنار خریداری می‌کنند و حسینیه جان‌نثاران حسینی را برای خود بنا می‌کنند البته در این حسینیه تماماً معماری و نقشه مسجد میرزاموسی را به سبک نوین توسط مهندسی معروف آن زمان به نام لرزاده پیاده می‌کنند تا همان روسم گذشته مبنی بر نشستن هر فرد در بخش‌های مختلف ادامه پیدا کند. بزازها این روزها برای دعوت از جوانان صنف بزازها، توسط بزرگترهای صنف با آنان تماس می‌گیرند و زمینه را برای حضور افراد مختلف فراهم می‌کنند البته هر فردی در این نسل وارد می‌شود، نسبتی با یکی از اعضای صنف دارد لذا خود به خود افراد جدید نیز وارد هیأت می‌شوند.

 

عنایات و الطاف بسیاری از سوی ائمه اطهار (ع) به هیأت‌های مذهبی هموار صورت می‌گیرد، هیأت بزازها نیز از این قضیه بی نصیب نبوده است. حاجیان در بیان یکی از این الطاف و عنایات می‌گوید: « ۱۱۵ سال پیش زمانی که پدرم دو و نیم سال داشت، جلسه هفتگی در منزل آن‌ها برگزار می‌شد، آب انباری در حیاط منزل وجود داشت و در زمانی که جمیعت در حال سینه زنی بودند، پدرم داخل آب انبار می‌افتد، یکی از بزازها اطلاع می‌دهد که بچه داخل آب انبار افتاد، یکی از هیأتی‌ها داخل آب انبار می‌رود و بچه را بیرون می‌آورد که مشاهده می‌کند به این دلیل که زمان بسیاری گذشته بود، بچه نفس نمی‌کشد، او را داخل خانه می‌آورند و شروع به سینه زنی و حسین حسین گفتن می‌کنند و بچه‌ها به هوش می‌آید.

 

منبع:فارس

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: