21 مهر 1400 7 (ربیع الاول 1443 - 56 : 05
کد خبر : ۱۰۷۶۶۶
تاریخ انتشار : ۲۸ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۱:۱۱
عقیق به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت (ع) منتشر می کند
به مناسبت فرا رسیدن عید غدیر خم عید ولایت عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت منتشر می کند

سرویس شعر آیینی عقیق: به مناسبت فرا رسیدن عید غدیر خم ، عید ولایت حضرت مولی الموحدین امیرالمومنین (ع) عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت (ع) منتشر می کند:

 

غلامرضا سازگار:

پیام نور به لب‌های پیک وحی خداست
بخوان سرود ولایت که عید اهل ولاست...

غدیر سید اعیاد و اشرف ایّام
غدیر خوب‌تر از عید روزه و اضحی است

غدیر سلسله‌دار کمال دین تا حشر
غدیر آینه‌دار علی ولی الله است

غدیر عید همه عُمر با علی بودن
غدیر جشن نجات از عذاب روز جزاست

غدیر بر همه حق باوران تجلی حق
غدیر بر همه گم‌گشتگان چراغ هُداست

غدیر کعبۀ مقصود شیعه در عالم
غدیر جنت موعود خلق در دنیاست

غدیر حاصل تبلیغ انبیا همه عُمر
غدیر میوۀ توحید اولیا همه جا است

غدیر آینۀ لا اله الا هو
غدیر آیت سبحان ربی الاعلی است

غدیر هدیۀ نور از خدا به پیغمبر
غدیر نقش ولای علی به سینۀ ماست...

هنوز از دل تفتیدۀ غدیر بلند
صدای مدح علی با نوای روح فزاست

هنوز گوهر وصف علی بود در گوش
هنوز لعل لب مصطفی مدیحه‌سراست

هنوز لالۀ «اَکمَلتُ دینکُم» روید
هنوز طوطی «اَتمَمتُ نعمَتی» گویاست

هنوز خواجۀ لولاک را نداست بلند
که هر که را که پیمبر منم علی مولاست

چنان‌که من همگان را به نفس اولایم
علی وصی من از نفس او به او اولاست

علی علیم و علی عالم و علی اعلم
علی ولی و علی والی و علی والاست...

علی مدرس جبریل در شناخت حق
علی معلم آدم به عَلَّمَ الاَسماست...

علی صراط و علی محشر و علی میزان
علی بهشت و علی کوثر و علی طوباست

علی چو شخص پیمبر هماره بی‌مانند
علی چو ذات الهی همیشه بی‌همتاست...

علی‌ست حق و، حقیقت به دور او گردد
علی‌ست عدل و عدالت به خط او پویاست

علی، محمد و فرقان و نور و کوثر و قدر
علی، مُزمّل و یاسین و یوسف و طاهاست...

حدیث منزله را از نبی بگیر و به خلق
بگو مخالف هارون مخالف موساست

کسی که گفت «سلونی»، سزد امامت را
نه آن‌کسی که به «لولا»، به جهل خود گویاست

کسی که جای نبی خفت جانشین نبی‌ست
نه آن‌که راحتی جان خویش را می‌خواست...

کسی که بت شکند بر فراز دوش نبی
برای حفظ خلافت ز هر کسی اولاست...

صواب نیست صوابی که بی‌ولای علی‌ست
نماز نیست نمازی که بی‌علی برپاست...

من و جدا شدن از مرتضی خدا نکند
که هر که گشت جدا از علی جدا ز خداست...

مگر نگفت نبی با هم‌اند، «حق» و «علی»
اگر علی نبود در میانه، حق تنهاست

تمام قرآن در حمد و، حمد بسم الله
تمام بسمله در با، علی چو نقطۀ باست...

الا کسی که تو را از علی جدا کردند
پناهگاه تو در آفتاب حشر کجاست؟

مرا به روز قیامت به خُلد کاری نیست
بهشت من همه در صورت علی پیداست...

کجا امام توان یافتن چو شخص علی
که هم‌کلام خداوند و هم‌نشین گداست...

مرا بس است تولای چارده معصوم
که این ولایت، فوق تمام نعمت‌هاست

مگر نگفت پیمبر، کتاب و عترت من
امانتی‌ست که پیوسته در میان شماست؟

مگر نگفت که این دو، ز هم جدا نشوند
اگر جدا ز یکی هر که شد ز هر دو جداست...

عبادت ثقلین است بسته بر ثقلین
که مهر طاعت هر بنده مهر آل عباست...

هنوز محفل ذکر علی‌ست خاک غدیر
ولی چه سود به گوش کسی که ناشنواست

بگو که خصم شود منکر غدیر، چه باک
که آفتاب به هر سو نظر کنی پیداست

محمد حسین ملکیان:

یکه بود و بی حریف، این شد که لشگر باب شد
لشگری را کشت ، جنگ نابرابر باب شد

تیغ بر کف با نقابی از دل لشگر گذشت
در عرب، تشبیه ابروها به خنجر باب شد

هیبتش را چون موذن داخل محراب دید
ابتدای هر اذان الله اکبر باب شد

شیعیان توحیدشان را در ولایت یافتند
در نماز این شد که بعد از حمد، کوثر باب شد

اصلا از وقتی که فهمیدیم کوثر با علی ست
ختم قرآن بین ما از جزء آخر باب شد

گفت پیغمبر انا علمٌ علیٌ بابها
در مدینه ناگهان سوزاندن در باب شد!

هر چه را شد باب کردند، آخرش اما چه شد؟
آخرش حیدر امیرالمومنین ارباب شد


هادی ملک پور:

نمی روم از درت به جایی، دری جز این در نمی شناسم
که جز در خانه ی تو مولا، پناه دیگر نمی شناسم

یگانه هستی و بی نظیری ، چه دلربایی چه دلپذیری
فقیر درگاهم و امیری، به غیر حیدر نمی شناسم

به جز تو کس در نظر نیاید، خبر چنین معتبرنیاید
دل از پس دیده برنیاید، که جز تو دلبر نمی شناسم

تمام هستی و ماسوا تو ، خدا نه اما خدا نما تو
ز حیث شان و مقام با تو، کسی برابر نمی شناسم

اگر چه در آتش فراقم ،لباب از شور و اشتیاقم
اجل بیاید اگر سراغم، به شوق تو سر نمی شناسم

به مرگ خود دارم این هوس را ، کنار من باشی آن نفس را ،

غریبم و جز تو هیچ کس را به روز محشر نمی شناسم

غلامی ام لطف حی داور ، همیشه حسرت برم به قنبر ،

نباشد آقایی از تو بهتر ، که از تو بهتر نمی شناسم

 

 

غلامرضا سازگار:

گوش‌ها باز که امروز هزاران خبر است
خبری خوب‌‌تر از خوب‌تر از خوب‌تر است

صف ببندید که هنگام نماز روح است
در گشایید که جبریل امین پشت در است

همگی عید بگیرید که عید آمده است
این همان عید خدای احد دادگر است

سورۀ مائده خوانید که صد مائده نور
از خدا در دل هر آیۀ آن مستتر است

هر طرف می‌نگرم قافله در قافله دل
هر دلی بال‌زنان سوی علی رهسپر است

این همان عید غدیر است که در خم غدیر
گوش‌ها یکسره بر خطبۀ پیغامبر است

خطبۀ ختم رسل حکم خدا مدح علی‌ست
خطبه‌ای که سندش مستند و معتبر است

ایها الناس هر آنکس که منم مولایش
این علی او را تا روز جزا راهبر است

این علی بعد نبی رهبر و مولای شماست
این علی منجی یک خلق به موج خطر است...

من همان شهر علومم همه باشید گواه
که علی تا ابدالدهر بر این شهر، در است...

گر دو صد کوه طلا در ره معبود دهید
بی تولّای علی جمله هبا و هدر است...

به سر دوش رسول و به کف پای علی
بنویسید علی بت‌شکن بی‌تبر است...

بی تولّای علی نیست رسالت کامل
ثمر باغ نبوّت همه از این شجر است

نخل‌ها جمله گواه‌اند خدا می‌داند
که علی تشنه، ولی تشنۀ اشک سحر است...


احمد علوی :

در کویری که به دریای کرم نزدیک است
عاشقت هستم و قلبم به حرم نزدیک است
نجف اینجاست! فقط چند قدم... نزدیک است
کفر و ایمان من امروز به هم نزدیک است

در مقامت دهنم بسته بماند بهتر
عشق آهسته و پیوسته بماند بهتر

نخل‌ها اشک تو را زیر نظر داشته‌اند
رودها از جَرَیان تو خبر داشته‌اند
بادها پرده ز اسرار تو بر داشته‌اند
خاک‌ها چشم به دستان پدر داشته‌اند

ابرها با کرمت مایۀ رحمت شده‌اند
فقرا در حرمت صاحب مکنت شده‌اند

شمّه‌ای هست ز اوصاف تو حیدر بودن
لافتایی شدن و ساقی کوثر بودن
فاتح یک‌تنۀ قلعۀ خیبر بودن
با پیمبر همۀ عُمر برادر بودن

نفست عطر نفس‌های محمد دارد
بردن نام تو شیرینی بی‌حد دارد...

نیست بودیم ولی در حرمت هست شدیم
متفرّق شده بودیم که یک‌دست شدیم
عاشق هرکه به یاران تو پیوست شدیم
تا ز پیمانۀ «اَکمَلتُ لَکُم» مست شدیم

عطر «اَتمَمتُ عَلیکُم» همه جا را پر کرد
نان بدگوی بد اندیش تو را آجر کرد

اولین مرحلۀ عشق، پریشان شدن است
اجر همراهی تو بوذر و سلمان شدن است
صاحب دائمی ملک سلیمان شدن است
زاهد شهر که در فکر مسلمان شدن است...

در شب قدر به آوای جلی می‌گوید
بعلیٍ بعلیٍ بعلی می‌گوید

محمد جواد غفور زاده (شفق):

غدیر، خاطری از گل شکفته‌تر دارد
غدیر، یک چمن آلاله زیر پر دارد

غدیر، از سفر حجّة الوداع هنوز
هزار خاطرۀ ناب در نظر دارد

غدیر، چشم به راه حضور مهمانی‌ست
که جان عاشق و چشم خدانگر دارد

چه میهمان عزیزی، که در مدینۀ وحی
غم هدایت و آزادی بشر دارد

غدیر گفت: خدایا چگونه اقیانوس
به سوی «برکۀ خم» نیّت سفر دارد؟...

غدیر، جلوۀ سینا به خود گرفته، مگر
از اتفاق شگفت‌آوری خبر دارد؟

غدیر دید، که یکصد هزار دل لرزید
دل است و صحبت دلبر در او اثر دارد

غدیر و صبر و سکوت نبی مسَلّم بود
که پرده‌دار حرم، بیم پرده‌در دارد

در این مکاشفه، ناگاه دست غیب آمد
که از حقیقت اسلام پرده بردارد

امین وحی خدا گفت: یا رسول الله
بگو که شمس جمال تو یک قمر دارد

کنون که چلّه‌نشینان همسفر جمع‌اند
بگو که جامعه، حاجت به راهبر دارد

بگو به حکم صریح خدا علی مولاست
به هرکسی که ولای پیامبر دارد

عبادت دو جهان، ناز ضرب شصت علی‌ست
بگو کدام جوانمرد، این هنر دارد

حدیث منزلتش را بخوان در این صحرا
تلاوت از لب تو لذّت دگر دارد

بگو به عارف و عامی مراقبت بکنند
از این نهال، که هم سایه، هم ثمر دارد

غدیر و آیۀ «یا اَیُّها الرَّسول» و علی
چه ارتباط عمیقی به یکدگر دارد

دلش رضا نشود جز به دوستی علی
«مگر کسی که دل از سنگ سخت‌تر دارد»...


مجتبی حاذق:

اخ الرسول ، امام الهدی ، امیر کلام
ابوتراب ، ابوالمومنین ، ابوالایتام

کدام نام تو را میتوان ندیده گرفت؟!
تورا چگونه بخوانیم؟ با کدامین نام؟!

تو کیستی که به دست تو جابجا نشود
اگر حلال حلال و اگر حرام حرام

برادرند به چشمان تو سیاه و سفید
برابرند به چشمان تو خواص و عوام

حکومت علوی جای ویژه خواران نیست
نمی رسند معاویه ها به پست و مقام

شبیه قرآنی که به روی طاقچه است
تو را ندیده گرفتند ، وای بر اسلام...

 

 

 

 

 

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: