عقیق: دحوالارض یکی از وقایع مهم عالم طبیعت و به معنای گسترده شدن خشکی سطح زمین بعد از آبگرفتگی کامل آن است؛ آب سراسر سطح کره زمین را پوشانده بود و جای خشکی وجود نداشت و اثری هم از موجودات خشکی از جمله انسان نبود. بنابراین دحوالارض را می‌توان سرآغاز حیات بشری و به تعبیر لطیف‌تر سرآغاز زندگی در دنیا دانست که آفریدگار گردان سپهر برای انسان رقم زده است تا بر اساس آیه «إنی جاعل فی الارض خلیفة»؛ (بقره/30) انسان کامل در زمین مستقر و «حتی تمتعه فیها طویلاً» محقق شود؛ چراکه زمین بی‌انسان کامل و خلیفة الله هم‌چو جسم بی‌جان است و لذا فرمودند: «لولا الحجة لساخت الارض بأهلها». بیست‌وپنجم ذی‌القعده را دحوالارض نامیده‌اند عارف واصل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در کتاب «المراقبات» می‌نویسد: «خدای تبارک و تعالی در این روز [دحوالارض] زمین را برای سکنای بنی‌آدم و تعیش آن بنا فرمود و زمین و هرچه از نعمات در آن است، حتی بدن‌های ما و ارزاق ما تماماً از چیزهایی است که در این روز از رحمت حق انتشار یافته است... پس عارف مراقب برای روز دحوالارض به ازای تمام این نعمت‌ها شکری بر خویشتن واجب می‌بیند.» دحوالارض در قرآن و روایات خداوند در دو جای کتابش به واقعه دحوالارض اشاره دارد؛ یکی در آیه: «والارض بعد ذلک دحاها»؛ (نازعات/35) و دیگری در آیه: «والارض و ما طحاها»؛ (شمس/6) «طحو» مرادف «دحو» است؛ چنان‌چه فخرالدین طریحی در مجمع البحرین گوید: «والارض بعد ذلک دحاها؛ أی سبطها» و ذیل ماده «طحو» گوید: «طحوته مثل دحوته أی بسطته...» در کلمات معصومین از این روز به عظمت یاد شده و به دلیل ارتباط آن با عالم تکوین، در شریعت محمدی‌ صلی الله علیه و آله و سلم، اعمالی برای این روز اختصاص یافته که عمده‌ترین آن روزه است و از قضا روزه این روز، یکی از آن‌ چهار روزی است که در تمام سال به فضیلت روزه ممتاز گشته است و این خود نزد اهل خرد نکته‌ای در خور توجه است. آقا ملکی تبریزی در «المراقبات» روایتی را از مولود کعبه حضرت علی‌ علیه السلام نقل کرده که حضرت فرمود: «هر کس در این روز، روزه بدارد و شب آن را قیام به نماز کند، عبادت صد سال باشد.» شیخ عباس قمی نیز در مفاتیح گفته: «در روایتی روزه‌اش، روزه هفتاد سال است و در روایت دیگری کفاره هفتاد سال. از برای این روز به غیر از روزه و عبادت و ذکر خدا و غسل، دو عمل وارد است: اول نمازی که دو رکعت است در وقت چاشت که در هر رکعت بعد از حمد پنج مرتبه سوره «والشمس» بخواند و بعد از سلام بخواند: لا حول و لاقوة إلا بالله العلی العظیم. پس دعا کند و بخواند: «یا مقیل العثرات...»، دوم خواندن این دعا است: «اللهم داحی الکعبة و فالق الحبة...» گفتی است که در برخی از کتب، زیارت حضرت امام رضا‌ علیه السلام از افضل اعمال مستحبه در روز دحو الارض دانسته شده است. علت دحوالارض اگر کسی بگوید که دحوالارض یک واقعه غیرطبیعی است که علتی ماوراء طبیعی دارد، بی‌شک تیر در تاریکی رها کرده و نزد اهل فن گزافه‌گویی کرده است. از دل طبیعت بر خاستن واقعه دحوالارض بر کسی پوشیده نیست و این می‌طلبد که علت آن نیز به اذن الله از عالم طبیعت باشد که از معصومین‌ علیهم السلام منقول است که «ابی الله أن یجری الامور إلا باسبابها»؛ مسئله دحوالارض را فلاسفه در بخش طبیعیات آن و نیز علمای فن هیأت مورد کنکاش و بررسی قرار دادند که هر کدام به نتایج مشترکی در مورد علل وقوع دحوالارض رسیده‌اند که چکیده آن در این‌جا می‌آید: در علم شریف هیأت از ده دایره عظیمه بحث می‌شود که دایره معدل النهار و دایره منطقةالبروج از آن جمله‌اند. معدل‌النهار همان دایره استوایی سماوی است که همه عالم را به دو نیم‌کره شمالی و جنوبی تقسیم می‌کند و به عبارت دیگر اگر دایره استوایی ارضی، یعنی خط استواء بزرگ شود و بالا برود، با دایره معدل‌النهار یکی می‌شود و لذا به آن دایره استوای سماوی نیز گویند؛ صورتی در زیر دارد آن‌چه در بالاستی. دایره منطقةالبروج همان مداری است که بروج دوازده‌گانه در آن مستقراند و خورشید نیز در حرکت ثانیه خودش در آن مدار حرکت می‌کند و از آن هیچ‌گاه خارج نمی‌شود و لذا به این دایره، دایره شمسیه نیز گویند. این دو دایره عظیمه را در تطورات زمانی حالت انطباق و انفتاح پیش می‌آید که علمای هیأت با اقتباس از آیه «أولم یر الذین کفروا أن السماوات و الارض کانتا رتقاً ففتقناهما و جعلنا من الماء کل شیء حی افلا یؤمنون؛ (انبیاء/31) آیا کافران ندانسته‌اند که آسمان و زمین به هم پیوسته بودند و ما آن دو را شکافته و از هم باز کردیم و هر چیز زنده‌ای را از آب آفریدیم؟ آیا ایمان نمی‌آورند؟» به این دو حالت به ترتیب رتق و فتق گفته‌اند. در علم هیأت ثابت است که هر گاه دایره عظیمه منطقةالبروج در سطح دایره معدل‌النهار قرار گیرد و دو دایره بر هم منطبق و متحد (رتق) شوند، تغییراتی در عالم جسمانی پدید می‌آید که از شاخص‌ترین آن تغییرات، همین آب‌گرفتگی تمام سطح کره زمین است که لزوماً موجودات بری دیگر جایی برای حیات نخواهند داشت. علامه حسن‌زاده آملی در رساله رتق و فتق بیان کردند: «در انطباق مذکور انقراض عمر و دوره جانوران خشکی لازم آید، نه حیوانات دریایی، پس باید حیوانات دریایی در بقای طبیعی و حفظ و اصالت انواع، پایدارتر از بری‌ها باشند.» پس از مدت‌های طولانی، دایره عظیمه منطقةالبروج از دایره عظیمه معدل انفتاح (فتق) می‌یابد و از سطح آن جدا می‌شود که بر اثر آن، آب از برجسته‌ترین نقطه زمین و به اصطلاح هیویون از قبةالارض کنار می‌رود و بدین سان سطح خشکی زمین نمودار می‌شود و به مرور زمان این پدیده گسترش می‌یابد که همین دحوالارض معروف است. علامه حسن‌زاده آملی در رساله رتق و فتق می‌فرمایند: «وقتی که دایره شمسیه در سطح دایره استوای سماوی قرار گرفته است و با او متحد شده است، آب همه جای کره را فرامی‌گیرد و روزگار این دوره آدمیان به سر می‌آید و پایان می‌یابد. دوباره دایره شمسیه از دایره استوای سماوی انفتاح می‌یابد [و] باز دحوالارض پدید می‌آید و بسان دوره گذشته، خلقت آدم پیش می‌آید. دحوالارض، گسترده شدن زمین از قبةالارض است؛ بدین سبب که شعاع استوایی زمین اطول از شعاع قطبی آن است.» (نقل به اختصار) میل کلی چیست و وضعیت دو دایره مذکور در حال حاضر چگونه است؟ وقتی که دو دایره عظیمه منطقة و معدل در حال انفتاح قرار دارند، یکدیگر را در دو نقطه متقابل که محل تقاطع آن دو دایره است، تنصیف می‌کنند. آن دو نقطه را، دو نقطه اعتدال گویند که یکی نقطه اعتدال ربیعی و رأس حمل و دیگری نقطه اعتدال خریفی و رأس میزان است. بدیهی است که در این حالت، فاصله‌ای بین آن دو دایره وجود دارد که اهل فن به نهایت دوری دایره منطقه از دایره معدل را میل کلی یا میل اعظم گویند. به اجماع اهل هیأت این فاصله کم و زیاد می‌شود و به تعبیری دو دایره نسبت به هم قرب و بعد پیدا می‌کنند که نهایت قلت آن همان اتحاد دو دایره است البته برخی گفتند که میل کلی تا هشت درجه انتقاص می‌یابد و دوباره رو به ازدیاد می‌نهد. علامه حسن‌زاده در رساله رتق و فتق می‌فرمایند: «ارصاد قدیم و حدیث اتفاق دارند که میل کلی به تدریج رو به انتقاص می‌رود؛ بدین وجه که دایره استوای سماوی بر جای خود ثابت است و دایره شمسیه بدان نزدیک می‌شود. مقدار نقصان در هر سال شمسی قریب نصف ثانیه فلکی و به تحقیق 468/0 ثانیه است.» هم ایشان در رساله میل کلی می‌فرمایند: «انتقاص میل کلی مطلبی مسلم است که در آن هیچ شک و شبهه‌ای راه نمی‌یابد.» به تصریح محققین، میل کلی در حال حاضر 23 درجه و 25 دقیقه و حدود 50 ثانیه فلکی و رو به انتقاص است و این‌که دایره منطقه چه مدت دیگر با معدل منطبق می‌شود و آب‌گرفتگی کامل در سطح زمین رخ می‌دهد؟ جناب علامه حسن‌زاده آملی در کتاب شریف «دروس معرفة الوقت و القبلة» فرمودند: «ویلزم مما ذکر أن ینطبق منطقة البروج مع المعدل بعد مضی 186000 سنة تقریباً» که در نتیجه مجدداً آب تمام سطح کره زمین را فرامی‌گیرد و زمین در انتظار دحوی دیگر می‌ماند. دحوالارض واحد یا متعدد؟ با توجه به مطالب مطروحه حول علت دحوالارض و کیفیت آن و نیز انتقاص و ازدیاد فاصله میل کلی، مناسب است این سؤال مهم مطرح شود که آیا تا به حال تنها یک بار در سطح کره زمین دحوالارض اتفاق افتاده و آن روز 25 ذی‌القعده معهود است یا حرف عمیق‌تر و پرمغزتر از این است؟! عالم ماده و طبیعت بر خلاف عالم مجردات و ملائکه، پیوسته در حال حرکت و شدن از صورتی به صورت دیگر است و لهذا به عالم طبیعت، جهان گفته‌اند که جهان اسم فاعل از جهیدن و به معنای جهنده است؛ یعنی موجودات نشئه عالم ماده آناً فآناً از قوه به سوی فعلیت جهش می‌کنند و در حال حرکت‌اند و این همان بحث اساسی حرکت جوهری در حکمت است. کائنات جو از قبیل ابر و باد و مه و برف و باران و نیز کائنات ارض مثل امواج دریا و زلزله و آتشفشان و مانند آن‌ها را اگر نیک بنگریم، می‌یابیم که این حرکت است که اشیاء را به‌صورت‌های یاد شده درمی‌آورد و منشأ تحول در این‌جا حرکت است. بنابراین کائنات مذکور در حرکتند و هر موجود متحرک، به محرّک و علت نیاز دارد و چون معلول در حرکت و تغییرات عرض به حساب می‌آید، پس به ناچار علت آن که موضوعش است هم باید در حرکت باشد. اشیایی که در حرکت هستند، پیوسته در کون و فسادند، روز می‌آید و می‌رود، آفتاب طلوع می‌کند و غروب دارد. دحوالارض هم این طور است و هیچ بعدی برای تکرار آن نیست. تکرار حوادثی چون زلزله، باران و امثال آن به خاطر کثرت وقوع آن قابل قبول است، ولی قبول تکرار واقعه دحوالارض به دلایلی از جمله زیاد بودن فاصله زمانی بین دو دحوالارض در نظر بدوی کمی دشوار است. واقعیت این است که سطح کره زمین به اذن الله دحوالارض‌های فراوانی را تجربه کرده و نیز به اذن الله آبستن دحوالارض‌های متعددی در خود است که به تعبیر قرآن: «تلک الایام نداولها بین الناس»؛ (آل‌عمران/140) جناب بوعلی سینا در فصل ششم از فن پنجم طبیعیات شفا، پس از بیان مطالبی حول انطباق و انفتاح معدل‌النهار و منطقةالبروج می‌فرماید: «بنابراین چنین می‌نماید که در عالم، قیامات متوالی در سنینی واقع شده باشند و تاریخ آن‌ها مضبوط نباشد و هیچ مستنکر نیست که حیوانات و نباتات [برّی] دوره‌ای تباه شوند و در دوره بعد به تولد پدید آیند بدون توالد و برهان بر رد آن نیست. (نقل به ترجمه) روایتی از امام محمد باقر‌ علیه السلام در خصوص تعدد آدم و عالم منقول است که حضرت در جواب از این سؤال که آیا خلقت نخستین مجدداً تکرار می‌شود و شکل جدیدی می‌گیرد؟ فرمودند: «تأویل ذلک أنّ الله عزوجل إذا أفنی هذا الخلق و هذا العالم و اسکن أهل الجنة الجنة و أهل النار النار جدّد الله عزوجل عالماً غیرهذا العالم و جدّد عالما من غیر فحولة و لا إناث یعبدونه و یوحّدونه و خلق لهم أرضاً غیرهذه الارض تحملهم و سماءً غیر هذه السماء تظلّهم لعلّک تری أنّ الله عزوجل إنّما خلق هذا العالم الواحد و تری أنّ الله عزوجل لم یخلق بشراً غیرکم، بلی والله لقد خلق الله تبارک و تعالی الف الف عالم و الف الف آدم...» (خصال/2/652) این روایت در ابلاغ پیام تکرار دحوالارض بسیار رسا و شیوا است. روایت می‌فرماید: زمانی که یک دوره از حیات بشری با آب‌گرفتگی کامل سطح زمین به سر آید، خداوند مجدداً زمینه ایجاد دوره دیگری از حیات بشری و موجودات خشکی را فراهم می‌فرماید. در روایت به این مطلب اشاره شده که موجودات دوره جدید به‌صورت تولدی و نه توالدی خلق می‌شوند و سخن شیخ الرئیس نیز برگرفته از این‌گونه روایات است که بدان اشاره نمود. منظور روایت از فناء عالم معدوم شدن آن نیست چراکه طبق مبانی حکمی و عقلی هیچ موجودی، معدوم نمی‌شود. بنابراین منظور از فناء عالم، زوال شأنیت عالم طبیعت برای امکان حیات موجودات خشکی در آن است که با آب‌گرفتگی کامل سطح زمین چنین کیفیتی بر آن عارض می‌شود و بالطبع مراد از تجدید عالم، همان وقوع دحوالارض و مهیا شدن زمین برای تولد انسان و زندگی اوست. به تعبیر لطیف‌تر از آن‌جا که ملاک در عالم کیانی، انسان است و نیز از آن‌جا که کره زمین، مرکز عالم کیانی محسوب می‌شود، لذا هرگاه انسان روی زمین نباشد، کانّه عالم فانی شده است و از طرفی هر گاه بستر حیات مادی برایش فراهم شود، کانّه تجدید خلقت در عالم رخ داده است. زمین برای انسان و تکامل روحی او خیلی اهمیت دارد؛ چراکه تمام انبیاء و اولیاء الهی در همین زمین به کمالات روحی و انسانی‌شان نائل شده‌اند و می‌شوند. حضرت آیت‌الله حسن‌زاده در رساله «رتق و فتق» می‌فرمایند: «و یکی از معانی آیه: «و اذ قال ربّک للملائکة إنی جاعل فی الارض خلیفة»؛‌ (بقره/30) این است که پس از انفتاح دو عظیمه یاد شده و دحو الارض جدید، آدمیان وجود یافته جدید، جانشین آدمیان دوره پیش‌اند. در تفاسیر، وجوهی چند در معنی خلیفه گفته آمد ولکن خلیفه بدین معنا را متعرض نشده‌اند.» از دیگر آیاتی که معاضد ما در این بحث می‌تواند باشد، آیه: «إن یشأ یذهبکم أیّها الناس و یأت بآخرین»؛ (نساء/133) است. رابطه دحوالارض با مکان کعبه مناسب است که در این نقطه از بحث، حول موضوع مکان کعبه و مناسبت آن با مسئله دحوالارض سخنی به میان آید. اساساً میان کعبه با دحوالارض و نخستین مکان خشکی در آن، یک رابطه وجودی و ذاتی برقرار است؛ به این معنا که تحقق وجودی یکی از آن دو، موجب تحقق وجود دیگری است، لذا فقها و محدثین و نیز علمای علم طبیعی و هیوی کلمه «کعبه» را در تعریف دحوالارض لحاظ کرده‌اند. در «الروضة البهیة» شهید ثانی آمد: «یستحب من الصوم علی‌الخصوص اول خمیس من الشهر... و یوم الغدیر و الدحو للأرض أی سبطها من تحت الکعبه و هو الخامس و العشرون من ذی‌القعدة.» شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان و در بخش اعمال مخصوص شب بیست‌وپنجم ذی‌قعده می‌نویسد: «شب دحوالارض است؛ یعنی پهن شدن زمین از زیر خانه کعبه بر روی آب.» در ادعیه ما نیز برای مخاطب قرار دادن حق متعال مکان لفظ «داحی الأرض» از عبارت «داحی الکعبة» استفاده شده است؛ چنان‌چه در دعای مخصوص روز دحوالارض وارد شده که «اللهم داحی الکعبة و فالق الحبة...». علامه شعرانی در این خصوص فرمود: «آب همه کره زمین را فراگرفته بود و چون فرو نشست، قهراً جای بر آمده زمین که قبه آن است و تقبب آن بیش از جاهای دیگر است، در نخستین بار نمودار شده است و آن مکه مکرمه است و چون آب کم‌کم فرو نشست و تقلیل یافت، قسمت پدید آمده زمین به تدریج گسترش یافت که از آن تعبیر به دحوالارض شده است». روایات این باب و کلمات اهل فن، این مطلب مهم را به طالبان علوم می‌فهماند که نخستین مکانی که به‌عنوان خشکی در روز دحوالارض نمودار می‌شود، مقدس‌ترین مکان کره زمین و در حقیقت همان مکانی است که بعدها به اذن الله و به دست انسان کاملی، بیت‌الله الحرام در آن‌جا بنا می‌شود و این یک سنت رایج الهی است و مکان کعبه فعلی نیز از این سنت استثنا نبوده که فرمود: «لن تجد لسنة الله تبدیلا و لن تجد لسنة الله تحویلاً» (فاطر/43) بنابراین راز اختصاص شریف‌ترین مکان زمین به بنای کعبه و قبله قرار گرفتن آن برای همه مسلمین توسط حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفی‌ صلی الله علیه و آله و سلم به وحی الهی «فولّ وجهک شطر المسجد الحرام»؛ (بقره/149) تا پایان این دوره از دحوالارض و به تعبیری قیام قیامت این دوره و ساختن کعبه توسط حضرت ابراهیم؛ «وإذ یرفع إبراهیم القواعد من البیت»؛ (بقره/127) به مسئله شریف دحوالارض برمی‌گردد. آقای محمدحسن اسدیان فلاحیه از اعضای هیأت علمی دانشگاه شیراز و اهواز در اثبات شواهد علمی دحوالارض چنین اظهار نمود: «چون با کلمات «دحو» و «طحو» آشنا بودم، به کمک این دو کلمه شروع به تحقیق کردم و دیدم آن چیزی که تحت عنوان «دحوالارض» مطرح می‌شود، واقعیت علمی دارد و این نیست که صرفاً یک روایت مذهبی باشد و یا مثلاً چیزی باشد که صرفاً در قرآن آمده است. مبنای «دینامیک زمین» دحوالارض است و کاملاً به یقین رسیده‌ام که اولین نقطه‌ای که دچار «تکتوتیک» و پیچش شده، مکه بوده است. این‌که شروع گسترش زمین از مکه بوده است را با استفاده از مورفولوژی (ریخت‌شناسی) و چهره زمین رسیده‌ام.» تقدیم دحوالارض بر کعبه یا برعکس با توجه به مطلب گفته شده این سؤال قابل طرح است که آیا دحوالارض بر تعیین مکان کعبه مقدم است کما این‌که ظاهر آن چنین می‌نماید؛ یعنی هر نقطه‌ای که در حادثه دحوالارض زودتر از نقاط دیگر زمین سر از آب بیرون آورد و به‌عنوان خشکی نمودار شود، به‌عنوان کعبه تعیین می‌شود، یا عکس آن ثابت است؟ یعنی آن مکان مقدس قبل از دحوالارض معین است و حادثه مذکور تنها نقاب را از چهره دلربای مکان کعبه کنار می‌زند و آن را به جهانیان معرفی می‌نماید که پری‌رویی تاب مستوری ندارد. در تفسیر نورالثقلین و کنزالدقایق ذیل آیه کریمه: «والأرض بعد ذلک دحاها»؛ روایتی از امام صادق‌ علیه السلام منقول است که در آن جناب ابوحمزه ثمالی سؤالی درباره کیفیت پیدایش کعبه می‌پرسد و امام‌ علیه السلام جوابی می‌فرمایند که فرازی از آن جواب چنین است: «إن الله خلقه قبل الأرض ثم خلق الأرض من بعده فدحاها من تحته»؛ یعنی همانا خداوند بیت عتیق را قبل از خشکی زمین آفریده است و خشکی را از زیر آن گسترش داده است. هم‌چنین در کتاب الفرقان فی التفسیر القرآن این روایت مذکور است که مردی از امام امیرالمؤمنین‌ علیه السلام مولود کعبه می‌پرسد که چرا مکه را مکه می‌نامند؟ و امام‌ علیه السلام در جواب فرمودند: «لأنّ الله مکّ الأرض من تحتها أی دحاها»؛ یعنی بدان سبب که خداوند خشکی زمین را از زیر آن گسترش داده است. در بحارالانوار نیز منقول است که «سأل الشامی امیرالمؤمنین‌ علیه السلام لم سمیت مکة أم القری؟ قال لأنّ الأرض دحیت من تحتها»؛ (بحارالانوار/ج96/ص...) در وقت انطباق دایره منطقةالبروج با دایره معدل‌النهار، بارش باران‌های فراوان و جوش و خروش دریاها و اقیانوس‌ها تا بدان‌جا ادامه می‌یابد که تمامی سطح خشکی زمین به تدریج در زیر آب‌ها فرو می‌رود. پس از آن آسمان‌ها به مدت طولانی از بارش امساک می‌کنند تا این‌که بار دیگر دو دایره مذکور از یکدیگر انفتاح یافته از هم جدا می‌شوند. در این شرایط روایاتی وجود دارد که حاکی از آن است که بادهای سهمگین بر دریاها وزیدن گرفته و امواج بلندی در سطح دریاها ایجاد می‌شود و آب‌ها بر آب‌ها کوبیده می‌شوند. از برخورد امواج با یکدیگر، کفی ایجاد می‌شود و این کف به‌قدری زیاد می‌شود که کوهی از کف در نقطه‌ای نمایان می‌شود. بیت عتیق در حقیقت همین کوه از کف است که از جهت وجودی، مقدم بر پدیدار شدن خشکی و به اصطلاح دحوالارض است. در تفسیر نور الثقلین و تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب، ذیل آیه کریمه سی‌ام سوره مبارکه نازعات آمده که جناب ابرش از حضرت امام صادق‌ علیه السلام در مورد آیه «أ ولم یر الذین کفروا أنّ السماوات و الارض کانتا رتقا ففتقناهما»؛ پرسید که رتق و فتق آسمان‌ها و زمین به چه معناست؟ امام‌ علیه السلام فرمود: «یا ابرش!‌ هو کما وصف نفسه «و کان عرشه علی الماء» و الماء علی الهواء و الهواء لا یحد و لم یکن خلق یومئذ غیرهما و الماء عذب فرات فلما اراد الله أن یخلق الأرض أمر الریاح فضربت الماء حتی صار موجاً ثم أزبد فصار زبداً واحداً فجمعه فی موضع البیت ثم جعله جبلاً من زبد ثم دحی الأرض من تحته و هو قول الله تعالی:‌ إن اول بیت وضع للناس ببکة مبارکا»؛ یعنی معنای آیه چنان است که خودش در کتابش فرمود: «و کان عرشه علی الماء» پس خداوند وقتی اراده کرد زمین را بیافریند (مراد در این‌جا فراهم نمودن سطح زمین برای زندگی انسان است که توضیحش سابقاً در ضمن روایتی آمده است) به باد امر فرمود که بر سطح آب‌ها کوبیده شود و چنان بود که موج‌های عظیمی پدید آمد و بر روی آب‌ها کف ایجاد شد و کفی واحد در مکان خانه خدا جمع گردید، پس از آن کف کوهی بزرگ پدید آمد و سپس زمین از زیر آن گسترده شد (مراد گسترش نفس زمین نیست بلکه خشکی آن است)...» مولود کعبه حضرت وصی امیرالمؤمنین‌ علیه السلام در خطبه نودویکم نهج‌البلاغه فرمود: «کبس الأرض علی مور امواج مستفحلة و لجج بحار زاخرة تلتطم أو اذیّ امواجها و تصطفق متقاذفات أثباجها و ترغو زبداً کالفحول عند هیاجها... و سکنت الأرض مدحوة فی لجة تیاره...»؛ یعنی خداوند خشکی‌های زمین را بر روی امواج پر هیجان و دریاهای مملو از آب قرار داد، قسمت‌های بالای امواج را متلاطم ساخت و آن‌ها که به هم می‌خوردند را به حرکت در آورد تا لایه‌ای از کف همانند کف‌های دهان شتر در وقت مستی، بر روی آن‌ها پدید آمد... و خشکی‌های زمین در دل امواج گسترده شد.» دو نکته مهم از نکات لطیف در مسئله دحوالارض یکی این است که آن نقطه از سطح زمین که نخستین بار سر از آب بیرون می‌آورد را کسی جز خداوند تبارک و تعالی مالک نمی‌شود و لذا در روایات از آن به «بیت عتیق» تعبیر شده است مثل این روایت که ابان‌بن عثمان از امام باقر‌ علیه السلام پرسید: «لم سمی البیت العتیق؟» یعنی بیت‌الله الحرام به چه سبب عتیق نامیده شد؟ حضرت فرمود: «هو بیت حر عتیق من الناس لم یملکه احد». (وسایل‌الشیعه/ج13/ص) نکته دیگر: اهل معنا گفته‌اند که از اسرار این مطلب که حاجی در حج تمتع موظف است تا در روز هشتم ذی‌الحجه در مکه مکرمه احرام ببندد و اعمال خود را به سمت عرفات ادامه بدهد، موافقت آن اعمال با نحوه انتشار خشکی زمین از کعبه تا عرفات است. در این زمینه روایتی نیز از امام صادق‌ علیه السلام منقول است که فرمودند: «إن الله دحا الأرض من تحت الکعبة إلی منی ثم دحاها من منی إلی عرفات...». (تفسیر نورالثقلین/ج5/ص) دحوالارض در حقیقت دحوالإمامة است آن نقطه از سطح زمین که هم‌چو جزیره زودتر از دیگر نقاط زمین نمایان می‌شود، علاوه بر این‌که قابلیت دارد تا قبله تمام مسلمانان عالم و مرکز اجتماع آن‌ها قرار گیرد، این قابلیت را نیز دارد که مولد وصی بلافصل حضرت خاتم انبیاء هم تعیین شود. به نقل علمای فریقین، امام امیرالمؤمنین‌ علیه السلام که طبق آیه مباهله و کریمه «وانفسنا و انفسکم» با جان پیامبر اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم اتحاد وجودی داشته، در کنار رکن یمانی و در درون کعبه از فاطمه بنت اسد متولد شد و این وصف خاص یعنی مولود کعبه بودن از اوصاف ملوکانه حضرت علی‌ علیه السلام است؛ چنان‌چه ابی‌الحسن اربلی در کشف الغمة گوید: «ولد‌ علیه السلام بمکة فی بیت الحرام و لم یولد فی البیت الحرام احد سواه و لا بعده و هی فضیلة خصه الله اجلالاً له». بنابراین باید گفت که خداوند متعال اراده فرموده تا مکان کعبه را با دحوالارض به انسان‌ها بنمایاند و بنای کعبه محل ظهور و تجلی امامت باشد و لذا نتیجه این می‌شود که دحوالارض اگر چه به ظاهر گسترش خشکی است، ولی در باطن گسترش ولایت و امامت معصومین و ذوات مقدسه است و چون کره زمین مرکز عالم کیانی محسوب می‌شود، پس روز دحوالارض را می‌توان روز دحوالإمامة نامید. در این‌جا اگر چه دحوالارض تقدم زمانی بر دحوالإمامة دارد، ولی اهل نظر بر آنند که دحوالإمامة تقدم رتبی بر دحوالارض دارد و به تعبیری علت دحوالارض، همانا نور ولایت و امامت می‌باشد که بر هر چیزی مقدم است و لذا امام امیرالمؤمنین در روایتی فرمودند: «کنت وصیاً و آدم بین الماء و طین»؛ (عوالی اللآلی/ج4/ص121) و نیز از رسول مکرم اسلام‌ صلی الله علیه و آله و سلم نقل است که فرمودند: «کنت أنا و علی نوراً بین یدی الله عزوجل من قبل أن یخلق الله آدم بأربعة عشر الف سنة»؛ (ارشاد القلوب/ج2/ص211) هرچه گفته آید سخن دوست خوش‌تر است در خاتمه توفیق انجام عبادات مخصوصه در این روز و تقرب به حضرت حق و توسل به ذیل عنایات ذوات مقدسه معصومین را مسئلت دارم. نوشتاری از علی‌اکبر بخشی