عقیق:بامداد 30 تیرماه بود که در درگیری اشرار ضد انقلاب در مرز پاکستان، دو نفر به شهادت رسیدند. ساعاتی بعد قرارگاه قدس سپاه جنوب شرق کشور طبق اطلاعیهای اعلام کرد در این درگیری پاسدار تکاور سیدمحسن نقیبی اهل کرمانشاه و عبدالخالق درازهی از بسیجیان بومی به فیض شهادت نائل شدند. همچنین پاسدار محمد ثوری و پاسدار شمس الدین بوداق هم زخمی شدند.
شهید سید محسن نقیبی که یکی از شهدا بود در واقع یکی از تکاوران کارکشته یگان صابرین سپاه پاسداران بود که در ماموریتهای بسیاری در جهت حفظ امنیت کشور شرکت کرده و در آنها خوش درخشید. او متولد سال 55 در کرمانشاه بود که نهایتا در سن 43 سالگی در مرز پاکستان به شهادت رسید. از این شهید والامقام دو فرزند پسر 17 ساله و دختر 12 ساله به یادگار مانده است.
مرتضی روشنی حدود 20 سال با شهید نقیبی دوست صمیمی و همکار بوده است. او در گفتگو با تسنیم با اشاره به این شهید میگوید: سید در کرمانشاه به دنیا آمد اما ساکن تهران بود. پدرش هم بازنشسته سپاه بود و خانواده بسیار مذهبی و مقیدی دارد. مثل جد بزرگش واقعا اخلاق بسیار خوبی داشت. خصوصیات اخلاقی او را کمتر مردی دارد. آقا سید احترام به خانواده و همسرش را واجب میدانست.
او با اشاره به اینکه شهید نقیبی واقعا سید اخلاق بود، میگوید: در میان همه دوستان ادبش معروف بود. صدایش را برای کسی بلند نمیکرد. به هیچکس بیاحترامی نمیکرد. کارهایش خالصانه برای خدا بود. در کار ادعایی نداشت و بیریا بود. دنبال دیده شدن و نتیجه نبود بلکه تکلیفش را سعی میکرد خوب انجام دهد. برای رضای خدا رفت. در نهایت به خواسته و آرزویش یعنی شهادت رسید. سالها بود که در چندین مأموریت فکر شهادت بود. در هرجایی که مأموریت به او محول میشد، به خوبی از پسش برمیآمد.
همرزم شهید نقیبی ادامه میدهد: سید محسن با عشق دفاع از وطن و دفاع از حریم در همه مأموریتها میدرخشید. سید محسن یک رنجر به تمام معنا بود. از لحاظ بدنی بسیار آماده بود. تکاور متخصصی بود که دورههای ویژه و خاصی دیده و تمام تخصصهایی که مورد نیاز یک نیروی رزمی است را به دست آورده بود. از نظر آمادگی جسمی و روحی و معنوی در حد اعلا بود.
او به اشتیاق شهید برای شرکت در دفاع از حرم اهل بیت(ع) در سوریه هم اشاره میکند و میگوید: آقا سید در ماجرای دفاع از حرم هم حضور داشت. برایش فرقی نداشت که در سنگر دفاع از حرم باشد یا در دفاع از وطن. هر جا که احساس میکرد دین در خطر است حضور پیدا میکرد. همانطور که در دین سفارش شده که هر جا صدای مظلومی شنیدید برای کمک به او حاضر باشید، آقا سید در این ماجرا پیشتاز بود. این اخلاق او محدود به مرزها نمیشد.
روشنی از غافلگیر نشدن دوستان نسبت به شهادت سید محسن نقیبی چنین میگوید: کم کم میتوانستیم در چهرهاش نورانی شدن را حس کنیم و احتمال شهادتش را بدهیم. حتی خانواده ها هم کم کم میفهمند که عزیزشان رفتنی است و به توفیق شهادت نزدیک شده است. البته چون عادت به خوش پوشی و تیپهای اسپورت داشت شاید بعضی از اطرافیان هم زیاد گمان نمیکردند که در فاز شهادت باشد اما ما دوستان نزدیکش میدانستیم که چقدر به این موضوع علاقه مند است.
او به یکی از خصوصیات برجسته اخلاقی شهید اشاره کرده و میگوید: تا میتوانست نمیگذاشت حتی ذرهای از بیت المال ضایع شود. گاهی وقتی من کمی در این مضووع سهل انگاری میکردم، به من تذکر میداد و میگفت آقا مرتضی نگذار که بیت المال هدر برود چون باید یک روزی جوابگوی آن باشی. با اطمینان میگویم حتی به اندازه یک ذره مدیون بیت المال نماند. زیرا بسیار حساس بود روی این موضوع که حق الناس بر گردنش نماند.
روشنی در انتها به ماجرای شهادت شهید نقیبی نیز اشاره کرده و میگوید: یک نیروی نظامی در مسیر مأموریتها مجروح هم میشود. خیلی از بچههای ما خالصانه کار انجام میدهند و در این مسیر زخم هم برمیدارند. آسیبهای زیادی دیده بود اما صدایش درنمیآمد و به کسی چیزی نمیگفت. مشکلات موج انفجار و آسیب در ستون فقرات از این جمله بود. دنبال رسیدگی به خودش نمیرفت و همیشه پیگیر کار برای خدا بود. ماجرای شهادتش به این صورت بود که سید محسن در سراوان قبل از ورود به مجموعهاش در کمین اشرار و ضد انقلاب در مرز قرار گرفته و به سمتش تیراندازی شده و با اصابت تیر به قفسه سینه به شهادت رسیده است.
منبع:تسنیم