24 بهمن 1400 12 رجب 1443 - 10 : 05
کد خبر : ۱۰۶۶۰۱
تاریخ انتشار : ۰۸ تير ۱۳۹۸ - ۱۴:۱۱
آیت‌الله یوسفی غروی می‌گوید در عصر امام صادق(ع) به واسطه تعدد مذاهب، هر مکتبی یک رئیسی داشت لذا به واسطه این چالش تاریخی، به امام صادق رئیس مکتب شیعه اطلاق شد. یعنی به نسبت زمان خود این عنوان جایگاه دارد؛ لذا پیامبر(ص) پایه‌گذار اصلی این مکتب است.

عقیق:می‌توان گفت یکی از آسیب‌هایی که بر مکتب تشیع وارد شد، ساخت مفاهیمی بود که به هیچ وجه استناد قرآنی و روایی نداشت؛ زیرا وقتی مفهومی وارد فرهنگ یک مکتب یا مذهب می‌شود، با خود یک بار معرفتی را به همراه می‌آورد که ممکن است معلومات معارفی افراد را دچار تزلزل کرده و یا از مسیر اصلی خود خارج کند؛‌ چرا که از یکی از مسلمات اعتقادات شیعه اخذ مفاهیم دینی از صاحبان اصلی شریعت است به اعتبار آیه ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ‏ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛‌آنچه را پیامبر به شما عطا کرد بگیرید و از آنچه شما را نهى کرد ، باز ایستید» (7 حشر) مثلاً اطلاق مفهوم "أخ القرآن؛ برادر قرآن" به کتاب شریف نهج‌البلاغه و یا "زبور آل داوود" به صحیفه سجادیه نه تنها استناد روایی ندارد بلکه با چالش‌های معرفتی همراه است. متأسفانه می‌بینیم این مفاهیم به راحتی در منابر و حتی سوگوارانه در محافل علمی به راحتی از سوی مردم و اندیشمندان مطرح می‌شود.

یکی از مفاهیمی که در قاموس مفاهیم شیعه رسوخ کرد، اطلاق «رئیس یا مؤسس» مکتب شیعه به امام صادق(ع) است در حالی که رئیس و مؤسس اصلی این مکتب رسول گرامی اسلام(ص) است. همچنین به کارگیری مفهوم "شیعه جعفری" یکی دیگر از این دست چالش‌های مفاهیمی است در حالی که همگان می‌دانیم عبارت "شیعه" از زبان مبارک رسول گرامی اسلام(ص) به پیروان اهل‌بیت(ع) اختصاص یافت و بیشتر از لسان ایشان عبارت "شیعةُ علیٍ" شنیده شده است و در منابع وجود دارد.

در دیدار با آیت‌الله یوسفی غروی درباره این چالش‌ها به گفت‌وگو نشسته‌ایم. آیت‌الله غروی کارشناس تاریخ اسلام و استاد برجسته حوزه علمیه و مؤلف مقتل مشهور "وقعة الطف" است. وی متولد شهر مقدس نجف و از شاگردان امام خمینی(ره) و آیت‌الله خوئی نیز محسوب می‌شود. وى در کنار تحصیل و تدریس، به تألیف کتاب‌هایى بخصوص در زمینه تاریخ و سیره اهل‌بیت(ع) مشغول شد. در نجف اشرف مقالاتى علمى، عقیدتى در مجله «أجوبة المسائل‌الدینیه» و در قم به تحقیق و تصحیح کتاب‌روى آورد.

وی در این مصاحبه معتقد است مفاهیمی مثل "رئیس و مؤسس مکتب شیعه" و یا "شیعه جعفری" دارای یک ضمیمه تاریخی هستند و صرفاً باید در تاریخ زندگانی امام صادق(ع) به آن‌ها نگریست. مثلاً عبارت شیعه جعفری ابتدا در شعر فردی به نام حِمیری جلوه‌گر شد.

مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید

رئیس مکتب شیعه پیامبر(ص) است

* یکی از عبارت‌هایی که در فرهنگ تشیع نهادینه شد، اطلاق عبارت "رئیس یا مؤسس مکتب شیعه" به امام جعفر صادق(ع) بود در حالی که هم رئیس و هم مؤسس را رسول‌الله(ص) می‌دانیم. این چالش از کجا ناشی می‌شود؟

مذهب شیعه همان اسلام و مؤسس اسلام پیامبر (صلی الله علیه و آله) است؛‌ ما گاهی به لحاظ تعدد مذاهب متأسفانه گاهی اصل ماجرا را فراموش می‌کنیم و واقعاً‌ تصور می‌کنیم اسلام باید دارای مذاهب مختلف باشد در حالی که  به اعتقاد ما اصل مذهب همان شیعه است که در جملات پیامبر(ص) به وفور یافت می‌شود.

به اعتقاد شیعه در اسلام خاتِم مذهب دیگری غیر از تشیع نیست. بنا نبود مذاهب دیگری در کنار اسلام ناب محمدی رقم بخورد. همان اسلامی که رسول خاتم آن را بر عهده خلفای خویش قرار داد تا راه او را ادامه دهند. کسی را یارای نگه داشتن عَلم اسلام را جز اهل‌بیتِ طاهر که آیه تطهیر در حق ایشان نازل شد، نداشت.

اما درباره اطلاق رئیس مذهب شیعه به امام صادق علیه‌السلام از جهت تاریخی و عصر خود آن حضرت اعتبار دارد نه گذشته و آینده؛ با این تعریف حتی رئیس مذهب شیعه پیامبر صلی الله علیه و آله هستند.

بیشتر بخوانید

* منظورتان از اینکه اطلاق مفهوم رئیس مکتب شیعه به اعتبار تاریخ عصر امام صادق(ع)‌ صحت دارد چیست؟

در زمان امام صادق (علیه‌السلام) غیر از مکتب تشیع، مذاهب دیگری سر بر آورده بودند و برای خود یکه‎تازی می‌کردند و افرادی هم جزو رؤسا و مؤسسین این مکاتب شناخته می‌شدند.

اول، مذهب مالکی منسوب به مالک ابن اَنسدوم، مذهب حنفی یعنی ابوحنیفه نعمان بن ثابت،‌سوم، مذهب حنبلی منسوب به احمد بن حنبل شیبانی، چهارم، مذهب شافعی منسوب به محمد بن ادریس شافعی مدنی، اینها همگی در طبقه شاگردان امام صادق علیه‌السلام شمرده می‌شدند.

ماجرا از این قرار بود امام صادق علیه‌السلام به دلیل اختلافات درونی بنی‌امیه و بنی‌العباس فرصتی برای نشر آموزه‌های اسلام در زمینه‌های معارفی، علمی، فقهی و کلامی یافتند. در این زمینه شاگردان زیادی در هر رشته‌ای را پذیرا بودند. در زمینه فقهی امامان اهل سنت از شاگردان مشهور آن حضرت شناخته می‌شدند، اما متأسفانه فاصله گرفتند و برای خود مکتب و تشکیلاتی درست کردند. در چنین فضایی که غلبه با سایر مذاهب دیگر بود و تشیع به حاشیه رفته بود، شیعیانی پرورش یافتند و تحت لوای امام صادق علیه‌السلام قرار گرفتند؛ از این جهتِ تاریخی می‌توان "رئیس مذهب شیعه" بودن را به ایشان نسبت داد. بنابراین در آن زمان به واسطه تعدد مکاتب و مذاهب، هر مکتبی یک رئیسی داشت لذا به واسطه این چالش تاریخی، به امام صادق رئیس مکتب شیعه اطلاق شد. یعنی به نسبت زمان خودشان این عنوان جایگاه دارد؛ لذا پیامبر(ص) پایه‌گذار اصلی این مکتب است.

 
در عصر امام صادق(ع) به واسطه تعدد مکاتب و مذاهب، هر مکتبی یک رئیسی داشت لذا به واسطه این چالش تاریخی، به امام صادق رئیس مکتب شیعه اطلاق شد. یعنی به نسبت زمان خود این عنوان جایگاه دارد.
 
 


* نکته دیگر مسئله اطلاق مفهوم «شیعه جعفری» به امام صادق (علیه‌السلام) است. در حالی که مفهوم شیعه حتی از زبان مبارک رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم صادر شده است و همواره مطرح بود. این مسئله از کجا ناشی می‌شود؟

لفظ شیعه بارها با عبارت «شیعة علی» را در روایات نبوی و نیز در اسناد تاریخی دیدیم؛ لذا می‌پرسید عبارت «شیعه جعفری» از کجا آمد؟ باید عرض کنم هر چیزی نقطه آغازی دارد. نقطه شروع مفهوم "شیعه جعفری" از شعری است که از سوی اسماعیل حمیری بصری صادر شد؛ او بعدها از جانب امام صادق علیه‌السلام به لحاظ احترام ملقب به سیّد شد.  زیرا قبلاً در مذهب کیسانی بود. کیسانی‌ها کسانی بودند که پس از شهادت امام حسین علیه‌السلام معتقد به امامت محمد بن علی بن ابی طالب(ع) مشهور به محمد بن حنفیه شدند. اما در عین حال شاعر اهل‌بیت علیهم‌السلام و مداح واقعی امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود. زمانی که نزد امام صادق علیه‌السلام رسید، توقع داشت حضرت از او با گرمی استقبال کند، اما این اتفاق نیفتاد. او از این رفتار نگران شد و علت را از امام علیه‌السلام پرسید. آن حضرت در پاسخ فرمود تو تابع مذهب حق نیستی. سپس امام علیه‌السلام به صورت معجزه سر قبر محمد حنفیه روح او را حاضر کردند و او شهادت به امامت امام صادق علیه‌السلام داد. حِمیری در همان محوطه اتاق قبر محمد حنفیه سراسیمه بیرون دوید و با صدای بلند صدا زد «تـَجـَعـْفـَرْتُ بإسم اللهِ و اللهُ اکبر ـ  و أیـْقـَنـْتُ أنّ اللهَ یـَعفـُو و یـَغـْفر» یعنی (با نام خدا وارد مذهب جعفر بن محمد شدم با اینکه می‎دانم خدا بزرگتر از همه چیز است و به یقین دانستم که خداوند می بخشد و می‌آمرزد). این داستان را در منابع مختلف نقل کرده‌اند؛ از جمله علامه امینی در ضمن شعرای غدیر در کتاب الغدیر خود این ماجرا را نوشتند. کتاب مستقلی هم درباره حمیری به قلم مرحوم سید محمدتقی حکیم صاحب کتاب «الأصول العامة للفقه المقارن» نوشته شده است.

 
نقطه شروع مفهوم "شیعه جعفری" از شعری است که از سوی اسماعیل حمیری بصری صادر شد؛ او بعدها از جانب امام صادق علیه‌السلام به لحاظ احترام ملقب به سیّد شد.
 
 


بنابراین از کهن‌ترین خبری که عبارت «شیعه جعفری» در آن است، همین خبر است. حِمیری اصالاتاً از عمان بود و از آنجا به بصره منتقل شد. از او پرسیدند تشیع را از چه کسی گرفتی؟ گفت صبح سرم را از رختخواب بلند می‌کردم، می‏‌دیدم پدر و مادرم بر سجاده نعوذاً بالله لعن علی علیه‌السلام را انجام می‌دهند. همین مسئله انگیزه‌ای برای جستجویم شد تا بدانم چرا او را سبّ و لعن می‌کنند. پس فهمیدم او امام برحق و مظلومی است. همین روحیه حق‌جویانه‌اش باعث شد توسط امام صادق علیه‌السلام عاقبت به خیر شود.

علت اطلاق رافضی به شیعیان

* چرا در آن زمان به شیعیان رافضی می‌گفتند و اساساً منشأ شکل‌گیری آن از کجا بود؟
از لحاظ تاریخی مهم‌ترین خبری که داریم، این است که زید بن علی فرزند امیرالمؤمنین علیه‌السلام در کوفه قیام کرد و حدود صد هزار نفر با او بیعت کردند تا علیه بنی‌امیه قیام کنند. البته بسیاری که ابتدا او را همراهی می‌کردند، از دور او متفرق شدند. یکی از کارهایی که بنی امیه جهت متفرق کردن یاران زید انجام دادند، القای فتنه‌ای بود که بین آنها ایجاد کردند؛ به این صورت که به آنها القا کردند شما برای خونخواهی امام حسین علیه‌السلام قیام کرده‌اید و در این راستا با نواده او یعنی زید بیعت کرده‌اید؛ اما کسانی که مسبب عاشورا شدند، افراد سقیفه بنی ساعده بودند. از این جهت یاران زید تحریک شدند تا به صحابه بد و بیراه بگویند. زید که متوجه این فتنه شد، خطابه‌ای خواند و آنها را از این کار منع کرد. عده‌ای از آنها حرف زید را قبول کردند اما عده‌ای سرپیچی کردند و تمرد کردند. حرف آخرشان همین بود که ما با تو بیعت کردیم تا به خونخواهی امام حسین علیه‌السلام بر آییم؛ مسبب این ماجرا هم که در اصل افرادی از صحابه کبار بودند؛ چرا نباید به آنها لعن و سبّی نکنیم؟ از این جهت به رافضی مشهور شدند. رفض یعنی تمرد و سرپیچی. متأسفانه به دلیل این سهل‌انگاری این عبارت برای پیروان کل اهل‌بیت (علیهم‌السلام) اطلاق یافت.

 
برخی یاران زید حرف آخرشان این بود که ما با تو بیعت کردیم تا به خونخواهی امام حسین علیه‌السلام بر آییم؛ مسبب این ماجرا هم که در اصل افرادی از صحابه کبار بودند؛ چرا نباید به آنها لعن و سبّی نکنیم؟ از این جهت به "رافضی" مشهور شدند. رَفض یعنی تمرد و سرپیچی. متأسفانه به دلیل این سهل‌انگاری این عبارت برای پیروان کل اهل‌بیت (علیهم‌السلام) اطلاق یافت.
 
 

* یک رویداد عجیبی که در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) اتفاق افتاد، اضافه شدن بر تعداد محبان اهل عترت(ع) بود؛ یعنی اهل سنتی که به حب اهل عترت گرایش یافتند. علت این امر چه بود؟

ابتدا عرض کنم در دسته‌بندی مردم و صحابه حضرت برخی در حد محبت بودند اما عده کمی در حد تبعیت هم رفتار کردند که البته محبت از لوازم تبعیت است. منتها عده‌ کثیری در همین مرحله محبت باقی می‌مانند.

الف) اما اولین علت گسترش و گرایش مردم به محبت اهل‌بیت، ماجرای عمر بن عبدالعزیز خلیفه عباسی بود. نواده مادری عمر بن خطاب یعنی عمر بن عبدالعزیز منع کتابت حدیث را برداشت و بخشنامه کرد اگر از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله کسی حیات دارد و یا اگر حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله جایی یافت شد، توسعه دهند. از این جهت احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل‌بیت علیهم‌السلام در بین مردم منتشر شد. این موضوع بیشتر نشأت گرفته از احترامی بود که امام صادق(ع) حتی در دل حکام قسی‌القلب عباسی ایجاد کرده بود.

در کنار این احادیثی که منتشر شد، نقل قولی از "ابن ابی الحدید" معتزلی شافعی می‌کنم. او در بین اخبار، انگشت روی مظلومیت اهل عترت گذاشته است. به این صورت که می‌گوید وقتی می‌بینیم کسی آراسته به بهترین اخلاق، رفتار و آداب آن هم بر اساس ملاک‌های دین مبین اسلام است و از دیگر سو از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله احادیث فراوانی در سجایای ایشان وارد شده است، نه تنها مورد تکریم و تمجید و احترام قرار نگرفتند، بلکه غالباً مورد ظلم و تعدی و اذیت و شکنجه و آزار قتل و غارت واقع شدند. در حالی که انسان به صورت فطری مظلوم را باید یاری کند و از ظالم رویگردان باشد.

ب) همچنین مرحوم "سیدعبدالرضا مقرّم" در مقدمه کتاب مقتل امام حسین علیه‌السلام که مرحوم شیخ عزیزالله عطاردی آن را ترجمه کرده است، می‌نویسد قیام‌های شیعیان پس از ماجرای عاشورا از جمله قیام مختار، توابین، زید و ... اگر هیچ نتیجه‌ای نداشت، لااقل نتیجه‌اش این بود که نظر مردم را نسبت به حق پایمال شده و از مغصوب اهل‌بیت علیهم‌السلام معطوف کرد. اینها علل و عواملی بودند که به مرور زمان باعث گرایش مردم به سوی محبت اهل‌بیت (علیهم‌السلام) شدند.

ج) عامل دیگری که مردم را به سوی محبت اهل‌بیت علیهم‌السلام کشاند، همان مکر الهی بود که اشاره کردم. یعنی در فضایی که بنی امیه و بنی العباس درگیر جنگ و جدال بودند و نیز از سوی دیگر پس از پیروزیِ بنی العباس، آنها خود را تا مدتها هوادار اهل‌بیت علیهم‌السلام معرفی کردند، امام صادق علیه‌السلام جلسات درس و مناظره را برپا کردند و شاگردان زیادی تا حدود چهار هزار نفر را از مکاتب مختلف سراسر جهان اسلام جذب کردند؛ از این طریق بود که آنها با علوم اصیل اهل‌بیت (علیهم‌السلام) آشنا شدند.

د) یکی از شیوه‌های امام صادق(ع) در جلب نظر مردم به سوی اهل‌بیت(ع) عصمت و طهارت،‌ تشویق به نامگذاری به نام پیامبر و ائمه اطهار بود. مثلاً فردی در میان شاگردانی که در مجلس درس امام صادق علیه‌السلام حاضر می‌شد، ناگهان با پرسش امام علیه‌السلام مواجه شد که نامش را چه گذاشتی؟ او فهمید که حضرت متوجه شده که خداوند فرزندی به او عطا کرده است. آن مرد گفت نام او را حُمیرا گذاشتم. حضرت فرمود غَیّر إسمُها؛ یعنی نامش را تغییر بده. او رفت و مجدد برگشت. حضرت پرسیدند نامش را چه گذاشتی؟ گفت نامش را فاطمه نهادم. امام صادق علیه‌السلام اشکش بر گونه‌شان جاری شد و سه بار به احترام نام جدشان فاطمه (س) خم شدند.

 

منبع:تسنیم

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: